هدایت شده از پستموقت | صدایمردم🌷
#داستانعبرتآموز
#اعتماد
حدسم درست بود اما باورم نمیشد؛ نشسته بودن توی پارک، همونجا رفتم جلو یه #سیلی خوابوندم توی گوش سعید؛ لیوان آب طالبی که دستش بود رو گرفتم و پاشیدم تو صورت دختره. سوختم وقتی دیدم با دختری که دشمنم بود ریخته رو هم. باورم نمیشد اینجوری زهرشو به #زندگیم ریخته باشه...💯♨️
https://eitaa.com/joinchat/4049666175C8708be2836