یا صاحب الزمان💔
✔حالمان
خوب نیست دیگر!
چقدر طولانی شد این عصر غیبت! بس است!
✔آقاجان!
هیچ وقت این همه امیدوار نبودیم به آمدنت! ؟
✔به دلم افتاده
حتی مادران شهدای دههی ۶۰ هم ظهورت را میبینند!
✔به دلم افتاده
حاجاحمد با تو برمیگردد! و اربعین با خودت میرویم کربلا!
✔به دلم افتاده
پرچم عربستان عوض میشود! خدا بعد از این همه دوری، گویی در تدارک وصال است و الا حاجقاسم را از کربلای ۵ به گنج کربلا نمیرساند!
✔آری! تو اتمام رنج آدمی، مهدیا!
و به زودی گریههای آدم و نوحههای نوح در فراق بهشت تمام میشود!
✔ آقاجان!
برای ما اصلیترین نشانهی ظهور، واقعیت خرافهشکن برق چشمان نائب بر حقت؛ خامنهای است!
✔این مرد،
اتکا به تو دارد که ابرمرد ایستاده!
و تو را میبیند! و فردای ظهور را میبیند!عصر آلاحمدها هرگز جای تقیزادهها نیست! گاهی چقدر جلالی میشود نائبت آقاجان!
✔آنچه
ما امید آمدنش را داریم،
گمانم سیدعلی میبیند! خوش به حال چشمانش!
✔باید هم
این همه نازنین باشد نائب تو!
✔و دارم فکر میکنم؛
خود شما چه شمایلی داری! والله عصارهی محمدی! و خلاصهی علی! و رعنا و خوشقدوبالا مثل عمویت عباس! مثل حسنین! و درست با همان خال هاشمی علیاکبر!
✔ آقاجان!
دیروز با ابراهیم_هادی و امروز با هادی_ذوالفقاری و فردا هم با خون شهیدی دیگر، نشستهایم به تماشای قدومت! سلام آقاجان!
جاوید الاثر حسن شاکری در آبان ماه سال ۱۳۲۴ در شهرستان خوانسار دیده به جهان گشود ، نام پدر وی علی اکبر و مادر ایشان رباب بود، ایشان در سال ۱۳۴۸ با همسر خود فاطمه حکیم الهی ازدواج می نمایند که ثمره آن سه فرزند به نام های حسین، احسان و محسن است، تاریخ شهادت ایشان دقیقا مشخص نیست ولی در اسناد بنیاد شهید سال ۱۳۵۸ قید شده است,
ایشان از جوانی عضو فعال بسیج بوده و جزو معدود افراد تحصیلکرده دانشگاه نفت بودند ، ایشان با مدرک فوق دیپلم در پتروشیمی آبادان همزمان با وزارت شهید تند گویان مشغول به کار میشوند ، ایشان نه تنها در حق پدر و مادر خود بسیار دلسوز و مسوولیت پذیر بودند بلکه حتی نسبت به خواهران و برادرانشان هم این احساس را داشتند و هنگامی که به آبادان میروند ،به غیر از همسر و فرزندشان، پدر و مادر و خواهر و برادر خود را به همراه خانواده شأن به آنجا می برند و زیر چتر حمایت خود قرار می دهند، هنگامی که خبر از حمله صدام به ایران می آید و نیروهای متجاوز بعثی به سمت آبادان حمله می کنند، ایشان و همکارانشان صحنه را خالی نمی کنند و خانواده را به خوانسار فرستاده و خودشان همچنان در پتروشیمی کار را ادامه می دهند، به گونه ای که شرکت پتروشیمی برای حفظ امنیت کارمندان، ایشان را شب به اهواز می برده و دوباره صبح از اهواز به آبادان می آورد،
در همین اثنا یک شب نیروهای بعثی کل اتوبوس را در جاده اهواز آبادان متوقف کرده و همه کارمندان از جمله شهید شاکری را به اسارت می برند،
از آن زمان تا کنون دیگر هیچ خبر مستند و موثقی درباره سرنوشت این عزیز به دست خانواده ایشان نمیرسد و بنیاد شهید به ناچار در سال ۱۳۸۱ این عزیز را شهید اعلام کرد،
تنها خبری که از ایشان به دست خانواده می رسد از همرزمانشان است که مدتی در زندان های بعثی با ایشان هم بند بودند اما به خاطر شجاعت ها و اعتراضهای ایشان به نیروهای بعثی ایشان را به زندان انفرادی منتقل می کنند و به صلیب سرخ هم اجازه بازدید از ایشان نمیدهند و پس از آن دیگر خبری از ایشان به دست نمی آید
👇👇👇
از جمله کرامات این شهید این است که هنگام انتخاب همسر برای یکی از پسران شان خود شهید شخصاً به خواب مادر ایشان رفته و با دادن دسته گلی از ایشان خواستگاری می کنند، بعدها عروس ایشان می گویند که در یکی از سفرهای راهیان نور در طلاییه از شهدا خواسته بودند که عروس یکی از ایشان شوند و شهید شاکری به ندای ایشان پاسخ داده بود
پس از آن هم هر گاه مشکلی در خانواده پیش می آید بعد از اینکه خانواده خوابی از ایشان می بیند مشکل حل می شود، ایشان حتی نوه های خود را نیز فراموش نکردند و به خواب ایشان می آیند و مشکلاتشان را حل می کنند،
12_Narimani_fadaeian-haftegi950618_(8)_(www.rasekhoon.net).mp3
13.83M
🌹 #حماسی
🍀دل های عالم خونه
🍀از شجر ملعونه
🎤 #سیدرضانریمانی
🌹
شب عرفه، شب دعا، عبادت، توبه و آمرزش الهی
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود:
همانا در شب عرفه هر دعای خیری مستجاب می شود.
پاداش کسی که در این شب به عبادت خداوند متعال بپردازد، معادل پاداش عبادت صد و هفتاد سال است. شب عرفه، شب مناجات است و در این شب، خداوند توبه توبه کننده را می پذیرد.
📕اقبال الاعمال، ص634
doaye_arafe_rahbari.mp3
2.23M
💠 فردا روزیک شنبه #عرفه است شما #جوان ها قدر این روزهای بزرگ را و این ساعات با ارزش را بدانید
#امام_خامنه_ای
پدر شهید عطایی میگوید: افتخار میکنم که فرزندم شهید شده است، نمیگویم که من از او راضی هستم بلکه امیدوارم که مرتضی از من راضی باشد.
مرتضی به اسلام، ولایت و اهل بیت(ع) خدمت کرد، جنگ سوریه که شروع شد دلش هوایی شده بود که برود سوریه اما اقوام و آشنایان همه ناراضی بودند، اما من گفتم اگر برای رضای خداوند و دفاع از اسلام میروی من راضی هستم. چندین بار به سوریه رفت و هر دفعه که بر میگشت زخمی و مجروح بود و آخرین دفعهای که مجروح شده بود از ناحیه دست بود به طوری که داخل انگشت دستش میله گذاشته بودند وقتی تصمیم گرفت مجدد برود سوریه گفتم با این دست میتوانی خندید و گفت تا جایی که توان داشته باشم هر کاری از دستم برآید انجام میدهم و این بار هم رضایت به رفتنش دادم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 دل گویه های شهید بزرگوار مدافع حرم، مرتضی عطایی🌹
با تلویزیون اینترنتی نصر تی وی
ما را هم #حسین، گدایی حساب کن 😔
آخر کجا رود به جز این در، گدای تو...😭
پدر شهید مدافع حرم با بیان اینکه برای مرتضی شرط گذاشتم که اگر میخواهد به سوریه برود تنها باید برای رضای خداوند برود و اگر رفت دست من را هم بگیرد عنوان میکند: دفعه اول دور از چشم اقوام که راضی به این موضوع نبودند و حتی موقع رفتن هم با پسرم خداحافظی نکردند به جبهه رفت؛ همه به من اعتراض میکردند که چرا اجازه دادم و من در پاسخ میگفتم به جبهه جنگ میرود کنار دریا که نمیرود و اگر رفت و با یک دست و پا برگشت خودم را ملامت نمیکنم.
وی بیان میکند: آخرین دفعهای که میخواست برود آمد و روی مرا بوسید و خداحافظی کرد اما به دوستانش گفته بود من دیگر نمیآیم، من مال اینجا نیستم و موقت آمدهام و اینقدر تلاش میکنم تا خداوند خودش من را انتخاب کند.
مرتضی شغل آزاد داشت به حرفه تاسیسات ساختمانی مشغول بود و بسیجی فعال، فرمانده پایگاه بود و قائم مقام گردان منتهی هیچوقت نمیگفت که قائم مقام گردان است. همیشه میگفت برای برداشتن یک بار نیاز به پنج انگشت است اگر یکی از انگشتان نباشد بار به مقصد نمیرسد من هم باید باشم به حضور من نیاز است اگر من و امثال من نرویم داعشیها فردا مشهد هستند. همیشه این مثال تکه کلامش بود که از سیره پیغمبر است که میگفتند همیشه جنگ را به خارج از کشور اسلامی بکشید تا خاندان و ناموس مسلمین در امان باشند.
یک بار یکی از بچهها داشت از من و سید فیلم میگرفت📹.اول از من پرسید:تو اینقدر شهید شهید میکنی،هیچ پیامی نداری؟!
سید کنارم بود رو به دوربین گفتم:ما با هم یه قرارهایی گذاشتیم😉. الانم متذکر میشیم که هر کدوممون زودتر پرید🕊، البته این سید زودتر میپره😒 هر کی زودتر پرید، بره بَست در خونه حضرت سیدالشهدا بشینه، #شهادت اون یکیرو بگیره💔
اگر این کار نکنه، شهید پَستیه.☝️
برشی از کتاب مصطفی و مرتضی
خاطرات خود گفته شهید مرتضی عطایی (ابوعلی)
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
مزار شهیـد مدافـع حـرم🌹 مرتضـی عطایی، در بهشت رضا
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
اینجانب مرتضی عطائی ثواب زیارت امام حسین(ع) و دو رکعت نماز تحت قبه سیدالشهدا (ع) در تاریخ هفدهم شهریور ماه 1390 مصادف با نهم شوال 1432 را که به جا آوردم برسد به کسانی که در تشییع جنازهام شرکت کردهاند، غسلم داده و کفنم کرده و به خاک سپرده و در مراسم تعزیهام شرکت میکنند هدیه نموده و امیدوارم خداوند متعال، اربابم ابا عبدالله الحسین(ع) را شفیع و دستگیرشان در یوم الحسرت قرار دهد ان شاالله.
ضمنا همه را تحت قبه دعا نمودم مخصوصا تمامی همسفرانی که اینجانب را همراهی کردند و احتمالا از من دلخور و یا رنجیده شدهاند. برای شب اول قبرم دعا نموده و در زیارت عاشورایی که از تاریخ دهم محرم الحرام تا اربعین بعد از نماز صبح که انشاءالله تحت قبه میخوانم دعا گویم و برای فرج امام زمان(عج) بسیار دعا کنید که فرجمان در فرج آقا و مولایمان صاحب الزمان(عج) است. از همه حلالیت میطلبم مخصوصا همسرم مریم، دخترم نفیسه و پسرم علی.