#تربیت_دینی
در خانه ما هیچ وقت صدای موسیقی شنیده نمی شد، بلکه تنها صدای تلاوت قرآن بود که با آن مأنوس شده بودیم.☺️
گاهی پدر و مادرم با صدای بلند قرآن تلاوت می کردند و گاهی صدای تلاوت قاریان از نوار کاست پخش می شد.👌
در واقع تنها موسیقی پخش شده در منزل ما صدای #قرآن بود.😊
بعضی از پدر و مادرها می پرسند که چه کنیم تا فرزند ما هم قاری قرآن شود؟ ❓
من در جوابشان می گویم فقط کاری کنید صوت قرآن را بشنود و در ضمیر پاکش تأثیر بگذارد.✅
در عین حال #روزی_حلال و شرکت در #جلسات_دینی و رعایت #واجبات و #محرمات هم تأثیر زیادی درتربیت من داشت.👌
✍ مهاجر الی الله، محسن حاجی حسنی
جهت شادی روح این عزیز و تمامی قربانیان فاجعه منا #صلوات
⭕️ #به_مناسبت_روزشیراز⭕️
☝️از خیابان #شهــداےشیــراز آرام آرام در حال گــذر بودم!
🌸 در اولــین کوچـہ کہ #پرچــم یا مهدے داشــت #شهــیدعبدالحمیــد
حسینے را دیدم....
عبــدالحمید با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامــم را صـــدا زد!
گفت: اگہ یک #قــدم به طرف امــام زمان عج بردارے امــام صــد قدم بہ طرف شمــا مے آید! !
چه کردی...چــند قدم بہ طرف امــام زمانت بر داشتے؟؟
جوابــی نداشــتم؛ســر به زیر انداخــته و گذشــتم...😔
🌸دومــین کوچــہ #شهـــید محــمد اسلامے نســب ؛
پرچم ســبز #یازهــرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حـــال و هـــوای عجیبے رقـــم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
محـــمد آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشـــم توسل بود به ائمــہ اطــهار بخصــوص #حضرت_زهرا بود..
چه کردے؟
جوابے نداشتم و از #شـــرم از کوچه گذشــتم...
ولے مےدیدم کہ تــا نــام #بے بے حضـرت زهــرا (س) را بــرد #اشکــش جارے شد ...😔
🌸به سومین کوچـــه رسیدم!
#شهیدعلــےکسايے ...
به صدایی ملایـــم،اما محکم مرا خواند!
گفــت: #قـــرآن و #نهــج_البلاغه در کجای زندگــے ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستــــم جواب دهم!
مے دانستــم خودش #استــادقرآن و #نهج_البلاغة هســت...زندگی این از تولد تا شهادت در غدیر رقم می خورد..
با چشماني که گوشــه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتـــم...
🌸به چهارمین کوچــه!
کوچـــہ #شهیدمحــمدابراهیمے...
مثل عکسهایــش ، لبخنــد بر روے لب داشــت
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفــت : با چــة کسانے تــا حالا ارتباط داشتے
گفتم : ارتباط؟...خجالــت کشیــدم چیزے بگویمـ....
با خنده زیبایــش ادامہ داد: اصــل #ارتباط با خداســت !!!
گفت اگر #واجــباتـــ را انجــام دادي، #نمازت را ســـروقت خواندے، #محرمــات را ترک کردے در زندگے پیروزے وگـــرنہ بقیــہ کشکــہ!
همچــنان که دستــانم در دســتان شهیــد بود!
عرق شرم از این شهید بر صورتم نشست . از او جدا شـــدم و حرفے برای گفــتن نداشتــم...
🌸به پنجـــمین کوچه و #شهـــید خـادم صادق رسیدم...
صداي نجـــوا و #مناجـــات شهــید می آمد!
حاج منصــور ...
...#دعــاے کمیــل مے خوانــد....
چقــدر با اخلاص می خواند
حضورم را متوجـــه اش نکردم!
#شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوے ام...
از دعــا خواندنـــم
گذشتــم...از امر معروف میگفت و تکلیف هر انسان
و فهمیدم چقدر من بی عمل هستم ....😔
🌸ششمین کوچه بہ نام شهیــد عباس دوران..
با جذبہ بــود..ـ
خودش یہ عده را جمــع کرده بود
مشغول تــدریس بود!!!:
مــبارزه با #هواے_نفس،نگهـــبانے #دل، #پرواز بہ سوے پرودگارو #شجــاعت در راه دین...
کــم آوردم...
من کجا ..#شاگردے او کجا!! ...
گذشتـــم....
🌸هفتمین کوچه انگار مثل زینبیہ بود!
بلـــه؛
#شهید عبداللہ اســکندرے...
کنار اوهم #شهیــد شیبانے، همه مدافعــان حرم بودند ...
عکــس هاے عزیزانشان در دستشان بود....
یکے پدر ، یکے مادر، یکے همســر
چشمم به عکس فرزند #شهید علمدارے افتاد ...
دختر بدون پدر چہ حالے دارد ؟!
میخواستــند بگویــند: مـا تو این دوره و زمانہ از همہ چیزمــان #گذشتــیم ....
تو چہ کردے؟
از کم کارے ام شــرمنده شــدم و گذشتم...
😔😔
دیگر ادامہ نــدادم....
از #حـــرف تا #عمــــل!
فاصله زیــــاد بود...
دیگـــر پاهــایم رمـــق نداشت!
افتــادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
🇮🇷 شهر #شیراز کوچه های زیادی دارد
با یاد #شهدای غریبی که همچنان ناشناخته اند
#فقط یک جملہ در ذهن دارم : #شهــداےغریب_شهرم... شرمنده ام!!!
#تمـــام
🌷🌺😭😭🌺🌷
🔴 *از کوچه پس کوچه های دنـــیا!
بی شهدا،نمے تــوان گـــذشت...*
🔰 درس اخلاق آیت الله خوشوقت
🌷 اگر تقوا نباشد ...
📖 اگر #تقوا نباشد، انسان سر پیری هم گمراه میشود و برمیگردد. نفس امّاره، پیر و جوان سرش نمیشود. نفس امّاره در جوانی چیزهایی میخواهد و در پیری چیزهای دیگر. در هر دو سن نباید به او تحویل داد و الّا انسان بیچاره و بدبخت میشود. بودهاند افرادی که سر پیری گمراه شدند. سر پیری از حوزه بیرون رفتند. سر پیری از اسلام خارج شدند. همهی اینها امکان دارد ...
خدا فرمود: «يا أيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّه»: اگر مرا قبول دارید، به حرفم گوش بدهید. من دو حرف دارم: #واجبات را انجام بده و #محرمات را ترک. بقیهی آن آزاد. ...
بنابراین تا دیر نشده باید تمرین شروع شود. صبح که از خواب بلند میشویم، اول وقت نماز و همچنین سایر #واجبات و ترک #محرمات. چون هر روز تکرار پیدا میکند و استمرار دارد، تمرین است. با تمرین، انسان فردا قویتر از روز گذشته میشود تا کم کم به جایی میرسد که به راحتی میتواند همهی #واجبات را انجام دهد و همهی #محرمات را ترک کند.
آن وقت او خوب به درد تبلیغ دین و هدایت مردم میخورد. خدا از وجود چنین انسانی یک چراغ روشن میسازد که هر جا باشد، وجود او برای مردم خیر و برکت مادی و معنوی است، همان گونه که عیسی مسیح (ع) روز اول به عنوان معجزه فرمود: «وَ جَعَلَني مُبارَكاً»: من طوری خلق شدهام که هر جا باشم، وجودم خیر و برکت است. هم خیر و برکت مادی و هم خیر و برکت معنوی.
📚 منبع: آثار بندگی، آیت الله عزیز خوشوقت