آلاچیق 🏡
♥️السلام علیکِ یا فاطمه،بنتِ رسول الله♥️ 《سوالات مسابقه فرهنگی ریحانة النبی》 ⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜ ۱_چ
📣📣📣📣📣📣📣📣📣
🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴
👇 همراهان عزیز توجه کنید لطفا👇
پاسخها به آیدی @nilofarane56
ارسال شود
➖➖لطفا به پیام سنجاق شده توجه کنید
👆👆👆👆👆👆👆👆
🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴
آلاچیق 🏡
🌺 بی_تو_هرگز 🌺 #قسمت5⃣1⃣ با عجله رفتم سمتش ... خیلی بی حال شده بود ... یه نفر، عمامه علی رو بسته ب
🌺 بی_تو_هرگز 🌺
#قسمت6⃣1⃣
بعد از مدت ها پدر و مادرم قرار بود بیان خونه مون ... علی هم تازه راه افتاده بود و دیگه می تونست بدون کمک دیگران راه بره ... اما نمی تونست بیکار توی خونه بشینه ... منم برای اینکه مجبورش کنم استراحت کنه ... نه می گذاشتم دست به چیزی بزنه و نه جایی بره ...
بالاخره با هزار بهانه زد بیرون و رفت سپاه دیدن دوستاش ... قول داد تا پدر و مادرم نیومدن برگرده ... همه چیز تا این بخشش خوب بود ... اما هم پدر و مادرم زودتر اومدن ... هم ناغافلی سر و کله چند تا از رفقای جبهه اش پیدا شد ...
پدرم که دل چندان خوشی از علی و اون بچه ها نداشت ... زینب و مریم هم که دو تا دختر بچه شیطون و بازیگوش ... دیگه نمی دونستم باید حواسم به کی و کجا باشه ... مراقب پدرم و دوست های علی باشم ... یا مراقب بچه ها که مشکلی پیش نیاد ...
یه لحظه، دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم ... و زینب و مریم رو دعوا کردم .... و یکی محکم زدم پشت دست مریم...
نازدونه های علی، بار اولشون بود دعوا می شدن ... قهر کردن و رفتن توی اتاق ... و دیگه نیومدن بیرون
توی همین حال و هوا ... و عذاب وجدان بودم ... هنوز نیم ساعت نگذشته بود که علی اومد ... قولش قول بود ... راس ساعت زنگ خونه رو زد ... بچه ها با هم دویدن دم در ... و هنوز سلام نکرده ...
- بابا ... بابا ... مامان، مریم رو زد…
علی به ندرت حرفی رو با حالت جدی می زد ... اما یه بار خیلی جدی ازم خواسته بود، دست روی بچه ها بلند نکنم... به شدت با دعوا کردن و زدن بچه مخالف بود ... خودش هم همیشه کارش رو با صبر و زیرکی پیش می برد
تنها اشکال این بود که بچه ها هم این رو فهمیده بودن ... اون هم جلوی مهمون ها ... و از همه بدتر، پدرم ...
علی با شنیدن حرف بچه ها، زیر چشمی نگاهی بهم انداخت ... نیم خیز جلوی بچه ها نشست و با حالت جدی و کودکانه ای گفت ...
- جدی؟ ... واقعا مامان، مریم رو زد؟ ...
بچه ها با ذوق، بالا و پایین می پریدن ... و با هیجان، داستان مظلومیت خودشون رو تعریف می کردن ...و علی بدون توجه به مهمون ها ... و حتی اینکه کوچک ترین نگاهی به اونها بکنه ... غرق داستان جنایی بچه ها شده بود ...
داستان شون که تموم شد ... با همون حالت ذوق و هیجان خود بچه ها گفت ...
- خوب بگید ببینم ... مامان دقیقا با کدوم دستش مریم رو زد ...
و اونها هم مثل اینکه فتح الفتوح کرده باشن ... و با ذوق تمام گفتن ... با دست چپ
علی بی درنگ از حالت نیم خیز، بلند شد و اومد طرف من ... خم شد جلوی همه دست چپم رو بوسید ... و لبخند ملیحی زد ...
- خسته نباشی خانم ... من از طرف بچه ها از شما معذرت می خوام ...
و بدون مکث، با همون خنده برای سلام و خوشامدگویی رفت سمت مهمون ها ... هم من، هم مهمون ها خشک مون زده بود ... بچه ها دویدن توی اتاق و تا آخر مهمونی بیرون نیومدن ... منم دلم می خواست آب بشم برم توی زمین ... از همه دیدنی تر، قیافه پدرم بود ... چشم هاش داشت از حدقه بیرون می زد ...
اون روز علی ... با اون کارش همه رو با هم تنبیه کرد ... این، اولین و آخرین بار وروجک ها شد ... و اولین و آخرین بار من...
به روایت همسر و دختر شهید
#ادامه_دارد
#داستان_شب
🍁〰🍂
@Alachiigh
🔴و ما نیز بر همین اساس «نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم» کسی را که عامل اصلی فتنه های ۷۸، ۸۸ بود و یکی از عناصر اصلی ایجاد تفرقه در میان بدنه نظام و مردم بود و صدمات جبران ناپذیری به انقلاب و کشور وارد کرد و امروز بجای عذرخواهی از ملت وقیحانه طلبکار #رهبر شده است؟
#تاجزاده_ملعون
#عموفیدل
🍁〰🍂
@Alachiigh
⚜⚜✨
به یاد داشته باش:
آینده کتابی ست که امروز می نویسی
پس چیزی بنویس که فردا از خواندن آن لذت ببری
⚜⚜✨
#مثبت_اندیشی
#انگیزشی
🍁〰🍂
@Alachiigh
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ*
⭐️صفحه ۳۲۴ مصحف شریف
✨همراه تدبر و چند نکته
⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏
#کلام_نور
🍁〰🍂
@Alachiigh
🌹شهید حاج علی محمدی پور🌹
✅نحوه ی شهادت خودش را هم گفت
✍بچه های گردان دور حاج علی جمع شده اند و او دارد سرنوشت بچه ها را بیان می کند:
حسین برادرم ،چه بخواهد و چه نخواهد، شهید خواهد شد.
نجمیان، سید کاظم و برادرش، مهدی امراللهی و غلام نهویی هم شهید می شوند.
جواد کامرانی و عباس علیزاده زخمی می شوند.
رضا قربانی، محمود حسن زاده دو دوست با وفا، با هم شهید می شوند.
ثمره نه شهید می شود و نه مجروح.
همۀ پیش بینی ها ی حاج علی درست از کار در آمد. او حتی نحوه ی شهادت خودش را هم گفت.
این عملیات برای من آخرین عملیات خواهد بود. من دیگر بر نمی گردم. خواب دیدم پرچمی را داده اند به دستم.من پرچم را می برم تا برسانم به دژ، ولی به آن نمی رسم. می دانم که نرسیده به دژ، شهید و از زندان دنیا رها خواهم شد.
🌹و سرانجام،عملیات کربلای 5که شد،خدا اورا طلبیدوپیش خودش برد.آن موقع علی یکی از زبده ترین فرمانده گردانهای لشکر41 ثارالله بود.
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🍁〰🍂
@Alachiigh
17.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥اینجا واقعا تکیهگاه است/ «نوجوان 15 سالهی همسن بچهم، جوراب پای منِ کارتنخواب کرد!»
معتادان و کارتنخوابها در شبهای سرد پاییز و زمستان به اینجا پناه میآورند و به تعبیر خودشان فرشتگانی هستند که آنها را استحمام میکنند، لباسهای نو و مارکدار بهشان میدهند و با غذای گرم از آنها پذیرایی میکنند. نکته جالب توجه اینکه لباسها و غذای گرم خانگی ارسالی از سوی مردم در شهرهای مختلف کشور است.
یک پای مهم این تکیهگاه اما حاج رضا هلالی است. مداحی که این روزها بیشتر سرگرم کمکهای اجتماعی است و وقت خود را صرف این امور کرده. چهارشنبهها اگر به محله هرندی تهران بروی او را میبینی که با جوش و خروش زیاد با کارتنخوابها و معتادها گرم گرفته و میگوید اینهایی که کسی تحویلشان نمیگیرد را باید من هلالی تیمار کنم/ فرهیختگان
#کارتن_خواب
#خانه_گرم
#تکیه
#عبدالرضا_هلالی
🍁〰🍂
@Alachiigh
🌀#پرسش_و_پاسخ(۴۱) | چرا #جهاد_تبیین جهاد عظیم روزگار ما شد؟
🍃🌹🍃
🔻 دشمن در بالاترین حد جنگ رسانه در حال فعالیت است و آخرین سطح تکنولوژی، قدرت نظامی و اقتصادیش را هم در خدمت رسانه و تولید کمی و کیفی محتوا قرار داده است.
🔸 تاکنون هیچگاه اینقدر انقلاباسلامی در محاصره رسانهای و شبهات قرار نداشته است.
🔹 جبهه ارزشی در دفاع از انقلاب اسلامی دچار ضعف در تبلیغ و رسانه است.
🔺 فشارهای اقتصادی و برخی ناکارآمدیهای داخلی، شرایط تبیین در جامعه را سختتر و پیچیدهتر از قبل کرده است، به گونهای که برخی از عادات و راهبردهای بخشهایی از جبهه انقلاب در مسیر غلط تبیین است.
#روایت_درست | #روشنگری | #ثامن
🍁〰🍂
@Alachiigh
3.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎦شکم خالی دین نمیشناسه..؟
پیشنهاد دانلود 👌👌
#استاد_دانشمند
🍁〰🍂
@Alachiigh