🔴 کوتاه و قابل تامل
🧐🤨🤔
در خبرها آمده که سینمای روسیه تحریم شده است ولی نکته جالب اینجاست که ۴۲ سال است سینمای جمهوری اسلامی ایران در هیچ رویداد بین المللی تحریم نشده است، چراا!!؟؟
پاسخ بسیار روشن است سلبریتیها و علی الخصوص هنرمندان همه کشور ها بر مدار استراتژی نظام حاکمشان حرکت می کنند و این تنها ایران است که برخی هنرمندانش برخلاف راهبرد نظام حاکم کشور رفتار می کنند و در واقع پیاده نظام دشمن هستند!!
پس بنابراین دشمنان هرگز پیاده نظام نفوذی خودشان را در کشور هدف حذف نمی کنند !!
✍#وحید_محبی
✍️بیداری
🍁〰🍂
@Alachiigh
🇮🇷
📝#صرفا_جهت_اطلاع | جهان درباره حضور سپاه در نمایشگاه نظامی قطر چه میگوید؟!
🍃🌹🍃
🔻 رویترز: #سپاه موشکهایش را در کشوری به نمایش گذاشته که میزبان بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در منطقه است.
🔹 آسوشیتدپرس هم به این پرداخته که ایران با وجود تحریمهای شدید همچنان به توسعه و نمایش تسلیحاتش ادامه داده، آن هم در کنار شرکتها و جتهای جنگنده آمریکایی.
🔸 باراک راوید، خبرنگار رژیمصهیونیستی، گفته: "مایه شگفتی است که سپاه پاسداران موشکهایی را در یک کشور شورای همکاری خلیج [فارس ] نمایش میدهد که به دو عضو دیگر همان شورا (سعودی و امارات) شلیک میشوند." اشاره او به حملات موشکی شبهنظامیان حوثی است که سپاه متهم به حمایت از آنها بوده است.
🔺 علاوه بر اینها استفاده از نام "#خلیج_فارس" هم واکنشهایی را در پی داشته است. در حالی که برخی از هواداران حکومت ایران استفاده از این نام را به عنوان نشانه پایبندی حکومت به ارزشهای ملیگرایانه برجسته کردهاند، برخی روزنامهنگاران و فعالان عرب از قطر برای اینکه اجازه چنین کاری را داده انتقاد کردهاند.
#روشنگری
#ثامن
#ایران_قوی
🍁〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بعد از گذشت هفت سال از جنگ عربستان و یمن رهبر انقلاب این سوال را از آمریکایی ها میپرسد
iransiasat
سرت سلامت رهبر عزیز 🙏❤️
🍁〰🍂
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
🌺نیمہ ݐــنہان ماه 🌺 ✿ قسمت 5⃣3⃣ شب ها زیر تخت ایوب روزنامه پهن می کردم و دراز می کشیدم... رد شدن
🌺نیمہ ݐــنہان ماه 🌺
✿ قسمت6⃣3⃣
ایوب صبح به صبح بچه ها را #نوازش می کرد.
آن قدر برایشان #شعر می خواند تا برای نماز صبح بیدار شوند.
بعضی شب ها محمد حسین بیدار می ماند تا صبح با هم حرف می زدند.
ایوب از خاطراتش می گفت،
از این که بالاخره #رفتنی است...
محمد حسین هیچ وقت نمی گذاشت ایوب جمله اش را تمام کند.
داد می کشید:
_"بابا اگر از این حرف ها بزنی خودم را می کشم ها"
ایوب می خدید:
_"همه ما رفتنی هستیم، یکی دیر یکی زود. من دیگر خیالم از تو راحت شده، قول می دهم برایت زن هم بگیرم، اگر تو قول بدهی مراقب مادر و خواهر و برادرت باشی.
#محمدحسین مرد شده بود.
وقتی کوچک بود از موج گرفتگی ایوب می ترسید...
فکر می کرد وقتی ایوب مگس را هواپیمای دشمن ببیند، شاید ما را هم عراقی ببیند و بلایی سرمان بیاورد.
حالا توی چشم به هم زدنی ایوب را می انداخت روی کولش و از پله های بیمارستان بالا و پایین می برد و کمکم می کرد برای ایوب لگن بگذارم.
آب و غذای ایوب نصف شده بود...
گفتم:
_ ایوب جان اینطوری ضعیف میشوی هاا
اشک توی چشم هایش جمع شد.
سرش را بالا برد:
_"خدایا دیگر طاقت ندارم پسرم جورم را بکشد، زنم برایم لگن بگذارد."
با اینکه بچه ها را از اتاق بیرون کرده بودم، ولی ملحفه را کشید روی سرش.
شانه هایش که تکان خورد، فهمیدم گریه میکند.
مرد من گریه می کرد، تکیه گاه من...
وقتی بچه ها توی اتاق آمدند، خودشان را کنترل می کردند تا گریه نکنند.
ولی ایوب که درد می کشید، دیگر کسی جلودار اشک بچه ها نبود.
ایوب آه کشید و آرام گفت:
_"خدا صدام را لعنت کند"
بدن ایوب دیگر طاقت هیچ فشاری را نداشت.
آن قدر لاغر شده بود که حتی می ترسیدم حمامش کنم.
توی حمام با اینکه به من تکیه می کرد باز هم تمام بدنش می لرزید، من هم می لرزیدم.
دستم را زیر آب می گرفتم تا از فشارش کم شود. اگر قطره ها با فشار به سرش می خوردند، برایش دردناک بود.
آن قدر حساس بود که اعصابش با #کوچکترین_صدایی تحریک می شد.
حتی گاهی از صدای خنده ی بچه ها
به روایت همسرشهید
⭐️برای خواݩدݩهرقسمٺاز رماݩ1صݪواٺ به نیت فرج اݪـزامیسٺ
#ادامه_دارد
#داستان_شب
#رمان_واقعی
#زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
🍁〰🍂
@Alachiigh
🍃🌸السلامعلیک یا علیبنمهزیاراهوازی🌸🍃
کانال حرم در ایتا👈👈👈
https://eitaa.com/joinchat/1388314726C16391bf484
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
کانال حرم در روبیکا👈👈👈
@mahzeyr1400
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ*
⭐️صفحه ۳۸۱ مصحف شریف
✨همراه تدبر و چند نکته
⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏
#کلام_نور
🍁〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴👈اگر براتون سواله که چرا شهاب حسینی خار چشم ضد انقلابِ؟
✅ این فیلم رو ببینید👌👌👌
🍁〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ما اعتراف می کنیم...
🔻سخنرانی کوتاه و دقیق آقای دیوید مناشری(یهودی الاصل)؛ بنیانگذار مرکز مطالعات ایران در دانشگاه تلآویو( رژیم اشغال گر صهیونیستی)
✅👌پیشنهاد می شود که با دقت و تامّل و تا انتها ملاحظه بفرمائید.
🇮🇷✌️ زنده باد ایران! پاینده باد اسلام ناب محمدی (ص)🌷
✅بصیرت
🍁〰🍂
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
🌺نیمہ ݐــنہان ماه 🌺 ✿ قسمت6⃣3⃣ ایوب صبح به صبح بچه ها را #نوازش می کرد. آن قدر برایشان #شعر می خو
🌺نیمہ ݐــنہان ماه 🌺
✿ قسمت 7⃣3⃣
دیگر نه زور من به او می رسید نه محمدحسین تا نگذاریم از خانه بیرون برود.
چاره اش این بود که #بنیاد چند سرباز با آمبولانس بفرستد.
تلفنی جواب درست نمی دادند،رفتم بنیاد گفتند:
_"اگر سرباز می خواهید، از کلانتری محل بگیرید."
فریاد زدم:
_"کلانتری؟"
صدایم در راهرو پیچید.
+ "شوهر من #جنایتکار است؟ #دزدی کرده؟ به #ناموس مردم بد نگاه کرده؟ #قاچاقچی است؟ برای این #مملکت جنگیده، آن وقت من از #کلانتری سرباز ببرم؟ من که نمی خواهم دستگیرش کنند. میخواهم فقط از لباس سرباز ها #بترسد و قبول کند سوار آمبولانس شود. چون زورم نمی رسد. چون اگر جلویش را نگیرم، #کار دست خودش میدهد ، چون کسی به فکر #درمان او نیست"
بغض گلویم را گرفته بود.
چند روز بعد بنیاد خواسته من را قبول کرد... و ایوب را در بیمارستان بستری کرد.
ایوب که مرخص شد، برایم #هدیه خریده بود.
وقتی به حالت عادی برگشته بود،...
فهمیده بود که قبل از رفتنش چقدر توی کوچه داد و بیداد راه انداخته بود.
لبخند زد و گفت
_ "برایت تجربه شد. حواست باشد بعد از من خل نشوی و دوباره زن یکی مثل من بشوی. امثال من فقط دردسر هستیم. هیچ چیزی از ما به تو نمی رسد، نه پولی داریم، نه خانه ای، هیچی...."
کمی فکر کرد و خندید:
_"من می گویم زن یک حاجی بازاری پولدار شو."
خیره شدم توی چشم هایش که داشت از اشک پر می شد.
شوخی تلخی کرده بود.
هیچ کس را نمی توانستم به اندازه ی ایوب دوست داشته باشم.
فکرش را هم نمی کردم از این مرد جدا شوم.
با اخم گفتم:
_"برای چی این حرف ها را میزنی؟"
خندید:
_"خب چون #روزهای_آخرم هست شهلا، بیمه نامه ام توی کمد است. چند بار جایش را نشانت دادم.. دم دست بگذارش، لازمت می شود بعد من..."
+ بس کن دیگر ایوب
_ #بعدازمن مخارجتان سنگین است، کمک حالت می شود.
+ تو الان هجده سال است داری به من قول میدهی امروز میروم، فردا میروم، قبول کن دیگر ایوب، "تو نمی روی"
نتوانستم جلوی خنده ام را بگیرم.
سرش را تکان داد.
_"حالا تو هی به شوخی بگیر، ببین من کی بهت گفتم."
به روایت همسر شهید
⭐️برای خواݩدݩهرقسمٺاز رماݩ1صݪواٺ به نیت فرج اݪـزامیسٺ
#ادامه_دارد
#داستان_شب
#رمان_واقعی
#زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
🍁〰🍂
@Alachiigh
🌸🍃﷽🍃🌸
سلام آقای خوشتیپ بامرام😍
سلام خانم خوشحجاب😍
اره باخودتم😡
ناراحت نشی😔
مگه میشه خوزستانیباشی 😱
وعضوکانالحرم آقاعلی بنمهزیار نباشی😭
عضوکانال حرم بشیدواز برنامه روزانه حرم باخبربشید...🤯🤩✌️💐
🍃🌸السلامعلیک یا علیبنمهزیاراهوازی🌸🍃
کانال حرم در ایتا👈👈👈
https://eitaa.com/joinchat/1388314726C16391bf484
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
کانال حرم در روبیکا👈👈👈
@mahzeyr1400
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
به عشق امام زمانت عضو شو🌺
https://eitaa.com/joinchat/3675455662C91f8f4eed6
پشیمون نمیشی
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ*
⭐️صفحه ۳۸۲ مصحف شریف
✨همراه تدبر و چند نکته
⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏
#کلام_نور
🍁〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹شهید حجت اسدی🌹
آخرین پیام صوتی شهید مدافعحرم حجت اسدی برای فرزندانش
📞👆👆👆
پدرم نیست ولی خاطرههایش باقیست
یادِ آن قلب پُر از مهر و صفایش باقیست
مرگ پایان کسی نیست که عاشق باشد
پدرم رفت ولی عشق و دعایش باقیست
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🍁〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
🚨همزمان که شعلههای نفت سوخته در عربستان را میبینید، یادی کنیم از این گندهگویی ۴ سال پیش بنسلمان...🙊
#روشنگری
#ثامن
#ایران_قوی
🍁〰🍂
@Alachiigh
💢اگر از افسردگی و غم و غصه و گریه رنج میبرید
شما را به خوندن پست جدید مهشید (همسر ابی ) راجع به خلیج فارس دعوت میکنم
✍️بیداری
🍁〰🍂
@Alachiigh
🇮🇷
📝 #صرفا_جهت_اطلاع | توافق با ایران بسیار نزدیک است
🍃🌹🍃
🔻 «جوسپ بوررل» مسئول سیاست خارجه اروپا گفت که توافق با ایران بسیار نزدیک است. در مورد موضوعات زیادی به توافق رسیدیم.
🔺 وی با تاکید بر اهمیت توافق با ایران گفت: «ترامپ با خروج از #برجام باعث مشکلات زیاد فعلی شد. توافق هستهای همه مشکلات منطقه را حل نخواهد کرد ولی اولین قدم برای حل مشکلات است».
#روشنگری | #ثامن | #مذاکرات_وین
🍁〰🍂
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
🌺نیمہ ݐــنہان ماه 🌺 ✿ قسمت 7⃣3⃣ دیگر نه زور من به او می رسید نه محمدحسین تا نگذاریم از خانه بیرو
🌺نیمہ ݐــنہان ماه 🌺
✿ قسمت 8⃣3⃣
عاشق #طبیعت بود و چون قبل ازدواجمان #کوه_نورد بود، جاهای بکر و دست نخورده ای را می شناخت.
توی راه #کلیسای_جلفا بودیم.
ایوب تپه ای را نشان کرد و ماشین را از سر بالایی تند آن بالا برد.
بالای تپه پر بود از گل های ریز رنگی.
ایوب گفت:
_"حالا که اول بهار است، باید اردیبهشت بیایید، بببنید اینجا چه بهشتی می شود."
در ماشین را باز کردیم که عکس بگیریم.باد پیچید توی ماشین به زور پیاده شدیم و ژست گرفتیم.
ایوب دوربین را بین سنگ ها جا داد و دوید بینمان.
بالای تپه جان می داد برای چای دارچینی و سیب زمینی زغالی که ایوب استاد درست کردنشان بود.
ولی کم مانده بود باد ماشین را بلند کند.
رفتیم سمت کلیسای جلفا
هرچه به مرز نزدیک تر می شدیم، تعداد سرباز های بالای برجک ها و کنار سیم خاردارها بیشتر می شد.
ایوب از توی آیینه بچه ها را نگاه کرد، کنار هم روی صندلی عقب خوابشان برده بود.
گفت:
_"شهلا فکرش را بکن یک روز محمدحسین و محمدحسن هم #سرباز می شوند، میایند همچین جایی. بعد من و تو باید مدام به آن ها سر بزنیم و برایشان وسایل بیاوریم.
بچه ها را توی لباس خاکی تصور کردم. حواسم نبود چند لحظه است که ایوب ساکت شده، نگاهش کردم...
اشک از گوشه ی چشمانش چکید پایین نگاهم کرد:
_"نه شهلا...می دانم #تمام_این_زحمت_ها گردن خودت است...من آن وقت دیگر #نیستم."
آن روزها حال و روز خوشی نداشتیم...
خانم برادر ایوب تازه فوت کرده بود...
و محسن، خواهر زاده ام، داشت با #سرطان دست و پنجه نرم می کرد. فقط پنج سالش بود،
ایوب #طاقت زجر کشیدنش را نداشت. بعد از نماز هایش از خدا می خواست هر چه درد و رنج محسن است به او بدهد.
تنها آمدم تهران تا کنار #خواهرم باشم.
چند وقت بعد محسن از دنیا رفت.
ایوب گفت:
_"من هم تا #چهل_روز بیشتر پیش شما نیستم"
بعد از فوت محسن، ایوب برای روزنامه #مقاله_انتقادی نوشت، درباره کمبود امکانات دارویی و پزشکی اسمش را گذاشته بود:
👈"آقای وزیر.....محسن مرد...."👉
مقاله اش با #کلی_سانسور در روزنامه چاپ شد.
ایوب #عصبانی شد.
گفت دیگر برای این روزنامه مقاله نمی نویسد.
از تبریز تلفن کرد:
_"شهلا...حالم خیلی بد است، تب شدید دارم."
هول کردم:
_"دکتر رفتی؟"
_ آره، می گوید توی خونم عفونت است. می دانی درد پایم برای چی بود؟
گیج شدم، ارتباط تب و عفونت و درد پا را نمی فهمیدم.
_ آن #ترکش_کوچکی که از پایم رد شده بود، آلوده بوده، حالا جایش یک #تومور توی پایم درست شده...
گفت می خواهد همانجا به دکتر اجازه دهد تا غده را دربیاورد.
گفتم:
_"توی تبریز نه، بیا تهران."
با ناله گفت:
_"پدرم را درآورده، دیگر...طاقت... ندارم."
التماسش کردم:
_"همه برای دوا و دکتر می آیند تهران، آن وقت تو از تهران رفتی جای دیگر؟ تو را به خدا بیا تهران
به روایت هسمر شهید
⭐️برای خواݩدݩهرقسمٺاز رماݩ1صݪواٺ به نیت فرج اݪـزامیسٺ
#ادامه_دارد
#داستان_شب
#رمان_واقعی
#زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
🍁〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 فاصله راست تا دروغ❗️
❌ شایعه: دستور رهبر به نظامیان برای سرکوب مردم!
🎥 در کلیپ فوق جعلی و تقطیعی بودن صوت منتسب به رهبرانقلاب مبنی بر سرکوب مردم توضیح داده شده است.
#سواد_رسانه
✅ تحلیل سیاسی
🍁〰🍂
@Alachiigh