زندگی با قرآن
۲۴ مهر ۱۴۰۲
«وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا ۗ وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ»
قتال به اين معناست كه انسان، از شرايط عادى و رفاهى زندگيش خارج مى شود و در مقابله با شرايط سخت پيش رويش، به دليل بودن در مسير الهى، قرار مى گيرد و اين امر، منجر به قتال و مقاتله مى شود. مجبور است با دشمن، زخمى شدن، مرگ و مشكلات سختى دست و پنجه نرم كند.
اين مبارزه و قتال جايگاه عظيمى در حركت انبياء داراست. چه بسا پيامبرانى كه «ربيون كثير» همراهشان به مبارزه مى پرداختند؛ ربيون كسانى هستند كه «علم و عمل» را با هم آميخته اند و به مرحله ى بلندى در اين مسير رسيده اند. بدون قتال و مبارزه با اين شرايط و قرار گرفتن در سختيها، عموما امكان همراهى با انبياء وجود ندارد و هميشه شرايطى از سختى و ناراحتى در مقابل انسان هست.
اگرچه قتال به معناى جنگ، ممكن است در هر زمانى براى ما امكان نداشته باشد، اما بدون قرار گرفتن در آن شرايط، امكان همراهى با انبياء نيست!
«أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ وَيَعْلَمَ الصَّابِرِينَ»
آيا امكان دارد به بهشت ايمان وارد شويد، اما خداوند مجاهد و صابر شما را نشناسد؟!
شناخت مجاهد و صابر، هميشه در جنگ و شرايط سخت نيست، ما پيوسته در درون خود در چنين شرايطى قرار داريم و مى توانيم آن شرايط سخت، قتال و حالت جهاد و صبر را در زندگى عادى خود ببينيم؛ ببينيم آيا از جمله كسانى هستيم كه اهل جهاد و صبر هستند؟
ببينيم آيا وقتى در مقام قتال با مخالفين قرار گيريم، همراه با پيامبر مى شويم و از كسانى هستيم كه «مَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا» ضعف و سستى بر ما حاكم نمى شود و در نتيجه از صابرين هستيم؟
يا از كسانى هستيم كه غرق در رفاه دوستى و سستى اى هستند كه ناشى از گرفتار شدن در جهان مادى، زندگى روزمره و تشتت هاست و در دور قمرى كه به ما اجازه ى انديشيدن و توجه به نفس نمى دهد، گرفتار تمايلات و شهوات و حب و بغضى هستيم؟
اگر در سرزمينى، ديگرانى در حال جنگ و مبارزه و در سخت ترين شرايط هستند، اگرچه كه ما نتوانيم بطور مستقيم به آنها كمك كنيم، مى توانيم خود را جاى آنها قرار دهيم و بسنجيم در همين زندگى خود، آيا آماده ى اين مسير هستيم؟ يا از كسانى هستيم كه وهن و استكانت بر سرتاسر وجودمان حاكم است؟
اين نگاه به خود و درك و فهم اينكه از كدام دسته هستيم، امر سختى نيست.
كسانيكه دورادور هستند و كمكى از دستشان بر نمى آيد، اما حقيقتشان آماده ى اين مسير، آماده ى قتال و مبارزه با شرايط سخت هست و پيوسته در حال جهاد با امر درونى هستند، كه اين جهاد درونى از جهاد بيرونى، عظيمتر و سخت تر و با فضيلت تر است، اينها در فضيلت آن نبرد بيرونى مشاركت دارند.
ما پيوسته و بطور روزمره، بايد محاسبه داشته باشيم كه جزو كدام دسته هستيم؟ وقتى در سرزمينى ديگر، افرادى در سخت ترين شرايط در حال جنگ هستند، ما در همين سرزمين خود، قادريم درك كنيم كه آيا در اين منازعه، همراه آنها هستيم يا بر ضد آنها و يا ساكت؟!
آيا جزو كسانى هستيم كه خداوند ما را صابر مى داند و جزو «ربيون» يا از فراموشكاران؛
«وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ ۚ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِكُمْ»
پيامبر(ص) محور همه ى نيكى هاست، اما او تنها، علامت، نشانه و رسول است و در سرزمينى كه او نيست، مسيرش هست. وقتى ما در توجه به ايشان هستيم و سعى مى كنيم خود را به ايشان برسانيم و علاقمنديم كه پيرو و مجاورشان باشيم، بايد اين سوال را همواره از خود بپرسيم كه آيا در زمانيكه او حضور ندارد، تابعش هستيم يا باز مى گرديم به همان حالت قبليمان كه غرق شدن در زندگى روزمره ى پر از غفلت و تباهى و حب و بغض است؟
«وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَىٰ عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا ۗ وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ»
كسى كه اين مسير را طى مى كند، بزودى نتيجه اش را مى بيند؛ نتيجه چيز عجيب و دورى نيست، در همين جهان حاصل مى شود و قابل مشاهده است. آنچه در جهان ديگر رخ مى دهد كشف همين حقيقتى است كه همين الان در حال رخ دادن است.
اگر ما اين مسير را طى كنيم، بسرعت و بشدت و با كمال وضوح نتيجه را مى بينيم.
#محمد_حسین_قدوسی
#در_مکتب_علامه_طباطبایی
@Allaamehwisdom
خانه پدری
وَ قَالَ عليه السلام
تَنْزِلُ اَلْمَعُونَةُ عَلَى قَدْرِ اَلْمَئُونَةِ
مئونة یعنی آن ظرفی که در زندگی برای خود ایجاد کردم، همه لوازم و چیزهایی که برای این زندگی نیاز دارم، تمام اصل و فرعش، تمام بالا و پایینها، جزئیاتش، حالاتش و در واقع انسان به تنهایی یک ظرف است که این ظرف قرار هست چیزی در آن ریخته شود. ظرف انسان مئونه انسان است.
مسئله به این شکل نیست که انسان ظرفی به غیر از انتخابش داشته باشد و این ظرف از طریق زندگی پر شود؛ مئونه انسان انتخابی است که انجام داده و تبدیل شده به انسانی با هویتی مشخص، شرایط مشخص، احتیاجات مشخص و با هر ویژگی و حالت و ملکه و صفت و مشخصات زندگی.
انسان در طول زندگی در اثر انتخابهایی که انجام میدهد در اثر کارهایی که میکند تبدیل میشود به یک موجودی که احتیاجاتی دارد، همه اینها را خودش با هم انتخاب کرده است.
انتخاب من تنها این طلب و دعا و درخواست و این مسائل سطحی نیست. درخواستهای انسان مثل پول و ازدواج و حاجات بخش بسیار کوچک از مئونه و انتخاب انسان است. تمام جزئیات زندگی انسان با انتخابهای خودش در حال شکلگیری است و انتخاب انسان این چیزهای سطحی و ظاهری نیست، هر حرکت انسان هر حرکتی که از بچگی ایجاد کرده، نوع برخوردش، شراکتش در امور اجتماعی.
انسان فکر میکند با صرف درخواست و دعا این درست میشود، ولی مسئله ظرف انسان است که خودش ایجاد کرده. دعا فعلیت پیدا کردن ظرف من است با آن بارانی که از آسمان در حال نزول است. اگر این ارتباط درست برقرار نشود، با دعا اتفاقی نخواهد افتاد.
دعا لفظ نیست، دعا حتی درخواست نیست، دعا فعلیت پیدا کردن، موازی شدن وجود انسان است با این بارانی که از آسمان میآید با آن مبدأ باران.
اگر این هماهنگی من، هماهنگی وجود من، عمق من و ظرف من با این مبدأ باران خوب انجام شود، آن وقت معونه درست در سر جای خودش قرار میگیرد، مستجاب الدعوة میشود. آدمی هم هست هر چه دعا میکند نتیجه ندارد چون دعا میکند فقط به زبان حتی به دل به قلب اما این نصف قلبش هست و بقیه قلبش خراب میکند.
برای پاکسازی انتخابها و راه برگشت میانبری وجود ندارد باید تمام چیزهای منفی رو اصلاح کرد. باید برگشت کرد و زمینه های منفی را اصلاح کند. خیلی هم راه طولانی نیست. یکسری نقاط حساس هست که انسان اگر روی آنها متمرکز شود تاثیرات خیلی جهشی در انسان ایجاد میشود. عموما انسان این را نمیخواهد و حاضر است چند هزار تا ذکر بگوید ولی تغییری ایجاد نکند. تغییر انسان از طریق نقاط حساس به سرعت ممکن است و اگر اهلش باشد خداوند حتما نشانش میدهد.
آن دعاهایی که مستجاب نمیشوند در واقع نه اینکه همیشه ناشی از عدم نیاز انسان باشد اما ناشی از درک ناصحیحی است که انسان از شرایط خودش دارد و از یک مسیر صحیحی پیش نمیرود. مثلا برای مسئله ای که حب یا بغضش ما را فرا گرفته و ما نمیدانیم که چطور با آن مواجه شویم و دعا میکنیم و این دعا در حالت نادانستگی ماست و بر اساس نیاز صحیح حرکت درست نمیکنم اگر هم اجابت بشود در جهت خواست من نیست و عملا من را دورتر میکند. مثل کسی که نه پول دارد و نه عقل اقتصادی. هر چه به او پول بدهند بدتر میشود.
#نهجالبلاغه
#حکمت۱۳۹
#محمد_حسین_قدوسی
#در_مکتب_علامه_طباطبایی
@Allaamehwisdom
زندگی با قرآن
یک آبان ۱۴۰۲
«وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ ۚ فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ»
انسان، اگرچه به لحاظ فلسفى مىداند كه خداوند در مكان خاصى نيست، اما در عمل، پيوسته او را در مكانى خاص درنظر مىگيرد و در زندگى، مشكلات و دوراهيها، نمىتواند مسير الهى را تشخيص دهد.
اما براى انسان، در هر مسير و شرايطى، هزاران راه بسوى بینهايت باز است؛ و راه بینهايت، وجه الهى است و وجه الهى در هيچ كجا، بسته نيست و به بن بست ختم نمىشود؛ حتى اگر انسان در راه باطل باشد!
او، چون فضا را تنگ، راه را اندك و خداوند را در مكانى غير از جايى كه پيش رويش هست مىبيند، پيوسته به دنبال كسى مىگردد كه از رگ گردن به او نزديكتر است! اما وقتى حقيقت را ببيند، در هر سمت و سو و در هر شرايط، فضا و با هر شخصيتى، وجه الله را مىيابد؛
سالها دل طلبِ جامِ جم از ما میکرد
وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا میکرد
گوهری کز صدفِ کُون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگانِ لبِ دریا میکرد
اگر انسان اين گوهر بینهايت الهى، كه پيش رويش و در وجودش است را ببيند، مىفهمد نيازى به گشتن ندارد.
ديدن زندگىِ درست، كه در آن انسان نيازى به فردى بيرونى، منزلتهاى اجتماعى، مدركها، شغلها و ... ندارد، همان وجه الهى است كه انسان را تا بینهايت پيش مىبرد و سختىاى از نوع گمشدگى در آن نيست.
«إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ»
همين خداست كه واسع و عليم است؛ وسعت، علم، توانايى، همهى ذات و صفات و افعال الهى، همين الان با ما متحد است؛
و ما هماكنون با همين شرايط و با همين تقصيرات، معايب و آلودگىها و همهى مشكلات پيرامونمان، نه تنها مىتوانيم وجه الله را درك كنيم و به سمت اين بینهايت و اين درياى پر از در و گهر پيش رويم، بلكه با آن متحد هستيم.
نيازى به مقامات و حالات خاصى نيست، اين حداقل چيزى است كه انسان به محض اينكه نگاه كند مىبيند، فقط كافىست چشمانش را نبندد.
#محمد_حسین_قدوسی
#در_مکتب_علامه_طباطبایی
@Allaamehwisdom
زندگى با قرآن
٨ آبان ١٤٠٢
وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا
رحمت و شفايى كه در قرآن براى مؤمنين، وعده داده شده است و امراض و مشكلات آنها را بر طرف مىكند، در زندگى ما كجاست؟ مايى كه سرتاسر زندگى مادى و معنوى مان پر از مشكل، سختى، گرفتارى و گردنههاست و پيوسته به دنبال راهى براى نجات از اين مشكلات و حل آنها هستيم!
پيوسته در انديشه و توهم خود در خدمت قرآن هستيم، در قالب قرآن پژوه، قارى قرآن، داراى انس با قرآن و حافظ قرآن. پس چرا از اين رحمت و شفا برخوردار نمىشويم؟! آيا ما از زمره ى آن ظالمينى هستيم كه قرآن جز خسارت، چيزى به آنها اضافه نمىكند؟! بعيد است؛ ظالمينى كه به شقاوت مىرسند و با قرآن به عداوت مى پردازند، دشمن قرآن مىشوند و قلبشان سياه مىشود. بعيد است ما در اين مرحله باشيم!
اما چگونه است كه چيزى از اين قرآن درك نمىكنيم؟
دليلش اين است كه ما براى خود ادعا داريم؛ اگرچه دردهاى زيادى داريم اما اين درها را نمىخواهيم از طريق قرآن دوا كنيم!
طبیبِ عشق مسیحا دَم است و مُشفِق، لیك
چو دَرد در تو نبیند، که را دوا بکند؟
درد بسيار مىكشيم، اما خود را طبيب دردهامان مىشمريم و اين ظلمى كه مىكنيم از جنس ظلمهايى نيست كه باعث شقاوت انسان مىشود، بلكه ظلمى است نسبى؛ در مرحلهى خودمان و به قدر مشكلات خودمان. ظلم ما به اين است كه در مشكلات به انديشه، تفكر و آنچه داريم، دلخوش هستيم و توهم داريم كه از اين طريق مىتوان آن را حل كرد. حتى وقتى احساس عجز، همهى وجودمان را مىگيرد، هرگز روحمان به سمت قرآن، همچون طبيبى كه به او ايمان داريم، نمىرود!
قرآن براى كسى شفا و رحمت است كه به آن ايمان دارد؛ اين ايمان، ايمان ذهنى و عقيدتى نيست. اينگونه است كه وقتى انسان درد دارد، به سراغ قرآن برود و همه ى انديشهها و تفكرات را كنار بگذارد و ايمان داشته باشد كه بايد با اين مخاطبه و مواجهه حل گردد.
همچون انسانى كه بسمت طبيبى مىرود و سراپا گوش است تا از او نسخهاى دريافت كند و به آن عمل كند، ما نيز در مواجههى با قرآن بايد اين حالت را داشته باشيم و زندگى روزمره و دردمان را در دستانمان بگيريم و آن را عرضه كنيم و آمادهى شنيدنى با تمام ايمان و وجود باشيم. آنگاه جواب را از قرآن خواهيم گرفت و شفا و رحمت وجودمان را در بر مىگيرد.
اما هر يك از ما در مرحلهى خودمان، ظالم هستيم؛ در همين اندك رجوعمان به قرآن، يا تمركز نداريم يا توجه نداريم يا با ادعاهاى ناخودآگاهِ بسيار و قضاوت در مورد جهان و مشكلات خود و ديگران، با هزاران انديشه و توهم به سمت قرآن مىرويم و آنگاه تنها چيزى كه نمىشنويم قرآن است؛ چون آنقدر صدا در ذهن ما فراوان است كه صداى قرآن به گوشمان نمىرسد!
وقتى به خدمت و مواجههى با قرآن مىرويم، راهى نداريم جز انعطال اين زندگى، اين توهمات، انديشهها، قضاوتها، اين نسخههايى كه پيوسته براى خود در حال پيچيدن هستيم.
اين طبيب عشق را مىپذيريم، اما خودمان هزاران ادعاى طبابت داريم. بسيار دردمند هستيم، اما به ازاى هر دردى، هزاران طبيب در وجود ما در حال سر و صدا است؛ در اين بازار مسگرها كه طبيبهاى مدعى در وجود ما به مسگرى مىپردازند، صداى قرآن چگونه به ما برسد؟!
طبيب مسيحا دم، در اين هواى مسموم و سمى كه همهى وجود ما را فرا گرفته، چه دمى مىتواند بفرستد؟
ايمان عملى به اين است كه در همين لحظه كه در خدمت قرآن هستيم، نگاهمان به قرآن باشد و به شفا و رحمتى كه قرار است به ما برسد و زندگى روزمرهمان را در خدمتش قرار دهيم؛
نه اينكه اين زندگى روزمره را رها كنيم و به عبادت و مناجات و ترك دنيا بپردازيم، بلكه اگر شفاى همين دنيا را از قرآن بخواهيم، قرآن در همان لحظه، به ما ارزانى مىدارد. اما وقتى ما با ظلم نسبيمان به محضر قرآن مىرويم، به ما چيزى نمىرسد.
بازگشت به اين قرآن ساده است؛ با مقدماتى، لحظهاى همهى سر و صداها را خاموش كردن و تنها شدن؛
مقدمات نيز، اين است كه انسان آماده باشد براى يك لحظه قضاوتها، تفكرات، ادعاها، طبابتها و نتيجهگيریها و نگاهش را به جهان تعطيل كند. آن هنگام، اين شفا و رحمت چون بارانى سيلآسا كه بر وجود انسانى تنها در كوير نازل مىشود، سرتاسر وجود و عطش و هرآنچه او نياز دارد را پاسخ مىدهد و سيراب مىكند.
#در_مكتب_علامه_طباطبايي
#محمد_حسین_قدوسي
#زندگي_با_قرآن
#رو_در_رو_با_قرآن
#مخاطبه
@AllaamehWisdom
وظیفه شخصی
مرحوم استاد (سعادتپرور) میفرمودند، وظیفه هر شخص نجات خودش است؛ بیش از آن، اذن ولیّ خدا را میخواهد!
«لَمْ يُقَدِّمْ رِجْلاً حَتَّى يَعْلَمَ أَنَّ ذَلِكَ لِلَّهِ رِضًا أَوْ يَحْبِسَ» مؤمن قدم از قدم برنمیدارد، مگر اینکه بداند و احراز کند که رضایت خدا و امام در آن است؛ در غیر این صورت توقف میکند، و کسی که «حبسِ نفس» داشته باشد، خداوند راه خروج را برایش فراهم میکند؛ همان که قرآن میفرماید: «وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا».
در روایت هست که دوران پیش از ظهور حضرت ولیعصر عجلالله، دوران شرورترین افراد است، که سبب امتلاء(پر شدن) ظلم و جور میشوند! در این عالم شرارتبار و پرفتنه، افرادی که سکوت دارند، در به رویشان باز میشود؛ «مَنْ صَمَتَ نَجَا». سکوت یعنی بگذار خدا صحبت کند، بگذار خدا برایت تصمیم بگیرد؛ بگذار او تعیین تکلیف کند، تسلیم باش! تا به تو اذن ندادند، به کاری ورود نکن.
وقتی بدون رضایت خدا و امام قدم از قدم برندارید، «كَانَ فِي ظِلِّ عَرْشِ اَللَّهِ يَوْمَ لاَ ظِلَّ إِلاَّ ظِلُّهُ» تحت سایه عرش الهی، و زیر چتر عنایت امام علیهالسلام قرار میگیرید.
فرمایش مرحوم استاد را تکرار میکنم؛ انسان در این دنیا آمده، برای پیدا کردن خودش، و وظیفهای غیر از این ندارد! وظیفهای فراتر از وظیفه شخصی اذن میخواهد.
سؤال: پس وظیفه و رسالت تبلیغ و ترویج دین خدا چه میشود؟!
من خودم از مرحوم آقای احمدی میانجی شنیدم، که ایشان هم از مرحوم آیتالله اراکی نقل میکردند، و ایشان هم از مرحوم شیخ عبدالکریم حائری(مؤسس حوزه علمیه قم) شنیده بودند، که در آیه «فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ»، منظور از «لِيَتَفَقَّهُوا» متدین شدن است! نه آموختن دین و عرضه کردن آن؛ متدین، وجودش تأثیر میگذارد.
البته این هم مراتب دارد، و اگر کسی از انجام مراتب عالی عاجز است، به مرتبه پایینترش عمل کند؛ «دستت نمیرسد که بچینی گلی ز شاخ، باری به پای گلبن ایشان گیاه باش»
💬 بخشی از بیانات یکی از شاگردان سلوکی مرحوم سعادتپرور(ره)
@AllaamehWisdom
8.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«الدُّنیا ساعَة، فَاجعَلها طاعَة»
دنیا یک لحظه است، آن را به طاعت سپری کن!
رسول الله
عارفان هر دمی دو عید کنند
عنکبوتان مگس قدید کنند
#در_مكتب_علامه_طباطبايي
#محمدحسین_رحیمی
#لحظه_حال
@Allaamehwisdom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔎رحمت و شفايى كه در قرآن براى مؤمنين، وعده داده شده است و امراض و مشكلات آنها را بر طرف مىكند، در زندگى ما كجاست؟
#در_مكتب_علامه_طباطبايي
#محمد_حسین_قدوسي
#زندگي_با_قرآن
@Allaamehwisdom
زندگى با قرآن
۱۵ آبان ۱۴۰۲
«لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ ۗ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ»
يأس و ناراحتى از چيزى كه از دست میدهيم و شادى بهسبب چيزى كه بهدست میآوريم، طبيعت زندگى انسانى ماست.
پس چرا پروردگار اين امور را نهى میكند؟!
چرا نتيجه گيرى شده است كه هدف از خلقت جهان و مهندسى كائنات اين است كه انسان، از اين حالت طبيعى فاصله بگيرد و در نهايت اينگونه بيان شده؛«وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ»؟ آيا اينها گردنكشى است؟!
حقيقت اين است كه جهان براى اين آفريده شده است كه ما به ظرفيتى برسيم كه از گردش روزگار و دور قمرى آن فراتر رويم.
همه حوادثى كه در اين جهان رخ میدهد بر طبق مهندسى روشن و پيچيده و تنظيم شده است؛
«مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا ۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ»
هر چيزى كه بصورت مشكلات و مصيبتها، چه در بيرون و چه در درون ما رخ میدهد، همه در تنظيم الهى و در كتاب آسمانى كه مسلط بر اين جهان است، طبق برنامهريزى موجود است.
«إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ»؛ اين امر براى خداوند سهل و كوچك است.
هدف اين تنظيم چيست؟
هدف، عبادات، توسلات، مناسك و رفتارهاى گاه و بيگاه انسانها نيست. گناهى كه انسان میكند ضررى به خدا نمیرساند و تلاشى كه میكند ارزشى در آن راه ندارد!
آنچه كه بايد رخ دهد و ارزشمند است و هدف از خلقت انسان است، فراتر رفتن او از اين دور قمرى و افزايش ظرفيت وجودى اش است.
ابتدايىترين هدفى كه از اين برترى و افزايش ظرفيت، براى انسان پيدا میشود اين است كه از حوادث مايوس و ناراحت يا خوشحال و مغرور نگردد.
اما هدف بزرگتر، والاتر و كاملتر اين است كه انسان درك كند كه از اين جهان، چيزى درك نمیكند! درك اين جهالت، درك اينكه محدوديتى كه در وجودش هست، در مقابل اين جهان بینهايت و عينيت بيرونى، كمارزش است، بالاترين هدف است.
هدف اين است كه انسان، قدرت پيدا كند كه وارد زندگى روزمرهی خود شود و با جهل ها و درك هايى كه به بن بست میرسند، سازگارى پيدا كند و با زندانى كه او را محدود كرده است، مانوس شود و بفهمد كه فراتر از اينها جهانى هست. اما ما پيوسته مقاومت میكنيم!
اگر گناهى انجام دهيم، چنان آشفته میشويم كه گويا خداوند از آسمان نازل شده و همين يك گناه ما را ديده است! و برعكس وقتى به نتيجهی معنوى میرسيم چنان فخر و شادى در وجودمان غليان میكند كه گويا آسمانها را فتح كردهايم!
هدف، فراتر رفتن از اينهاست؛ هدف اين است كه متوجه شويم اين وجود محدود ما، خيلى كوچكتر، ضعيفتر، جاهلتر و كمارزش تر از آن حقيقت نامتناهى است كه در وجود ما و در همهی كائنات هست و ما با او متحد هستيم.
اين كه خداوند در مورد اين حس طبيعى كه در ما هست، اينگونه میفرمايد: «وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ»، به اين معناست كه اگرچه حالت منفى، غرور و گردنكشى كه در اشقيا هست، ممكن است هرگز در ما به آن حد از شقاوت نرسد، اما اندكى از اين حالت، میتواند برايمان حادث شود، مانند؛ توجه كردن به حالات ظاهرى خود و سرخوشى كه حتى از معنويت ها براى ما پيدا میشود.
در مقابل، پروردگار، از ما فراتر رفتن از اينها را میخواهد؛ رسيدن به سيرى فراتر از اين، جارى شدن در اين رود هستى و همهی خوبيها، بديها، ماديت و معنويت خود را كم ارزش محسوب كردن...
در اين صورت هست كه انسان، مخاطب آيهی پيشين قرار میگيرد: «سَابِقُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ».
فرموده است بشتابيد بسوى مغفرت، نه اينكه بشتابيد بسوى كارهاى نيكی که انجام میدهید! بشتابيد بسوى چيزى كه از جهان نامتناهى میآيد؛ گشايش، آمرزش، مغفرت.
«وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ»
بهشت رهايى، بهشت جارى بودن، بهشت حقيقى اين جهان كه عرضش عرض آسمان و زمين و تمام كائنات است.
«أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ»
آنهايى كه متوجه شدند چيزى فراتر از درك خودشان هست و گردنكشى در برابر اين مسائل نمیكنند!
«ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ»
اين برترى است كه خدا ارزانى میدارد، نه آنچه كه ما كسب میكنيم و راه رسيدن به اين فضل الهى، رها كردن خود محدودمان، با انديشه هاى محدود، خوبيهاى محدود و بديهاى محدود است. رها شدن از هر حساب و كتابى، حتى محاسبات روزانهمان كه اگرچه وظيفهی انجامش را داريم، اما ارزشى ندارند. وظيفهی ما فراتر رفتن از همهی اينهاست...
#در_مكتب_علامه_طباطبايي
#مخاطبه
#زندگي_با_قرآن
#محمدحسین_قدوسی
@Allaamehwisdom
بیانُ الطَّریق لیس من شُئُونِ الشَّرع...
(رسالة الولایة)
شرع هدف را به شما نشان میدهد و میگوید برو!
طریق با شماست...
الطُّرقِ الیَ اللهِ بِعددِ اَنفاسِ الخَلائق
٢۴ آبان، سالروز ارتحال علامه طباطبایی -رحمت و رضوان خدا بر او- گرامی باد.
#علامه_طباطبایی
#محمدحسین_رحیمی
@Allaamehwisdom
زندگى با قرآن
۲۲ آبان ۱۴۰۲
«قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ ۖ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا ۚ مَا بِصَاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ ۚ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيدٍ»
«قيامِ لله» يعنى اراده كردن، برخاستن و عمل كردنِ انسان، به آنچه كه میداند. هر انسانى در هر شرايطى، دستوراتى براى عمل كردن دارد كه آن را فراموش كرده يا نسبت به آن بىتوجه و بىاعتناست و هيچ انسانى از اين امر مستثنى نيست.
اين امكان وجود ندارد كه فردى تصميم بر طى راهى گرفته باشد و حداقلى از چشمانداز آن، برايش روشن نباشد. اگر انسان، بر آن مقدارى كه برايش روشن است عمل كند، بهتدريج مجهولات و ناتوانيهاى ادامه ى راه، برايش حل میشود.
قيام كنيد، چه به صورت فردى و چه گروهى؛ آنچه كه مفهوم اين آيه را بخوبى آشكار میسازد، سه جمله بعد آن است؛
«ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا»
وقتى قيام كرديم، چيزى كه بابش بر انسان باز میشود، تفكر و بينايى است؛ اينكه مسير براى ما مبهم است، به اين دليل است كه اهل عمل نيستيم. به محض بلند شدن و برداشتن گام اول و عمل كردن، بلافاصله زمينه ى تفكر براى انسان باز میشود و نسبت به حقايقى آگاه میشود كه زندگىاش را زير و رو میكند.
گام اول چيزى نيست جز همان چيزى كه انسان در هر شرايط و زمان و مكان، میفهمد. وقتى انسان تصميم به عمل میگيرد، كائنات او را راهنمايى میكنند. وقتى همه چيز به بن بست میرسد و انسان متوجه میشود غير از عمل كردن راهى ندارد، آنگاه میبايست بلند شود. وقتى بلند شد و گام اول طى شد، زمان تفكر فرا میرسد؛ زمانى كه بايد به راهش نگاه كند و اشتباهات و تقصيراتش را درك كند؛ از جهان بيرونى خارج شده وارد لاك خود شود و حقايقى را كه تاكنون نمیديده، ببيند.
به محض گام برداشتن و عمل، اين حقايق آشكار میشوند، به اين شرط كه در لاك خود، چاه درونش، فرو رود و از اين چشمه ى گواراى تفكر و بينايى و بصيرت و دانايى كه به سرعت از وجودش شروع به جوشش میكند، بنوشد و خود را براى لحظهاى سيراب كند.
سپس خواهد ديد كه «مَا بِصَاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ»
تازه متوجه میشود كه انقدر مسير را اشتباه میرفته و اشتباه میانديشيده كه انگار به پيامبر نسبت ديوانگى میداده! اين مختص كفار صدر اسلام نيست، همه ى ما همين الان اينگونه ايم.
آنقدر از مسير دور هستيم كه انگار راه انبياء، اولياء، شهدا و علما ديوانگى است. اين جهالت با اندكى حركت براى ما باز میشود.
اگر انسان حركت نكند، يا حركت كند اما حاضر نباشد انديشهاش را بهكار بگيرد، به اين اشتباه مرتكب میشود كه اگر كسى كه او را نصيحتى صحيح كند و راهى را پيش رويش بگشايد، فكر میكند حرف باطلى، در حد ديوانگان، میزند!
«إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيد»ٍ
وقتى انسان به مرحله ى عمل رسيد، يا حركت و عمل مى كند و انديشيد و راه برايش باز مى شود و حقايقى پيش رويش گشوده مى شود، يا دچار سختى و ناراحتى شديدى میشود. شدايدى كه بر ما، محيطمان، اجتماعمان و جهانمان وارد میشود، به دليل اين است كه به مرحله ى اقدام رسيديم و میتوانيم كارى انجام دهيم و فكر كنيم، اما انجام نمیدهيم!
طبيعتا «فماذا بَعد الحقِّ الا الضلال»؛ وقتى مسير باز شد و عمل نكرد، گمراهى حاصل میشود. تاوقتىكه زمينه ى گام برداشتن مهيا نيست، يا گام كوچك است، هنوز فرصت دارد، اما بعد از تمام شدن فرصت، حتى اگر دير شده باشد، يا بايد عمل كند كه راه تفكر برايش باز شود، يا در مقابل او عذابى اليم است. اين عذاب در همين جهان هم هست؛ كه همين وضعيت ما و همين سختيهاست.
اما كسى كه قيام كند به تفكراتى میرسد
كه زندگىاش را زير و رو میكند...
#در_مكتب_علامه_طباطبايي
#زندگي_با_قرآن
#محمد_حسین_قدوسی
@Allaamehwisdom
مدرسه معارف علامه طباطبایی
زندگى با قرآن ٨ آبان ١٤٠٢ وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرآن براى كسى شفا و رحمت است كه به آن ايمان دارد؛ اين ايمان، ايمان ذهنى و عقيدتى نيست. اينگونه است كه وقتى انسان درد دارد، به سراغ قرآن برود و همهی انديشهها و تفكرات را كنار بگذارد و ايمان داشته باشد كه بايد با اين مخاطبه و مواجهه حل گردد.
همچون انسانى كه به سمت طبيبى مىرود و سراپا گوش است تا از او نسخهاى دريافت كند و به آن عمل كند، ما نيز در مواجههى با قرآن بايد اين حالت را داشته باشيم و زندگى روزمره و دردمان را در دستانمان بگيريم و آن را عرضه كنيم و آمادهى شنيدنى با تمام ايمان و وجود باشيم. آنگاه جواب را از قرآن خواهيم گرفت، و شفا و رحمت وجودمان را در بر مىگيرد.
#در_مكتب_علامه_طباطبايي
#زندگي_با_قرآن
#محمد_حسین_قدوسی
#مخاطبه
@Allaamehwisdom