غزلی برگرفته از فرازهای دعای عرفه:
«ياصاحبی فی وحدتی» یاور ندارم
با تو ولی باکی از این لشکر ندارم
از ابتدای راه گفتم «حسبى الله»
نقشی به جز این روی انگشتر ندارم
من آسمانم را به تو تقدیم کردم
دور و برم یک ماه، یک اختر ندارم
«یا رادّ یوسف علی یعقوب» بنگر
دیگر علی اکبر... على اكبر ندارم
«يا رازقَ الطّفلِ الصّغير» اصغر فدایت
غير از همین لاله، گلی دیگر ندارم
دور از حبیب خویش ماندن، غربت این است
درد من از این نیست که یاور ندارم
دارم سر و سِرّی در این هنگامه با تو
میآید آن ساعت که دیگر سر ندارم
با عضو عضو پیکرم می پگویم اینک
ترسی ز تیر و نیزه و خنجر ندارم
هر زخم با تو حرفهایی تازه دارد
ذکری، مناجاتی از این بهتر ندارم
این شمرها احساسشان را سربریدند
اینها مسلمانند؟ نه باور ندارم
هم زندهام با اشک، هم مقتول اشکم
از راز خود پرده چگونه برندارم
#عباس_همتی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
به خدای عرفه
مثل آن دقایقی که برق میزند نگاه میشناسمت مثل لحظههای ناله، لحظههای آه میشناسمت
بادهای در به در به هر طرف که میروند در پی تواند
در پی توام شبیه باد! «یا من ارسل الرياح»
میشناسمت
ای کسی که بین سوز و تب میان سجدههای نیمهشب
يونس از دل نهنگ برده سوی او پناه، میشناسمت
مثل آن دمی که ياربم بيفتد از نفس، خدای غمشناش!
مثل آن دمی که عطر توبه میدهد گناه، میشناسمت
مثل آن دمی که حر رها ز بند ذلت یزید میشود
آن دمی که میرود حسین سوی قتلگاه میشناسمت
هم تو را همیشه بین خندههای قاه قاه دیدهام
هم از اشکمویههای بیصدای گاه گاه میشناسمت
میشناسیام! برای من کسی شبیه تو نبوده است نه
راستی چقدر ای شکوہ لاشریک و لا اله! می شناسمت؟
#رضا_یزدانی
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
سپردهایم به او دل، گرفتهایم به کف جان
که راه، راهِ حسین است و ما موالی ایشان
نگاه هرچه یزیدی، اگر به کاخ سفید است
ولی نگاه من و تو به کربلاست کماکان
میان بغض و هیاهو بگو حقوق بشر کو؟
چقدر گرگ به هر سو گرفته هیبت انسان
جهان سکوت و تماشا، جهان فریب و معمّا
حواسها همه پرت و نگاهها همه حیران
به بوی پیرهنی باز دیدهها شده بینا
کسی میآید از آن سو، آهای مردم کنعان!
#حسین_مودب
#دوره_سوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
بیا اما وفایی نیست در عهد وفای ما
وفاداری نخواهی دید جز در حرفهای ما
بخوان! ما نامههای کوفی خود را فرستادیم
و بوی خنجری دیگر میآید از قفای ما
تو در سر بیگمان هستی ولی سردرگمان هستیم
غریبی تو را ما باعثیم ای آشنای ما
گرفته دار دنیا را انالحق گفتن باطل
بیا باید که حلاجی کنی حق را برای ما
نمیگنجی به وهم باطلان ای حضرت دریا
تو را حقا نمیفهمد سراب وهمهای ما
گره وا میکند هر قدر دست با خدای تو
گره میافکند آن قدر دست ناخدای ما
گره میافکند تسبیح مومنها به راه تو
امان از سیرت گرگانهی چوپاننمای ما
تو هر سو را ببینی، اول و آخر، همه گرگاند
نخواهد دید یوسف را کسی در روستای ما
#علیرضا_ترابی
#دوره_هشتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
از من که در آینهست بیزارم کن
شبنم بنشان به چهرهام، تارم کن
یک غنچه اگر مرا شکوفا کردی
صد مرتبه در چشم خودم خوارم کن
#راضیه_مظفری
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
با خنده و با صبر مرا مینگرد
مختارم و با جبر مرا مینگرد
آغوش گشوده با هزاران چهره
از دیدهی هر قبر مرا مینگرد
#علی_سلیمیان
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
مثل شهاب از شب این آسمان گذشت
ماه از میان مزرعههای کتان گذشت
چشمم که گرم خواب شد انگار یک نفر
مثل نسیم از وسط داستان گذشت
از دوش ابرهای بهاری پیاده شد
آمد به خانهی من و از پیشخان گذشت
آمد مرا برابر آیینهها نشاند
تا آمدم ببینم خود را... زمان گذشت
تا آمدم به حرف بگیرم نسیم را
تا آمدم بگویم با من بمان ... گذشت
پا در رکاب نقرهای ماه کرد و رفت
نزدیک صبح، از پل رنگین کمان گذشت
دیشب شبیه اشک، نسیمی سپیدپوش
از پشت پلک پنجرههای جوان گذشت
#محمد_هدایتزاده
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
زبان قاصر ما مانده در بیان علی
چقدر فاصله داریم با جهان علی!
علی که بود؟ نفهمیده هیچ کس هرگز
نه در زمان معاصر، نه در زمان علی!
نکرد سجده به درگاهِ جز خدا همه عمر
رواست سجدهی عالم بر آستان علی
کدام رایِ به ناحق! کدام حرف خلاف!
کدام تیر خطا رفته از کمان علی؟!
به جستجوی کدام آیهای؟ کدام دلیل
که آیه آیه خدا هست در بیان علی
دو پیکرند به یک جان، تفاوتی نکند
قسم به جان پیمبر، قسم به جان علی
غدیر درس بزرگیست درس این که مباد
که سربلند نباشی در امتحان علی
#میترا_سادات_دهقانی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
کعبه لب وا کرده عطری دلپذیر آورده است
جبرئیل از آسمان شال حریر آورده است
روی لب، ذیالحجه باران را تلاوت میکند
شوق دریا را به دامان کویر آورده است
کهکشان راه شیعه، در مسیر روشنی
بر مداری بیکران ماه منیر آورده است
میدرخشد در میان شیعیان نور علی
حضرت خاتم نگینی بینظیر آورده است
أشهد أنَّ علی... گل کرده لبهای اذان
جبرئیل از آسمان نعم الامیر آورده است
تا بنوشند آیه آیه چشمهی اسلام را
تشنهکامان را به دریای غدیر آورده است
#زهرا_غلامزاده_مهرآبادی
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
این شعر کجا و وصف دنیای علی
این عقل کجا و درک معنای علی
برخاستم و وضو گرفتم امشب
تا فکر کنم به نام زیبای علی
#راضیه_مظفری
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
«دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را»
دیگر به سر رسیده آن دورهی مدارا
گفتی خبرنگاری، اهل تلاش و کاری
محتاط منعکس کن انبوه سوژهها را
طرح سوال باید با میل بنده باشد
آویزه کن به گوشَت این گفتههای ما را
تصویب شد از این پس حذف سوالِ بیربط
پس بر زبان نیاور هی پرسش چرا را
گفتم فقط بپرسی از چیزهای معمول
آن هم نه هرچه خواهی، بشنو تو این ندا را
از اعتبار مالی پرسیدهای سوالی
اصلا به تو چه مربوط «احوال ملک دارا»؟
از کوی نیکنامی حذفت کنم سریعا
آشفته کردهای باز با نقدها فضا را
آزرده شد وزیرم از پیچش سوالت
بیهوده هی نیازار مردان بینوا را
وقتی که حکم دادم محروم کردنت را
تا چار سالِ کاری کم میکنی ادا را
گفتم هر آنچه را که قانون بنده بوده
اخراج میکنم پس هر عامل خطا را
محبوب ماست هرکس کمتر سوال دارد
«ساقی بده بشارت رندان پارسا را»
#ملیحه_خوشحال
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
در حنجره ات چلچله آرام گرفته
ای لحن سهتار از نفست وامگرفته!
عمریست که لبخند خوشت هوبرهها را
بی دانه نشانيده و بی دام گرفته
خیام که مست است جهان از میِ شعرش
از جامهدران خواندن تو جام گرفته
ماهور بخوان تا که برقصند پریها
وقتی دلشان از غم ایام گرفته
تحریر تو از جنس حريرست و غزلبافت
ابریشم از آواز تو الهام گرفته
تو شور و نوا نت به نت آرامش محضی
هر زیر و بمت گوشهی دل، نام گرفته
آمیزهی آرامش و دیوانگی محض!
این شعر جنون را ز لبت کام گرفته
#شیوا_فضلعلى
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha