eitaa logo
آلاچیق 🏡
1.2هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
57 فایل
فعالیتهای کانال، به نیت مهدیِ فاطمه عجل الله تعالی فرجه ادمین تبادل، انتقاد-پیشنهاد-مسابقه : @nilofarane56 پ زینب کبری سلام الله علیها کپی مطالب با ذکر صلوات 🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 پشت پرده یک استعفاء/ پرچم دار بیشترین تحول مدیریتی چرا استعفا داد؟ 🔹دکتر حجت عبدالملکی از جوانان گام دوم انقلابی بود که جسورانه سکان مدیریتی یک وزارت خانه مهم و راهبردی را بدست گرفت . وزارت خانه ای که در دولت روحانی سهم امنیتی های چپ و هولدینگ ها و شرکت های بزرگ اقتصادی آن پشتوانه جریانات رسانه ای اصلاحطلبان و غربگرایان بود. 🔹بدون تردید شخم زدن این وزارت خانه مهم با هزاران شرکت و کارخانه و هولدینگ اقتصادی توسط وزیر جوان هزینه سنگینی به قیمت کنار رفتن ایشان را بدنبال داشت. عبدالملکی هم کارآمد بود و هم جهادی و تحول خواه ، اما سرشاخ شدن با اختاپوس های چمبره زده بر هولدینگ های بزرگ اقتصادی کشور هزینه سنگینی داشت. 🔹نکته جالب ماجرا اینجاست مافیای پنهان مخالف دولت رئیسی با زیرکی سعی دارد فشارها برای استعفای وزیر جوان را متوجه شخص مخبر معاون رئیسجمهور کنند تا جایگاه وی را هم میان طرفداران دولت متزلزل کنند. 🔹اما یک نکته کلیدی که هوشیاری دولت را میطلبد. در میان وزرای دولت رئیسی ،دکتر عبدالملکی تنها وزیری بود که بیشترین تغییرات مدیریتی را انجام دادند و طیف وسیعی از جوانان توانمند و انقلابی را بر کرسی های راهبردی مدیریتی نشاند و بصورت انقلاب تعداد زیادی از مدیران فاسد بجای مانده از دولت قبل را برکنار کرد. اکنون که دولت نتوانست از اقدامات تحول خواهانه وزیرجوانش خوب حمایت کند ، لازم است از جوانان انقلابی گمارده شده در این وزارت خانه راهبردی حمایت بعمل بیاورد . 🔹بدون تردید اینگونه برخوردها و کنارگذاشتن جوانان انقلابی که برای اصلاح امور مملکت به میدان آمده اند اگر تداوم یابد آسیب های جدی در کاهش سرمایه انسانی موثر و توانمند انقلاب خواهد داشت. تحلیل سیاسی 🎋〰🍃 @Alachiigh
آلاچیق 🏡
💞 عاشقـــانه_دو_مدافــــع💞 #قسمت_سی_ام _غرق در افکارم بودم که یدفعه بابا وارد اتاق شد بہ احترامش
💞 عاشقـــانه_دو_مدافـــع💞 📚 _علے جلوے محضر منتظر وایساده بود... بابا جلوے محضر پارک کردو از موݧ خواست پیاده شیم علے با دیدݧ ما دستشو گذاشت روسینشو همونطور کہ لبخند بہ لب داشت بہ نشونہ سلام خم شد _اردلاݧ خندید و گفت ببیـݧ چہ پاچہ خوارے میکنہ هیچے نشده محکم زدم بہ بازوش و بهش اخم کردم. اردلاݧ دستم و گرفت و از ماشیـݧ پیاده شدیم ماماݧ و بابا شونہ بہ شونہ ے هم وارد محضر شدـݧ منو اردلاݧ هم با هم علے هم پشت ما با ورود ما بہ داخل محضر  همہ صلوات فرستادند _فاطمہ خواهر علے اومد و دستم از دست اردلاݧ کشید و برد سمت  سفره ے عقد دختره با مزه اے بود صورت گرد و سفید با چشماے مشکے،درست مثل چشماے علے داشت. _مادرش هم چادر مشکیمو از سرم برداشت و چادر سفید حریرے کہ بہ گفتہ ے خودش براے زݧ علے از مکہ آورده بود و سرم کرد و روصندلے نشوند _هیچ کسي حواسش بہ علے کہ جلوے در سر بہ زیر وایساده بود نبود عاقد علے و صدا کرد آقا داماد بفرمایید بشینید همہ حواسشوݧ بہ عروس خانومہ یکے هم هواے دامادو داشتہ باشہ _با خجالت رو صندلے کنارے مـݧ نشست باورم نمیشد همہ چے خیلے زود گذشت و مـݧ الاݧ کنار علے نشستہ بودم و تا چند دیقہ ے دیگہ شرعا همسرش میشدم استرس تموم جونم و گرفتہ بود. _دستام میلرزید و احساس ضعف داشتم عاقد از بزرگ تر ها اجازه گرفت کہ خطبہ عقد و  جارے کنہ علے قرآن و گرفت سمتم و در گوشم گفت: بخونید استرستوݧ کمتر میشہ قرآن رو باز کردم _"بسمِ اللہ الرحمـݧ ارحیم" یــــس_والقرآن الکریم... آیہ هاے قرآن و تو گوشم میپیچید احساس آرامش کردم تو حال و هواے خودم بودم کہ با صداے حاج اقا بہ خودم اومدم _براے بار آخر میپرسم خانم اسماء محمدے فرزند حسیـݧ آیا وکیلم شما را بہ عقد آقاے علے سجادے فرزند محمد با مهریہ معلوم در بیاورم؟ آیا وکیلم؟ همہ سکوت کرده بودند و چشمشوݧ بہ دهـݧ مـݧ بود چشمامو بستم خدایا بہ امید تو _سعے کردم صدام نلرزه و خودمو کنترل کنم با اجازه ے آقا امام زماݧ،پدر مادرم و بقیہ ے بزرگتر ها "بلہ" _صداے صلوات و دست باهم قاطے شد و همہ خوشحال بودݧ علے اومد نزدیک و در گوشم گفت:مبارکہ خانوم... از زیر چادر حریر نگاهش کردم خوشحالے و تو چهرش میدیدم. حالا نوبت علے بود کہ باید بلہ میگفت. با توکل بہ خدا و اجازه ے پدر مادرم و پدر مادر عروس خانوم و بزرگتر هاے جمع "بلہ" _فاطمہ انگشتر نشونو داد بہ علے و اشاره کرد بہ مـݧ دستاے علے میلرزید و عرق کرد دست منو گرفت و انگشترو دستم کرد سرشو آورد بالا و چادرمو  کشید عقب  و خیره بہ صورتم نگاه کرد حواسش بہ جمع نبود همہ شروع کردݧ بہ دست زدݧ و خندید. دستشو فشار دادم و آروم گفتم: زشتہ همہ دارݧ نگاهموݧ میکن _متوجہ حالت خودش شد و سرشو انداخت پاییـݧ مامانینا یکے یکے اومدݧ با ما روبوسے کردݧ و براموݧ آرزوے خوشبختے میکردݧ اردلان دستم و گرفت و در گوشم گفت دیدے ترس نداشت خواهر کوچولو دیگہ نوبتے هم باشہ نوبت داداشہ خندیدم و گفتم:انشا اللہ علے و رو در آغوش کشید و چند ضربہ بہ شونش زدو گفت خوشبخت باشید _بعد از محضر رفتم سمت ماماݧ اینا کہ برگردیم خونہ مادر علے دستم رو گرفت و رو بہ مامان اینا گفت خوب دیگہ با اجازتوݧ ما عروسموݧ رو میبریم... ⭐️برای خواݩدݩ‌هرقسمٺ‌از رماݩ‌1صݪواٺ‌ به نیت فرج اݪـزامیسٺ ✍خانم.علـــی.آبادی 🎋〰🍃 @Alachiigh
✳️خوابیدن با چراغ روشن در شب هنگام، باعث ایجاد اختلال در سیستم عصبی شده و احتمال ابتلا به افسردگی را افزایش می دهد. 🔸خوابیدن به این شکل باعث سریعتر پیر شدن سلولهای مغز می گردد. 🎋〰🍃 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ* ⭐️صفحه ۴۳۱ مصحف شریف ✨همراه تدبر و چند نکته ⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏 🎋〰🍃 @Alachiigh
🌹شهید سید احمد پلارک🌹 🥀شهیدی با عطر گلاب ✍سنگ قبر این شهید همواره نمناک بوده، به طوری که اگر سنگ قبر وی را خشک کنیم، از سمت دیگر خیس شده و از گلاب سرشار خواهد شد. به همین دلیل او را «شهید عطری» لقب داده اند. ✍ آخرین مسئولیت شهید پلارک، فرمانده دسته بود. در عملیات والفجر 8 از ناحیه دست و شکم مجروح شد، اما کمتر کسی می دانست که او مجروح شده است. اگر کسی درباره حضورش درج جبهه از او سوال می کرد، طفره می رفت و چیزی نمی گفت. یک دفعه در جبهه خواستیم از یک رودخانه رد شویم، زمستان بود و هوا به شدت سرد. پلارک رو به بقیه کرد و گفت: «اگر یک نفر مریض بشه، بهتر از اینه که همه مریض بشن.» یکی یکی بچه ها را به دوش کشید و به طرف دیگر رودخانه برد. آخر کار متوجه شلوار او شدیم که یخ زده بود و پاهایش خونی شده بود. 💔 ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات 🎋〰🍃 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥⛔️برای اینکه جنازه لخت و عریان دختر وطن را از دست دشمن بگیرند، ۱۴ نفر رفتند. ۱۲ نفرشون شهید شدند دو نفرشون تونستند جنازه دختر را بیارن و توی آبادان دفن کنند... ❌اون مردهای بی غیرت و زن های بی حیایی که امروز با ساپورتهای تنگ و چسبون ، با شلوارهای کوتاهی که ساق پاشون را به نامحرم نشون میده ، با موهای رنگ کرده و آرایش های مختلف مسابقه جلوه گری و شهوترانی گذاشته اند و این همه هرزگی را در بین جامعه پمپاژ می کنند ،،خودشون را برای پاسخگویی در برابر خدا و ائمه معصومین و شهداء و دلهای خون مومنین بخاطر این همه گناه که تولید می کنند آماده کنند 🎋〰🍃 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚫 عجب تلنگری خدا به رضا عطاران زده! کاش بقیه سلبریتی ها هم زودتر بیدارمی شدن روشنگری 🎋〰🍃 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوران پهلوی چگونه تحریف شد؟! 🔻«رضاشاه روحت شاد» چگونه تولید شد؟ پهلوی‌ای که در زمان خودش سلاخترین رژیم جهان بود چگونه تطهیر شد تحلیل سیاسی 🎋〰🍃 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 استوری به بهانه فیلم تفرقه‌افکنی که جز دمیدن بر اختلاف، هدف دیگری ‌ندارد 🔺 حفظ وحدت در عین پایبندی به اصول پیشنهاد میکنم ببینید 👌👌 Masaf 🎋〰🍃 @Alachiigh
آلاچیق 🏡
💞 عاشقـــانه_دو_مدافـــع💞 📚 #قسمت_سی_و_یکم _علے جلوے محضر منتظر وایساده بود... بابا جلوے محضر پارک
💞 عاشقـــانه_دو_مدافـــع💞 _خوب دیگہ ، با اجازتوݧ ما عروسموݧ رو ببریم... علے هم کنار مـݧ وایساده بود و سرش رو انداختہ بود پاییـݧ ماماݧ هم لبخند زدو گفت خواهش میکنم دختر خودتونہ از بابا خجالت میکشیدم و نگاهش نمیکردم _پدر مادر علے و خواهرش با ماشیـݧ خودشوݧ رفتـݧ ماهم با ماشیـݧ علے در ماشیـݧ رو برام باز کرد و گفت بفرمایید اسماء خانم لبخند زدم و نشستم خودش هم نشست و همینطورے چند دیقہ بهم زل زده بود دستم و جلوے صورتش تکوݧ دادم و گفتم:بہ چے نگاه میکنید؟ لبخند زدو گفت:بہ همسرم.ایرادے داره؟؟؟! دستم و گرفتم جلوے دهنم و گفتم.نه چہ ایرادے ولے یجورے نگاه میکنید کہ انگار تا حالا منو ندیدید خوب ندیدم دیگہ چشمهام گردو شد و گفتم:ندید؟؟؟ خندید و گفت دروغ چرا ولے ݧ انقدر دقیق خوب حالا میخواید حرکت کنیم؟؟! مامانینا رفتـݧ ها... _خوب برݧ ما کہ خونہ نمیریم. پس کجا میریم؟! امروز پنجشنبست ها فراموش کردے؟ زدم رو دستم و گفتم: وااااے آره فراموش کرده بودم بہ خودش اشاره کردو گفت:معلوم نیست کے باعث شده فراموش کنے حتما خیلے هم برات مهم بوده... خندیدم و گفتم بلہ بلہ خیلے جلوے گل فروشے وایسادو دوتا دستہ گل یاس گرفت. _إ علے آقا چرا دوتا دستہ گل گرفتید؟! دستش و گذاشت رو قلبش و گفت آخ... إ وااا چیشد؟! اسممو اینطورے صدا میکنے نمیگے قلبم وایمیسہ إ خوبہ بگم آقاے سجادے؟! هموݧ علے خوبہ ایـݧ دستہ گلم گرفتم براے عروسم _رسیدیم بهشت زهرا رفتیم بہ سمت قطعہ سرداراݧ بے پلاک مثل همیشہ دوتا قبرو شستیم و گلهار گذاشتیم روش اسماء؟ بلہ؟! میدونے از شهیدت خواستم کہ تو رو بهم بده؟! خوب چرا از شهید خودتوݧ نخواستید؟! از اونم خواستم ولے میخواستم شهیدت پارتے بازے کنہ برام خندیدم و گفت ایشالا کہ خیره. یہ ماه از محرم شدنموݧ میگذشت و هروز بیشتر عاشقش میشدم علے خوابیده بود.کنارش نشستہ بودم و نگاهش میکردم بہ ایـݧ فکر میکردم چطور تونستم بہ همیـݧ سرعت عاشقش بشم. _واے کہ تو چقد خوبے علے دستم گذاشتہ بودم زیر چونمو بهش خیره شده بودم یکم سر جاش تکوݧ خورد و چشماشو باز کرد و با لبخند و صداے خش دار گفت:سلام خانم کے اومدے؟ سلام نیم ساعتہ إ پس چرا بیدارم نکردے؟ آخہ دلم نیومد... _آخ علے بہ فداے دلت حالا دستمو بگیر بلندم کـݧ ببینم دستشو گرفتم و با تمام قدرت کشیدم سمت خودم علے نمیتونم خیلے سنگینے إ پس مـنم بیدار نمیشم باشہ بیدار نشو منم الاݧ میرم خونمون خدافظ دستم و گرفت و گفت کجا؟ دلت میاد برے؟ سرمو بہ نشونہ ے تایید تکوݧ دادم باشہ باشہ بلند میشم تو فقط حرف از رفتـݧ نزݧ بخدا قلبم میگره دوتاموݧ زدیم زیر خنده _در اتاق علے بہ صدا در اومد فاطمہ بود داداش زنداداش ماماݧ معصومہ میگہ بیاید پاییـݧ شام. _علے دستش و گذاشت رو شکمشو گفت آخ کہ چقد گشنمہ بریم دستشو گرفتمو گفتم بدو پس از پلہ ها اومدیم پاییـݧ باباے علے کہ بهش میگفتم بابا رضا اومده بود خونہ رفتم سمتش سلام بابا رضا خستہ نباشے پیشونیمو بوسید و گفت سلامت باشے دختر گلم با اجازتوݧ مـݧ برم کمک ماماݧ معصومہ فاطمہ دستم رو گرفت و گفت:کجااااا؟؟!! مـݧ خودم همہ چیو آماده کردم شما بشیـݧ آقاتوݧ فردا نگہ از خانومم کار کشیدید _دوتاموݧ زدیم زیر خنده علے انگشتش و بہ نشونہ ے تحدید بہ سمت فاطمہ تکوݧ دادو گفت:باشہ عیب نداره نوبت توهم میرسہ فاطمہ از خجالت صورت سفیدش قرمز شدو رفت آشپزخونہ بابا رضا و علی زدݧ زیر خنده. آروم زدم بہ پهلوے علی و گفتم خبریه؟! ⭐️برای خواݩدݩ‌هرقسمٺ‌از رماݩ‌1صݪواٺ‌ به نیت فرج اݪـزامیسٺ ✍خانم.علـــی.آبادی 🎋〰🍃 @Alachiigh
عكسهاي يادگاري و دوست داشتني در تاريكخانه ظاهر مي شن... اگه يه روز خودتون رو توي تاريكي و تنهايي ديدين، بدونيد كه خداوند داره براتون عكساي قشنگي روچاپ مي كنه 🙏😊🙏 🎋〰🍃 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ* ⭐️صفحه ۴۳۲ مصحف شریف ✨همراه تدبر و چند نکته ⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏 🎋〰🍃 @Alachiigh
🌹 شهید سجاد مرادی 🌹 🎥👆فیلمی کوتاه از شهید ،قبل از شهادت ⭕️ هر کسی اذیت نمیشه و پیام منو میشنوه یک روز برا ما نماز بخونه، ممنون میشیم.. زیباترین قسمتش فقط اونجاست که میگه: ان شاءالله اونور جبران بکنیم. . در سال ۱۳۹۰ با شدت گرفتن حملات ضد انقلاب به خصوص گروهک پژاک به کردستان ، برای دفاع از میهن اسلامی عازم کردستان شد . آنجا چندین بار تا مرز شهادت پیش رفت . از جمله یک بار در سنگر نارنجک پرتاب میکنند که عمل نمی‌کند .‌‌ اما کسی چه میدانست سرنوشت شهادت در حلب سوریه برایش نوشته شده نه کردستان ایران … ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات 🎋〰🍃 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚠️پشیمونت میکنن اگه مذهبی شدی...! 🔰دقت کردین یه موج قدرتمندی داره الهام چرخنده رو بخاطر چادری شدن و خوندن سرود سلام فرمانده مسخره می کنه!ولی همزمان همین موج زهرا امیر ابراهیمی رو با اون فیلم سابقش! و این فیلم توهین آمیزش به امام رضا تمجید و تعریف می کنه!!! ✍داود پورآقایی پدرفتنه 🎋〰🍃 @Alachiigh
💠دو خبر مهم از روابط ایران و روسیه یک: ایران در روسیه بندر خرید. بندر ساليانكا آستاراخان يكي ازبنادر اصلي تجاري روسيه محسوب میشود، ایران ۵۳ در صد این بندر را خریده و با فعال کردن کریدور شمال به جنوب و انتقال از آذربايجان-انزلي-بندرعباس -هند، ۲۵ روز طول مسیر ترانزیت دریایی را کاهش داده است. دو: روسیه ۱۰۰ هزار هکتار زمین به ایران داد تا ایران در زمین ها کشاورزی کند غربزده‌ها نظری ندارن ؟ 😁🧐 رادار انقلاب 🎋〰🍃 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥👆 🔵پیراهنم را با قاتل عوض نمی‌کنم در جریان بازی تیم ملی پرتقال با تیم کشور جعلی رژیم صهیونیستی از دادن پیراهنش به کاپتان این رژیم جعلی امتناع کرد. رونالدو گفت: من پیراهنم را با قاتل عوض نمی‌کنم. داناب 🔷درد و بلات تو سر خیییلی ها.... 🎋〰🍃 @Alachiigh
سیدامیـر‌ حسینـۍ_۲۰۲۲_۰۶_۱۴_۲۰_۱۱_۵۶_۲۰۰.mp3
3.74M
السلام علیک یااباعبدالله 🙏♥️🤚 تـوحسیـن‌همـه‌اۍ حتۍاونۍکہ‌توگناهه 🎙کربلایی سید امیر حسینۍ اللهم‌ارزقناحرم خیلی التماس دعا 🙏🙏😭 🎋〰🍃 @Alachiigh
آلاچیق 🏡
💞 عاشقـــانه_دو_مدافـــع💞 #قسمت_سی_و_دوم _خوب دیگہ ، با اجازتوݧ ما عروسموݧ رو ببریم... علے هم کن
💕 عاشقانه_دو_مدافع 💕 آروم زدم بہ پهلوے علے و گفتم خبریہ؟؟؟ ݧ خانومم همینطورے گفتم چپ چپ بهش نگاه کردم و گفتم حالا دیگہ ما غریبہ شدیم؟؟باشہ علے آقا باشہ... إ اسماء بخدا شوخے کردم باشہ حالا قسم نخور آخہ آدمو مجبور میکنے خب ببخشید نمیبخشم إ علے إ اسماء . فاطمہ اومد پیشموݧ .دستش و گذاشت رو کمرشو وگفت:دارید پشت سر مـݧ غیبت میکنید؟؟.بستہ دیگہ بیاید سفره رو آماده کردم. . آخر هفتہ عقد اردلاݧ بود .نمیدونم بہ زهرا چے گفتہ بود کہ هموݧ جلسہ اول قبول کرده بود با علے دنبال کارهاے خودموݧ و مراسم اردلاݧ بودیم تولد امام رضا نزدیک بود و قرار بود عقدمونو تو حرم بخونـݧ و همونجا هم ثبتش کنیم لحظہ شمارے میکردم براے اوݧ روز حلقہ هامونو یہ شکل سفارش دادیم .علے انگشتر عقیق خیلے دوست داشت اما بخاطر مـݧ چیزے نگفت مراسم اردلاݧ تموم شد و از هموݧ بعد عقد دنبال کارهاے عروسے بودݧ.درس زهرا کہ تموم شده بود اردلاݧ بخاطر تحصیلاتش راحت تو سپاه استخدام شد و مشکلے نداشتند. اما مـݧ و علے بخاطر درسموݧ مجبور بودیم عروسیموݧ و عقب بندازیم . بلیط قطار واسہ ۸صبح بود مشغول آماده کردݧ ساک لباساموݧ بودم علے یہ گوشہ نشستہ بود با لبخند نگاهم میکرد علے جاݧ چیہ باز اونطورے نگاه میکنے؟؟باز چہ نقشہ اے تو سرتہ ها؟؟ از جاش بلند شد و همونطور کہ میومد سمتم با خنده گفت هیچے یاد این شعره افتادم: "دوست دارم خنده ات را ، چادرت را بیشتر هست زیبا سادگی از هرچه زیبا بیشتر ما دوتا-ماه عسل-مشهد-حرم ، صحن عتیق عشق میچسبد همیشه، پیش آقا بیشتر..! خندیدم و گفتم حالا بزار ما عقدکنیم ماه عسل پیشکش بعدشم اخمے کردم و گفتم:نکنہ میخواے ایـݧ سفرو ماه عسل و یکے کنے؟؟آره علے؟؟ ݧ خانومم .ماه عسل جاے خود مـݧ از الاݧ ب اوݧ روزها فکر میکنم. لبخندے از روے رضایت زدم و بہ کارم ادامہ دادم اسماء؟؟ جانم علے؟؟ ینے فردا میشے مال خود خودم؟؟ مـݧ الانم مال خود خودتم.حالا هم برو استراحت کـݧ از سرکار اومدے خستہ اے. کمک نمیخواے؟؟ ݧ دیگہ تموم شد منم ساک رو ببندم میخوابم کارهام و تموم کردم اما خوابم نبرد بہ فردا فکر میکردم، بہ روزهایے کہ خیلے زود گذشت و روزهایے کہ قرار بود در کنار علے بگذره ولے اے کاش نمیگذشت .وقتے پیشش بودم دلم میخواست زمان متوقف بشہ و زمیـݧ از حرکت بایستہ هیییییی... تو حال هواے خودم بودم کہ یکے دستشو گذاشت روشونم.. برگشتم علے بود إ بیدار شدے؟؟ آره دیگہ اذانہ خانوم .تو نخوابیدے ݧ؟؟ ݧ ،داشتم فکر میکردم بہ چے؟؟ بہ تو علے همیشہ پیشم میمونے؟؟ معلومہ کہ میمونم .دستش و گذاشت رو قلبش گفت و تو صاحب قلب علے هستے مگہ میتونم بدوݧ قلبم نفس بکشم؟؟ حالا هم پاشو نمازموݧ قضا میشہ ها. . سجاده هامونو پهـݧ کردم وچادر نمازم سرم کردم. آقا شما شروع کنم مـݧ بہ شما اقتدا کنم با لبخند نگاهم کردو گفت :آخ چہ حالے بده ایـݧ نماز اللہ و اکبر... واقا هم چہ نمازے شد اوݧ نماز انگار همہ ے فرشتہ ها از آسموݧ براے تماشاے ما اومده بودݧ . "السلام و علیکم و رحمہ اللہ برکاتُ" بعد از تموم شدݧ نمازش دستشو آورد بالا و با صداے تقریبا بلندے دعا کرد خدایا شکرت کہ یہ فرشتہ ے مهربوݧ و نصیبم کردے قند تو دلم آب شد .صاحب قلب مردے بودم کہ قلبم رو بہ تسخیر درآورده بود. . سوار قطار شدیم پدر مادروها تو یہ کوپہ نشستـݧ مـݧ و علے و اردلاݧ و زهرا هم تو یہ کوپہ فاطمہ هم بخاطر امتحاناتش نیومد تقریبا ساعت ۸شب بود کہ رسیدیم از داخل کوپہ گنبد طلا معلوم بود دستم و گذاشتم روسینمو زیر لب زمزمہ کردم "السلام و علیک یا علے بن موسے الرضا" بغضم گرفت .موبہ تنم سیخ شد و یہ قطره اشک از گوشہ ے چشمم روے گونہ هام چکید علے دستش رو گذاشت رو سینشو با بغضے کہ داشت شروع کرد بہ خوندݧ.واے کہ چہ صدایے.دل آدمو بہ آتیش میکشوند. "آمده ام آمدم اے شاه پناهم بده" خدایا صداے مرد مـݧ ،حرم آقا مگہ میشہ بهتر از ایـݧ دیگہ چے میخوام از ایـݧ دنیا؟ بغض همموݧ ترکید و اشکاموݧ جارے شد قطار از حرکت وایساد بابا رضا اومد داخل کوپہ ما إ چیشده چرا گریہ کردید بہ احترامش بلند شدیم هیچے بابا رضا پسرتوݧ دلامونو هوایے کرد إ کہ اینطور.فقط براے خانومش از ایـݧ کارا میکنہ ها... خجالت کشیدم و سرمو انداختم .. . نزدیک داروالعجابه نشستہ بودم و منتظر حاج آقایے کہ قرار بود عقدمونو بخونـہ بودیم. کلے عروس داماد مثل ما اونجا بودݧ. همشوݧ دوست داشتـݧ عقدشونو تو حرم اونم تو همچیـݧ روزے بخونـݧ نسیم خنکے دروݧ محوطہ میوزید و بوے خوشے رو تو فضا پخش کرده بود. همہ جاے حرم و واسہ تولد آقا چراغونے کرده بودند . علے دستمو محکم گرفتہ بود... ⭐️برای خواݩدݩ‌هرقسمٺ‌از رماݩ‌1صݪواٺ‌ به نیت فرج اݪـزامیسٺ ✍خانم.علـــی.آبادی 🎋〰🍃 @Alachiigh
✳️نخوردن شام 🔸اگر شب در معده چیزی نباشد حرارت بدن به جای آنکه به آن بپردازد، به رطوبت اصلی بدن متوجه می شود و آن را خشک و لاغر میکند و این موضوع برای سلامتی تون مضر هست. 🎋〰🍃 @Alachiigh