eitaa logo
علامه ذوالفنون (حضرت علامه حسن حسن زاده آملی رفع الله درجاته)
5.1هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
991 ویدیو
35 فایل
الهی! همه گویند خدا کو؟! حسن گوید جز خدا کو؟!... 🔰متن دروس و شرح دستور‌العمل‌های اخلاقی و عرفانیِ سیر و سلوک در کلام علامه ذوالفنون ✨ 🔰قرار عاشقی ۸ صبح و ۸ شب به نیت امام هشتم 🕗 🔰نشر آثار علامه ذوالفنون حضرت علامه حسن حسن زاده آملی🌟
مشاهده در ایتا
دانلود
☫﷽☫ به معرفتِ ذاتِ خودمان به ماورای طبیعت، معرفت یافته‌‌ایم و راه بدان پیدا کرده‌‌ایم. اگر تجرّد نَفْس ناطقه ثابت نشود، تجرّد عقولِ مجرّده و نفوس مُدبّره از کجا ثابت می‌‌شود؟ به بیان مبین حضرت امیرالْمؤمنین علیه السّلام: "مَن جَهِلَ نَفسَهُ كانَ بِغَيرِ نَفسِهِ أجهَلَ" "مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَهُوَ لِغَیرِهِ أعرَفُ" "مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ" و لکن توجه داشته باش تا از تنزیه، تشبیه پیش نیاید، فَافْهَم. ( ۵۴۱) فلاسفه‌‌ی مَشّاء یعنی متأخرینِ آنان در وجودِ مطلق بحث می‌‌کنند؛ به تعبیر شیخ الرّئیس در اوّل الهیات شفاء : المُوضوع الْاَوّل لِهَذَا الْعِلم هُوَالْمَوْجود بِمَا هُوَ موجُود و ارباب عرفان در مطلقِ وجود، و به بیان دیگر عارف، مطلقاً از خدا می‌‌گوید که موضوعِ مباحث و مسائلِ وی حق تعالی است. به بیان شیرینِ خواجه در آغازِ "آغاز و انجام": سپاس آفریدگاری را که آغازِ همه از اوست و انجامِ همه با اوست، بلکه خود، همه اوست. اما در کُتُب مَشّاء یاد شده قسمتی خلق و قسمتی خالق است، آن‌که خالق، واجب الوجودِ بِذاته و فوق تمام است. و مجرّد از انواعِ تَجرّد است. و این‌که خلق است، قسمتی از آن تمام است که عقول است‌. و قسمتی دُونِ آن که عقول عَرضیّه و نفوس است. گاهی بحث او اختصاص به واجب می‌‌یابد که الهیّات به معنی اَخصّ است. و لکن تمیز از دیدگاه عارف بینونتِ وصفی است نه عِزلی. ( ۵۴۲) 📘 منبع: هزار و یک نکته، صفحه ۳۰۴ و ۳۰۵ ع‍ـــــلامه ذوفن‍ـــون ســــالک توحی‍ــــدی عــــــال‍ـــم رب‍ــــّـانی ن‍ــــــــــــادرۀ دوران حـضــرت آیــت‌الله حســـن زاده آمــلی رفـــع الله درجـاته https://eitaa.com/noortowhid
☫﷽☫ اگر کسی در خصوص شخص حضرت مهدی موعود، "م ح م د" ابن الحسن العسکری علیهما السّلام، و جزئیاتِ حالات و امامت و غیبت و علائم ظهور او، اندک تَتَبُّعی در جوامع روائیِ فریقِیْن و کُتُبِ سِیَر(سیره ها) و تواریخِ آنان بنماید به حقیقت، بر وی مسلّم خواهد شد که ایمان به مهدی موعود، و اِیقان به غیبت و ظهور آن حضرت از بَداء اسلام، مَرکوز در اذهانِ مسلمین بوده است. هزار و یک نکته، ۷۲۰، ص ۵۸۲ ع‍ـــــلامه ذوفن‍ـــون ســــالک توحی‍ــــدی عــــــال‍ـــم رب‍ــــّـانی ن‍ــــــــــــادرۀ دوران حـضــرت آیــت‌الله حســـن زاده آمــلی رفـــع الله درجـاته https://eitaa.com/noortowhid
☫﷽☫ ملائکه را ذاتی حقیقی است که وجودِ اَنفُسی آنها است، و آنان را به قیاس با آدمیان ذاتی است که وجودِ اضافی آنها نسبت با آدمیان است، که وجود تَمَثُّلی آنها در وِعَاء(=ظرف ظهور) ادراک مُدرکین است. کثرت ملائکه که درشرع آمده است و در اَلسَنه حکما تعبیر به عقول و مجردات می‌شود، با اینکه مادّه موجب تغییر و کثرت است بدین بیان فهمیده می‌‌شود که گاهی تعبیر به اِستهلاک و غیریّت آنها در وجوب و ذات واجب می‌‌شود. و گاهی تعدّد آنها به لحاظ آثار وجودی ماورای طبیعت در طبیعت، که میکائیل و جبرائیل و اسرافیل و عزرائیل و نظائر آنها می‌‌‌گردد که در عرفان تعبیر به اَسماء و صفات می‌‌گردد. هزار و یک نکته/ ۵٣۴/ص٣۰۰-٢٩۶ ع‍ـــــلامه ذوفن‍ـــون ســــالک توحی‍ــــدی عــــــال‍ـــم رب‍ــــّـانی ن‍ــــــــــــادرۀ دوران حـضــرت آیــت‌الله حســـن زاده آمــلی رفـــع الله درجـاته https://eitaa.com/noortowhid
☫﷽☫ " يكى از مشايخم (علامه طباطبایی) رضوان الله تعالى عليهم از شيخ خود (سید علی آقا قاضی طباطبایی)، اين دستور را حكايت فرمود كه: من قال فى الليلة كج (کج=23) من 3/6 ش 1/2 ه 2/6 ر 1/1 ا 2/4 ل 2/4 ل 1/1 ا 1/2 ه (= "شهر الله")، بعدد طَيْهار (عدد ابجد طَيْهار = ٢٢۵ مرتبه) : «يا طُهر يا طاهِر يا طَهور يا طَيْهُور يا طَيْهار» ساجداً، نَزَلَتْ عليهِ الملائكة و طَهَّرَتْهُ تَطهيرا (مجرب جدا). بايد به معنى نزول ملائكه توجه داشت." ترجمه: هرکسی در شب ٢٣ از ماه مبارک رمضان به تعداد ٢٢۵ مرتبه (که ابجد ذکر طَيْهار است)، «یا طُهرُ، یا طاهِرُ، یا طَهورُ، یا طَیهورُ، یا طَیهار» بگوید در حالت سجده، ملائکه الهی بر او نازل شده و او را پاک و طاهر می‌کنند، چه تطهیر و پاک کردنی. و این دستوری بسیار مجرب است. باید به معنی نزول ملائکه توجه داشت. 📗کتاب _هزار_و_یک_نکته، ٧٩٢ ع‍ـــــلامه ذوفن‍ـــون ســــالک توحی‍ــــدی عــــــال‍ـــم رب‍ــــّـانی ن‍ــــــــــــادرۀ دوران حـضــرت آیــت‌الله حســـن زاده آمــلی رفـــع الله درجـاته https://eitaa.com/noortowhid
☫﷽☫ مرحوم طبرسی در تفسیر شریف "مجمع البیان" در بسیاری از مواضع، در بیانِ سُوَر و ارتباطِ آیات سخن می‌‌گوید. این بیان راجع به قرآن اِنزالی است نه تنزیلیِ نجومی، چه ترتیبِ سُوَر و آیات به ترتیب تنزیلی نیست؛ ولی به اَمر رسول الله (صَلّی الله عَلیهِ وَآلهِ وَسلّم) بعد از نزول هر سوره و آیه به همین ترتیب بین دفعتین که در میان مسلمانان مُتواتِر است، و بصورتِ اِنزالیِ آن است، مرتّب شده است. ( ۵۷۳) انسان درختی است باژگونه که ریشه‌‌ی آن به سوی آسمان است. نبات از زمین غذا می‌‌گیرد و انسان از آسمان؛ و دیگرِ جانوران برزخ‌‌اند، که آفریده‌‌ای نه آن‌ چنان‌‌اند و نه این چنین. بنگر که کدام‌‌یک از این سه فرقه‌‌ای؟! ( ۵۷۴) قصه‌‌ی حضرت آدم و حوّا (علیهماالسّلام) در قرآن کریم، نمایشِ سرگذشتِ ما است. که در مِرآتِ صیقلیِ سِرّ خاتم (صَلّی الله عَلیهِ وَآلهِ وَسلّم) منعکس و مُتَمثّل شد و در قَوالبِ اَلفاظ وحی ریخته شده است. از این نکته‌‌ی صادره از بَطنانِ عرشِ تحقیقِ گفتارِ صادق آل محمد (علیهم‌‌السّلام) که بهشتِ دنیاوی بود، روشن می‌‌شود. فَتَدَبّر.!! ( ۵۷۵) یکی از نام‌‌های قیامت، در چند جای قرآن، یومَ‌‌الحساب آمده است: "إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَاب" (ص/۲۶) یعنی کسانی که از راه خدا بِدَر می‌‌روند، آنان را عذابی سخت است، بدان سبب که روز حساب را فراموش کرده‌‌اند. راه حقّ، همه حساب است و هرکه از آن بِدَر رفته است، از راهِ حسابی بدَر رفته است؛ و از حساب، روی تافتن همان و، در عذاب افتادن همان، که جزاء نَفْسِ عمل است. ( ۵۷۸) 📚 منبع: هزار و یک نکته، صفحه ۳۲۴ الی ۳۲۶ ع‍ـــــلامه ذوفن‍ـــون ســــالک توحی‍ــــدی عــــــال‍ـــم رب‍ــــّـانی ن‍ــــــــــــادرۀ دوران حـضــرت آیــت‌الله حســـن زاده آمــلی رفـــع الله درجـاته https://eitaa.com/noortowhid
☫﷽☫ آن‌‌که برای مبداءِ عالَم شریک قائل شد، مبداء را ناقص دانست. زیرا کُفْوْش را کمالی است که لامحاله فاقِد آن است. چنان‌‌که کُفْوْ هم، فاقدِ کمالِ اوست. چه قائل به اَصالتِ وجود باشی؛ که هُوَ الصّواب، یا قائل به اَصالت ماهیّت باشی. ( ۵۸۶) آنچه از فیضِ اَزلی عائدِ هر موجودی شده است، نور اَقدسِ وجود است. و آن نورِ سَره (= خالص) چون به لحاظ حدود، ملحوظ گردد(= لحاظ شود)، اَسماءِ اَعیان بر آن‌ها نهاده می‌‌شود و کَثرت پدید می‌‌آید. و به این حدود، که همان تَعَیُّناتِ آنها است، از یکدیگر به ظاهر مُتَمَیِّز می‌‌گردند. و اختلاف در خواص پیدا می‌‌شود: که این بنفشه است، آن گل گاوزبان .... و این حدود را در لِسانِ حکماء ماهیّات گویند. و در لِسانِ عُرفا، اَعیانِ ثابته. پس هر موجودی، را عِینِ ثابتِ خاصّی است. و آن عینِ ثابتش، منشاءِ پیدایشِ آثارِ وجودیِ اوست. و محلِّ قابلِ گرفتنِ هِبات (= جمع هِبه، بخشش) و فیوضاتِ باری تعالی. و مبداء وهّابِ فیّاض، به لِسانِ هر عینی، که همان استعداد و تقاضا و سؤالِ ذاتی او است، اِفاضه می‌فرماید. و اِسنادِ اِمساک و بُخل در اِعطاءِ خواسته‌‌های اَعیان، به واجبِ مطلق، و غنیّ بِالذّات، که "يَداهُ مَبْسُوطَتان"، راه ندارد. و آنچه که از او است، اِفاضه‌‌ی وجود است بِالذّات. و حدود، ناشی از اعیان است. و به اصطلاح مجعولِ بِالذّات، وجودِ آنهاست نه ماهیّاتِ آنها که همان اَعیان باشد. ( ۵۸۷) [ ادامه دارد .....] 📚 منبع: هزار و یک نکته، صفحه ۳۳۲ و ۳۳۳ ع‍ـــــلامه ذوفن‍ـــون ســــالک توحی‍ــــدی عــــــال‍ـــم رب‍ــــّـانی ن‍ــــــــــــادرۀ دوران حـضــرت آیــت‌الله حســـن زاده آمــلی رفـــع الله درجـاته https://eitaa.com/noortowhid
☫﷽☫ سبحان الله که فرمود: "إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ ..." (توبه/۳۷) خودِ کلمه‌‌ی "شهر" نیز در قرآن مجید دوازده بار آمده است. که همه‌‌ی حروف و کلماتِ کتاب تکوینی و تدوینی چقدر حساب شده نگاشته شده است. از اینگونه سخن در اَسرارِ حروف و عجایبِ حساب در قرآن بسیار است. ( ۵۸۰) حقّ سبحانه در چند جای قرآن کریم، خود را به علم شریفِ حساب وصف فرموده است: "وَ هُوَ أَسْرَعُ الْحاسِبينَ" (الانعام/۶۳) "اِنَّ اللهَ سَریعُ الحِساب" (آل‌عمران/۱۹۹) "وَ إِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنا بِها وَ كَفى‌ بِنا حاسِبِين" (انبیاء/۴۷) و در تحریص و ترغیب به فراگرفتنِ عدد و حساب فرمود: "هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاءً وَالْقَمَرَ نُورًا وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ" (انبیاء/۴۷) ( ۵۸۳) شجره‌‌ی طوبی، صورتِ تمثُّلِ ایمان است؛ که، اَصلُها ثابِتٌ فِی قَلب‌ِالْخاتَم، وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّها (ابراهیم/۲۴،۲۵) هر مؤمنِ الهی، شاخه‌‌ای است از آن شجره‌‌ی طوبی، چه به حَسَبِ زمانِ قبل از آن حضرت و چه بعد از آن. و بالجمله شاخه‌‌های آن، صورتِ ارتباط ایمانیِ هر مؤمن است به خاتم(ص). ثقةالاسلام کلینی (رضوان الله تعالی علیه) در بابِ المؤمن و علامات و صفات او، از امام صادق (عَلیهِ‌‌السّلام) روایت کرده که: قالَ امیرالمؤمنين (علیهِ‌‌السّلام): شجَرةِ الْجَنّة، اَصلُها فِی دارِالنَّبی (صَلّی الله عَلیهِ وَآلهِ وَسلّم) و لیسَ مِنْ مؤمن اِلّا وَ فِی دَارهِ ...... امام (علیه السّلام) در ذیلِ بیانِ شجره طوبی، معقول را به محسوس تشبیه کرد تا عظمتِ این شجره‌‌ی طیبه‌‌ی طوبی معلوم گردد. ( ۵۸۵) منبع: هزار و یک نکته، صفحه ۳۲۸ الی ۳۳۲ ع‍ـــــلامه ذوفن‍ـــون ســــالک توحی‍ــــدی عــــــال‍ـــم رب‍ــــّـانی ن‍ــــــــــــادرۀ دوران حـضــرت آیــت‌الله حســـن زاده آمــلی رفـــع الله درجـاته https://eitaa.com/noortowhid
☫﷽☫ رساله‌‌ی عشقِ شیخ، (بوعلی سینا) با شش رساله‌‌ی دیگر وی، و سه نَمَط آخر اشارات با ترجمه‌‌ی به فرانسه در لندن به طبع رسیده است و مجموعه‌‌ای بسیار مفید و مُغتَنم است. شیخ در این مسئله (عشق) از مَشّاء فاصله گرفته است، چه همه‌‌ی آن‌‌ها (مَشّاء) قائل نیستند که همه‌‌ی اشیاء را ادراکات است. صدرالْمتألّهین از فصل هفدهم موقِف هشتم الهیّاتِ اسفار تا آخر آن، در هفت فصل به تفصیل در عشق و محبِت بحث فرموده است. و همه‌‌ی مطالبِ رساله‌‌ی عشقِ شیخ، در آن هفت فصل مُندرج است. و فصلِ بیستمِ آن، مُعَنْوَن (=عنوان، مقدمه) به عنوانِ فصلِ پنجم رساله‌‌ی عشقِ شیخ است. و در آخر این فصل، بحثی بسیار محقّقانه در اتّحاد دارد که افرادِ ظاهربینِ مُتَقَشِّف (= زاهد مسلک)، از مغز و معنیِ آن، آگاهی ندارند و غرضِ اصلیِ آن جناب را؛ در این‌‌که وِصالِ نَفسانی و روحانی، اتّحاد است، و این معنی در جسمانی حاصل نمی‌‌شود، متوجه نمی‌‌شوند و به ژاژخوایی (= بیهوده‌‌گویی، سخن بی‌‌معنی) و یاوه‌‌سرایی دهان می‌‌گشایند. و گفتار آخوند همان است که خواجه زین‌‌الدّین فرمود و در رسائلِ باباافضل، با تعبیر دیگر آمده است: هر محبوب که بُوَد، در نَفْسِ مُحِبّ باشد و هیچ مُواصِلَت (= اتّصال، پیوستگی) قوی‌‌تر از آن نیست. این مُواصلَت که در صورت طلبیده شود، آن است که جَسدِ محبوب، با جَسدِ مُحِب مُتجاوِر شود و مُتداخِل نتواند شد. و در نَفْس چه جای مُتداخِل، که متّحد گردند؛ و چون اتّحاد، خرسند و خشنود نمی‌‌کند، به مجاوِرَتِ اجساد کِی قناعت اُفتد؟! و این اسباب که از بیرون می‌‌جویند، سببِ زیادتیِ بی‌‌خبری و بی‌‌خودی و تَفرَقَت، و غایتِ ضِلالَت است. این کلامِ خواجه در غایتِ اِستواء و متانت است. و فرمایش جناب صدرالْمتألّهین بر این اساسِ رَصین (=محکم، استوار) و قَویم (=نیکو، درست) است برای توضیح و تبیینِ بیشتر، به کتاب دروس اتّحاد "عاقل به معقول" بخصوص درس هفدهمِ آن، رجوع شود. منبع: هزار و یک نکته، ، صفحه ۳۳۹ ع‍ـــــلامه ذوفن‍ـــون ســــالک توحی‍ــــدی عــــــال‍ـــم رب‍ــــّـانی ن‍ــــــــــــادرۀ دوران حـضــرت آیــت‌الله حســـن زاده آمــلی رفـــع الله درجـاته https://eitaa.com/noortowhid
☫﷽☫ موضوعِ مسائل حکمت متعالیه، همان موضوعِ مسائلِ عرفانِ اصیل است. جز این‌‌که عارف آن را حقیقتِ واحده‌‌ی ذات مَظاهر می‌‌داند و از آن تعبیر به وحدتِ شخصیّه‌‌ی وجود می‌‌کند؛ و صدرالْمتألهین آن را حقیقتِ واحده‌‌ی ذات مراتب می‌‌داند که از آن تعبیر به تشکیکِ وجود می‌‌کند. عارف هم قائل به تشکیک هست اما نه بدان معنی. زیرا تشکیک در اصطلاح عارف، سِعِه و ضیقِ مَظاهر است. به حقیقت اگر مسئله‌ی وجود، به تحقیق معلوم نگردد، اصول و اُمّهاتِ معارف الهی و انسانی که اِعتلای به فهم خِطابِ محمّدی (صَلّی الله عَلیهِ وَآلهِ وَسَلّم) مَنوطِ به آن است، معلوم نمی‌‌شود. () هر یک از تَمهیدُالْقواعِد و مِصباحُ‌‌‌الْاُنس بر دو اصلِ اصیلِ عرفانی است؛ یکی مسئله‌‌ی توحید، و دیگر مسئله‌‌ی مَظهریّتِ تامّه که انسان کامل است. در هر دو اصل، آن به ایجاز، و این به اِستیفاء، بحث کرده‌‌اند. نسبتِ تَمهیدُالقواعِد با مِصباحُ‌‌الاُنس، نسبتِ شواهِد ربُوبیّه با اَسفار است. () عبدالوهّاب شَعرانی، متوفی ۹۷۳ هجری در چند جای کتابِ کبریت اَحمر، و کتابِ یواقیت و جواهر، تنصیص نموده است که معاندین در فصوص و فتوحات دَسّ (=پنهان) نموده‌‌اند تا شیخ محی‌‌الدّین عربی را بدنام کنند. و چندین موارد مدسوس (= دسیسه شده، پنهان شده) را نام برده است. و در ابتدای یواقیت در این موضوع به تفصیل بحث کرده است و گوید: تا نسخه‌‌ای یافتیم که از روی نُسَخ شیخ اِستنساخ (=نسخه‌‌برداری) شده بود که موارد مشکوک را در آن ندیده‌‌ایم. () (کبریت اَحمر، کتابی است که خانم کلود عدّاس نویسنده فرانسوی در شرح حال ابن عربی نوشته است.) (یواقیت والْجَواهر، نویسنده عبدالْوهّاب شَعرانی، در بررسی عقاید محی‌‌الدین بن عربی و کتاب فتوحات او ) 📚 منبع: هزار و یک نکته، صفحه ۳۴۳ الی ۳۵۰ ع‍ـــــلامه ذوفن‍ـــون ســــالک توحی‍ــــدی عــــــال‍ـــم رب‍ــــّـانی ن‍ــــــــــــادرۀ دوران حـضــرت آیــت‌الله حســـن زاده آمــلی رفـــع الله درجـاته https://eitaa.com/noortowhid
☫﷽☫ قرآن کریم، سِیرِ کواکِب را چنین تعبیر فرمود: "هُوَ الَّذِی خَلَقَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ فِی فَلَکِِ يَسْبَحُونَ" (انبیاء/۳۴) "کُلّ فِی فَلَک" از هر دو طرف "کُلّ فِی فلَک" است‌. که در اِشارت به حرکتِ اِستداری و سِیرِ دوریِ کواکب، تعبیری شگفت است. جمع به "واو" و "نون" در لغتِ فصیحِ عرب، برای عقلاء است؛ که در اینجا "یَسبَحون" فرموده است. در سوره‌‌ی یوسف: "وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِی سَاجِدِينَ" (یوسف/۵) در حکمت متعالیه مُبرهَن است که اَجرامِ عِلْوی را نفوسِ ناطقه است و چون انسان در تَشَبُّه به عقولِ مُفارقه، در حرکت‌‌اند. به قول متألّه سبزواری: وکُلّ ما هُناکَ حَیّ ناطِق و لِجمال الله دوماً عاشق و قولِ حکیم سنائی غزنوی: عرش‌‌و کُرسیّ‌‌و جِرم‌‌های کُرات کمترند از بهائم‌‌و حشرات؟ خَنْسَفا و مگس حِمارقَبان همه با جان‌‌‌ و ، مهر‌و مَه بی‌‌جان؟! (خَنسَفا= حشره‌‌ای بدبو) (حِمارقَبان= حشره‌‌ای کوچک که به آن خَرَک هم می‌‌گویند) منوچهری دامغانی: من و تو، غافلیم از ماه و خورشید! براین گردونِ گردان، نیست غافل! و این کمترین (جناب علامه ره) مَه‌‌‌و خورشیدو اِستاره براین گردون، گردانَند، به حُکمِ حجّتِ قاطع، به راهِ عاشقی پویا، زِ ذرّه تا مَجَرّه ، از رَقیقت تا حقیقت را، بیابی راکِع و ساجِد، به حمدو مدحِ حق گویا، دوعالَم یک مُصلّی هست‌‌‌و دائم در صلات ستند. همه اَشباح در اینجا ، همه اَرواح در آنجا 📚 منبع: هزار و یک نکته، صفحه ۳۴۲ ع‍ـــــلامه ذوفن‍ـــون ســــالک توحی‍ــــدی عــــــال‍ـــم رب‍ــــّـانی ن‍ــــــــــــادرۀ دوران حـضــرت آیــت‌الله حســـن زاده آمــلی رفـــع الله درجـاته https://eitaa.com/noortowhid
☫﷽☫ قرآن و عرفان و برهان از هم جدایی ندارند؛ قلم در ردّ معرفت فکری زدن، و خط بُطلان بر منشوراتِ براهینِ عقلی کشیدن، و دین الهی و فلسفه‌‌ی الهی را جدای از هم داشتن و پنداشتن، ستمی بس بزرگ است. و در عین حال، تمیز بین دو نحوه اِرتزاق: لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ(مائده/۶۷) را ندادن، سخنی سخت سست است. هیچ‌گاه بشر نمی‌‌تواند از منطق و برهان بی‌‌نیاز باشد. چنان‌‌که از وحی و رسالت؛ و بالاخره اگر عارف بخواهد فرضاً یکی از مطالب فلسفی را رد کند، باید با دلیل رد کند و دلیل، خود، فلسفه است. اولیای دین ما علیهم السّلام در مقام اِحتجاج و استدلال، به طریق فکر و نظر اقدام می‌فرمودند. چنان‌که کتاب اِحتجاج شیخ طبرسی و کتاب احتجاج بِحار و دیگر جوامع روائی در این مطلب سَند زنده‌‌اند. بلکه خود قرآن مجید در این موضوع حُجّتی گویا است. مبنای پیشرفتِ عقل و هشداریِ بشر، به احتجاج و استدلال است؛ که به سه قسمِ بُرهان، خِطابه و جِدالِ اَحسَن تقسیم می‌‌شود. چنان‌که قرآن کریم بدان ناطق است که: اُدْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ (نحل/۱۲۶) ( ۳۹۹) اگر به فرض، در لزومِ حجّت در زمین که، "لَوْلا الْحُجَّهُ لَسَاخَتِ الارْضُ بِاَهْلِهَا" و بقای حجّت الهی، قائم آل محمّد(ص) براهینِ عقلی نداشتیم، به این معنی که عقل به رسیدنِ برهانِ آن عاجز می‌‌بود؛ روایات از طریقِ فِرَق مسلمین در جوامع روائیِ آنها از رسول الله (ص) به اندازه‌‌ای است که در هر دو موضوع مذکور، به حدّ تواتُر معنوی رسیده است. و هر فرد مسلمانی باید آن را تعبُّداً بپذیرد. چون احکامِ فروع دین را به تعبّد پذیرفته است تا چه رسد که براهینِ قطعی بر لزومِ حجّت قائم است و تعیین شخصِ آن بر عهده‌‌ی معصوم است. 💠 که آن شخص اکنون امام منتظر مهدی موعود فرزند امام حسن عسکری علیهماالسّلام است. ( ۴۰۱) 📚 منبع: هزار و یک نکته، صفحات ۲۰۴، ۲۰۵ ع‍ـــــلامه ذوفن‍ـــون ســــالک توحی‍ــــدی عــــــال‍ـــم رب‍ــــّـانی ن‍ــــــــــــادرۀ دوران حـضــرت آیــت‌الله حســـن زاده آمــلی رفـــع الله درجـاته https://eitaa.com/noortowhid
☫﷽☫ در عالم محروم نیست چه هر کس به قدر قابلیتش دارد و می‌‌گیرد. ( ۵۳۶) زود زود نمی‌‌دهند تا کم‌‌کم ظرفیّت حاصل شود. ( ۵۳۷) 📚: هزار و یک نکته ع‍ـــــلامه ذوفن‍ـــون ســــالک توحی‍ــــدی عــــــال‍ـــم رب‍ــــّـانی ن‍ــــــــــــادرۀ دوران حـضــرت آیــت‌الله حســـن زاده آمــلی رفـــع الله درجـاته https://eitaa.com/noortowhid