eitaa logo
مدرسه معارف علامه طباطبایی
886 دنبال‌کننده
116 عکس
142 ویدیو
5 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
مدرسه معارف علامه طباطبایی
🔸اندازه لعنت (۱) خدای تبارک و تعالی یک حقیقت مجرد است، و معرّف می‌خواهد؛ معرّفش باید حقیقتی باشد که
🔸اندازه لعنت (۲) از امیرالمؤمنین علیه‌السلام روایت شده است که «إِنَّ اَلْأُمَّةَ سَتَفْتَرِقُ عَلَى ثَلاَثٍ وَ سَبْعِينَ فِرْقَةً اِثْنَتَانِ وَ سَبْعُونَ فِرْقَةً فِي اَلنَّارِ وَ فِرْقَةٌ فِي اَلْجَنَّةِ...» پیغمبر فرمودند که بعد از من امّتم هفتاد و سه فرقه می‌شوند؛ فقط یک فرقه‌ ناجیه هستند، بقیه منحرف هستند! «قَالَ فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ أَ رَأَيْتَ مَنْ قَدْ وَقَفَ فَلَمْ يَأْتَمَّ بِكُمْ وَ لَمْ يُعَادِكُمْ وَ لَمْ يَنْصِبْ لَكُمْ [وَ لَمْ يَتَعَصَّبْ] وَ لَمْ يَتَوَلَّكُمْ وَ لَمْ يَتَبَرَّأْ مِنْ عَدُوِّكُمْ وَ قَالَ لاَ أَدْرِي وَ هُوَ صَادِقٌ...» پرسید یا امیرالمؤمنین کسی که توقف کرده و امامت شما را قبول ندارد، و دشمنی شما را هم نمی‌کند، و عداوت نسبت به شما ندارد، و از دشمنان شما هم برائت نمی‌جوید، و می‌گوید نمی‌دانم حق با علی است یا با مخالف او! می‌گوید نمی‌دانم، و راست هم می‌گوید؛ حضرت امیر سلام‌اللّه‌علیه فرمودند: «لَيْسَ أُولَئِكَ مِنَ اَلثَّلاَثِ وَ اَلسَّبْعِينَ فِرْقَةً...» کسانی که با این خصوصیات، یعنی تبرّی از دشمن علی هم نمی‌کنند، ولایت اهل بیت را هم قبول نمی‌کنند، و می‌گویند نمی‌دانیم، و راست هم می‌گویند، واقعاً هم نمی‌فهمند؛ «فَأَمَّا مَنْ وَحَّدَ اَللَّهَ وَ آمَنَ بِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ لَمْ يَعْرِفْ وَلاَيَتَنَا وَ لاَ ضَلاَلَةَ عَدُوِّنَا وَ لَمْ يَنْصِبْ شَيْئاً وَ لَمْ يُحِلَّ وَ لَمْ يُحَرِّمْ...» کسی که خدا را قبول دارد و ایمان به پیغمبر دارد، ولی عقلش نمی‌کشد، می‌گوید خدا می‌داند، من نمی‌دانم؛ «فَهَذَا نَاجٍ وَ هَذِهِ اَلطَّبَقَةُ بَيْنَ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ بَيْنَ اَلْمُشْرِكِينَ هُمْ أَعْظَمُ اَلنَّاسِ وَ أَجَلُّهُمْ...» این تعبیری است که می‌خواستم عرض کنم، که اینها بین مؤمنین و مشرکین هستند، «هُم أعظَمُ النّاس» عموم مردم اینطور هستند، «وَ هُمْ أَصْحَابُ اَلْحِسَابِ وَ اَلْمَوَازِينِ وَ اَلْأَعْرَافِ وَ اَلْجَهَنَّمِيُّونَ اَلَّذِينَ يَشْفَعُ لَهُمُ اَلْأَنْبِيَاءُ وَ اَلْمَلائِكَةُ وَ اَلْمُؤْمِنُونَ وَ يَخْرُجُونَ مِنَ اَلنَّارِ...» کسانی که جهنّمی‌ هستند، اما مورد شفاعت انبیاء و ملائک و اینها قرار می‌گیرند و از جهنّم بیرون می‌آیند. لذا آن کسی که نه ولایت اهل‌بیت را می‌پذیرد، و نه از دشمنان اهل‌بیت تبرّی می‌کند، می‌گوید نمی‌دانم چیست، حقیقت برایم آشکار نیست؛ حضرت می‌فرماید اینها «أعظم الناس و أجلّهم» عموم مردم اینطور هستند؛ اینها یک وقتی حقیقت بهشان عرضه می‌شود، ولو بعد از این عالم، اگر پذیرفتند اهل نجات‌اند و اگر نپذیرفتند، نه! حضرت می‌فرماید که اینها مطمح نجات هستند؛ چون ضعف اعتقادی دارند! ما در صحبت‌هایمان مکرر عرض کردیم که لعن و تبرّی حتی مقدم بر تولّی است. محمد بن ابی‌بکر آمد خدمت امیرالمؤمنین عرض کرد آمدم با شما بیعت کنم؛ حضرت فرمود قبلاً بیعت کردی؛ عرض کرد قبلاً پدرم را نمی‌شناختم، الآن برای تبرّی آمدم، و به تبع تبرّی می‌خواهم با شما بیعت کنم! حضرت خوشحال شدند از این که این تنبّه برایش پیدا شد. آقایی حرف خوبی می‌زد، می‌گفت که همه ما شیر خام خورده‌ایم، یعنی موقعی که به دنیا می‌آییم و متولد می‌شویم، شیر مادر را نجوشیده، خام خام می‌خوریم؛ چون شیر خام خورده‌ایم، خامیم! تعبیر پسندیده‌ای است. عده کمی هستند که استقلال فکری دارند، ولی عموماً ضعف عقلی داریم؛ حالا می‌خواهد مرجع باشد، می‌خواهد مجتهد باشد، می‌خواهد رئیس جمهور باشد؛ اصطلاحات و عبا و عمامه و محاسن و شکم و اینها که عقل ما را زیاد نمی‌کند! در تمام زمان‌ها همین‌طور بوده، منتسب به زمان خاصی نیست. لذا آن کسی اهل نجات است که روی واضحات حرکت کند! از امیرالمؤمنین است که «إِنَّهُ مُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ وَ اِحْذَرْ أَنْ تَكُونَ مِنَ اَلْمُسْتَوْدَعِينَ ... إِذَا لَزِمْتَ اَلْجَادَّةَ اَلْوَاضِحَةَ اَلَّتِي لاَ تُخْرِجُكَ إِلَى عِوَجٍ...» اگر روی جاده واضحات حرکت کردی، هیچ وقت پشیمان نمی‌شوی؛ چون روی یقینیات حرکت کردی. می‌گویند آقای فلانی فلان است، و نفرینش می‌کنند؛ شما اجازه داری نفرین کنی؟! حتی اگر یقین هم داری، بگو به هر مقدار که مورد طرد خدای متعال است، من هم او را لعن می‌کنم، به مقداری که استحقاقش را دارد؛ ولی اینکه بیاییم بگوییم که فلانی کافر است، مرتد است! خب این خیلی عوارض دارد. عرض شد که در باب اللّعان، حضرت تعبیری دارد که آن مقدار که او استحقاق دارد می‌پذیرد، بقیه به خودت بر می‌گردد! 👤 بخشی از بیانات یکی از شاگردان سلوکی مرحوم سعادت‌پرور(ره) 👁 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید: تلگرام | اینستا | ایتا | آپارات
🔶 الگوهای انسانی؛ دو راهی عقل و احساس (۱) بررسی نظری الگوهای انسانی، اگرچه راه‌گشاست اما نمی‌تواند به نتیجه کامل و تمام عیاری برسد و تنها می‌تواند رگه‌هایی از حقیقت را برای ما عیان کند. اولین جنبه‌ای که پس از روبرو شدن با یک الگوی تاریخی، ادبی یا واقعی ولی مشهور وجود دارد، قرار گرفتن در یک دوراهی حساس است: اینکه انسان به منظور بررسی و نتیجه‌گیری‌های لازم در زندگی به آن روی آورده (بُعد تأملی و عقلی)، یا اینکه بُعد و واقعیتی از آن را درست و مفروض می‌داند و قصد دارد آن را الگویی برای پیاده کردن در زندگی، و تبعیت و تأثیرپذیری بداند (بُعد حسی و تأثری). این دو طریق یکی بر تعقل و تأمل استوار است و روش‌های مهندسی انسانی، تأمل عقلانی و تحمل فکری؛ و دیگری مبتنی است بر تأثر ذوقی و احساسی، قرار گرفتن در تشعشع روحی و قلبی، برانگیختن احساسات تحریک کننده، و تعمیق تأثیرات روحی که انسان از یک اسطوره یا یک شخصیت یا واقعه‌ی حقیقی یا اسطوره‌ای می‌گیرد. هیچ‌کدام از این روش‌ها اصل و اساس نیستند، و هر کدام در جای خود معتبر و ارزشمندند. «عقل جامع» که داور بین عقل خشک منطقی و احساس و ذوق است، هر کدام را در جای خود معتبر و مفید می‌داند؛ چرا که حرکت همه جانبه‌ی انسانی بدون این دو رکن امکان ندارد، و در زندگی عقلانیِ انسانِ متعادل، باید و ضروری است که هر دو این طریقه‌ها موجود باشد. تحلیل عقلی اسطوره‌های قدسی نیز هیچ منافاتی با مقدس بودن آنان ندارد؛ بلکه اگر تقدّس آنان از طریق عقل و منطق قابل مشاهده و تأیید نباشد، پس چگونه مقدّس هستند؟! بر خلاف نگاه ظاهری متداول، باید گفت که «مکاتب اخلاقی، آموزه‌ها، الگوها و هنجارهای برآمده از آن» در درجه اول برای تعلیم است و نه برای تقلید. اگرچه در درجه بعدی و اولویت دوم، مواردی هست که ممکن است به راحتی قابل درک برای ما نباشد، و عقلانیت جامع تجویز و ملزم می‌کند که ما مسیر تاریک زندگی را به دنبال مربیان تأیید شده برویم و طی طریق کنیم. اما در اولویت اول و در خطوط کلان و اساسی زندگی، بدون آگاهی‌های لازم چگونه می‌توان از تعالیم یک مکتب و مدرسه فکری -آسمانی یا زمینی- استفاده نمود؟ مهم‌ترین مقدمه برای ورود به حیطه الگوهای قدسی، تعیین این است که آیا کدام یک از این دو هدف را در این مواجهه خاص برگزیده‌ایم؟ «تأثر روحی» یا «تأمل عقلانی»؟ همانطور که در بالا گفته شد، هر کدام از اینها در جای خود معتبر و عقلانی هستند و مزیتی بر دیگری ندارند. مهم این است که ما نیاز و احتیاج و جهت‌گیری روحی خود را درک کنیم و بدانیم اکنون با چه نیتی وارد شده‌ایم و نسبت به آن هدف و جهت، ابزار فکری و نقشه راه را برای خود فراهم کنیم. خطرناک‌ترین وضعیت، مخلوط کردن این دو مسیر است. خلط این دو راه و پریدن از شاخه و مسیری به مسیر دیگر در اثنای راه می‌تواند فوائد آنها را از بین برده و خسارت‌های تجمیع شده هر دو را در روح و روان و زندگی ما چند برابر کند. انسانی که با تأثر وارد می‌شود، با احساس قضاوت می‌کند و با تخیل تصمیم می‌گیرد -یعنی هر دو بُعد را خلط می‌کند- همچون کسی است که با زجرآورترین راه خودکشی می‌کند. بنابراین ضروری است که انسان مسیر خود را روشن و واضح برگزیند و به لوازم آن پایبند باشد. برای بسیاری از جوانان و نسل امروز جامعه ما این خطر -خطر خلط این دو مسیر- بسیار خطرناک‌تر از هر نسل و زمان دیگر است. به این دلیل که نسل جوان جامعه ما بیش از هر زمان و مکان دیگری در معرض هجوم تبلیغات و تهاجمات ذهنی برای تبعیت از الگوهای قدسی و شخصیت‌های قهرمان است. چنین تبلیغات ناشیانه و گاه مغرضانه‌ای باعث آلوده شدن ذهن و روان آنان شده و خسته از «طبل‌های نه چندان خوش‌ آ‌هنگ»، در چنین وضعیت آشفته‌ای می‌تواند تمام ضعف تعقلی را به صورت «تنفر احساسی» بر سر الگوها بریزد. حالتی که اگر وارد آن نشده باشیم از آن فاصله بسیاری هم نداریم! ادامه دارد ... 📚 👁 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید: تلگرام | اینستا | ایتا | آپارات
مدرسه معارف علامه طباطبایی
🔶 الگوهای انسانی؛ دو راهی عقل و احساس (۱) بررسی نظری الگوهای انسانی، اگرچه راه‌گشاست اما نمی‌تواند
🔶 الگوهای انسانی؛ دو راهی عقل و احساس (۲) الگوگیری و بهره روحی و ذوقی از یک الگو و اسطوره، ربطی به واقعیت و عدم واقعیت تاریخی آن ندارد. ما پیوسته می‌توانیم از تصویر یک الگو، «بهره ذوقی و تأثر روحی» بگیریم، اما هیچ واقعیت تاریخی نداشته باشد؛ همچنان که در بسیاری از داستان‌های اسطوره‌ای و رمان‌های مدرن این گونه است. در واقع الگوگیری، مشروط به «درستی یک الگو نزد عقل» است، حتی اگر چنین الگویی کاملاً «تخیلی و غیر واقعی» باشد. اما «تحلیل و تبیین عقلانی و مشاهده» یک الگو -همچون ناظری تحلیل‌گر- پس از اینکه احتیاج به جدا شدن از مسیر احساس دارد، بیش از هر چیزی مشروط به قدرت انسان برای «رها کردن ذهن، روان و قلب خود» از جهت‌گیری‌ها و پیش‌داوری‌هاست. چنین بستر آماده‌ای به سادگی به دست نمی‌آید و اکثر گرایش‌های ما در یکی از این دو حالت انحرافی گرفتار شده است: یا مجموعه احساساتی است که ورای آن تأمل و تعقلی نیست، و یا تبیین و تحلیلی برآمده از احساسات سرکوب شده و پیش داوری‌های انباشته شده است. اما اگر انسان مشاهده‌گر توانست از این مرحله حساس مقدماتی به سلامت عبور کند -که به خصوص برای نسل جوان امروز ما چندان ساده هم نیست- آنگاه برای تحلیل درست و مهندسی انسانیِ الگوها نیازمند این است که از «مختصات ظاهری و مشخصات تاریخی یا اسطوره‌ای» آن گذر کند. سپس با «برداشت‌های کلان و نظام برآمده از آن» بتواند «صورت مسأله مورد نیاز خود» را دوباره تبیین و بازسازی کرده، و با بدست آوردن «آموزه‌ها و برداشت‌های متفاوت از جمود ظاهری»، به «یافته‌ها و تأویل‌های عینی و علمی نوینی» دست پیدا کند. این مسیری است که انسان را قادر می‌سازد به سوی حل معضلات و دست‌یابی به اسرار عملی و قابل اتکا در زندگی واقعی خود حرکت کند. هر چه که الگوهای مورد بررسی ما در «فضای متفاوت‌تری» باشد، مجبور به تأویلات و استنتاج‌های بیشتری هستیم. مخصوصا اگر این الگوها در مرتبه روحی و وجودی متفاوتی باشند، کار ما دشوارتر خواهد بود. دشواری بیشتر با توجه به این امر است که چنین رویه‌ای چندان آشنا و مورد قبول همگان نیست و بیشتر عادت بر این است که -در مقام تبیین- یکی از دو جاده انحرافی را طی کنیم. بنابراین ورود در این مسیر بدون تمرین و تجربه عینی و عملی ممکن نیست. 📚 👁 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید: تلگرام | اینستا | ایتا | آپارات
🔸وظیفه یا نتیجه؟! وظایف افراد، بر حسب جایگاه‌شان متفاوت است. بر طبق روایات، هر چقدر هم مؤمنین و متشرعین نسبت به اجتماع اهتمام داشته‌ باشند، به سوی امتلاء (فراگیر شدن) ظلم و جور می‌رویم. در روایات هم وارد شده که «یأتی زمانٌ لایُنکِر المؤمِنُ إلا بِقَلْبِه»، زمانی می‌آید که نهی از منکر فقط بصورت قلبی ممکن است، و نهی عملی مشکل می‌شود. در عرصه عمل هر کس باید از مرجعش بپرسد که وظیفه‌اش چیست؛ ولی بطور کلی شرایط به سمت و سویی خواهد رفت که امکان تبلیغ عملی به حداقل می‌رسد! امام سجاد علیه‌السلام ذیل آیه «وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»(آل‌عمران-۱۰۴) می‌فرمایند عبارت «وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ» در آیه، یعنی «بعضی از شما» موظف به امر به معروف و نهی از منکر هستید. بله، وظیفه همگانی هست که انکار قلبی داشته باشند؛ ولی نهی زبانی و عملی، بسته به شرایط اجتماعی، جایگاه افراد، و تناسب و شاکله‌ی آنها متفاوت است. با توجه به روایاتِ امتلاء ظلم و جور، با اینکه مؤمنین همّ و غم برچیدن مفاسد را دارند، و قدم‌هایی برمی‌دارند، از آن‌سو هجمه‌ای که در منکرات از طرف دشمنان هست، و حتی دوستان! –کسانی که در رسانه‌ها مسئولیت دارند و تبلیغ می‌کنند-؛ سبب می‌شود که نتیجه‌ای که باید حاصل نمی‌شود. لذا برداشت شخصی من این است، و ادعا ندارم که حتما درست باشد؛ ما باید راهی را در پیش بگیریم که وجودمان آمر به معروف و ناهی از منکر باشد، و این جز با رفاقت با خداوند متعال امکان ندارد. تعبیر معصوم علیه‌السلام این است: «العالِمُ بِالمَعْروف، العامِلُ بِالمَعْروف، الآمِر بِالمَعْروف» برای امر به معروف، ابتدا باید عالم به معروف بود، بعد عامل بود، و پس از آن اقدام کرد؛ و هم‌چنین «العالِمُ بِالمُنکر، التّارِکُ لِلمُنکر، النّاهِی عَنِ المُنکر». هر چقدر افراد بتوانند رفاقت‌شان را با امام علیه‌السلام روز به روز بیشتر کنند، تأثیر بیشتری در کل نظام هستی می‌گذارند؛ و حتی در موضوعاتی نظیر حجاب نیز مؤثر خواهند بود. گرچه برخی از ۳۱۳ نفر یاران خاص حضرت هم در همین دوران پرورش می‌یابند، اما در یک نگاه جامع و کلی‌تر، ما بسوی ظلم و جور بیشتر می‌رویم، و از جهت عقلی نیز ظهور ولی‌عصر(عج)، هنگام یأس و ناامیدی مردم روی می‌دهد؛ در روایت آمده «عند الإیاس»! و مأیوس شدن زمانی است که همه بگویند ما نمی‌توانیم و از دست ما کاری ساخته نیست، و حقیقتاً بگویند «اللّهم إنّا نَرْغَبُ إِلیک في دُولَةٍ کریمة...»؛ در واقع هر چقدر هم مؤمنین زحمت بکشند، به آن نتیجه مطلوب نائل نمی‌شوند؛ چون درخواست دولت کریمه لغو و بیهوده خواهد بود. عمل به وظیفه، با نگاه به نتیجه برآورده نمی‌شود. همان‌طور که حضرت عباس علیه‌السلام با علم به اینکه احتمال آوردن آب برای کودکان اندک است، به وظیفه‌اش عمل کرد. اما آن نتیجه‌ی مطلوب که با خود حضرت حاصل می‌شود، قبل از ظهور محقق نمی‌شود، و این قطعی است! بنابراین عمل به وظیفه یک بحث است، و رسیدن به نتیجه مطلوب بحث دیگری است؛ و این بستگی به باور افراد دارد. امام باقر علیه‌السلام با اینکه با قیام حضرت زید سلام‌الله‌علیه همراهی نکردند، ولی خودشان فرمودند هر کس فریاد استغاثه ایشان را بشنود و پاسخ ندهد، به آتش می‌افتد! و این ناشی از اخلاص حضرت زید بود که فرمود که حتی اگر فقط من و فرزندم باشیم، این حرکت را انجام می‌دهیم. من خودم شاهد بودم که مرحوم آقای بهجت از مظلومیت حضرت زید، اشک در چشمان‌شان حلقه زد. اهل‌بیت علیهم‌السلام با علم به اینکه نتیجه‌ی لازم حاصل نمی‌شود، نهایت فداکاری را به خرج دادند؛ و این نشان عظمت افراد است. در جنگ صفین معاویه به دروغ افرادی را می‌فرستاد تا خبر مرگ او را در شام، به کوفه بیاورند، تا مانع از تشکیل سپاه کوفه شود؛ امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند تا معاویه این پوستین را از زیر پای من نگیرد(منظور خلافت است،)، نمی‌میرد! از ایشان پرسیدند، پس چرا مسلمانان را به کشتن می‌دهی؟ ایشان فرمودند برای اتمام حجت؛ من شب تا صبح فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که باید بین جهنم و جنگ یکی را انتخاب کنم! کسی که با علم نرسیدن به نتیجه مطلوب کاری را انجام می‌دهد، رابطه عاشقانه‌‌تری با محبوبش دارد؛ تا فردی که بگوید من این کار را انجام می‌دهم تا به نتیجه‌ای که خودم می‌خواهم برسم. ابوبصیر از امام صادق علیه‌السلام پرسید پس کی فرج شما می‌رسد؟ امام فرمودند تو هم به دنبال دنیای خودت هستی؟! فرق است میان کسی که در پی رضای خداست، با فردی که منظورش از نتیجه، هوی‌وهوس خودش است. 👤 بخشی از بیانات یکی از شاگردان سلوکی مرحوم سعادت‌پرور(ره) 👁 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید: تلگرام | اینستا | ایتا | آپارات
🔶 تعقل زن در عاشورا (۱) واکاویِ الگوها و نگرش عقلی به آنان، هیچ منافاتی با قداست آنها ندارد. قداست یک الگو و شخصیت، یعنی اینکه ارزش فکر کردن و تأمل دارد؛ و زمانی این الگو گرفتن عمیق و واقعی است که با تعقل همراه باشد وگرنه تبدیل به «تبعیت و تقلید سطحی و بدون محتوا» خواهد شد. از سوی دیگر ادعای قداست در یک الگو به معنی این است که اعتقاد داریم در عالم واقع این الگو از مرتبه‌ای بلند و عالی برخوردار است، پس چه واهمه‌ای داریم که بدون پیش‌داوری‌های اعتقادی او را بررسی و ارزیابی کنیم؟ بنابراین روشن می‌شود که واهمه و امتناع از ارزیابی تعقلی نه تنها ناشی از اعتقاد بیشتر نیست، بلکه کسی که امتناع می‌کند، در واقع و در عمق خود واهمه‌ای دارد که ناشی از تردید و عدم اعتقاد قطعی است؛ اما آن که تردیدی ندارد و اعتقاد واقعی دارد باکی از «آزمودن و تعقل» و «نگاه بدون تکیه بر اعتقاد» ندارد. در بررسی یک الگوی مقدس، ما دو گونه آسیب را می‌‌بینیم، و لازم است از دچار شدن به آن مراقبت کنیم: اول. امکان تأثیر پیش‌داوری‌های اعتقادی و تقدیس‌گرایانه که باعث می‌شود نتوانیم با تعقل کامل به بررسی بپردازیم؛ دوم. آسیبِ مقابل، گرفتاری انسان در ضدیت با افراط‌های مذهبی و فشار تبلیغات رسمی در القای مسائل دینی و جا انداختن الگوهای مقدس است. بسیاری از افراد، تحت‌تأثیر چنین فضای یک طرفه‌ای- که بخش‌های عمده‌ای از جامعه را درنوردیده-دچار پیش‌داوری‌ها و حساسیت‌های مقابل آن شده‌اند و گوئی از قبل تصمیم خود را گرفته و مواضع خود را انتخاب نموده‌اند. این آسیب نیز از آسیب قبلی کمتر نیست و نتیجه آن هم به همان اندازه مصیبت‌بار است. شخصیت زن، و حضور و اثرگذاری او در واقعه عاشورا، جایگاهی کلیدی و محوری دارد؛ و کاملاً با زنانگی او همراه و بدون آن قابل اجرا نیست. در تمامی این واقعه از شروع، و حتی قبل از آن، بدون حضور زنان این ماجرا کامل نمی‌شود. حتی نقش زنان حاشیه‌ای هم در ادامه چنان پررنگ است، که این زنان از قبیله‌ا‌ی دور از ماجرا، امکان دفن جنازه‌ها را فراهم می‌کنند و در جامعه مردسالار و مردمحور عرب، هیچ مردی چنین نقشی به دست نمی‌آورد. این «ایفای نقش اصلی توسط زنان حاشیه‌نشین» در نقاط دیگر هم ادامه دارد(همچون ماجرای همسر خولی و سر بریده). اما در بررسی اصلی‌ترین شخصیت زنِ عاشورا، یک نکته است که بیش از همه توجه یک ناظر بیرونی را به خود جلب می‌کند: نقش‌ها و حالات متناقض! آنچه از زینب –درود خدا بر او باد- و روایات حقیقی و اسطوره‌ای‌اش باقی مانده، تماماً پر از نقش‌ها و اثرات متناقضی است که به صورت طبیعی نباید با هم باشد، و در نگاه اولی، انسان انتظار یکی از این دو جهت متناقض را دارد؛ درحالی که به شدیدترین وجهی با هم جمع شده‌اند. «اسارت» به طور طبیعی همراه است با ضعف و ناتوانی، از دست دادن قدرت، غلبه دشمن بر سرنوشتِ انسان و مغلوب شدن اسیر... و این حالت‌ها طبیعی‌ترین نتیجه‌ای است که انسان از ماجرا انتظار دارد و هیچ نقصی در فرد اسیر محسوب نمی‌شود. اما در این ماجرا هر چه که از این اسارت می‌گذرد، و هر چه که اسارت غلیظ‌تر و کامل‌تر می‌شود، روایت این شخصیت با قدرت و توان بیشتری همراه است، و هرگز در نقطه‌ای به ضعف و ناتوانی گرایش پیدا نمی‌کند. تناقض دیگر میان نقشِ پرده‌نشینی مفروض برای زن در جامعه مردسالار و افراطی عرب است، با نقش‌های وسیع، عمیق و پیچیده اجتماعی و سیاسی که در این ماجرا برای شخصیت زن روایت می‌شود. در واقع در همین روایت هم این تناقض بیشتر و کامل‌تر است و نه تنها نقش پرده‌نشینی و غیر فعال بودن برای زن در آن جامه مفروض است، بلکه به بیان کامل‌تر باید زن را همراه با «بی‌عملی» به معنی کامل آن در آن جامعه و در واقعه تصور نمود. حضور این بی‌عملی به شکل کاملی در واقعه دیده می‌شود و گوئی در ظاهر ماجرا و طبق رسوم آن زمان، غیر از صبر و تحمل و انتظار و عدم اعتراض چیزی برای شخصیت زن –حتی اگر قوی‌ترین باشد- فرض گرفته نشده است. اما این بی‌عملی در ذات خود با بالاترین عمل همراه است به گونه‌ای که از محکم‌ترین عمل مردانه جامعه - یعنی عمل نظامی- در تأثیر و ماندگاری، پیشی می‌گیرد. چنین بی‌عملی که «در جامه‌ی پرده‌نشینی» و در عین حال همراه بالاترین عمل و تأثیرگذاری است، از اسرار عاشورا به شمار می‌رود. ادامه دارد... 📚 👁 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید: تلگرام | اینستا | ایتا | آپارات
مدرسه معارف علامه طباطبایی
🔶 تعقل زن در عاشورا (۱) واکاویِ الگوها و نگرش عقلی به آنان، هیچ منافاتی با قداست آنها ندارد. قداست
🔶 تعقل زن در عاشورا (۲) نگاه مردانه آن جامعه که بر همه چیز حاکم است، زن را تنها ابزاری برای غرائز خود دانسته و این را مشروع و حق خود می‌داند که درباره اسیران زن نیز چنین درخواست شهوانی به نهایت خود می‌رسد. در ماجرای جنگ‌های داخلی پس از رحلت پیامبر چنین رفتارهایی با شدت انجام شده و داستان‌های فراوان و شنیعی در این باره نقل می‌شود. اما در این ماجرا چگونه این اسیران در نهایت امنیت و در یک «حصار قدرتمند» هستند که با وجود رفتارها و فشارهای سخت، کسی جرأت چنین تعرضی به این اسیران نمی‌کند؟ راز این «حصار و امنیت قدرتمند و حفاظت ویژه» آن چیست و این تناقض عریان چگونه ایجاد می‌شود؟ ذات مصیبت، «درد و رنج و ناراحتی» است و چنین دردی برای زنان عاشورا در اوج و بالاترین حد آن است و تمام دردهای مردانه با انعکاسی بیشتر بر زنان منعکس است؛ اگر مردان با شهادت از این درد رها می‌شوند، این درد برای زنان ادامه پیدا می‌کند بلکه بیشتر و کامل‌تر و عمیق‌تر می شود. در این میان «زیبا دیدن» این مشکلات چه معنی و مفهومی دارد؟ نمی‌توان زیبائی آن را به دلیل «اثر تکاملی» آن دید، چون زیبائی غیر از مؤثر بودن است و «دوگانه مصیبت و زیبائی» به صورت همزمان و به عنوان یک تناقض آشکار چنان خودنمائی می‌کند که خود یک جلوه ویژه در این واقعه است. آنچه از برآیند تمام این عوامل و مختصات این روایت در مورد «هویت زنانه در عاشورا» برداشت می‌شود، شخصیتی است رازآلود، غیرقابل تحلیل اما مقتدر و قدرتمند که عامل، تاثیرگذار و فضیلت‌محور است. شخصیتی که تحلیل و درک ابعاد هویتی و حتی انگیزه‌ها و نیات و مقاصد او به راحتی قابل درک نیست و بعد از گذشت قرن‌ها چنان مکتوم و پیچیده است که هر گرایش فکری از مخالف و موافق می‌تواند برداشت‌های خود را داشته باشند. بدون تردید اگر چنین هویت و ماهیت زنانه‌ای را در همین اوج و قله‌ای که واصل شده است، در نظر بگیریم نمی‌تواند الگوی هیچ انسان بزرگ و کوچکی شود. آنچه که به عنوان «زینب زمانه» و «زینب‌گونه شدن» و مانند اینها گفته می‌شود در حد یک استعاره و شعار تشویقی قابل قبول است، اما به عنوان یک الگوی تمام عیار و قابل تبعیت از تمام جهات غیر ممکن است. آنچه در عاشورا رخ داده -اگر همه ابعاد ثبوتی و اثباتی آن را در نظر بگیریم- در تمامی تاریخ بشر بدون بدیل است و حتی معصومین نیز بر این منوال عمل نکرده‌اند. بی‌مانند بودن این حادثه با تمام ابعاد آن ربطی به اعتقاد و گرایش ما ندارد و به عنوان یک واقعیت بیرونی گفته می‌شود. اما به عنوان مسیری برای انسان متوسط و با صرف‌نظر کردن از آن برتری‌های بی‌مانند، می‌تواند برای هر فرد به اندازه ظرفیت و توان خود الگو بوده و با توجه به این قله بلند انسانی راه خود را به سوی برتری و فضیلت باز کند و مسیر خود را بشناسد. حال، مهم‌ترین برداشت و راهنمائی از این هویت برتر زنانه و الگوی خاص عاشورائی آن چیست؟ اول. توجه به پیچیدگی‌های انسانی که در هویت زنانه به اوج خود می‌رسد و تا حد رازآمیزی عمیق می‌شود. کنار گذاشتن تصورات ساده و یک بُعدی و تک‌ساحتی به انسان گرچه همیشه خسارت‌‌بار است، اما در مورد هویت زنانه به مرتبه غیر قابل قبولی می‌رسد. اگرچه این پیچیدگی‌ها در تناقضات عاشورا شکل روشن و اجرائی‌تری پیدا می‌کند اما برای انسان امروز بیشتر از گذشته قابل اجرا است. دوم. زیربنائی‌ترین تناقضی که در عمل به ما کمک می‌کند تا تمام تناقضات دیگر را شناخته و به سوی آن حرکت کنیم، عبارت است از «حفظ مرتبه و فضیلت انسانی» در عین «حضور مقتدرانه در زندگی حقیقی فردی و اجتماعی». در اکثر موارد این دو، در تناقض جدی و روشنی قرا می‌گیرند و تمام اقتدار و عمل و بی‌عملی هویت عاشورائی زن در این است که در این تناقض موفق و پیروز از میدان بدر شده است. مجموعه گرایش‌های سنتی ما طرف اول را به تنهایی حفظ کرده و گرایشات مدرن به بخش دوم این تناقض توجه کرده و از اولی غافل است. اما هویت زن در عاشورا برآیندی تمام عیار و کامل از این دو است. سوم. اساسی‌ترین امکان را برای مسیر انسانی و اجرای دو مطلب قبلی فراهم می‌کند و اکثر موفقیت انسان در همین یک نکته است: «ظرفیت انسانی و توسعه آن»؛ این اساسی‌ترین شرط برای پیمودن این راه پیچیده و سخت و مستصعب است و فضیلت خاص زنان عاشورائی، رسیدن به این قله ظرفیت انسانی بوده و این زیربناست که آنان را در ان اوج کمال بشری قرار می‌دهد. 📚 👁 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید: تلگرام | اینستا | ایتا | آپارات
🔶 مبارزه خاموش (۱) در رابطه با حرکت امام حسین سلام‌الله‌علیه برداشت‌های متفاوتی شده است. حضرات معصومین علیهم‌السلام راهی را در پیش گرفتند که بهترین گزینه برای مطرح کردن دین، و مطرح کردن مظلومیت خدای تبارک و تعالی هست؛ چیزی که فطرت به آن گواهی می‌دهد. دشمنان هم از همین راه استفاده می‌کنند؛ همین الان که ما و شما داریم با هم صحبت می‌کنیم دشمنان دارند ما را به عنوان جنگ‌طلب، پرخاش‌گر، به عنوان کسانی که مثلا قمه می‌زنند، خون‌ریز هستند؛ و خودشان را در قالب مظلومیت، و مدافع حقوق بشر، مدافع حقوق حیوانات نشان می‌دهند، و به اصطلاح عرفی پیراهن عثمان درست می‌کنند! چرا مظلومیت امیرالمؤمنین علیه‌السلام به خصوص بعد از عثمان عمیق‌تر شد؟ چون آنها از راه مظلومیت پیش رفتند! با اینکه امیرالمؤمنین سلام‌الله‌علیه در قتل عثمان هیچ شراکتی نداشت، ولی معاویه از این راه پیش آمد که ما خون‌خواهِ مظلوم هستیم، و تو شراکت داشتی در خون عثمان؛ در حالیکه امیرالمؤمنین هیچ شراکتی نداشت، بلکه دفاع هم کرد. خود امیرالمؤمنین سلام‌الله‌علیه عبارتی دارد -که من هر وقت یادآور این عبارت می‌شوم، تأثر پیدا می‌کنم- حضرت می‌فرماید من آنقدر از عثمان دفاع کردم که «خَشَیْتُ أَنْ أَکُونَ آثِما» می‌ترسم که معصیت خدا را کرده باشم! منظور این است که همان‌طور که آن موقع از راه مظلومیت عثمان، امیرالمؤمنین علیه‌السلام را که اول مظلوم بود، مظلوم‌تر کردند؛ الان هم که همین‌طور است. به همین خاطر در مبارزه و مقابله، بالاترین روشی که اهل‌بیت عصمت و طهارت مطرح می‌کنند، پیش‌روی از راه مظلومیت است؛ و این را حضرت زهرا سلام‌الله‌ علیها پایه‌گذاری کردند. به این عنوان که قبر خودشان را مخفی کردند، گریه‌های ممتد داشتند، گریه‌هایی که به ایشان خطاب شد یا شب گریه کنید یا روز! ایشان خواستند از راه اشک کار را پیش ببرند. خدای تبارک و تعالی قضیه عاشورا و کربلا را یک جوری رقم زد، که مظلومیت در اعلا مرتبه‌اش نمود داشته باشد. بعضی‌ها به طفل شیرخوار حساس‌اند، علی‌اصغر را مقتول این جریان قرار داد؛ بعضی‌ها به جوان حساس‌اند، و می‌گویند داغ جوان نبینی، علی‌اکبر را خدای متعال به میدان آورد... بعد مسأله اسارت اسرا و جریان حضرت زینب که لابلای این کاروان مظلوم، سرهای بریده باشد. یعنی به شدیدترین شکل و واضح‌ترین شکل مظلومیت، خودش را نشان داد. طوری‌ که این مظلومیت به قدری واضح و آشکار شد که در کاخ یزید هم اذان خوانده شد، و خود یزید هم آمد و گفت که تقصیر من نبود، من راضی به این کار نبودم؛ ابن زیاد این کار را کرد! خدای تبارک و تعالی از راه مظلومیت قضیه کربلا را رقم زد. بهترین روشی که در تاریخ شکل گرفته، همین روشی است که حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در پیش گرفتند؛ و آن مبارزه منفی و خاموش است؛ مبارزه‌ی بی سروصدا، مبارزه‌ی بدون اسلحه، بدون هیاهو. امام حسین سلام‌الله‌علیه که خودش این کاروان را -در طول تاریخ- به راه انداخت، منحصر به زمان خودشان و عاشورا تنها نبود. بعد از جریان عاشورا این قافله همین‌طور که شاید نزدیک به بیست میلیون نفر الان به طرف کربلا می‌روند؛ یک حرکت و مبارزه فراگیر، ولی بی سر‌و‌صداست. کسی اسلحه همراهش نیست؛ اگر کسی اسلحه همراهش باشد، در واقع دارد خیانت می‌کند. افراد مطرح نیستند؛ فقط امام‌ حسین سلام‌الله‌علیه مطرح می‌شود. این مبارزه از راه پیاده‌روی است؛ مبارزه از راه بردن زن و بچه، طفل شیرخوار، در این گرمای پنجاه درجه که امام صادق سلام‌الله‌علیه دعا می‌کند برای این افراد و می‌فرماید که خدایا رحم کن به این چهره‌های سوخته! یکی از اساتید در تشرفی که داشتند می‌فرمودند، خود حضرت ولی‌عصر سلام‌الله‌علیه به کاروان اربعین خدمت می‌کردند، و فرمودند که جدم حسین سلام‌الله علیه این کاروان را برای ظهور من به راه انداخته است. در روایات نقل شده ظهور حضرت ولی‌عصر وقتی فراگیر می‌شود، که قبلش تمام عالم متوجه امام حسین می‌شوند. کأنه قبل از ظهور، امام حسین سلام‌الله علیه در همه عالم شناخته می‌شود؛ از بودایی گرفته، تا مسیحی -ما خودمان سه سال پیش در مسیر اربعین صابئی دیدیم- و همه‌ی عالم حسین علیه‌السلام را می‌شناسند؛ که وقتی امام زمان سلام‌الله علیه ظهور می‌کند، می‌فرماید «یا أهل العالم، إنّ جَدّی الحسین...» و این راه مبارزه، یعنی پیش‌روی از راه مظلومیت، پیش‌روی از راهی که هیچ کسی نمی‌تواند جلویش را بگیرد. بدون اسلحه، بدون توهین به کسی یا حکومتی... امام حسین علیه‌السلام خودشان پایه‌گذار کاروان اربعین هستند؛ برای چی این کاروان را راه انداختند؟ ادامه دارد ... 👁 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید: تلگرام | اینستا | ایتا | آپارات
مدرسه معارف علامه طباطبایی
🔶 مبارزه خاموش (۱) در رابطه با حرکت امام حسین سلام‌الله‌علیه برداشت‌های متفاوتی شده است. حضرات معصو
🔶 مبارزه خاموش (۲) امام حسین علیه‌السلام خودش پایه‌گذار کاروان اربعین هستند؛ برای چی این کاروان را راه انداختند؟ امام سجاد سلام‌الله علیه حدود چهل سال بدون اینکه هیچ اسلحه‌ای به دست بگیرند، مرتب در هر جایگاهی با گریه می‌خواستند مظلومیت پدرشان را معرفی بکنند. درک اینکه کدام گزینه برای احیای دین موفق‌تر است، بالاترین چیزی است که امام زمان سلام‌الله علیه از ما می‌خواهد. راهی که خدای تبارک و تعالی از طریق حضرت زهرا سلام‌الله علیها و امام حسین سلام‌الله علیه پیش روی مؤمنین قرار داد؛ حرکت و مبارزه منفی، خاموش و همگانی است. در مبارزه ظاهری و با اسلحه، عده‌ای خاص می‌توانند ورود پیدا کنند؛ مبارزه‌ای که همه می‌توانند در آن وارد شوند، از طفل شیرخوار گرفته تا پیرمرد نود ساله، از نظامی گرفته تا روحانی، از بازاری گرفته تا زنان... کاروانی که هر سال برای احیای دین و برای بقای دین، -همه زحمت‌ها و تلاش‌ها برای این است که دین بماند- یک حرکتی است که هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید که شما دارید به من توهین می‌کنید؛ این مؤثرترین و زلال‌ترین و خالصانه‌ترین و موفق‌ترین گزینه برای استقرار حکومت الهی است. چرا امام حسین سلام‌الله علیه این مسیر را پیش بردند؟ چه هدفی پشت سر این اشک‌ها هست، که امام حسین سلام‌الله علیه فرمود «أنا قتیل العبرة» من اصلا کشته شدم که اشک ریخته بشود؟ چون اگر اشک ریخته بشود، انسان زلال می‌شود، طهارت پیدا می‌کند، سنخیت با اهل‌بیت عصمت و طهارت پیدا می‌کند. سوخت ظالم از عمل مظلوم تأمین می‌شود. این کلمات از من نیست، از معصوم سلام‌الله علیه است. اهل‌بیت عصمت و طهارت فرمودند که ظالم با ظلمش از بین می‌رود، اما شما ظالم را تغذیه نکنید! درست مثل این است که ماشینی که مثلا بر سر شما بمب می‌اندازد، بنزینش را شما تأمین کنید؛ خب بمب بر سر خودتان می‌افتد؛ ولی شما می‌گویید چاره‌ای نداریم! یعنی در بازار ما می‌شود دروغ نباشد؟ ربا نباشد، خلاف نباشد، نیرنگ نباشد؟ زن‌های ما می‌توانند همه عفیفه باشند؟ امام حسین سلام‌الله علیه یک راهی را در پیش گرفتند که با مطرح کردن این راه خواستند بشریت را متوجه کنند، که اگر طهارت داشته باشید، اگر گریه داشته باشید... از خود معصوم سلام‌الله علیه رسیده که قوم بنی‌اسرائیل حکومت فرعونی را با اشک از بین بردند؛ فرمودند چهل صباح گریه کردند به خاطر کثافت‌کاری‌های خودشان و حکومت فرعونی منقرض شد! ۱۷۰ سال انقراضش جلو افتاد؛ لذا امام معصوم فرمودند که «... و کذلک أنتم» و شما هم اگر از راه اشک بروید، شما هم اگر از راه تضرع و استغفار پیش بیایید، ظالمی باقی نمی‌ماند. عبارت دیگری از خود امام زمان سلام‌الله علیه به ما رسیده است که «فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلاَّ مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ...» آن چیزی که ما را محبوس کرده، اعمال شماست! دیگر با چه بیانی بگویند؛ یعنی این اعمال که مکروه ماست و ما نمی‌پسندیم، ما را زندانی کرده است. حالا ما بگوییم دشمنان شما را زندانی کردند، اسراییل شما را زندانی کرده، امریکا شما را زندانی کرده؛ می‌گوید نه، اعمال شما سبب شده؛ کدام را بپذیریم؟ کلام معصوم یا فکر و خیال خودمان را؟ دشمن که امام زمان را نمی‌خواهد، ما امام زمان را می‌خواهیم؛ امام زمان می‌گوید شما من را نمی‌خواهید: «اَلطَّرِيدُ اَلشَّرِيدُ»! لذا اگر کسی بخواهد که درکی نسبت به عاشورا و حرکت عاشورا، و درکی نسبت به اربعین و حرکت اربعین داشته باشد؛ بالاترین مرتبه‌اش این است که انسان بفهمد که حرکت امام حسین علیه‌السلام یک حرکت خاموش بود. بالاترین مرتبه‌اش این است که بفهمد حرکتِ نتیجه‌بخش، اشک است: «اِرْحَمْ مَنْ رَأسُ مالِهِ الرَّجاءُ، وَ سِلاحُهُ الْبُكاءُ» اسلحه‌اش گریه است. لذا همانطوری که امام زمان فرمودند که جدم امام حسین این کاروان را برای ظهور من راه انداخته‌اند؛ کسی که در این پیاده‌روی شرکت می‌کند، باید نیتش این باشد که من می‌خواهم برای فرج قدم بردارم، و این قدم‌ها برای فرج است. برای فرج یعنی چی؟ یعنی من را به آن نقطه اشک برسان، من را به آن نقطه طهارت برسان، من را به آن نگاه سالم و نگاه معصومین در حرکت خودشان برسان؛ که من بدانم که هر چقدر پاک‌تر باشم، در خانه نسبت به همسرم رفتارم بهتر است؛ یا اگر درس می‌خوانم، خالصانه‌تر است. 👤 بخشی از بیانات یکی از شاگردان سلوکی مرحوم سعادت‌پرور(ره) 👁 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید: تلگرام | اینستا | ایتا | آپارات
26.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 رحلت جانسوز پیامبر اکرم(ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع) و امام رضا(ع) را تسلیت می‌گوییم.🏴 👁 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید: تلگرام | اینستا | ایتا | آپارات
محمدحسین قدوسی - تشنه زیر باران.mp3
1.95M
🎧 تشنه زیر باران «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَٰكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ» (اعراف-۹۶) 👁‍🗨 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید: تلگرام | اینستا | ایتا | بله | آپارات
9.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اسلام همان‌طور که مکرر گفته‌ایم دین عمل است، نه دین حرف؛ و شریعت کوشش است، نه فرض؛ و مسلمانان به این درجه از انحطاط و سقوط اخلاقی و فرهنگی نرسیدند، مگر به خاطر همین که به انجام تشریفات ظاهری اکتفا نموده و از روح دین و باطن امر آن بی‌خبر ماندند. علامه طباطبایی (ره) 🔗 http://eksir.org/ 👁🗨 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید: تلگرام | اینستا | ایتا | بله | آپارات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا