eitaa logo
آلاچیق 🏡
1.2هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
3.6هزار ویدیو
57 فایل
فعالیتهای کانال، به نیت مهدیِ فاطمه عجل الله تعالی فرجه ادمین تبادل، انتقاد-پیشنهاد-مسابقه : @nilofarane56 پ زینب کبری سلام الله علیها کپی مطالب با ذکر صلوات 🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✔️ روایت رهبر انقلاب از مشاوره برخی ایرانیان خائن به آمریکایی‌ها 🔹اشتباهات آمریکایی‌ها درمورد ایران به‌دلیل مشاوره ایرانیان خائنی است که به آن‌ها مشورت می‌دهند. این خیانتکاران هم به ایران خیانت می‌کنند و هم به آمریکایی‌ها؛ چون بدون اطلاع صحیح مشورت می‌دهند. 🔹این مشاوران به آمریکایی‌ها می‌‌گویند برای مقابله با نظام اسلامی روی مردم حساب کنید. آمریکایی‌ها هم این حرف‌ها را تکرار می‌کنند. در داخل هم تعداد معدودی ساده‌لوح این حرف‌ها را قبول می‌کنند. تحلیل سیاسی 🎋〰🍃 @Alachiigh
📝 انتشار عکس‌نوشت سخنرانی رهبر معظم انقلاب در مراسم سی‌وسومین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله). ۱۴۰۱/۰۳/۱۴ 👌👌👌👌 🎋〰🍃 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ برای عدالت باید در خون و عرق دست و پا بزنیم! 🔺 کسانی بودند آمدند پیش امام‌خمینی گفتند، ما شنیدیم امام زمان که بیایند، ایشان این‌قدر مهربانند، که شاید فقط به اندازه یک حجامت خون ریخته شود! 🔺 امام در جواب فرمودند، نمی‌توانیم در جهان برابری و برادری و صلح حاکم کنیم، الا اینکه تا مدتی در آن انقلاب‌جهانی و نبرد جهانی، در خون و عرق دست و پا بزنیم. بیداری 🎋〰🍃 @Alachiigh
آلاچیق 🏡
❤ عاشقــانه_دو_مدافـــع❤️ #قسمت_بیستم نجات پیدا کردم و دوییدم سمت اتاقم... چادرم و درآوردم تو آیی
❤ عاشقـــانه_دو_مدافــــع❤ بیست_ و_یکم _داشتم میخوابیدم کہ اردلان در اتاق وزد و اومد داخل... برق و روشـݧ کرد و گفت: خواهر گلم ساعت ۱۰ از کے تا حالا تو انقدر زود میخوابے؟! نمیخواے داداشتو ببینے باهاش حرف بزنے؟!حالشو بپرسے؟! مثلا تازه اومدمااااا درازکشیده بودم بلند شدم رو تخت نشستم و باخنده گفتم: داداش خلِ کچلم ماماݧ بهت یاد نداده وقتے یہ نفر میخواد بخوابہ یا داره استراحت میکنہ مزاحمش نشے!؟ _اردلان اخم کرد و برگشت کہ بره باسرعت از رو تخت بلند شدم و بازوش و گرفتم کجااااااا لوس مامان؟! _اخماش بیشتر رفت تو هم و گفت میرم شما استراحت کنے....لوسم خودتے همونطور کہ میکشوندمش سمت تختم گفتم خوب حالا قهر نکـݧ بیا بشیـݧ ببینم چیکار داشتے اردلان نشست رو تختم مـݧ هم رو صندلے روبروش دستم گذاشتم زیر چونم و گفتم به به داداش اردلاݧ حموم لازم بودیااااا ترو خدا زود بزود برو حموم اینطورے پیش برے کسے بهت زݧ نمیده هااااااا خندید و گفت: _تو بہ فکر خودت باش یواش یواش بوے ترشیدگیت داره در میاد. همہ از خداشونہ مـݧ دامادشوݧ بشم حیف کہ مـݧ قصد ازدواج ندارم دوتایے زدیم زیر خنده. ماماݧ در اتاق و باز کرد و با یہ سینے شربت و بیسکوییت وارد شد بہ بہ خواهر برادر باهم خلوت کردید راستے اسماء با،بابات حرف زدم بہ مادر اقاے سجادے هم گفتم براے فردا مشکلے نیست جلوے اردلاݧ خجالت کشیدم و سرمو انداختم پاییـݧ اردلاݧ خندید و گفت: خوبہ دیگہ اسماء خانوم مـݧ باید از ماماݧ میشنیدم؟؟؟ _سرم همونطور پاییـݧ و گفتم آخہ داداش یدفہ اے شد بعدشم هنوز کہ خبرے نیست... ماماݧ لیواݧ شربت و یہ بیسکوییت داد دست اردلاݧ و گفت بخور جوݧ بگیرے ببیـݧ چہ لاغر شدے چپ چپ بہ ماماݧ نگاه کردم و گفتم: ماماݧ مـݧ احتیاج ندارم بخورم جوݧ بگیرم؟ اردلاݧ بادست زد پشتم و گفت: آخ آخ حســـــودے؟!! ماماݧ هم لیواݧ شربت و داد دستم و گفت بیا تو هم بخور جوݧ بگیرے لیواݧ و ازش گرفتم و گفتم پس بیسکوییتش کو بلند شد و همونطور کہ از اتاق میرفت بیروݧ گفت واااااااا بچہ شدے اسماء؟خودت بردار دیگہ، حرصم گرفتہ بود لیواݧ شربت گذاشتم تو سینے و بہ اردلاݧ کہ داشت میخندید دهـݧ کجے کردم اردلاݧ شربت و تا تہ خورد و گفت:آخیش چہ چسبید... _بعد دستش و گذاشت رو شونم و گفت:اسماء میخوام باهات جدے حرف بزنم سرمو بہ نشونہ ے تایید تکوݧ دادم اردلاݧ آهے کشید و شروع کرد: سہ سال پیش اونقدرے کہ الاݧ برام عزیزے، عزیز نبودے اسماء حجابتو دوست نداشتم نوع تیپ زدنات، دوستات،بیروݧ رفتنات و..... همیشہ متفاوت بودے با کل خوانواده نه اینکہ بگم همه چیت بد بود و دوست نداشتما ݧ بالاخره خواهرم بودے چند بار بہ ماماݧ و بابا شکایتت و کردم اما اونا اجازه ے دخالت و بهم ندادݧ براے همیـݧ منم کارے بهت نداشتم _تا وقتے کہ اوݧ اتفاق برات افتاد،نمیدونم چے باعث شده بود کہ خواهر همیشہ شیطوݧ و درس خوݧ مـݧ گوشہ گیر بشہ و با هیچ کسے حرف نزنہ،دنبالشم نیستم چوݧ هرچے کہ بود باعث شد تو اینے بشے کہ الاݧ هستے،اسماء وقتے تورو،تو اوݧ وضعیت میدیدم داغوݧ میشدم کلے برات نذرو نیاز کردم کہ خوب بشے، حضرت زهرا رو قسم دادم کہ بہ خواهرم کمک کـݧ،اشک ریختم ،زجہ زدم و.... روزے کہ چادرے شدے _فهمیدم کہ حضرت زهرا جوابمو داده دیگہ خیالم از بابتت راحت شد فهمیدم کہ راهت رو درست انتخاب کردے. وقتے ماماݧ بهم قضیہ ے خواستگارے و گفت:خیلے خوشحال شدم و میدونستم کہ تو اونقدر بزرگ شدے کہ تونستے تصمیم بگیرے _همچنیـݧ مشتاق شدم ببینم کیہ کہ خواهر ما بیـݧ ایـݧ همہ آدم اجازہ داده بیاد براے خواستگارے.... خندیدمو گفتم: یکے مث خودت مثل من!؟خوب پس قبول کن دیگه.. خندیدمو گفتم: ارہ تسبیحش همیشہ دستش دکمہ هاے پیرهنشو تا آخر میبنده سر وتهش بزنے تو بسیج دانشگاس وقتے هم کہ با آدم حرف میزنہ زمینو نگاه میکنہ اهاݧ راستے ریشم داره ... برادریہ براے خودش هههههه... دستشو گذاشت روشونم گفت خستہ نباشے،یکم از اخلاقش بگوووو _إ اردلاݧ پاشووو برو میخوام بخوابم خستم إ اسماء مـݧ هنوز کلے حرف دارم حرفاے اصلیم موند.... ✍خانم.علـــی.آبادی ⭐️برای خواݩدݩ‌هرقسمٺ‌از رماݩ‌1صݪواٺ‌ به نیت فرج اݪـزامیسٺ 🎋〰🍃 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✳️احتیاط در مصرف چای برای کسانی که به رفلاکس معده دچار هستند👇 🔸اگر به رفلاکس معده دچار هستید، بهتر است در مصرف این نوشیدنی احتیاط کنید. 🔸چای با همه خاصیتی که دارد، باعث ترشح بیشتر اسید معده و تشدید رفلاکس معده می‌شود. 🎋〰🍃 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ* ⭐️صفحه ۴۲۱ مصحف شریف ✨همراه تدبر و چند نکته ⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏 🎋〰🍃 @Alachiigh
🌹شهید مجتبی صدیقی🌹 ✨شهیدی که با یک سیب قبر خودش را مشخص کرد همرزم و دوستش تعریف می‌کند که هنوز هیچ شهیدی در بخش غربی گلستان شهدا خاک نشده بود که با مجتبی برای زیارت شهیدان به گلستان رفتیم. یکی از خانواده‌های شهدا سیب به ما تعارف کرد، مجتبی سیب را برداشت و همانطور که اون رو گاز می‌زد، دستم را کشید برد به  همون بخش غربی که تقریبا هیچ اثری از قبور شهدا نبود. وقتي رسيديم به انتهاي بخش غربي سيبي رو كه گاز مي زد هم تموم شده بود. ته مانده سیبش را پرت کرد رو خاک و گفت: اینجا رو میبینی، اینجا جای قبر منه! با خنده گفتم: جا قحطه اینجا که شهید خاک نمی‌کنن! خنده‌ای کرد و حرف و عوض کرد. زمانی که زیر تابوتش را گرفته بودیم و به محل دفن حرکت می‌کردیم با دیدن جای قبر خشکم زد، همان جایی که مجتبی ته مانده سیبش را انداخته بود را آماده کرده بودند. ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات 🎋〰🍃 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷 📝 | ◀️ بازرسان آژانس یا چشم و ؟ ◼️◾️▪️ 🔻 آژانس باید توضیح بدهد که طرف مقابل ایران در چالش هسته‌ای، رژیم جعلی و کودک‌کش صهیونیستی است یا آژانس انرژی اتمی؟ 🔹 چند نوبت خرابکاری در تاسیسات ایران و ترور دانشمندان هسته‌ای با استفاده از اطلاعاتی صورت گرفته که جاسوسان «موساد» و «سیا» در پوشش بازرسان آژانس جمع‌آوری کرده‌اند. 🔸 سخنگوی وقت کاخ سفید در سال ۲۰۱۲ گفت: ما چشم داریم و می‌توانیم برنامه ایران را مشاهده کنیم. وقتی پرسیدند منظور شما از چشم چیست؟ او گفت: بازرسان آژانس انرژی اتمی. 🔹 آژانس بیش از ۱۰ بار اعلام کرده که ایران به تعهدات برجامی خود کاملاً پایبند بوده اما حالا با استناد به اطلاعات صهیونیست‌ها اصرار دارد از برخی مراکز اطلاعاتی و نظامی ایران بازرسی کند. مسئولان باید با جلوگیری از این کار چشم‌های موساد و سیا را کور کنند. 🔺 قطعنامه شورای حکام آژانس علیه ایران اگر صادر هم بشود هیچ ارزشی نخواهد داشت و این نکته از نگاه آمریکا و سه کشور اروپایی که پیشنهاد آن را داده‌اند نیز پنهان نیست. ✍حسین شریعتمداری | | 🎋〰🍃 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ گلشیفته آمد یک فیلم بازی کرد «میم مثل مادر »شد اسطوره مادر بودن و دفاع مقدس ، بعد بردنش آنور لختش کردن و به گند کشیدنش🫣 این پیشنهاد چه کسی بود...؟؟؟!!! پیشنهاد رابرت مرداک...؟؟ ✍️این روش صهیونیست هاست...؟! چرا...؟! چون کارشون است، کار رسانه ای بلدن ،عملیات روانی بلد هستن. میان تصویر سازی ذهنی میکنن بعد آن تصویر را خراب می‌کنن...؟؟؟!!!*😪 ‼️توصیه میکنم این کلیپ روحتماببینید *قطعا خیلی از ما ها تا به حال به این مسائل توجه نکرده ایم...؟ ✍ علی رضاپور مسعود. رادار انقلاب 🎋〰🍃 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | ماجرای انتخاب موقت آیت الله خامنه‌ای به عنوان رهبر چه بود؟ ⁉️ دور اندیشی مجلس خبرگان پس از فوت چه بود؟! ⁉️ آیت الله خامنه‌ای که مرجع تقلید نبودند، چطور به عنوان رهبر انتخاب شدند؟ 🔸انتشار به مناسبت انتخاب به عنوان رهبری 🇮🇷 ______ 🎙 🎋〰🍃 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 با این اوضاع داغون، با این همه فقــر، با این همه فساد ... چجوری شماها روتون میشه حرف از "تمدن‌ الهی جهانی" می‌زنید؟ حتماً با این وضع، ماجرای ظهور به تأخیر میفته ❗️ پیشنهاد دانلود 👌👌 🎋〰🍃 @Alachiigh
آلاچیق 🏡
❤ عاشقـــانه_دو_مدافــــع❤ #قسمت_ بیست_ و_یکم _داشتم میخوابیدم کہ اردلان در اتاق وزد و اومد داخل..
❤ عاشقـــانه_دو_مدافـــع❤ حرفاے اصلیم مونده... باشہ داداش بگو فقط یکم زودتر صب باید پاشم و بقیشم کہ خودت میدونے چیہ انقد زود داداشت و فروختے؟ إ داداش ایـݧ چہ حرفیه؟شما حرفتو بزݧ راستش اسماء مـݧ بہ مامانینا نگفتم آموزشیم تو یزد دیگہ تموم شد بخاطر خدمات فرهنگے و یہ سرے کارهاے دیگہ ادامہ ے خدمتم افتاده تو سپاه تهراݧ _إ چہ خوب داداش،ماماݧ بفهمہ کلے خوشحال میشہ اره تازه استخدام سپاه هم میشم فقط یہ چیز دیگہ چے؟ _چطورے بگم اخہ؟إم-إم بگو داداش خجالت نکش نکنہ زݧ میخواے اره... اره؟! ینے از یہ نفر چیزه ... داداش بگو دیگہ جوݧ بہ لبم کردے. اسماء دوستت بود زهرا خب؟خب؟ هموݧ کہ باهم یہ بارم رفتید تشیع شهدا...تو بسیج مسجد هم هست _خب داداش بگو دیگہ اسماء ازدواج کرده؟ اخ اخ داداش عاشق شدے.ازدواج نکرده اسماء با ماماݧ حرف میزنے؟ اوووو از کے تاحالا خجالتے شدے؟ حرف میزنے یا؟ اره حرف میزنم پس بگو چرا لاغر شدے غم عشقے کشیدے کہ مپرس از رو تخت بلند شد و گفت: هہ هہ مسخره بگیر بخواب فردا کلے کار داری _باورم نمیشد اردلاݧ عاشق شده باشہ ولے خوب مگہ داداشم دل نداشت؟ بعدشم مگہ فکر میکردم سجادے از مـݧ خوشش بیاد. _ساعت ۱۱بود تقریبا آماده بودم یہ روسرے صورتے کمرنگ سرم کردم زنگ خونہ بہ صدا در اومد از پنجره بیرونو نگاه کردم سجادے داشت با دست موهاشو درست میکرد, خندم گرفتہ بود چہ تیپے هم زده. _از اتاق اومدم بیروݧ اومدم خدافظے کنم کہ اردلاݧ عصبانے و با اخم صدام کرد کجا؟ سرجام خشکم زد خندید و گفت نترس بابا وایسا منم بیام تا جلوے در حالا چرا انقد خوشگل شدے تو؟! خندیدم و گفتم بووووووودم دستمو گرفت و تا جلوے در همراهیم کرد سجادے وقتے منو اردلاݧ دست تو دست دید جا خورد و اخماش رفت توهم مثلا غیرتے شده بود خندم گرفت و اردلاݧ ومعرفے کردم سلام آقاے سجادے برادرم هستـݧ اردلاݧ انگار خیالش راحت شد اومد جلو با اردلاݧ دست داد _سلام خوشبختم آقاے محمدے سلام همچنیـݧ آقاے سجادے اردلاݧ بهم چشمکے زد و گفت: خوب دیگہ برید بہ سلامت خداحافظ بعد هم رفت و در و بست _تو ماشیـݧ بازهم سکوت بود ایندفعہ مـݧ شروع کردن بہ حرف زدݧ خب،خوبید آقاے سجادے؟خانواده خوبن؟ لبخندے زد و گفت:الحمدللہ شما خوبید؟ بلہ ممنوݧ خب شما بگید کجا بریم خانم محمدے؟ مـݧ نمیدونم هر جا صلاح میدونید روبروے آبمیوہ فروشے وایساد رفتیم داخل و نشستیم خوب چے میل دارید خانم محمدے آب هویج ، از پرویے خودم خندم گرفتہ بود آقا دوتا آب هویج لطفا انشا اللہ امروز دیگہ حرفاموݧ رو بزنیم و تموم بشہ انشااللہ خوب خانم محمدے شما شروع کنید _من؟باشہ... ببینید آقاے سجادے مـݧ نمیدونم شما در مورد مـݧ چہ فکرے میکنید ولے اونقدر ام کہ شما میگید مـݧ خوب نیستم. آهے کشیدم و ادامہ دادم شما ازگذشتہ ے مـݧ چیزے نمیدونید مـݧ بهاے سنگینے و پرداخت کردم کہ بہ اینجا رسیدم شاید اگہ براتوݧ تعریف کنم منصرف بشید از ازدواج با من.. سجادے حرفمو قطع کرد و گفت: خواهش میکنم خانم محمدے دیگہ ادامہ ندید مـݧ با گذشتہ ے شما کارے ندارم مـݧ الاݧ شمارو انتخاب کردم و میخوام و اینکہ... واینکہ چی؟ امیدوارم ناراحت نشید مـݧ نامہ اے رو کہ جا گذاشتید بهشت زهرا رو خوندم البتہ نمیدونستم ایـݧ نامہ براے شماست اگہ میدونستم هیچ وقت ایـݧ جسارت و نمیکردم اخرش کہ نوشتہ بودید "اسماء محمدے" متوجہ شدم کہ نامہ ے شماست یکے از دلایل علاقہ ے مـݧ بہ شما هموݧ چیزهایہ کہ داخل نامہ بود فکر کنم سوالاتتوݧ راجب چیزهایے کہ میدونستم رفع شده بهت زده نگاهش میکردم باورم نمیشد با اینکہ گذشتمو میدونہ بازم انقدر اصرار داره بہ ازدواج سرشو آورد بالا از حالت چهره ے مـݧ خندش گرفتہ بود _آب هویجا روآوردݧ لیواݧ آب هویج و گذاشت جلوم وبدوݧ ایـݧ کہ نگاهم کنہ گفت:بفرمائید اسماء خانم بہ اینطور صدا کردنش حساسیت داشتم دلم یجورے میشد... ✍خانم.علـــی.آبادی ⭐️برای خواݩدݩ‌هرقسمٺ‌از رماݩ‌1صݪواٺ‌ به نیت فرج اݪـزامیسٺ 🎋〰🍃 @Alachiigh
✳️ غذای مانده ازشب گذشته رانخورید.👇 🔹آلودگی هوا،استرسهاي مداوم،پرخوری، مصرف غذاهای سنگین یا بسیار پرکالری،و خوردن غذاهای مانده از دیگر عوامل مهم بروز سکته به شمار می روند. 🎋〰🍃 @Alachiigh
✨تو ، چه زنده باشي چه نباشي فردا خورشيد دوباره طلوع مي كنه،، پس ، بمون و از سهم ِخورشيدت استفاده كن ⚜⚜⚜ 🎋〰🍃 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ* ⭐️صفحه ۴۲۲ مصحف شریف ✨همراه تدبر و چند نکته ⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏 🎋〰🍃 @Alachiigh