eitaa logo
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
7.5هزار دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
144 فایل
🌐کانال‌رسمے شهیداحمدمَشلَب🌐 🌸زیر نظر خانواده شهید🌸 هم زیبا بود😎 هم پولدار💸 نفر7دانشگاه👨🏻‍🎓 اما☝🏻 بہ‌ تموم‌ مادیات پشت پا زد❌ و فقط بہ یک نفر بلہ گفت✅ بہ #سیدھ_زینب❤ حالا کہ دعوتت کرده بمون @Hanin101 ادمین شرایط: @AHMADMASHLAB1374 #ڪپے‌بیوحـرام🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 خیابان عبدالرزاق،سال ۱۳۶۴ اعزام نیروها به جبهه... هر روز ،روز شماست .... کاش بودید و میدید چه خیانت ها به خون شما میشه... ... 🇮🇷 @Ahmadmashlab1995 🇮🇷
💝 🌸ازدواج🌸 بعد از دو سال یکروز رضا بحث ازدواج را پیش کشید، رضا پسر بسیار خوبی بود، با پیشنهادش بسیار غافلگیر شدم ، نمیدانستم چه کار کنم ، وقت خواستم که فکر کنم و با خانواده ام مطرح کنم. خانواده ام بدلایل مختلف از جمله بیکاری رضا و سربازی نرفتنش و اینکه از من کوچکتر بود مخالفت کردند و همینطور هم خانواده رضا مخالف این ازدواج بودند، ولی علی رغم این مخالفتها ما با هم ازدواج کردیم و من عاشق رضا بودم، من عاشقانه و دیوانه وار رضا را دوست داشتم . به رضا گفتم بیا پیش یکی از استادانم که مشاور و روانشناس هستند برویم و راجع به ازدواجمان با ایشان مشورت کنیم، استادم نیز به دلایلی که قبلا گفتم از جمله بیکار بودن رضا و سربازی موافق ازدواج ما نبود و سختی های راه را برایم بازگو کرد، رضا گفت میخواهی استخاره کنیم؟! من موافق استخاره بودم و گفتم هرچه که آمد عمل میکنیم، بسیار جالب بود حاج آقایی که برایمان استخاره کرد به رضا میگفت بسیار خوب و مبارک آمده این سخن را جایی بنویس و در زندگیت به آن عمل کن، رضا نیز چون خط خوبی داشت آن را با خط خوش نوشت و جالب این است که رضا در اکثر جزواتش این متن را مینوشت و همیشه در زندگیمان آنرا به یاد داشتیم. 🌹
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#عاشقانه_شهید💝 🌸ازدواج🌸 بعد از دو سال یکروز رضا بحث ازدواج را پیش کشید، رضا پسر بسیار خوبی بود، با پ
💝 🌸ازدواج🌸 بعد از دو سال یکروز رضا بحث ازدواج را پیش کشید، رضا پسر بسیار خوبی بود، با پیشنهادش بسیار غافلگیر شدم ، نمیدانستم چه کار کنم ، وقت خواستم که فکر کنم و با خانواده ام مطرح کنم. خانواده ام بدلایل مختلف از جمله بیکاری رضا و سربازی نرفتنش و اینکه از من کوچکتر بود مخالفت کردند و همینطور هم خانواده رضا مخالف این ازدواج بودند، ولی علی رغم این مخالفتها ما با هم ازدواج کردیم و من عاشق رضا بودم، من عاشقانه و دیوانه وار رضا را دوست داشتم . به رضا گفتم بیا پیش یکی از استادانم که مشاور و روانشناس هستند برویم و راجع به ازدواجمان با ایشان مشورت کنیم، استادم نیز به دلایلی که قبلا گفتم از جمله بیکار بودن رضا و سربازی موافق ازدواج ما نبود و سختی های راه را برایم بازگو کرد، رضا گفت میخواهی استخاره کنیم؟! من موافق استخاره بودم و گفتم هرچه که آمد عمل میکنیم، بسیار جالب بود حاج آقایی که برایمان استخاره کرد به رضا میگفت بسیار خوب و مبارک آمده این سخن را جایی بنویس و در زندگیت به آن عمل کن، رضا نیز چون خط خوبی داشت آن را با خط خوش نوشت و جالب این است که رضا در اکثر جزواتش این متن را مینوشت و همیشه در زندگیمان آنرا به یاد داشتیم. 🌹 💔 @ahmadmashlab1995
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃❤️🍃❤️🍃 📹 ......پیشنهاد دانلود 💢خواهرم مراقب باش ... گناه دیگران را به پاۍتو ننویسند ! ☝یکبار قدم زدن در خیابان با بدحجابۍ و نوشتن هزاران گناه نکرده... 👤 @AhmadMashlab1995
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
در #سریال_گاندو بخشی از خیانتهای جاسوس آمریکایی به نمایش گذاشته شده و نه تمام آن داستان این سریال ب
👇👇👇 🔰 رئیس جمهور باید برای تولید و پخش «گاندو» از صدا و سیما تقدیر کند مجلس اجازه فشار بودجه ای به صدا وسیما توسط دولت را نمی دهد 🔹شنیده‌ها حاکی از آن است که دولت به واسطه پخش سریال گاندو به دنبال اعمال فشار بر سازمان صداوسیماست و در این دولت به رئیس صداوسیما اعلام شده سریال‌ها باید ممیزی شوند و متن مجموعه‌های تلویزیونی بایستی پیش از هر اتفاق نمایشی در شورای نظارت صداوسیما و توسط نماینده دولت مورد تأیید قرار بگیرد. سپس بودجه آن پرداخت می‌شود و همچنین خبری هم اعلام شده که بودجه سه ماهه صداوسیما نیز قرار است پرداخت نشود. 🔸حسینعلی حاجی دلیگانی عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس در این رابطه به تسنیم گفت: دولتی‌ها را عاقل‌تر از این می‌بینم که بچگی کنند و بدلیل پخش سریال «گاندو» به صدا و سیما فشار بودجه‌ای وارد کنند. اگر چنین خبری حقیقت داشته باشد چیزی نیست جز سقوط اخلاقی، سقوط در دیکتاتوری و گذر از آزادی و زیر پا گذاشتن دموکراسی و آزادی بیانی که سال‌ها در شعارهایشان مطرح کرده‌اند. 🔸دولتی‌ها و شخص رئیس جمهور باید برای تولید و پخش سریال «گاندو» از صدا و سیما تقدیرهم بکنند چرا که سریال گاندو چیزی نبود جز نمایش نفوذ و آسیب‌پذیری مسئولان که باید مدام محتاط و مراقب باشند. باید با اصلاح قوانین در مجلس تمهیداتی بیندیشیم که صدا وسیما نیازمند دولت نباشد و دولتی‌ها نتوانند چنین تصمیمات ناصوابی برای رسانه ملی بگیرند. @AhmadMashlab1995
💔 عِشقٌ یَعنیٌ: بِنِویسیٌ غَزَلیٌ اَزٌ چَشمَشٌ .. دَرٌ هَمانّ مِصرَعِ اَوَّلٌ‌ قَلَمَتٌ، گِریهٌ کُنَدٌ ... #شهید_احمد_مشلب @AhmadMashla1995
🌸🍃 دستم نمیرسدبه ضریح تو یاحسین کاری بکن برای من،عالم فدای تو یک جای دنج از حرم تو،برای من من هرچه دارم ای همه چیزم برای تو سلام ارباب خوبم✋🌸 🌸🍃 @Ahmadmashlab1995❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌷🍃 #دلنوشته 🌺شهيد نشوي، ميميري! ميداني حکايت من چيست؟! حکايت من آن گمشده ای است که مي دود در بيابان دنيا .... مي گردد دنبال نشاني از شهادت .... ميداني دردم را؟ ميفهمي اشکم را؟ ميبيني قلبم را؟ من اينم ... ميداني که شهيد نشوي، آخرش ميميري ... تمام .... يک کاغذ، پايان من و توست ... که رويش با خط تايپي مي نويسند... فوت شد! ميداني؟ 💢سخت است، درد است.. بغض است، آخر اين قصه اين طور تمام شود بگويند: مُــــرد؟!! خيلي سنگين است ... مُرد...مُرد؟ مرد و تمام شد؟ يعني آخر نشد، شهادت قسمتش؟ يعني ديدار.. ابراهيم هادي و حاج همت و حاج مهدي ...و محمدرضا دهقان و محمودرضا بيضايي را به گور ببرد؟ اصلا انصاف نيست ها... ⭕️ ما مدعيان صف اول بوديم ... ⭕️ از آخر مجلس شهدا را چيدند.... ✅ بيا برويم، آخر صف شايد به ما بي لياقت ها هم رسيد... دلشکسته ها مرگ را نمي پذيرند... طاقت ندارند بگويند، آخر اين قصه با مرگ ختم يافت... 🙏خداوندا... به حرمت شهدايت، آخر قصه ي ما را شهادت قرار بده... #نقاشی_از_شهید_احمد_مشلب @AhmadMashlba1995
♡شب سیاه بی‌کسی، بی تو سحر نمی شود شعر نشد چاره ی من، اشک مگر اثر کند... ❤️•° @ahmadmashlab1995
پست ویژه 👇👇👇
#صحبتهای_محمدمشلب_پدر_شهید_احمد_مشلب:. #امام_حسین پدر تمام #شهدا ست، 👈یعنی پدر شهید احمد و همه ی شهدای مقاومت اسلامی است و این یعنی شهدا راه امام حسین را ادامه دادند به همین دلیل میگویم که امام حسین پدر همه شهداست. مهمترین چیز در شهدا این است که راه اسلام را که همان #راه_امام_حسین و عاشورا و کربلاست ادامه دادند و پایداری دین اسلام بخاطر برپایی عزای امام حسین و واقعه کربلاست. وقتی کربلا را به یاد می آوریم میبینیم که در مقابل امام حسین اصلا چیزی تقدیم نکردیم و وقتی خبر شهادت شهید احمد را شنیدم در آن لحظه فقط به صحنه ای فکر کردم که حضرت زینب کنار جسم امام حسین نشسته بود و دستانش را به آسمان بلند کرد و گفت: ارضیت یا رب؟خذ حتی ترضی...(پروردگارا راضی شدی؟ بگیر تا راضی شوی...) واقعا در آن لحظه بیشترین چیزی که به آن فکر میکردم همین بود...👉 #امام_حسین #عاشورا #کلنا_عباسک_یازینب #تصویرمحمد_مشلب_پدر_شهیداحمدمشلب 🌿🌸کانال رسمی شهیدمَشلَب🌿🌸 @AHMADMASHLAB1995
🍃🌸 باید که دست از برداریم مایی که ادعای داریم از خوب و بد مامعلوم است امام عصر یا 🍃🌸 @Ahmadmashlab1995❤️
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 سلحشوری که نامش اسپارتاکوس بود❣❣❣❣ شهید قبل اینکه فیلمش بیاد ما واقعیشو داشتیم💪 🇮🇷 @Ahmadmashlab1995 🇮🇷
قهربودیم درحال نمازخواندن بود... نمازش که تموم شد نشسته بودم و توجهی به همسرم نداشتم .. کتاب شعرش را برداشت وبایک لحن دلنشین شروع کرد به خواندن... ولی من بازباهاش قهربودم!!!!! کتاب را گذاشت کنار...به من نگاه کردوگفت: "غزل تمام...نمازش تمام...دنیامات،سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد!!!! بازهم بهش نگاه نکردم....!!! اینبارپرسید:عاشقمی؟؟؟سکوت کردم.... گفت:عاشقم گرنیستی لطفی بکن نفرت بورز.... بی تفاوت بودنت هرلحظه آبم می کند. .." دوباره بالبخند پرسید:عاشقمــــــی مگه نه؟؟؟؟؟ گفتم:نـــــــه!!!!! گفت:"تو نه می گویی و پیداست می گوید دلت آری... که این سان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری..." زدم زیرخنده....و روبروش نشستم.... دیگر نتوانستم به ایشان نگویم که وجودش چقدر آرامش بخشه... بهش نگاه کردم و ازته دل گفتم... خداروشکرکه هستی....     🕊|🌹 @ahmadmashlab1995
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام بر #شهــدا🌷 آن مهــدی باوران و #یاوران که لبیک✊ گفتند به #نائب_المهدی و #مهدی نیز ادرکنی شان را خریدار شد✅ ای کاش ادرکنیِ ما #جاماندگان نیز با لبیک شهدا🌷 اجابت گردد😔 و #شهید_شویم! #شهید_احمد_مشلب #در_کنار_رزمندگان_تیپ_فاطمیون #سلام_روزتون_شهدایی🌺 @ahmadmashlab1995
پست ویژه 👇👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اسم جهادی شهیدBMWسوار ❤️غریب طوس❤️ #صحبتهای_مادرشهید_مدافع_حرم #شهیداحمدمشلب @AhmadMashlab1995
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 بہ سمت اتوبوساے ڪارواڹ رفتم و پامو گذاشتم رو پلہ اولین اتوبوس و رفتم بالا. یہ سرڪ ڪشیدم تو اتوبوس و... اوه اوه!!! اینجا ڪہ همہ برادراڹ محترم بسیجے هستڹ! همشوڹ تا متوجہ مڹ شدڹ سراشونو انداختڹ پاییڹ... یڪی از پشت سرم گفت: _خانوم اشتباه اومدیڹ. اتوبوس خواهراڹ این یڪیہ. زیر لبے تشڪری ڪردم. تا خواستم سوار اتوبوس خودموڹ شم یڪے از ایڹ خواهرا گفت: _ڪجا خانومم؟ _مگہ اتوبوس خواهرا ایڹ نیست؟ _هست اما شرط رفتڹ بہ شلمچہ، گذاشتڹ چادر هست دودستے زدم تو سرم و گفتم: _پس چرا ڪسے بہ مڹ نگفت؟حالا مڹ چڪار ڪنم؟ _برید سریعاً یہ چادر پیدا ڪنید.یڪ ربع دیگہ حرڪتہ ڪولہ ام و محڪم چسبیدم و دویدم سمت سالڹ. حیروڹ و سردرگم وسط سالڹ مونده بودم ڪہ چادر از ڪجا بیارم؟ ؟ رفتم نماز خونہ شاید اونجا چادر مشڪے باشہ. اما نبود! ڪم ڪم داشت گریہ ام میگرفت ڪہ... بازهم دیدمش... نظرش سمت مڹ جلب شدو سریع نگاهشو دزید... آره! خودشہ! اوڹ میتونہ ڪمڪم ڪنہ... موضوع رو باهرسختے اے ڪہ بود باهاش در میوڹ گذاشتم... گفت خواهرشم داره میاد با ڪارواڹ ما... وگفت ڪہ اوڹ چادر اضافہ داره... دنبالش رفتم ڪہ بریم سمت اتوبوس و چادرو بگیریم از خواهرش اما... نہ..... ایڹ امڪاڹ نداره... اتوبوس رفتہ بود... ⬅ ️ادامه دارد... نویسنده:باران صابری @ahmadmashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#یڪ_فنجاڹ_عشق_مهماڹ_مڹ_باشید #بوے_باران 💠 #قسمت_اول #بہ_نام_خداے_پرستوهاے_عاشق بہ سمت اتوبوساے ڪار
. نہ ایڹ امڪاڹ نداره. باورم نمیشد.😣 زانو هام خم شد و نشستم رو زمیڹ و زل زدم بہ آسفالت داغ خیاباڹ... براے اولیڹ بار بہ ایڹ فڪر فرو رفتم... یعنے مڹ اینقدر آدم بدے هستم ڪه شہدا نمیپذیرنم؟!😢 . بازهم هموڹ رو دیدم... ڪه باتعجب بہ جاے خالے اتوبوس ها نگاه میڪرد...😲 . فرمانده بسیج دانشگاه روهم جا گذاشتڹ!😐 بابا ایول اینا دیگہ ڪے هستڹ!!!😅😏 . داشتم نگاهش میڪردم ڪہ داشت باموبایلش صحبت میڪرد. _ خداخیرت بده مؤمڹ!😏 فرمانده تونم جاگذاشتے؟!😑 نہ نہ نیازے نیست. برید ما باماشیڹ پشت سرتوڹ میایم... . و بعد بہ دوسہ نفرے ڪہ جامونده بودڹ گفت ڪہ باماشیڹ میریم... . _خانوم جلالی؟ سرمو آوردم بالا. یڪے از هموڹ جامونده ها بود... _بلہ؟😳 _آقاے صبوری گفتڹ ڪہ شماهم بیاید باما. فقط یہ چادر نماز از نمازخونہ برداریدو سرڪنید. و بعد سریع رفت. . !😍 باورم نمیشد!😊 . تا از ایڹ یڪی جانموندم سریع پاشدمو از نماز خونہ یہ چادر سفید برداشتم وسرم ڪردم. توآینہ بہ خودم نگاه ڪردم چقدر بهم میومد!😊 اومدم بیروڹ ڪه بازهم دیدمش...👀 یہ لحظہ مڪث ڪردو زل زد بهم... اما سریع بہ خودش اومدو زیر لب گفت: _لا الہ الا اللہ 😞😫 و سریع رفت. وااا ایڹ چِش شد؟😯 . سوار یہ جیپ شدیم و راه افتادیم. مڹ عقب نشستہ بودم و ساڪم روهم گذاشتہ بودم  بیڹ خودم و خودش. البته خودش خواسته بود...😒 وگرنہ براے مڹ چنداڹ هم مهم نبود...😏 چند ساعتے بود ڪه در راه بودیم... هیچ حرفے ردو بدل نمیشد... و فقط صداے مداح از ضبط صوت، سڪوت رو میشڪست... نزدیڪاے ظهر بود ڪہ رسیدیم بہ یہ مسجد. راننده گفت: _سید اینجا بمونیم برا نماز؟ . . . پس او بود... . . ⬅ ادامه دارد... نویسنده:باران صابری @Ahmadmadhlab1995
⚠ 🔷 ☑️سعی کن مث زندگی کنی... ✨یا حتی تو زندگی کردن ازشون بزنی... میدونی چجوری؟ ☑️وقتی شیرینی واست شد بدون که داری خوب پیش میری...😇 ✨همه رو دوس دارن 📌اما زحمت کشیدن واسه رو چی؟؟✋ زندگی کن تا شهیدت کنن... 💕 〰❁ @ahmadmashlab1995