eitaa logo
مدرسه معارف علامه طباطبایی
885 دنبال‌کننده
109 عکس
142 ویدیو
5 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
26.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 رحلت جانسوز پیامبر اکرم(ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع) و امام رضا(ع) را تسلیت می‌گوییم.🏴 👁 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید: تلگرام | اینستا | ایتا | آپارات
محمدحسین قدوسی - تشنه زیر باران.mp3
1.95M
🎧 تشنه زیر باران «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَٰكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ» (اعراف-۹۶) 👁‍🗨 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید: تلگرام | اینستا | ایتا | بله | آپارات
9.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اسلام همان‌طور که مکرر گفته‌ایم دین عمل است، نه دین حرف؛ و شریعت کوشش است، نه فرض؛ و مسلمانان به این درجه از انحطاط و سقوط اخلاقی و فرهنگی نرسیدند، مگر به خاطر همین که به انجام تشریفات ظاهری اکتفا نموده و از روح دین و باطن امر آن بی‌خبر ماندند. علامه طباطبایی (ره) 🔗 http://eksir.org/ 👁🗨 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید: تلگرام | اینستا | ایتا | بله | آپارات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⁉️ آیا «ذکر یونسیه» که مورد توجه علما و بزرگان بوده، نیاز به اجازه و آداب و شرایط خاصی دارد؟ بخش اول در رابطه با این ذکر روایتی وارد شده که هم حکیمانه و هم عقلی است؛ این جمله از معصوم علیه‌السلام رسیده، و احتیاج به اجازه هم ندارد. امام علیه‌السلام فرمودند: «وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اِغْتَمَّ كَيْفَ لاَ يَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ «لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنْتَ سُبْحٰانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ اَلظّٰالِمِين» تعجب می‌کنم که کسی غم دارد و پناه نمی‌برد به این ذکر «فَإِنِّي سَمِعْتُ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ بِعَقَبِهَا «وَ نَجَّيْنٰاهُ مِنَ اَلْغَمِّ وَ كَذٰلِكَ نُنْجِي اَلْمُؤْمِنِينَ» استناد امام معصوم سلام‌الله‌علیه هم به خود آیه‌ی قرآن است که همان‌طور که حضرت یونس را از غم نجات دادیم «وَ كَذٰلِكَ نُنْجِي اَلْمُؤْمِنِينَ» اهل ایمان را نجات می‌دهیم. اما سؤال و نیاز هر کسی به اندازه‌ی درکش هست؛ ما شاید حدود پانزده سال پیش عتبات مشرف شده بودیم، یک آقایی که بچه کوچکی داشت، همراه ما بود؛ موقعی خارج شدن از حرم امام حسین سلام‌الله‌علیه، کفش خودش و خانمش بود، ولی کفش بچه نبود؛ و مجبور شدند برای بچه کفش بخرند، با اینکه کفش قبلی را هم تازه خریده بودند. قبل از زیارت، هر چه بچه اصرار می‌کرد من کفش می‌خوام، به او می‌‌گفتند چون برات تازه کفش خریدیم، دیگه نمی‌تونیم برات کفشِ تازه بخریم؛ اما وقتی کفش گم شد، مجبور شدند دوباره برایش کفش بخرند؛ بعد از اینکه کفش خریدند، بچه گفت من از امام حسین کفش خواستم! این آقا می‌گفت دفعه‌ی بعد که حرم مشرف شدیم، کفش قبلی سر جایش بود! حالا امکان دارد کفش بزرگ را یکی اشتباهی بپوشد، اما کفش بچه شش هفت ساله را بعید هست، و اینکه دفعه‌ی بعد سرجایش باشد، معلوم است کار خود امام حسین سلام‌الله‌علیه بوده، مأمور فرستاده تا دعای کودک را اجابت کند. اما نکته مهم این است که ما معمولا به خاطر حاجت خودمان، متوسل به این ذکر یا به اذکار دیگر می‌شویم؛ نه اینکه برای حضرت قدم بر داریم! درحالی که اگر برای حضرت قدم برداریم «مَنْ شَغَلَ بِذِكْرِي عَنْ مَسْأَلَتِي أَعْطَيْتُهُ أَفْضَلَ مَا أُعْطِي مَنْ يَسْأَلُنِي» کسی که با یاد من حاجتش را فراموش کند، بیشتر به دنبال حاجتش می‌روم. در روایت فراوان است که اگر کسی به دنبال حاجت برادر مؤمنش برود، خدای تبارک و تعالی به دنبال حاجتش می‌رود. حالا اگر کسی کاری را برای امام زمان انجام بدهد، برای فرج انجام بدهد، و خودش مشکلی داشته باشد؛ امام زمان سلام‌الله‌علیه می‌بیند و حاجتش را بر طرف خواهد کرد. کسی که برای فرج حضرت قدم برمی‌دارد، در مسیر برداشتن ظلم‌ها قدم برمی‌دارد. کسی که التزام به این ذکر دارد، متوجه این حقیقت می‌شود، که خودش ظالم ‌است؛ کسی که خودش را ظالم می‌بیند، می‌داند که امام علیه‌السلام به خاطر ظلم او محبوس است! و کسی که برای رفع حاجت امام علیه‌السلام و برای فرج و گشایش امام علیه‌السلام، ظلم‌های خودش را خاموش کند، این ذکر به او تنبه می‌دهد به اینکه تو ظالم هستی، و در ازل با تأخیر در قبول ولایت اهل‌بیت عصمت و طهارت علیه‌السلام مرتکب ظلم شدی، و اینجا با استغفار زیاد و این ذکر که حقیقتِ استغفار است، تنبه پیدا می‌کنی که من آتش‌های خودم را باید خاموش کنم؛ وقتی که آتش‌ها را خاموش کردی، مشی برای ولی‌عصر سلام‌الله‌علیه کردی، آن وقت هم خدای تبارک و تعالی جبران می‌کند. ادامه دارد ... 📌 بخشی از بیانات یکی از شاگردان سلوکی مرحوم سعادت‌پرور(ره) 👁🗨 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید: تلگرام | اینستا | ایتا | بله | آپارات
مدرسه معارف علامه طباطبایی
⁉️ آیا «ذکر یونسیه» که مورد توجه علما و بزرگان بوده، نیاز به اجازه و آداب و شرایط خاصی دارد؟ بخش او
⁉️ آیا «ذکر یونسیه» که مورد توجه علما و بزرگان بوده، نیاز به اجازه و آداب و شرایط خاصی دارد؟ بخش دوم اگر کسی به حقیقت این ذکر راه پیدا کند، لزومی هم ندارد تعداد خاصی بگوید؛ لزومی هم ندارد در سجده بگوید؛ ولی تنبه پیدا بکند که چرا من می‌گویم ظالم هستم؟ چرا بعد از «لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنْتَ» می‌گویم «سُبْحٰانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ اَلظّٰالِمِين»؟ چه ربطی بین این دو هست؟ کسی که «لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنْتَ» می‌گوید، یعنی اینکه از تو جز خیر صادر نمی‌شود؛ جز تو نیست. وقتی می‌گوید جز تو نیست، یعنی غیر از تو رحمت نیست، برکت نیست، لطف نیست، احسان نیست! وقتی که عدلِ محض زندانی باشد، در زندان به سوی ظلمه باز است؛ وقتی که مهرِ محض زندانی باشد، بی‌مهری پراکنده می‌شود؛ وقتی که زیبایی زندانی باشد، زشتی‌ها پراکنده می‌شود. همان معامله‌ای که با امیرالمؤمنین در طول بیست و چند سال خانه‌نشینی شد، همان را ما در طول تاریخ داریم با امام زمان سلام‌الله‌علیه انجام می‌دهیم. همان‌هایی که امیرالمؤمنین را زندانی کردند، در چهره‌های ما ظاهر می‌شوند، و امام زمان سلام‌الله‌علیه را زندانی می‌کنیم؛ چون خودشان فرمودند آنچه ما را محبوس می‌کند اعمال دوستان ماست! پس این ذکر توجه به این حقیقت است که وقتی من ظالم هستم، و در را به روی عدل بستم، یعنی نمی‌خواهم عدل بر من حکومت پیدا بکند، و لذا بی‌عدالتی‌ گسترش پیدا می‌کند. کسی که اعتراف به ظالمیت خودش می‌کند، یعنی من دوستدار عدل هستم، یعنی طالب امام هستم. نتیجه این ذکر طلب امام هست؛ نتیجه این ذکر طلب فرج است؛ نتیجه این ذکر طلب سعادت است، طلب رحمت است، طلب زیبایی است، طلب عقلانیت است. چون عقل وقتی که زندانی باشد، در به روی بی‌عقلی باز می‌شود. پس اعتراف به «سُبْحٰانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ اَلظّٰالِمِين» اعتراف به این است که ظلمِ من، عدلِ محض را زندانی کرده؛ و کسی که اعتراف می‌کند، یعنی می‌خواهد دری به روی عدلِ محض باز بکند، تا بر وجودش ولایت داشته باشد، تا سرپرستی او را بر عهده بگیرد؛ می‌گوید بیا عدل را بر وجود من حاکم کن، عدل را بر قلمِ من، و قدمِ من مؤثر کن؛ می‌خواهم که تحت مدیریت تو باشم. «سُبْحٰانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ اَلظّٰالِمِين»، درخواست مدیریت امام در وجود انسان است؛ یعنی بیا و مدیریت من را به عهده بگیر! همان که امام علیه‌السلام هم به خدای تبارک و تعالی عرض می‌کند: «إِلٰهِى هذِهِ أَزِمَّةُ نَفْسِى عَقَلْتُها بِعِقَالِ مَشِيَّتِكَ»(دعای صباح امیرالمؤمنین علیه‌السلام) این زمام علی را بیا بر عهده بگیر! وقتی امیرالمؤمنین این‌گونه می‌گوید، ما هم باید نسبت امیرالمؤمنین سلام‌الله‌علیه بگوییم. 📌 بخشی از بیانات یکی از شاگردان سلوکی مرحوم سعادت‌پرور(ره) 👁🗨 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید: تلگرام | اینستا | ایتا | بله | آپارات
30M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚡️یادِ خدا از زبان علامه طباطبایی رحمت‌الله‌علیه «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ» (بقره-۱۵۲) 👁🗨 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید: تلگرام | اینستا | ایتا | بله | آپارات
41.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚡️ مستی‌ِ غفلت از زبان حجت‌الحق مرحوم سعادت‌پرور رحمت‌الله‌علیه «سُكْرُ الْغَفْلَةِ وَ الْغُرُورِ أبْعَدُ إفَاقَةً مِنْ سُكْرِ الْخَمُورِ» مستى غفلت و غرور از مستى شراب طولانى‌تر است.
(امیرالمؤمنین علیه‌السلام، غررالحكم، حديث ۵۷۵۰)
👁🗨 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید: تلگرام | اینستا | ایتا | بله | آپارات
🔶 بنیان تفکر شخصی (۱) ابهامات، سوال‌ها و تردیدهای فراوانی در مقام عمل برای انسان پیدا می‌شود که نیازمند راهنمای عملی برای آن است. بدست آوردن یک بنیاد راهنمای عمل، بدون زیربنای بدیهی و قابل قبول برای همه دیدگاه‌ها ممکن نیست. در تصادم اندیشه‌های متضاد و متناقض چگونه انسان می‌تواند به یک برداشت یقینی برای عمل برسد؟ در هنگام عمل این تردیدها و تناقض‌ها جلوه بیشتر و شدیدتری پیدا می‌کند و چنان گرفتاری فکری و روحی برای انسان پیدا می‌شود که به هیچ صورتی قابل حل نیست. به همین دلیل، لازم است پایه و اساسی را در ابتدا برای خود برگزینیم که بدیهی و واضح باشد و جای هیچ اختلاف و تردیدی در آن نباشد تا بتوان بدون تردید و سرگردانی بر آن تکیه نمود. پایه و سنگ زیربنا در عین اینکه بدیهی و مقبول همگان است، اما داوری‌ها و برداشت‌های درست و غلط می‌تواند به دلائل گوناگونی باشد که ما در این میان باید بتوانیم از طریق «داوری عقلانی شخصی»، راهکار عملی خود را پیدا کنیم. دلیل ما برای رجوع به پایه بدیهی و فراگیر اندیشه و عمل این است که بتوانیم از این داوری‌ها و تقلیدها و تأثیر و تأثرهای رایج که بر ذهن و روح ما چنبره زده، خود را خلاص کنیم. اگر چه دیگران نیز بر همین پایه، تفکر و عمل خود را بنا کرده‌اند و بنیان‌های نظری و عملی درست و نادرست خود را بر همین اساس ساخته‌اند، اما ما نیازمند ساختمان فکری هستیم که خود بنا کنیم. هر چقدر این ساخت ضعیف‌تر و خام‌تر از بنیان‌های رایج و ریشه‌دار باشد اما بدلیل بداهت و سادگی و تعقل شخصی می‌تواند چنان حلال مشکلات ما باشد که هیچ اندیشه آزموده‌ای از اندیشه‌های رایج این توان را ندارد. فراموش نشود زمانی به این تعقل شخصی روی آورده‌ایم که از دستگاه‌های فکری رایج مأیوس شده‌ایم وگرنه نیازی به این رجوع نبود. همانطور که بارها گفته شده، منظور از تعقل در اینجا، عقل جامع است که فراتر از عقل خشک منطقی است. عقل جامع مجموعه‌ای از راه‌های گوناگون را پیش پای انسان می‌گذارد که چه بسا در مواردی حتی به تعطیل موقت عقل -اما به حکم عقل- می‌انجامد. اولین قدم، تعیینِ «انسانْ» به عنوان زیربنای ساختمان اندیشه‌ شخصی، به بدیهی‌ترین معنای آن است. البته چنین گامی به تنهایی هیچ مشکلی از ما را حل نمی‌کند و همچون بدست آوردن «آجر» است، که تا رسیدن به یک عمارت مسکونی راه درازی در پیش دارد؛ اما این گام مهم می‌تواند راه و جهت آن را مشخص کند. چه بسا در مقام بنای این عمارت متوجه شویم که این پایه و سنگ زیربنا برای حل مسائل ما کافی نیست. حتی ممکن است در مقام عمل به این نتیجه برسیم که باید چیز دیگری را جایگزین آن نمود. روشن است که هدف، بدست آوردن یک دستگاه فکری برای خود است و هیچ «هدف عمومی و ترویجی و ارشادی» در اینجا منظور نیست. هدف «پیدا کردن راهکار عملی برای خویشتن» از طریق «تعقل متکی بر بداهت عقلی» است و نه هیچ چیز بیشتر. مرحله بعدی پیدا کردن و طراحی «سؤالات و نیازهایی بنیادینی» است که این دستگاه فکری باید جواب آن را بر این اساس و بنیان دریابد و مرحله‌ای حساس و سرنوشت‌ساز است. بدون دریافت و شناخت این نیازهای اساسی، راه برای تدوین دستگاه فکری که راهنمای عمل باشد باز نخواهد شد. ادامه دارد ... 📚 👁 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید: تلگرام | اینستا | ایتا | بله | آپارات
مدرسه معارف علامه طباطبایی
🔶 بنیان تفکر شخصی (۱) ابهامات، سوال‌ها و تردیدهای فراوانی در مقام عمل برای
🔶 بنیان تفکر شخصی (۲) مفهوم زیربنائی «انسان» همان اندازه که بدیهی و روشن و غیر قابل تردید است، می‌تواند برای بنای ساختمان زندگی باعث سرگردانی بشود. «انسان و انسانیت» چگونه می‌تواند سؤالات بی‌انتهای زندگی را روشن کرده، او را هدایت کند؟ بنابراین اولین مواجهه‌ای که با این امر پیدا می‌شود احساس بدیهی بودن به معنی «بی‌خاصیتی» و نتیجه نداشتن است. همه می‌دانیم که انسان هستیم اما تمام مشکلات بعد از این دانش به وجود می‌آید. مانند امر بدیهی است که هیچ مشکلی از ما را حل نمی‌کند. مسأله دیگری که از این مواجهه حاصل می‌شود نگاه کمال‌گرایانه است. اگر زیربنای زندگی بر انسانیت استوار است پس سیر زندگی من باید به سوی انسانیت پیش برود و سعی کنم که ملاک‌ها و ارزش‌های انسانی را در زندگی و جان خود پیاده کنم و اینگونه می‌توانم مسائل و مشکلات خود را حل کنم. اما «انسان شدن» پروسه تمام عمر انسان بوده و مشروط بر موفقیت انسان است. انسان شدن خود مشروط به حل مشکلات زندگی است؛ پس چگونه می‌توان معکوس آن عمل نمود؟ انسانی که در نهایت نقص و اشکال است چگونه می‌تواند با اتکا به عقل ناقص و ضعیف خود بنیان زندگی را بر انسانیت بریزد و زندگی خود را در مسیر تعقل پیش ببرد؟ مشکل دیگر اینکه در جهانی با این همه مشخصات غیر انسانی چگونه می‌توان «انسان» بود؟ عموما افراد متوسط شکایت‌های فراوانی دارند از رفتارهای نادرست و اثرات نامطلوبی که برخورد انسانی آنها در دیگران ایجاد کرده است. آنها چنین می‌گویند که هر قدم ما به سوی انسانیت با آثار نامطلوبی در دیگران همراه است. دیگرانی که از این رفتار انسانی سود می‌برند و در مقابل رفتاری غیر‌انسانی در پیش می‌گیرند و این « رفتار انسانی» غیر از «خراب و طلبکار کردن» دیگران اثری نداشته است. خیلی از افراد، از «انسانیت و زیربنای انسانی» برای زندگی هیچ ثمره عملی نمی‌برند، و آنچه که بیشتر از این واژه برای آنان به دست می‌آید یک نگاه نظری و تئوریک است. اما چگونه می‌توان از این مفهوم تئوریک برای زندگی دستورالعملی به دست آورد؟ آنچه ضروری است ساختن زندگی عملی است. زمانی می‌توان این مفهوم را به عنوان سنگ زیربنا پذیرفت که بتواند سؤالات و گره‌های زندگی واقعی را حل نمود، و حلال مشکلات انسانی و دوای دردهای انسان باشد و بدون این آثار، یک مفهوم تئوریک هر اندازه که صحیح و منطقی باشد ارزشی در زندگی عملی نخواهد داشت. ادامه دارد ... 📚 👁 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید: تلگرام | اینستا | ایتا | بله | آپارات
مدرسه معارف علامه طباطبایی
🔶 بنیان تفکر شخصی (۲) مفهوم زیربنائی «انسان» همان اندازه که بدیهی و روشن و
🔶 بنیان تفکر شخصی (۳) قبل از توضیح مواجهه صحیح با امر انسانی، و اینکه هویت آن چیست به تعریف نفیی آن می‌پردازیم: زیربنای انسانی به چه معانی نیست؟ و چه مفاهیمی را اگر به جای امر انسانی انتخاب کنیم، دچار انحراف شده‌ایم؟ اول اینکه «انسانیت اخلاقی» غیر از «انسان» به معنی کامل و جامع آن است. «انسانیت اخلاقی» به معنی متداول آن بیشتر بر سجایای یک‌طرفه‌ای اطلاق می‌شود که تنها به ابعادی خاصی از انسان توجه دارد، و کاملا یک بعدی و یک طرفه است؛ مانند «گذشت و بخشیدن و فداکاری کردن و به دیگران رسیدن». اما امر انسانی معنی جامع و شاملی است که تمام مشخصات و لوازم انسانی و تمام خصائص او را در بر می‌گیرد و مثلا همان قدر که از فداکاری صحبت می‌کند، از لزوم رعایت مصالح و تنظیم این خصلت هم دم می‌زند. دوم اینکه بارها توضیح داده شده که «خود و خویشتن و انسان» به دو معنی می‌تواند باشد؛ به معنی «خود در مقابل غیر» و معنی دیگر به عنوان «خودی که منبع و منشأ تمام حالات انسان است» و در مقابل غیر نیست. انسان به معنی خود و خویشتن به معنی دوم، سنگ زیربنای تمام زندگی انسان است و نه به معنی اول. در این صورت خود و غیر دو معنی مقابل هم نیستند، و اگر انسان به چنین مفهومی از انسان را توجه کند، دیگر نباید در دو راهی «خود یا غیر» قرار گیرد. مفهوم بنیادین «انسان» در اینجا به معنی انسانیتی است که در من و دیگری به یک اندازه موجود است، و هرچه که به خود توجه داشته باشم، خصائص و کمالات بیشتری بروز می‌کند و تشعشع و بازتاب این انسانیت در زندگی فردی و اجتماعی کامل‌تر و قوی‌تر است؛ و بالعکس اگر بنای خدمت به دیگری و زندگی اجتماعیِ درست و موفقی دارم، ضرورتا باید خویشتن قوی و قدرتمندی را احیا کنم. سوم «رضایت، آرامش، شادی و احساس فرح و لذت از زندگی» قواعد خاص خود را دارد، که گاه با امر انسانی منطبق است و زمانی نیست. احساس رضایت انسان از مجموعه عوامل متعدد و متناقض و متفاوتی سرچشمه می‌گیرد، که رجوع به امر انسانی لزوما به دنبال آن نیست. چه بسا احیای امر انسانی رضایت و شادی رسوب کرده در جانِ آدمی را بر هم می‌زند، و یا عدم رضایت مستمری که در فرد هست را شدیدتر کند. مخصوصا احساس رضایتی که از مجموعه‌ای از عوامل روانی و اجتماعی سرچشمه می‌گیرد. به عنوان مثال احساس عدم رضایت و شکایت از زندگی و اوضاع در نسل‌های امروز جامعه ایرانی تقریبا فراگیر و بسیار حاد است و بدون تغییر عوامل اجتماعی و بهره بردن از روان‌شناسی اجتماعی، نمی‌توان این نارضایتی تقریبا فراگیر را تغییر داد؛ و این منشأ بسیاری از عدم رضایت‌های فردی است. علاوه بر آنکه رجوع به امر انسانی و مواجهه با آن در خیلی از موارد رنج و سختی و عدم رضایت شدیدتری در ابتدای امر به انسان تحمیل می‌کند. به عبارت دیگر راه رویارویی با امر انسانی از «بستر آرامش و خوشی و رضایت» نمی‌گذرد. این نگاه درست عکس آموزش‌های رایج «انسان‌گرائی‌های متداول و بازاری» است که مدعی رساندن سریع مشتریان خود به «آرامش و دوست داشتن خویشتن و حل مشکلات زندگی روزمره» است. چهارم؛ اگر رویارویی با امر انسانی و بنا کردن زندگی بر این اساس بتواند معجزه‌ای کند، بدون تردید معجزه آن خارج از چهارچوب قواعد و سنت‌های این جهان طبیعی نیست. انسان در سلسله انتخاب‌های خود در این جهان گویی زندگی پیچیده خود را انتخاب کرده و می‌کند. بسیاری از این انتخاب‌ها عمیق و اساسی است و به راحتی مورد توجه فرد قرار نمی‌گیرد و حتی به شدت آن را انکار می‌کند. در مجموع این انتخاب‌ها، گویی فرد «زمینِ بازیِ خود» را در این جهان انتخاب کرده و با تمام قوا در حال بازی در آن است. با برنامه رجوع به امر انسانی نمی‌تواند قواعد این زمین را تغییر دهد؛ بلکه می‌تواند درست‌تر و کامل‌تر و با شناخت بیشتر بازی کند. تغییر زمین بازی اگرچه ممکن است، و مخصوصا با رجوع به امر انسانی بیشتر ممکن خواهد بود، اما عموما نیازمند به «رجوع کامل‌تر» و «اراده معطوف به تغییر بنیادین» است که اکثر افراد حاضر به آن نیستند. پنجم؛ موفقیت به معنی متداول و بازاری آن موضوع امر انسانی نیست. موفقیت متداول به معنی طی کردن مدارج رشد و منزلت اجتماعی و بالا رفتن از نردبانی که جامعه و عرف اجتماعی، آموزشی و اداری جعل کرده است؛ و این هرگز نمی‌تواند مورد نظر امر انسانی باشد. بر عکس مواجهه با امر انسانی این مدارج را بی‌اعتبار کرده و بر باد می‌دهد! تفاوتی بین منزلت‌های سنتی و مدرن، دینی و غیر دینی، حوزوی و دانشگاهی، معنوی و مادی و هر ترتیب دیگر مورد قبول جامعه نیست. تمام اینها در زندگی انسانی رنگ می‌بازد و تنها آن چیزی می‌ماند که برآمده از ذات انسانی است، و زمانی مورد قبول واقع می‌شود که تناسب بیشتری با حقیقت فرد و انسانیت احیا شده آن دارد. ادامه دارد ... 📚
مدرسه معارف علامه طباطبایی
🔶 بنیان تفکر شخصی (۳) قبل از توضیح مواجهه صحیح با امر انسانی، و اینکه هویت آن چیست به تعریف نفیی
🔶 بنیان تفکر شخصی (۴) چهارچوبی که انسان برای اولین مراحل مواجهه با امر انسانی باید برگزیند چیست؟ به عبارت دیگر بنیاد امر انسانی چگونه است و بر چه اساسی باید استوار باشد؟ حداقل چند رکن اساسی برای زندگی باید مورد توجه قرار بگیرد. در ذیل به چند مورد از مهمترین آنها اشاره می‌شود. اگرچه اینها خود به صورت کلیشه‌هایی بیان می‌شود، اما لازم است که فرد با رد شدن از این کلیشه‌ها بتواند نگاه و مواجهه خود با امر انسانی را اصلاح نموده و بینش شخصی بنیادین خود را بسازد. اول؛ همان طور که پیش از این اشاره شد، نه تنها «موفقیت به معنی متداول و بازاری آن موضوع امر انسانی نیست»، بلکه مبدأ و منتهای هر نوع «موفقیت، برتری، هدف‌های اخلاقی و عرفانی و هر فضیلت و ارزش زندگی» در این نگاه، خودِ انسان و ارزش ذاتی اوست؛ و نه هیچ چیز بیرونی. این ارزش ذاتی درون انسان به صورت ذاتی موجود است، و چیزی هم از بیرون اضافه نمی‌شود؛ بلکه آنچه که صورت می‌گیرد عبارت است از «کشف همان که وجود داشت» و تمامِ هدف و کمال و فضیلت، رسیدن به این دانایی است. دوم؛ آنچه گفته شد به معنی عمل نکردن، به دنبال تغییر نبودن، عدم اقدام و بی‌توجهی به تغییرات درونی و بیرونی نیست. انسان -در این نگاه- بیشتر از هر نگاه دیگر به دنبال تغییرات درونی و انجام مسئولیت‌های بیرونی است و رسالت بیشتری بر دوش خود احساس می‌کند. سوم؛ تغییرات درونی انسان بیش از هر چیز دیگر از طریق «رهایی» صورت می‌گیرد. رهاییِ انسان با توجه به این اصل است که تمام شرافت و فضیلت و برتری در ذات انسان بالفعل موجود است، و این اسارتِ انسان است که او را از اصل وجود خود دور انداخته؛ بنابراین رها کردن او بالاترین و نزدیک‌ترین مسیر است. رهایی از طریق بالا بردن ظرفیتِ انسانی و نیز از طریق برداشتنِ موانع معرفتی صورت می‌گیرد. چهارم؛ باید دانست که بیرون و درون انسان همزاد هم هستند و هرگز نمی‌توان به بهانه یکی، دیگری را کنار گذاشت. هر حرکت درونی تغییراتی را در نگاه و عملِ بیرونی در بر خواهد داشت، و بالعکس. تغییرات و هدف‌های بیرونی با درک درستِ جهان و ایمان به خویشتن حاصل می‌شود. توانایی‌های انسان، ذاتی اوست اما در چهارچوب جهان حقیقی و انتخاب‌های انسان. انسان همراه با تحول درونی می‌تواند جهان بیرونی را تغییر دهد، اما باید ابتدا چهارچوب‌های تغییر را بشناسد، و به انتخاب‌های خود توجه کند. همه اینها قابل تغییر هستند و انسان دارای این توانایی هست، مشروط به «طی کردن مسیر» و «اراده معطوف به تغییر». پنجم؛ اساسی‌ترین و عمیق‌ترین تحولات انسان ازطریق «تفکر وجودی» صورت می‌گیرد. کسی که این راه را بشناسد و آن را تمرین کند، به بسیاری از اهداف خود زودتر و کامل‌تر دست می‌یابد. تفکر وجودی یعنی «توجه انسان به حقایق بدیهی و روشنی که غفلت نموده، و انتخاب وجودی این حقایق». «تفکر وجودی» نزدیک‌ترین مسیر برای احیای این حقیقت در زندگی و درون انسان است: «توجه به این حقیقت» و «تمرکز در آن» و «توقف در این تمرکز» و «انتخاب این حقیقت با وجود خود». قبل از طی کردن این مسیر و تمرین آن، برای انسان باورکردنی نیست که چه اندازه این مسیر نزدیک است و برای تغییرات و تحولات چه اندازه راهش را دور نموده است. روشن است که اساس تحولات انسان در بنیان معرفتی او صورت می‌گیرد. مخصوصا آنچه که از طریق تفکر وجودی انجام می‌شود، بیشتر مشمول این حکم است. اما مقدمات غیرمعرفتی فراوانی وجود دارد که این تغییر در معرفت و باور را ممکن می‌سازد. اینکه انسان بتواند به نقطه‌ای توجه نموده و تمرکز خود را ادامه دهد تا به یک انتخاب جدید منتهی شود؛ بستگی به عوامل متعدد و نوع زندگی و خیلی از شرایط دیگر دارد. آنچه ذکر شد می‌تواند شالوده‌ی نگاه انسان به خویشتن و جهان باشد. برای زندگی انسان و تغییرات در آن، اگرچه این شالوده لازم است، اما به هیچ وجه کافی نیست. فرد باید با استفاده از این نگاه کلان بتواند «بنیان معرفتی شخصی» خود را تکمیل کرده، «انتخاب‌های خود» را بشناسد و «مسیر خود» را تعیین نماید. بعد از همه این موارد آنچه که تعیین‌کننده است، «میزان عمل و اقدام» او در این «مسیر کشف و جعل» شده است. 📚 👁‍🗨 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید: تلگرام | اینستا | ایتا | بله | آپارات