شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
📚خاطرات شهید مدافع حرم #شهیداحمدمشلب راوی:علی مرعی (دوست شهید) #آخرین_وداع قسمت دوم: هر دو در ایست
📚خاطرات شهید مدافع حرم #شهید_احمد_مشلب
راوی:سیده سلام بدرالدین(مادر شهید)
#خبر_فراق
قسمت اول:
٢٩فوریه ٢٠١٦ (١٠اسفند٩٤) ساعت ٣:٣٠ دقیقه بامداد عمه ی #احمد تماس گرفت و درحالی که متعجب از تماسش بودم ؛حال #احمد را از من پرسید .
با این تماس من به شدت نگران شدم و نمیدانستم چه اتفاقی افتادہ است.
تا اینکه فردا عدہ ای ازاعضای حزب اللہ آمدند و حضور آنها خبر فراق را برای من به ارمغان آورد! خبرشهادت #احمد را به من دادند.
#احمد خود را اثبات کرد و نوبت به من بود که خود را ثابت کنم.
اما خیلی سخت است، چطور کسی می تواند حس وحال مادری را درک کند کہ سالها برای فرزندش زحمت کشیدہ است،به او عشق ورزیده است و شاهد بال و پر گرفتن او بوده است . به یکبارہ خبر دهند که پسرش دیگر نیست و دنیا را ترک کردہ .
این خبر برایم خیلی ناگوار و سخت بود و تنها چیزی که قدری از ناراحتی من کم میکرد این بود که #احمد در جایگاہ بلند مرتبه و رفیع شهادت واقع شدہ است .
✍ماه علقمه
#ملاقات_در_ملکوت
#خاطرات
#شهیداحمدمشلب
#نویسنده_مهدی_گودرزی
#کپی_فقط_با_ذکر_لینک
@AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
📚خاطرات شهید مدافع حرم #شهید_احمد_مشلب راوی:سیده سلام بدرالدین(مادر شهید) #خبر_فراق قسمت اول: ٢٩فو
📚خاطرات شهید مدافع حرم #شهید_احمد_مشلب
راوی:سیده سلام بدرالدین(مادر شهید)
#خبر_فراق
قسمت دوم:
وقتی پیکرش را به لبنان آوردند تمام دوستانش خودرو هایشان را تزیین کردند و تصاویر بزرگ #احمد را روی خودروها نصب کردند
پیکر بی جانش را که دیدم شهادتش را به او تبریک گفتم و یاد حضرت زینب سلام اللہ علیها افتادم که درنیمه ی روز همه ی هستی خود را از دست داد و در آن لحظه یاد وفکر حضرت زینب سلام اللہ علیها همراهم بود و آرامم میکرد .
به خود می بالیدم و افتخار میکردم و احساس قلبیم این بود که دارم یک داماد را به بهشت میفرستم!
تنها چیزی که آن لحظه آرامش به وجودم می داد تمسک به اهل بیت علیهم السلام بود که مایه آرامش هستند . ما هر چه در این راہ جان فدا کنیم وهر چه در این راہ عزیزانمان را بدهیم کم است .
زیرا که ما پیروان حضرت مهدی عجل اللہ تعالی فرجه الشریف هستیم . خدا او را دوست داشت و آرزویش رابرآوردہ کرد .
من کاری از دستم بر نمی آمد و فقط میتوانستم ازخدا تشکر کنم که پایان زندگی فرزندم شهادت شد .
#احمد در تشییع همه ی شهدا حضور داشت و آن روز برای تشییع خودش همه آمدہ بودند . حضورمردم بسیار پرشور و دیدنی بود .
آن روز بزرگترین و باشکوہ ترین تشییع در نبطیه بود و هیچ کس آن روز را فراموش نخواهد کرد .
#احمد در روضة الشهدا شهر نبطیه به خاک هدیه شد .
✍ماه علقمه
#انتشارات_تقدیر
#ملاقات_در_ملکوت
#خاطرات
#شهیداحمدمشلب
#نویسنده_مهدی_گودرزی
#کپی_فقط_با_ذکر_لینک
@AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
📚خاطرات #شھیدمدافعحرم_احمد_مشلب راوے: #علے_مرعے{دوست شھید} #آخرین_وداع #قسمت_دوم هردو در ایستگاه
📚خاطرات #شھیدمدافعحرم_احمد_مشلب
راوے: #سلام_بدرالدین{مادر شھید}
#خبر_فراق
#قسمت_اول
29فوریہ 2016{10اسفند سال1394} ساعت 3:30دقیقہ بامداد عمہے #احمـد تماس گرفت و درحالے ڪہ متعجب از تماسش بودم؛ حال #احمـد را از من پرسید.
با این تماس، من بہ شدت نگران شدم و نمےدانستم چہ اتفاقے افتاده است. تا اینڪہ فردا عدهاے از اعضاے حزباللّٰہ آمدند و حضور آنہا خبر فراق را براے من بہ ارمغان آورد! خبر شہادت #احمـد را بہ من دادند.
#احمـد خود را اثبات ڪرد و نوبت بہ من بود ڪہ خود را ثابت ڪنم. اما خیلے سخت است، چطور ڪسے مےتواند حس و حال مادرے را درڪ ڪند ڪہ سالها براے فرزندش زحمت ڪشیده است، بہ او عشق ورزیده است و شاهد بال و پر گرفتن او بوده است، بہ یڪباره خبر دهند ڪہ پسرش دیگر نیست و دنیا را ترڪ ڪرده. این خبر برایم خیلے ناگوار و سخت بود و تنہا چیزے ڪہ قدرے از ناراحتے من ڪم مےڪرد، این بود ڪہ #احمـد در جایگاه بلند مرتبہ و رفیع شہادت واقع شده است.
✍🏻| سـۅمـٰا
#ملاقات_در_ملکوت🕊
#خاطرات_شهیداحمد_در_کتابشون📖
نویسنده: #مهدے_گودرزے
#کپی_فقط_با_ذکر_لینک!
|ڪانـالرسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🌱|
✅ @AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
📚خاطرات #شھیدمدافعحرم_احمد_مشلب راوے: #سلام_بدرالدین{مادر شھید} #خبر_فراق #قسمت_اول 29فوریہ 2016{
📚خاطرات #شھیدمدافعحرم_احمد_مشلب
راوے: #سلام_بدرالدین{مادر شھید}
#خبر_فراق
#قسمت_دوم
وقتے پیڪرش را بہ لبنان آوردند، تمام دوستانش خودرو هایشان را تزیین ڪردند و تصاویر بزرگ #احمـد را روے خودروها نصب ڪردند. پیڪر بےجانش را ڪہ دیدم شہادتش را بہ او تبریڪ گفتم و یاد حضرت زینب{سلاماللّٰہعليها} افتادم ڪہ در نیمہے روز همہے هستے خود را از دست داد و در آن لحظہ یاد و فڪر حضرت زینب{سلاماللّٰہعليها} همراهم بود و آرامم مےڪرد.
بہ خود مےبالیدم و افتخار مےڪردم و احساس قلبیم این بود ڪہ دارم یڪ داماد را بہ بہشت مےفرستم.
تنہا چیزے ڪہ آن لحظہ آرامش بہ وجودم مےداد تمسک بہ اهلبیت{علیہمالسلام} بود ڪہ مایہ آرامش هستند. ما هرچہ در این راه جان فدا ڪنیم و هرچہ در این راه عزیزانمان را بدهیم ڪم است؛ زیرا ڪہ ما پیروان حضرت مهدے{عجاللّٰہتعالےفرجہالشریف} هستیم.
خدا او را دوست داشت و آرزویش را برآورده ڪرد. من ڪارے از دستم بر نمےآمد و فقط مےتوانستم از خدا تشڪر ڪنم ڪہ پایان زندگے فرزندم شہادت شد.
#احمـد در تشییع همہے شہدا حضور داشت و آن روز براے تشییع خودش همہ آمده بودند. حضور مردم بسیار پرشور و دیدنے بود. آن روز بزرگترین و باشڪوهترین تشییع در نبطیہ بود و هیچڪس آن روز را فراموش نخواهد ڪرد.
#احمـد در روضةالشھداے شہر نبطیہ بہ خاڪ هدیہ شد.
✍🏻| سـۅمـٰا
#ملاقات_در_ملکوت🕊
#خاطرات_شهیداحمد_در_کتابشون📖
نویسنده: #مهدے_گودرزے
#کپی_فقط_با_ذکر_لینک!
|ڪانـالرسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🌱|
✅ @AHMADMASHLAB1995