eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
8.3هزار ویدیو
232 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃آقاجان سلام.. ببخش که مثل همیشه با دیدن تقویم به یادت می افتیم. و شرمنده ذکر را زمزمه می کنیم.شرمنده ایم که تعداد دعاهای عهد قضا شده از دستمان رفته و خیلی وقت است به جای خواندن و اشک و التماس برای آمدنت ، خواب هفت پادشاه را می بینیم و ککمان هم نمی گزد. 🍃ببخش که این روزها از خودمان هم شده ایم و غرق مشکلات زندگی. از شرمندگی پدرهای دست خالی تا آنان که کمر در پسماندهای غذای دیگران خم کرده اند دیگر رمقی برایمان نگذاشته. 🍃حال شاکی از ۸ سال خنجر از پشت خوردن ، به جان هم افتاده ایم . عده ای تلاش می کنند تا نجات یابند از این نفس گیر و عده ای به جای چاره ،قهر را بر آشتی ترجیح داده اند و پشت کرده اند به آینده ای که قرار است با دست خودشان رقم بخورد.. فراموش کرده اند که مسئول اند در برابر حق خودشان و حق دیگران . میگویند راه سیاست و دین باید جدا باشد مگر نه که خدا در می فرماید: « هیچ قومی را تغییر نمی دهیم مگر آنکه خودشان بخواهند.» 🍃مولا جان دلم گرفته ... عده ای خوردند ، شکستند و مردم خورده اند و هر حرفی ، حکایت همان نمک های بیرون ریخته از نمکدان شکسته است که زخمشان با آن میسوزد.اما کاش کاری کنند تا فردا مرهمی باشد بر زخم های امروز ودیروزشان... 🍃یا صاحب الزمان، دعا کن مردم بیدار شوند از این خواب مصلحتی.... انتخاب کنند و نگذارند باز هم روزهای تلخ سالهای قبل تکرار شود. ... ما ایم از این روزای سخت........ ✍نویسنده : به مناسبت
💌 رویای صادقه ای که پیام شهید را بعد از شهادتشان به همرزمانش و همه عاشقان میرساند...بهمراه راز آوردن سه بیت شعر از شاعر ارزشی و مذهبی برادر محمدرضا جعفری - دیشب به خوابم آمد روح حسن چو نوری.. شأن شهید را او ، می گفت با چه شوری.. اینجا ملاک عشق است پیمان با ولایت... باید نمود پرواز تا مرز بی نهایت.... مأوای ما شهیدان نزد حسین زهراست...... جز راه رهبری نیست راه سعادت و راست...... 🌷شبی بعد از شهادت حاج حسن خیلی دلم گرفته بود چون واقعا او را دوست داشتم و خاطرات ایشان خصوصا در یادواره سراسری شهدای گمنام سال 84 برایم تداعی عرفان و مقام معنوی او بود ، آن شب برای حاج حسن خواندم تا اینکه خوابم برد ، در عالم خواب دیدم حاجی در مکانی زیبا و مجلل و باغی بزرگ است و اینقدر حاجی نورانی بود که مثل خورشید نور افشانی میکرد ، رفتم جلو و گفتم حاج حسن اینجا کجاست؟ 🌷حاجی گفت اینجا بهشت شهداست و کارنامه با امضا و تائید و ولایت کامل میشود وهیچکس نمی تواند بدون تایید ولایت اینجا بیاید هر چند تمام عمر خود را در جهاد و عبادت بسر برده باشد . 🔹گفتم حاجی فکری بحال ما کن فرمودند از طرف من به همه بگوئید که : جز راه نیست راه سعادت و راست و ملاک و معیار در آخرت است ، و عشـق به یعنی عاقبت بخیری . 🌿به‌ روایتِ شاعر ارزشی و مذهبی برادر محمدرضا جعفری 🇮🇷 @rahbaram_seyed_ali
در خانه ما هیچ وقت صدای موسیقی شنیده نمی شد، بلکه تنها صدای تلاوت قرآن بود که با آن مأنوس شده بودیم.☺️ گاهی پدر و مادرم با صدای بلند قرآن تلاوت می کردند و گاهی صدای تلاوت قاریان از نوار کاست پخش می شد.👌 در واقع تنها موسیقی پخش شده در منزل ما صدای بود.😊 بعضی از پدر و مادرها می پرسند که چه کنیم تا فرزند ما هم قاری قرآن شود؟ ❓ من در جوابشان می گویم فقط کاری کنید صوت قرآن را بشنود و در ضمیر پاکش تأثیر بگذارد.✅ در عین حال و شرکت در و رعایت و هم تأثیر زیادی درتربیت من داشت.👌 ✍ مهاجر الی الله، محسن حاجی حسنی جهت شادی روح این عزیز و تمامی قربانیان فاجعه منا
عراقی‌ها به ما حمله کرده بودند. هرکس در هرجایی مشغول نبرد بود. برای صدا زدن فرمانده به چادر رفتم. دیدم صالحی بدون اینکه وضعیت را در نظر بگیرد، گوشه‌ای از سنگر نشسته است و مشغول خواندن قرآن است. به او گفتم: «کار بهتر از قرآن خواندن پیدا نکردی؟!» در جواب گفت: « به من آرامش می‌بخشد. در این لحظه تنها چیزی که لازم دارم قرآن است که می تواند به من آرامش بدهد.» پس از آنکه قرآن خواندنش تمام شد، آر.پی.جی را برداشت و خود را جلوی تانک دشمن انداخت و با فریاد ملکوتی «الله اکبر» تانک اول را زد. زدن تانک دوم، او را به خدا متصل کرد و او هم رفت و فقط صدای «الله اکبر» آخر صالحی در گوشم هنوز مانده است. بعد از شهادت او، جاده کاملاً باز شد و از دست عراقی‌ها نجات یافتیم. آری، بندگان رستگار خدا، این‌گونه هستند
🌼ازتوصیه‌هاى (عج) به آیت‌الله مرعشی نجفی(ره) 🔻تاكید بر خواندن و هدیه كردن ثوابش، برای شیعیانیست كه وارثی ندارند یا دارند و لیكن یادی از آنها نمی‌كنند. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 روحیه جهادی داشتن در ۸ سال دفاع مقدس، 💜 به فرزند دادن بود 💜و امروز به فرزند آوردن...
⭕️ ⭕️ ☝️از خیابان آرام آرام در حال گــذر بودم! 🌸 در اولــین کوچـہ کہ یا مهدے داشــت حسینے را دیدم.... عبــدالحمید با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامــم را صـــدا زد! گفت: اگہ یک به طرف امــام زمان عج بردارے امــام صــد قدم بہ طرف شمــا مے آید! ! چه کردی...چــند قدم بہ طرف امــام زمانت بر داشتے؟؟ جوابــی نداشــتم؛ســر به زیر انداخــته و گذشــتم...😔 🌸دومــین کوچــہ محــمد اسلامے نســب ؛ پرچم ســبز سلام الله علیها بر سر این کوچه حـــال و هـــوای عجیبے رقـــم زده بود! انگار همین جا بود... محـــمد آمد! صدایم زد! گفت: سفارشـــم توسل بود به ائمــہ اطــهار بخصــوص بود.. چه کردے؟ جوابے نداشتم و از از کوچه گذشــتم... ولے مےدیدم کہ تــا نــام بے حضـرت زهــرا (س) را بــرد جارے شد ...😔 🌸به سومین کوچـــه رسیدم! ... به صدایی ملایـــم،اما محکم مرا خواند! گفــت: و در کجای زندگــے ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستــــم جواب دهم! مے دانستــم خودش و هســت...زندگی این از تولد تا شهادت در غدیر رقم می خورد.. با چشماني که گوشــه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتـــم... 🌸به چهارمین کوچــه! کوچـــہ ... مثل عکسهایــش ، لبخنــد بر روے لب داشــت بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفــت : با چــة کسانے تــا حالا ارتباط داشتے گفتم : ارتباط؟...خجالــت کشیــدم چیزے بگویمـ.... با خنده زیبایــش ادامہ داد: اصــل با خداســت !!! گفت اگر را انجــام دادي، را ســـروقت خواندے، را ترک کردے در زندگے پیروزے وگـــرنہ بقیــہ کشکــہ! همچــنان که دستــانم در دســتان شهیــد بود! عرق شرم از این شهید بر صورتم نشست . از او جدا شـــدم و حرفے برای گفــتن نداشتــم... 🌸به پنجـــمین کوچه و خـادم صادق رسیدم... صداي نجـــوا و شهــید می آمد! حاج منصــور ... ... کمیــل مے خوانــد.... چقــدر با اخلاص می خواند حضورم را متوجـــه اش نکردم! شدم،از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوے ام... از دعــا خواندنـــم گذشتــم...از امر معروف میگفت و تکلیف هر انسان و فهمیدم چقدر من بی عمل هستم ....😔 🌸ششمین کوچه بہ نام شهیــد عباس دوران.. با جذبہ بــود..ـ خودش یہ عده را جمــع کرده بود مشغول تــدریس بود!!!: مــبارزه با ،نگهـــبانے ، بہ سوے پرودگارو در راه دین... کــم آوردم... من کجا .. او کجا!! ... گذشتـــم.... 🌸هفتمین کوچه انگار مثل زینبیہ بود! بلـــه؛ عبداللہ اســکندرے... کنار اوهم شیبانے، همه مدافعــان حرم بودند ... عکــس هاے عزیزانشان در دستشان بود.... یکے پدر ، یکے مادر، یکے همســر چشمم به عکس فرزند علمدارے افتاد ... دختر بدون پدر چہ حالے دارد ؟! میخواستــند بگویــند: مـا تو این دوره و زمانہ از همہ چیزمــان .... تو چہ کردے؟ از کم کارے ام شــرمنده شــدم و گذشتم... 😔😔 دیگر ادامہ نــدادم.... از تا ! فاصله زیــــاد بود... دیگـــر پاهــایم رمـــق نداشت! افتــادم... خودم دیدم که با چه کردم! 🇮🇷 شهر کوچه های زیادی دارد با یاد غریبی که همچنان ناشناخته اند یک جملہ در ذهن دارم : ... شرمنده ام!!! 🌷🌺😭😭🌺🌷 🔴 *از کوچه پس کوچه های دنـــیا! بی شهدا،نمے تــوان گـــذشت...*
📝 بی‌قراری مادرانه 🔻کار هر جمعه‌اش شده، از وقتی آرمانش همسایه این شده، جمعه‌ها صبح با یک زیلو و قرآن جیبی کنار پسرش آرام می‌نشیند. 🔸زیلو را پهن می‌کند و با دستمالی تمیزی که در سقف شیروانی جاسازشده تمام قبور شهدای همسایه پسرش را تمیز می‌کند. 🔹با آنها دردل می‌کند ،،، مادری می‌کند برای آنها! می‌گوید؛ آرمان من جوان است، اول راه است، دستش را بگیرید. دست مرا هم بگیرید. 🔸این جوان‌ها که می‌آیند، اینها را فراموش نکنید ...دوباره بر می‌گردد کنار آرمانش! کمی می‌خواند، با گوشی می‌گذارد نفسی تازه می‌کند. 🔺تازه متوجه اطرافش شده چقدر برای پسرش ارزش قائلند گروه گروه با خانواده می‌آیند تبسمش از حرکت آرمانش است، از راهی که مسیرش همیشه باز است. برای من، شما و همه !!! 🌷 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همسر شهید صدرزاده : همیشه به من ميگفت از زیر قرآن ردش کنم تصمیم گرفتم که برای آخرین بار از زیر قرآن ردش کنم... وقتی تربت امام حسین ع را در قبر گذاشتن پرچم گنبد حضرت را روی مصطفی انداختن🍃 قرآن را درآوردم و به عموی مصطفی که داخل قبر بود دادم... گفتم اين را روی صورت مصطفی بگذارد و بردارند به محض اینکه قرآن را روی صورت مصطفی گذاشتن شاید به اندازه دو یا سه دقیقه نشده که دهان و چشم مصطفی بسته شد...😭 همانجا گفتم ميخواستی در آخرین لحظه عند ربهم یرزقون بودنت را نشانم دهی و بگویی شهدا زنده هستن؟ همه اینها را میدانم من با تو زندگی میکنم مصطفی🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽تلاش قرآن برای معرفی جایگاه واقعی زن! 👈تعابیر بلند مرحوم از معرفی شخصیت زنان در پ‌ن: آن‌وقت دین ما و ما را متهم می‌کنند که شما برای زنان جایگاهی قائل نیستید! و دنبال شعار دروغ زن زندگی و آزادی هستند!!!
🏴 آجَرَکَ الله یا بَقیّةَ الله 🔴 در محکومیت هتک حرمت قرآن و اعلام بیزاری از مدعیان دروغین آزادی بیان در میان شعله‌ها خورشید می‌سوزد مگر؟ از هجوم سِفله‌ها ناهید می‌سوزد مگر؟ عقل‌ها را کرده روشن نورِ قرآن مبین با جهالت معجزِ جاوید می‌سوزد مگر؟ آیه‌های نور را ظلمت نگرداند خموش شمس و قدر و کوثر و توحید می‌سوزد مگر؟ سِحر ساحرها ندارد بر سلیمان سلطه‌ای از فُسون‌ها خاتم جمشید می‌سوزد مگر؟ مِهر دین بهتر نمایان می‌شود در قهرِ کفر این یقینِ محض با تردید می‌سوزد مگر؟ ای کج‌اندیشان کور و کافران کینه‌توز آنچه از حق بر جهان تابید می‌سوزد مگر؟ ننگ و نفرین بر چنین آزادی اهریمنی! گلشن اندیشه با تهدید می‌سوزد مگر؟ گوهر حق گشته عالم‌گیر، از آتش چه باک؟ مؤمنان، مرجان و مروارید می‌سوزد مگر؟ عید قربان یأس ابلیس است از اِغوای عبد با تَفِ تَلبیس‌ها این عید می‌سوزد مگر؟ مژدۀ فتح مبین در جان ما گل کرده است در دل ایرانیان امید می‌سوزد مگر؟ نیست ترسی نور را از حملۀ اصحاب نار در میان شعله‌ها خورشید می‌سوزد مگر؟ ✍️، ۱۴۰۲/۰۴/۱۰ 🎋
بسم الله الرحمن الرحیم . أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ وَلَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَا رَسُولِهِ وَلَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً ۚ وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ آیه 16 سوره توبه آیا چنین می‌پندارید که شما را (بدون آزمایش) به حال خود رها می‌کنند در صورتی که هنوز خدا معلوم نگردانیده که از شما چه کسانی اهل مجاهده‌اند و جز خدا و رسول و مؤمنان را هرگز دوست خود و همراز خویش نگزیده‌اند، و خدا از همه کردار شما آگاه است.
4_5830137501221655830.mp3
38.83M
تلاوت‌زیبا🌱 🌙صبحتون آروم با نوای که آرامش بخش دلهاست ❤
106219606_6012394485672053081.mp3
9.15M
اللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن اللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن اللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن اللّهُمَّ اغْفِرلَنا ذُنُوبَنا بِالْقُرآن آرامش بخش دلهاست 🌱❤️🌱
🔻آیت‌الله بهجت (ره) در روایت آمده است : خانه‌هایی که در آنها تلاوت می‌شود ، چنان‌که ستاره برای اهل زمین می‌درخشد ، برای آسمانیان می‌درخشند. 📒 در محضر بهجت ، ج۲، ص۲۹۶ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ˹ @Saberine_Motenaem ˼
روزی که ۱۴۴۰ دقیقه است... و ما نتوانیم ۱۰ دقیقه بخوانیم؛ یعنی محرومیت.
4_5830137501221655830.mp3
38.83M
تلاوت‌زیبا🌱 🌙صبحتون آروم با نوای که آرامش بخش دلهاست ❤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 اگر کسی بخواهد به راه پیدا کند، باید با مأنوس شود. قرآن ما را به امام دعوت می‌کند و امام، حقایق قرآن را در اختیار ما قرار می‌دهد. ☑️ @mirbaqeri_ir
🔻آیت‌الله بهجت (ره) در روایت آمده است : خانه‌هایی که در آنها تلاوت می‌شود ، چنان‌که ستاره برای اهل زمین می‌درخشد ، برای آسمانیان می‌درخشند. 📒 در محضر بهجت ، ج۲، ص۲۹۶ هدیه به روح مطهرشان صلوات 🌷
بارها و بارها این خاطرات را بخوانیم 🌹 خاطره ای از ۱۸ سال اسارت سیدالاسراء، شهید سرلشگر خلبان حسین لشگری، اولین اسیر ایرانی در جنگ تحمیلی و آخرین اسیری که آزاد شد. وقتی بازگشت از او پرسیدند: این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی؟ و او گفت: برنامه ریزی کرده بودم و هرروز یکی از خاطرات گذشته ام را‌ مرور می کردم. سالها در سلول های انفرادی بود و با کسی ارتباط نداشت، را کامل حفظ کرده بود، زبان انگلیسی می دانست و برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود. 🌹حسین می گفت: از هیجده سال اسارتم ده سالی که تو انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم صحبت میشدم! 🌹بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود! عید سال ۷۴ بود، سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ می خورد می خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد، دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعت ها از این مسئله خوشحال بودم، این را بگویم که من مدت ۱۲ سال ( نه ۱۲روز یا ۱۲ ماه)در حسرت دیدن یک برگ سبز و یک منظره بودم، حسرت ۵ دقیقه آفتاب را داشتم..
بارها و بارها این خاطرات را بخوانیم 🌹 خاطره ای از ۱۸ سال اسارت سیدالاسراء، شهید سرلشگر خلبان حسین لشگری، اولین اسیر ایرانی در جنگ تحمیلی و آخرین اسیری که آزاد شد. وقتی بازگشت از او پرسیدند: این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی؟ و او گفت: برنامه ریزی کرده بودم و هرروز یکی از خاطرات گذشته ام را‌ مرور می کردم. سالها در سلول های انفرادی بود و با کسی ارتباط نداشت، را کامل حفظ کرده بود، زبان انگلیسی می دانست و برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود. 🌹حسین می گفت: از هیجده سال اسارتم ده سالی که تو انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم صحبت میشدم! 🌹بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود! عید سال ۷۴ بود، سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ می خورد می خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد، دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعت ها از این مسئله خوشحال بودم، این را بگویم که من مدت ۱۲ سال ( نه ۱۲روز یا ۱۲ ماه)در حسرت دیدن یک برگ سبز و یک منظره بودم، حسرت ۵ دقیقه آفتاب را داشتم... 🌹سالروز شهادت 🕊شادی روح بلندش صلوات
زیاد بخوانید و سعی کنید زمانی‌که خداوند با شما صحبت میکند ترجمه تحت اللفظی آن را بدانید.تقوا، تقوا اساس کار است اگر تقوا نباشد اکثر عبادات به خاطر غیر خدا میشود، را طوری بخوانید که بدانید با خدا چه‌میگویید مبادا عباداتمان بندی باشد که مارا از راه سعادت بازدار بدین واسطه که فکر کنیم خیلی آدم خوبی هستیم.عبادات ما باید پله‌ای برای صعود ما به درجات و کلاسهای بالاتر باشد..! 🌷 شهید‌ حاج‌ ♥️