🌸🍃🌸🍃منبرک های دلنشین🍃🌸🍃🌸🍃
💠منبرک های دلنشین💠
#در_محضر_امام_زمان عج الله فرجه الشریف
🔰 موضوع: 💕 #انصاف_با_مردم (دیدار با امام زمان عج الله فرجه)💕
بسم الله الرحمن الرحیم
🍃اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🍃
در عصری که ما زندگی می کنیم کم هستند افراد با انصاف(نسبت به بی انصافان)...
آیا بی انصافان از امام زمانشان خجالت نمی کشند...⁉️
افرادی هستند که به ظاهر مذهبی بوده و دم از دیانت می زنند در حالی که بویی از دیانت نبرده اند...
دیانت یعنی شیعه واقعی حضرت بودن...
دیانت به نام خوب داشتن و صدا کردن و... حاج آقا بودن و حاج خانم بودن و ...نیست بلکه به عمل صالح هست...
🙂...نگاه شما عزیزان را به منبر امروز جلب می کنیم...
#بسیار_زیبا_و_خواندنی...
که متاسفانه در جامعه کنونی خیلی خیلی با چنان مسائلی درگیریم...
✅ يكي ديگر از #وظايف_ما ،در #دوران_غيبت ،كه مورد تاييد امام عصر مي باشد، #انصاف_با_مردم است...
✴️ #حکایت_زیبا_و_شنیدنی
✍...یکی از دانشمندان، #آرزوی_زیارت حضرت بقیة اللّه (عجل الله فرجه) را داشت و از عدم موفقیت خود، رنج می برد....
مدتها ریاضت کشید و ... شب های چهارشنبه به «مسجد سهله» می رفت و به عبادت می پرداخت، تا شاید توفیق دیدار آن محبوب عاشقان نصیبش گردد.
مدتها کوشید ولی به نتیجه نرسید...
سپس به علوم غریبه و اسرار حروف و اعداد متوسل شد، چله ها نشست و ریاضت ها کشید، اما باز هم نتیجه ای نگرفت...
🔍...ولی شب بیداری های فراوان و مناجات های سحرگاهان، #صفای_باطنی در او ایجاد کرده بود، گاهی نوری بر دلش می تابید و حقایقی را می دید و دقایقی را می شنید.
🔰روزی در یکی از این #حالات_معنوی به او گفته شد:
«دیدن امام زمان (عجل الله فرجه) برای تو ممکن نیست، مگر آنکه به فلان شهر سفر کنی». به عشق دیدار، رنج این مسافرت توان فرسا را بر خود هموار کرد و پس از چند روز به آن شهر رسید. در آنجا نیز چله گرفت و به ریاضت مشغول شد...
روز سی و هفتم و یا سی و هشتم به او گفتند:
«الان حضرت بقیة اللّه (عجل الله فرجه) ، در بازار آهنگران، در مغازه پیرمرد قفل سازی نشسته اند، هم اکنون برخیز و به خدمت حضرت شرفیاب شو!»
😊با اشتیاق ازجا برخاست. به دکان پیرمرد رفت. وقتی رسید دید حضرت ولی عصر(عجل الله فرجه) آنجا نشسته اند و با پیرمرد گرم گرفته اند و سخنان محبت آمیز می گویند. همین که سلام کرد،..
🔍...حضرت پاسخ فرمودند و اشاره به سکوت کردند...
در این حال، دید پیرزنی ناتوان و قد خمیده، عصا زنان آمد و با دست لرزان قفلی را نشان داد و گفت:
اگر ممکن است برای رضای خدا این قفل را به مبلغ سه شاهی بخرید که من به سه شاهی پول نیاز دارم. پیرمرد قفل را گرفت و نگاه کرد و دید بی عیب و سالم است، ...
🔍...پیرمرد با کمال سادگی گفت:
خواهرم! تو مسلمانی، من هم که مسلمانم، چرا مال مسلمان را ارزان بخرم و حق کسی را ضایع کنم؟ این قفل اکنون هشت شاهی ارزش دارد، من اگر بخواهم منفعت ببرم، به هفت شاهی می خرم ...
شاید پیرزن باور نمی کرد که این مرد درست می گوید، ناراحت شده بود و با خود می گفت: من خودم می گویم هیچ کس به این مبلغ راضی نشده است، التماس کردم که سه شاهی خریداری کنند، قبول نکردند؛ زیرا مقصود من با ده دینار (دو شاهی) انجام نمی گیرد و سه شاهی پول مورد احتیاج من است.
پیرمرد هفت شاهی به آن زن داد و قفل را خرید؛ همین که پیرزن رفت...
❤️امام (عجل الله فرجه)❤️...به من فرمودند:
✍...«آقای عزیز! دیدی و این منظره را تماشا کردی؟! این طور شوید تا ما به سراغ شما بیاییم...
چله نشینی لازم نیست، به جفر متوسل شدن سودی ندارد.
🔍...#عمل_سالم داشته باشید و #مسلمان_باشید تا من بتوانم با شما همکاری کنم!...
از همه این شهر، من این پیرمرد را انتخاب کرده ام، زیرا این مرد، دیندار است و خدا را می شناسد، این هم امتحانی که داد. از اول بازار، این پیرزن عرض حاجت کرد و چون او را محتاج و نیازمند دیدند، همه در مقام آن بودند که ارزان بخرند و هیچ کس حتی سه شاهی نیز خریداری نکرد و این پیرمرد به هفت شاهی خرید...
هفته ای بر او نمی گذرد، مگر آنکه من به سراغ او می آیم و از او دلجوئی و احوالپرسی می کنم.»
✋🏻#لطفا_نشر_دهید ...
📚كتاب ملاقات با امام عصر، صفحه 268
#مهدی
#امام_زمان
#شب_جمعه
#منبرک_های_دلنشین
#کانال_تذکره 👇👇👇
💠 @Akherat12 💠
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸