✂️ برشی از یک کتاب
#جاهلیت_ریشه_داخلی_دارد
هنوز نیم قرن از حجه الوداع نگذشته ، امت محمد تیغ بر اوصیای او کشیده اند و با #نام_اسلام ، #قلب_اسلام را که امام است ، می درند ! اجسامشان به جانب قبله نماز می گذارند ، اما ارواحشان هنوز همان احشامی را می پرستند که ابراهیم شکسته بود . اجسامشان به جانب قبله نماز می گذارند، اما ارواحشان با #باطن_قبله که #امامت است ، پیکار می کنند .
#جاهلیت ریشه در #درون دارد و اگر آن مُشرکِ بت پرست که در درون آدمی است ایمان نیاورد ، چه سود که بر زبان لا اله الّا الله براند؟ آن گاه جانب عدل و باطن قبله را #رها می کند و خانه کعبه را عوض از صنمی می گیرد که روزی پنج بار در برابرش خم و راست شود و سالی چند روز گرداگردش طواف کند . و ای کاش تا همین جا بسنده می کرد و《قلب قبله》را با تیغ نمیدرید !
📚 فتح خون ، شهید آوینی ، ص ۷۰
🔰 کانال برشی از یک کتاب :
http://eitaa.com/joinchat/1542979584C75868f9aed
✂️ برشی از یک کتاب
#ولایت_ادامهٔ_توحید
#ولایت_علی ، علی را #سرپرست گرفتن و از #هواها و #حرفها و جلوها بریدن است . و این ولایت #ادامهٔ_ولایت_حق است و دنبالهٔ #توحید ، آن هم توحیدی در #سه_بُعد ، در #درون و در #هستی و در #جامعه ؛ که توحید در درونِ انسان ، هواها و حرفها و جلوه ها را می شکند ؛ هواهای دل و حرفهای خلق و جلوه های دنیا را . و در #جامعه طاغوت ها را کنار می ریزد و در هستی خدایان و بت ها را . در این حد ، #موحد جز خدا کسی را حاکم نمی گیرد . جز #وظیفه چیزی او را #حرکت نمی دهد . هیچ قدرت و ثروت و جلوهای در روح او موجی نمیآورد و هیچ #دستوری او را از جا نمی کند جز دستور حق و امرِ الله ، از هر زبانی که این دستور برخیزد و از هر راهی که این امر برسد . و هنگامی که روحی به آزادی رسید و جز امر حق امری نداشت و جز خواست او خواهشی نداشت ، این روح به ولایت میرسد و به سرپرستی میرسد و دستور او و حتی نگاه او در دل های موحدِ عاشق حرکت می آفریند . و این است که #رسول به ولایت رسید و به #اولویت رسید ؛ که 🔹النَّبِيُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ🔸 و این است که علی به ولایت می رسد ؛ که 🔹مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ🔸
📚 غدیر ، علی صفایی حائری ، ص ۱۲ و ۱۳
🔰 کانال برشی از یک کتاب :
http://eitaa.com/joinchat/1542979584C75868f9aed
✂️ برشی از یک کتاب
#کاش_مالک_میشدیم
#ولایت یعنی #تنها علی را #حاکم_گرفتن و #تنها او را #دوست_داشتن و این ولایت و سرپرستی است که #معاویه و #احمد_حنبل و #جُرج_جُرداق و ... از آن بهره ای ندارند ، که حاکم در #درون آن ها و #محرک در #وجود آن ها امر علی و دستور علی(نیست) که #هواها و حرف ها و جلوه ها در آن ها حکومت دارند . معاویه گرچه علی را دوست دارد ، ولی #سلطنت را #بیشتر از علی خواهان است و دوستدار آن است . و احمد حنبل گرچه برای علی شعر می سراید اما حکومت دیگری را بر عهده دارد . و جُرج جُرداق گرچه از علی می نویسد ، اما برای علی نمی نویسد ؛ که #محرکی دیگر دارد و عاطفه ای فقط او را به چرخ انداخته است . اما مالک ؟ این مالک است که ولایت علی را به عهده دارد و این بار گران را به آسانی می کشد . مالک چند سال برای نابودی معاویه رنج کشیده و کوشش کرده است . #خویش و فامیل و قبیله اش را به #خون کشیده ، شب ها و روز ها را بر روی لبه تیغ و سرِ نیزه ها گذرانده و شمشیر زده تا این که لشگر شام را عقب رانده و معاویه را به حرکت وادار کرده و در بیرون از خیمه آمادهٔ فرار نموده ، هان چیزی نمانده تا این #بت_بزرگ بشکند و این #طاغوتِ_سرکش بمیرد و یا فراری شود و مالک به هدف نهایی ، به پیروزی محبوب دست بیابد و در میانِ قومش و در میان تمام مردم به بزرگی معرفی شود و بر رقیب خودش ، اشعث و بر قبیلۀ رقیبش ، کِنده ، پیروز شود . درست در این هنگام ، علی او را می خواند ، علی او را می طلبد . علی می گوید که #برگرد . و این از #مرگ سخت تر و این از مرگ جانکاه تر است .
📚 غدیر ، علی صفایی حائری ، ص ۱۴ و ۱۵
🔰 کانال برشی از یک کتاب :
http://eitaa.com/joinchat/1542979584C75868f9aed
✂️ برشی از یک کتاب
#وظیفه_یا_غریزه
#مخالفت یک #هوی ، مخالفت یک #هوس ، مخالفت با یک #حرف و گذشتن از حرف های #خلق ، مخالفت با یک #جلوه از جلوه های #دنیا ما را می شکند ، ما را از پای در می آورد . ما از راه حق با یک حرف با یک #فُحش با یک #پشیز باز می گردیم و اما #مالک ؟ و اما مالک ؟
او از تمام هوا های چند ساله و تمام حرف های تمامِ مردها و زنهای عرب و از زمزمۀ خفیفِ زبان ها بر سر راه مردان فاتح و از نگاههای شیفتۀ سردارانِ پیروز و از #تمام جلوه های #دنیا ، از این همه می گذرد و باز میگردد و به علی این سرپرستِ #آگاه ملحق میشود . چرا ؟ چون در #درون مالک دیگر هواها و غریزه ها ، حرف ها و زمزمه های زنهای عرب ، جلوههای پر رنگ و برق دنیا حاکم نیست ، اینها کوچکتر از این هستند که در روح بزرگ مالک موجی و حرکتی ایجاد کنند . این بادهای بی رمق بیچاره تر از این است که در این دریای بزرگ طوفانی به پا کند . مالک از هوا ها از حرفها از جلوه های دنیا بزرگتر است و عظمت او اسیر این حقارت ها نیست او در سطح #غریزه نیست او انسانی است که در حد #وظیفه زندگی میکند و زندگی و مرگ او با این #معیار میخواند ، او کوه است از طوفان نمیلرزد ، او کاه نیست تا با نسیمی از دهنی زیر رو شود . به #ولایت رسیده و از نعمت ولایت برخوردار است . نشستن و ایستادن و آمدن و رفتن و دوست داشتن و دشمن داشتن او همه از سمت #ولیّ کنترل میشود نه از طرف هوا ها و حرف ها و جلوه ها مالک این را یافته که علی این #مردِ_آزاد_از_غیر_حق و این #انسانِ_آگاه_حق ، بیش از مالک به مالک علاقه دارد و #بیش از مالک از #مصالح و #منافع مالک آگاهی دارد و بیشتر از مالک به منافع او می اندیشد و بهتر به منافع او میاندیشد ؛ پس دیگر جای درنگ نیست و جای سرکشی نیست که سرکشی ها حماقت های زیان آوری بیش نیستند . جای #تسلیم است و #اطاعت و پیروی و #تشیع و دنباله روی .
📚 غدیر ، علی صفائی حائری ، ص ۱۵ و ۱۶
🔰 کانال برشی از یک کتاب :
http://eitaa.com/joinchat/1542979584C75868f9aed