eitaa logo
‌👑دࢪحــــــــوالی‌عشــــــــق👑
264 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
161 فایل
💕🕊 وخدایی ڪھ بشدݓ کافیسټ 💕🕊 خواستین تࢪڪ کنین برای فرج مولامون صلوات بفرست💕🕊 راه‌ارتباط‌ماوشما‌↯ @HeydarJon کلبه‌شروط‌ما↯ @Rahrovneeshg1401 بگوشیم↯ https://harfeto.timefriend.net/16636088185468
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌رب‌الحسین🌻
•••🌻💕 میشودنیمه‌شبی‌گوشه‌بین‌الحرمین...💔😢 ••🌻💕
•••🌻💕 ‍🌻 شده‌اینقدرکم‌بیارى‌که‍‌بخداهم‌بگی تروخدا؟!💔 •••🌻💕
•••🌻💕 ‍🌻 چادرم‌زینت‌منه‍°😌 سنگینی‌موقع‌راه‌رفتنم🍑 •••💕🌻
••🌻💕 ‍🌻💕 تورمان‌☝️ همسرمهنابهش‌میگه🙂 ``مهم‌نیست‌قبلاکی‌بودی🙃 الان‌اونی‌هستی‌که‌خدادوستت‌داره😌 منم‌الان‌برام‌مهمه🙂 ••💕🌻
هدایت شده از 『ࢪافـ؏ــ𝓡𝓪𝓯𝓪𝓮ـہ』
مزار شهید بابک نوری هریس به یاد دختران آفتاب عشاق الحسین به دنبال رسیدن مبتلای حسین تنها ولی با حسین از تبار مادر رهروان عشق دختران فیروزه ای رفیق چادری دخٺࢪانــᴄʜᴀᴅᴏʀʏــ مدافعان چادر دنیای دخترونه دختران خورشید پاستیل رنگی دنیای تم
سخت است فراموشی تـــو🥺♥
به این میگن مسمار💔 حدس بزنید چیه؟ همون چیزیِ که رفت تو سینه ی حضرت‌زهرا💔😭 چقدر بزرگه💔💔 چه دردی داره💔 یه خانم باشه 18 سالهِ این بره تو سینه اش💔💔 جوری که قبلش با آتیش پشت در داغ شده باشه😭 بعد بین درو دیوار💔💔💔 بخوان حضرت‌علی رو ببرن تو اون حال بلند شی و بری دفاع کنی💔 اون نامرد با غلاف زد به بازوت😭 جوری که گفتی: منِ زهرا کم نذاشتم رگ‌ها بریده شد... آخ مادرم💔😭😭😭 آخ مادرمم 💔🥀
‌👑دࢪحــــــــوالی‌عشــــــــق👑
🌼🌸🪷🍂🍁 #رمان_درحوالی‌عشق😍 #قسمت_سی‌وهشتم _مامانی‌من‌یه‌دقیقه برم‌پیش‌ریحانه‌میام _باشه‌سریع.بیایی _چ
🌼🌸🪷🍂🍁 😍 به سوگندزنگ زدم وگفتم بیادپارکی‌که‌همیشه‌میریم نردیک‌پارک‌بودیم‌سه‌تا ابمیوه‌گرفتم‌‌رفتبم‌جایی که‌قرارگذاشته‌بودیم سوگندنشسته‌بودرونیمکت وتوگوشیش‌مشغول‌بود رفتیم‌پیشش _سلاممم ازجاش.بلندشد گرم‌صحبت‌کردن‌بودیم که‌ریحانه‌اشاره‌کردبگم _سوگندپس‌فردا‌میتونی ببایی‌خونمون _چه‌خبرع‌خونه‌تون؟! _هیجی‌میخواییم‌بریم خواستگاری‌کفتم‌توم‌بیایی _خواستگاری‌براکی؟! _داداشم‌دیگه رنکش‌پرید _ا‌اهان‌ سوگندخیلی‌احساساتی بودوطاقتش‌کم _میایی؟! _کی‌هست.یعنی.باکی‌میخواد از.ازدواج‌کنه؟! سرش‌پایین‌بودواصلانگاهمون نمیکرد _مبشناسیش خیلی‌نجیبه‌مهربون‌خوشکل خیلی‌بهم‌میان‌بااینکه‌من‌ دوسش‌ندارم‌ودوست‌ ندارم‌‌زن.داداشم‌بشه ولی‌خب‌رضاعاشقش‌شده.دیگه باگفتن.جملع‌اخرسرشو اوردبالا اشک‌میریخت؟! _بسه‌دیکه‌من‌بیکارم‌مگه‌ خودت‌برو پس‌اوکی؟! _توچراگریه‌میکنی‌حرف‌بدی زدم؟! _گریه‌نمیکنم‌فقط‌خیلی‌برات خوشحالم‌که‌بردارت‌داره ازدواج‌میکنه _من‌خودم‌که‌نمیکنم‌من‌ میخوام‌تروبگیرم خندم‌میگرفت‌ریحانه‌نو‌نوچ میکرد _نمیخوادمن‌اصلا‌نمیخوام ازدواج‌کنم دستی‌به‌صورتش‌کشید _من‌خونه‌کاردارم‌بایدبرم میدونستم‌میخوادگریه‌کنه ازجاش.بلندشد _دوتاقدم‌برداشت ریحانه‌کنارم‌نشست _دیوونه‌چیکارش‌کردی _وایسااا بلندشدم.وصداش کردم _سوووگند جواب نداد _زن‌داداشش وایستاد سریع‌رفتم‌کنارش _خوبی‌زن‌داداش _مهناا _جونم خودش‌انداخت.بغلم _حالم‌بده‌اذیتم‌نکن _ماپس‌فردامیاییم‌خواستگاری تا اون‌موقع‌خوب‌باش خندیدوی‌نیشگون‌محکم‌گرفت 🌼🌸🍂🍁