eitaa logo
‌👑دࢪحــــــــوالی‌عشــــــــق👑
264 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
161 فایل
💕🕊 وخدایی ڪھ بشدݓ کافیسټ 💕🕊 خواستین تࢪڪ کنین برای فرج مولامون صلوات بفرست💕🕊 راه‌ارتباط‌ماوشما‌↯ @HeydarJon کلبه‌شروط‌ما↯ @Rahrovneeshg1401 بگوشیم↯ https://harfeto.timefriend.net/16636088185468
مشاهده در ایتا
دانلود
••❤️•••🧡••💚 تونمیدانی‌که‌حجاب‌من‌‌محافظت‌میکند ازمن‌دربرابرنگاه‌های‌حرام🙂 چادرم‌درک‌کرده‌که‌من‌باارزشم🙂😌 ‍💕 ••🧡••❤️••💚
‌👑دࢪحــــــــوالی‌عشــــــــق👑
••💚••💕 خسته‌شدم‌ازمثلاهای‌شیرین....💔🙂
هـر‌ڪہ‌مجنون‌حسین‌است‌خوشـٰا‌برحـٰالش چون‌کہ‌لیلای‌دلش،لیلیِـےلیلای‌خداست`.!
وشهادت‌نصیب‌کسانۍ‌می‌شود‌‌کہ‌دررهِ عشق‌بی‌ترس‌،باجانِ‌خودبازی‌کردند🕶️🌙!
‌👑دࢪحــــــــوالی‌عشــــــــق👑
°•°•🦋🪺 ــــــــــ🌳ــــــــــ🐥 #رمان_درحوالی‌عشق♥️° قسمت:سی_وچهارم بادقت‌نگاه‌کردم ریحانه‌انگارداشت‌گ
🌼🌸🪷🍂🍁 😍 دوماه ازعقدریحانه گذشته بود مهدیه شوهرش اومددنبالش ورفت دلم براشون تنگ شده اما خب‌اونم‌کاروزندگی دارہ رضاباہم خیلی صمیمی‌شده ریحانه‌هم‌زندگیش‌خوبه‌شوهرش‌واقعا‌ادم‌خوب‌ومحترمی داداش‌ریحانه‌‌برای‌عقدش‌نبود کارداشته‌نیومده‌ریحانه‌ازاین‌موضوع خیلی.ناراحت‌بود ولی‌خب‌باهاش‌کناراومد عقدش‌خیلی‌ بودمن‌اصلاتاحالاعقدعروسی اونجوری ندیده بودم ولی دلم میخوادعقدخودمم ااونجوری باشه سوگندرفتارش‌خیلی‌عوض‌شده کم‌حرف.میزنه‌انگارعاشق‌شده شنیدم‌خواستگارش‌روردکرده‌وگفته‌دلش‌یجادیگس الان‌توبیمارستانی‌مشغول‌هستم بااینکه‌خیلی‌چیزارونمیدونم اماسعی‌میکنم.یادبگیرم تواین‌مدت‌اتفاق‌های‌زیادی‌افتاد محسن‌رادچندباربهم.زنگ.زد وخواست‌ببینتم قبول‌نکردم‌چه‌دلیل.داشت‌واقعا ساراونیلوفرم‌چندباراومدن خانه‌مون‌مامان‌ناراحت‌چون میترسید‌دوباره‌بشم‌مهنای‌قبل‌ولی‌خب‌مگه‌میشه!! تمام‌این‌دوماه‌مثل‌برق‌وباد گذشت‌اما‌من‌حس‌دلتنکی میکردم‌وخودمم‌نمیدونسنم برای‌‌کی!؟ 🌼🌸🍂🍁
🔷آموزش‌علوم‌غریبه‌اسلامی🔷 ⭕️ آموزش دعانویسی ، اوفاق ، رمل و ... 💢 فشرده | قاعده‌مند | روان 📲ارتباط: 🆔 @zekralavi 📲جهت ارتباط : 🆔 @zekralavi 📜 کانال ذکر علوی : https://eitaa.com/joinchat/851574975C715dc77ef7
💕 هرکی‌زودتریک‌تم‌فرستاد😌🍑 جایزه: لینک کانال رسمی اقای احسان یاسین😌 ایدی: @Raha_banooبسه فقط۴نفراول بود☺️
⇽🫠💛⇾ • • ⚫️درظهر عاشورا چه گذشت.. 🔴جانبازی جوانان هاشمی ✳️تا وقتی که حتی یک نفر از اصحاب و یاران اباعبدالله باقی مانده بود، به جوانان هاشمی که از بستگان و نزدیکان امام حسین علیه السلام بودند اجازه ی جهاد داده نمیشد. 🌹تا اینکه تمام اصحاب حضرت به شهادت رسیدند و نوبت جانبازی جوانان هاشمی شد.آنها یکدیگر را در آغوش میگرفتند و بوسه نثار هم میکردند و آماده ی شهادت بودند. ✨ اما هنگامی که چشمشان به امام حسین علیه السلام میافتاد بر غربت و تنهاییش گریه میکردند ... مخصوصا وقتی صدای گریه و ضجه ی زنان علوی را میشنیدند بی طاقت میشدند... 🌸 بهمین خاطر امام حسین علیه السلام درباره بعضی از جوانان اجازه جنگ نمیداد و تحمل کشته شدنشان بر او گران می آمد. 🌿لذا آنان به دست و پای حضرت می افتادند تا اجازه جانبازی بگیرند. ⚫️السلام علی علی ابن الحسین حضرت علی اکبر دوسال بعد از شهادت جدش علی علیه السلام به دنیا آمده بود و به نقل مشهور در کربلا هجده سال داشته.با اینکه از حضرت سجاد کوچکتر بوده اما نام علی اکبر را به خود گرفت بدلیل اینکه از علی اصغر بزرگتر بود. ✅هنگامی که حضرت علی اکبر مشاهده کرد تمام اصحاب امام به شهادت رسیدند و امام حسین تنها مانده سوار بر اسب خدمت امام رسید و اجازه میدان خواست. 🌺حسین علیه السلام به قد و قامت علی نگریست که زیباترین و خوش خلقترین انسانها بود و شبیه ترین به پیامبر،سپس اشک از دیگانش سرازیر شد اما بی مهابا اجازه داد. ▪️سپس محاسن شریفش را در دست گرفت و رو به آسمان فرمود:خدایا بر این قوم گواه باش که کسی به جنگ آنها میرود که از نظر شکل و شمایل و خلق و خو و گفتار شبیه ترین مردم به پیامبر توست و ما هروقت مشتاق پیامبر میشدیم اورا نگاه میکردیم... 🌾بار خدایا برکت خود را از آنان بردار و در میان آنها فرقه بینداز و هرگز حکومت را از آنان خشنود نساز که اینان ما را دعوت کردند تا یاریمان کنند اما بر ما تاختند تا مارا بکشند... 🔴 به میدان رفتن حضرت علی اکبر 🌺وقتی حضرت علی اکبر سواره به طرف میدان به راه افتاد حسین علیه السلام هم بی اختیار پیاده از عقب سر علی به راه افتاد تا به سپاه عمر سعد نزدیک شد و سپس فریاد زد: ⚡️ پسر سعد تورا چه میشود که خدا ریشه ات را قطع کند چنانکه ریشه مرا قطع کردی و قرابت مرا به رسول خدا رعایت نکردی.. ✍ادامه دارد... 📕ابصار العین ص 21 📗 اعیان الشیعه 607/1 📘بحار 45/45 📓نفس المهموم 309 📚حیات الحسین ص 244 • • ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ