#رهبرانه
💖 #رهبر_معظم_انقلاب:
🍃امام زمان(عج) اکتفا نمیکند که یک جامعهای داشته باشد و حصاری به دورش بکشد. امام زمان با هر حرکت ظالمانهای در دنیا مقابله میکند.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#پایان_مماشات
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
@Ammar_noghtezan
24.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📢 مستند فرزند روحالله
🔹 روایتهایی از زندگی و شهادت سید روحالله عجمیان❤️ به دست اغتشاشگران
#پایان_مماشات
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
@Ammar_noghtezan
🔸 بسیجی مجروحشده در اغتشاشات مشهد شهید شد
🔹«حسین براتی» بسیجی ناحیه مالک اشتر مشهد پس از یک ماه تحمل جراحتهای ناشی از شلیک گلوله اغتشاشگران، سحرگاه امروز در بیمارستان به فیض شهادت نائل شد.
🔹جمعه ۲۲ مهرماه دو نیروی بسیجی حافظ امنیت به یک خودروی پراید با پلاک غیربومی مشکوک شدند و آن را متوقف کردند. اما افراد درون خودرو به صورت ناگهانی به نیروهای بسیجی تیراندازی و فرار کردند.
#پایان_مماشات
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
@Ammar_noghtezan
📢 قهرمانی کشتی پس از اهدای کاپ قهرمانی به پدر شهید آرمان علیوردی: ما یک وجب از خاک ایران نمی فروشیم
علیاکبر یوسفی کشتیگیر ایرانی در صفحه شخصی اینستاگرامش نوشت:
🔻شهدا بهترین الگوهای جامعه ما هستند. امروز افتخاری مانا نصیب این کمترین شد تا به نمایندگی از دوستانم کاپ قهرمانی جام جهانی ۲۰۲۲ را تقدیم پدر بزرگوار شهید مظلوم آرمان علی وردی نماییم.
#شهید_ارمان_علی_وردی
#پایان_مماشات
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
@Ammar_noghtezan
#سیره_شهدا
#حجاب
✅ دختر طاغوتی
🔸 شهید محمود کاوه
🔸 دختر یک طاغوتی بود. آمد مغازه، اما محمود چیزی به او نفروخت. عصبانی شد، تهدید هم کرد. شب با پدرش رفتند دم خانه محمود. نه برد و نه آورد محکم زد توی گوش محمود. محمود خواست جوابش را بدهد، اما پدرش نگذاشت. تو دمودستگاه رژیم بروبیایی داشت، هر جور بود قضیه را فیصله داد.
دختر دو سه بار دیگر هم آمد در مغازه، اما محمود باز هم به او چیزی نفروخت که نفروخت. میگفت: ما به شما بیحجابهای طاغوتی چیزی نمیفروشیم.
#پایان_مماشات
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
✨✨✨🌿🕊🌿✨✨✨
@Ammar_noghtezan
هدایت شده از عماریون
وصیت نامه شهید مدافع حرم جواد محمدی
اگر خدا لطف کرد شهادت را نصیبمان کرد، بنده از شهدایی هستم که حتما یقه بیحجابها و کسانی که ترویج بیحجابی میکنند را میگیرم در آن دنیا.
#مناجات
سردار شهید #حاج_قاسم سلیمانی در کنار اروند:
خدایا به آن تپش قلبها قسمت میدهیم
خدایا به آن ردّ پاها قسمت میدهیم
خدایا به آن نماز هایی که در کنار این نهر خوانده شد
خدایا به آن جنازه هایی که از اروند برنگشتند
خدایا به اضطراب قلب ما و به اشتیاق قلب آنان قسمت میدهیم
جز شهادت برای ما نخواه...
#پایان_مماشات
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
🕊🕊🕊
@Ammar_noghtezan
نماز صبح را با حاج قاسم خواندم
گفت برو ببین حسین پورجعفری آمده یا نه؟
پشت در ایستاده بود به نماز،
گفتم چرا اینجا؟ چرا نیامدی داخل؟
گفت: من سالهاست نماز صبحم را اینجا میخوانم.
#شهید_حسین_پورجعفری
✨ #شبتون_شهدایی ✨
@Ammar_noghtezan
هدایت شده از خنده بازار،طنز سیاسی
#طنز_جبهه
کتک خوردن در حد شهادت!😱😆😂
خاطره ای زیبا و خنده دار از جنگ.😂
بین ما یکی بود که چهره ی سیاهی داشت ؛ اسمش عزیز بود؛
توی یه عملیات ترکش به پایش خورد و فرستادنش عقب.
بعد از عملیات یهو یادش افتادیم و تصمیم گرفتیم بریم ملاقاتش.
با هزار مصیبت آدرس بیمارستانی که توش بستری بود رو پیدا کردیم و با چند تا کمپوت رفتیم سراغش.
پرستار گفت: توی اتاق 110 بستری شده؛
اما توی اتاق 110 سه تا مجروح بودند که دوتاشون غریبه و سومی هم سر تا پایش پانسمان شده و فقط چشمهایش پیدا بود.
دوستم گفت: اینجا که نیست ، بریم شاید اتاق بغلی باشه!
یهو مجروح باندپیچی شده شروع کرد به وول وول خوردن و سروصدا کردن!
گفتم: بچه ها این چرا اینجوری میکنه؟ نکنه موجیه؟!!!
یکی از بچه ها با دلسوزی گفت: بنده خدا حتما زیر تانک مونده که اینقدر درب و داغون شده!
پرستار از راه رسید و گفت: عزیز رو دیدین؟!!!
همگی گفتیم: نه! کجاست؟
پرستار به مجروح باندپیچی شده اشاره کرد و گفت: مگه دنبال ایشون نمی گردین؟
همه با تعجب گفتیم: چی؟!!! عزیز اینه؟!
رفتیم کنار تختش ؛
عزیز بیچاره به پایش وزنه آویزان بود و دو دست و سر و کله و بدنش زیر باندهای سفید گم شده بود !
با صدای گرفته و غصه دار گفت: خاک توی سرتان! حالا دیگه منو نمی شناسین؟
یهو همه زدیم زیر خنده.
گفتم: تو چرا اینجوری شدی؟ یک ترکش به پا خوردن که اینقدر دستک و دمبک نمی خواد !
عزیز سر تکان داد و گفت: ترکش خوردن پیشکش. بعدش چنان بلایی سرم اومد که ترکش خوردن پیش اون ناز کشیدنه !!
بچه ها خندیدند. 😄😄😄
اونقدر اصرار کردیم که عزیز ماجرای بعد از مجروحیتش رو تعریف کرد:
- وقتی ترکش به پایم خورد ، منو بردند عقب و توی یه سنگر کمی پانسمانم کردند و رفتند تا آمبولانس خبر کنند. توی همین گیر و دار یه سرباز موجی رو آوردند و انداختند توی سنگر. سرباز چند دقیقه ای با چشمان خون گرفته برّ و بر نگاهم کرد. راستش من هم حسابی ترسیده بودم و ماست هایم رو کیسه کردم. یهو سرباز موجی بلند شد و نعره زد: عراقی پَست فطرت می کشمت. چشمتان روز بد نبینه. حمله کرد بهم و تا جان داشت کتکم زد. به خدا جوری کتکم زد که تا عمر دارم فراموش نمی کنم. حالا من هر چه نعره می زدم و کمک می خواستم ، کسی نمی یومد. اونقدر منو زد تا خودش خسته شد و افتاد گوشه ی سنگر و از حال رفت. من هم فقط گریه می کردم...
بس که خندیده بودیم داشتیم از حال می رفتیم😂
دو تا مجروح دیگه هم روی تخت هایشان از خنده روده بُر شده بودند.😂
عزیز ناله کنان گفت: کوفت و زهر مار هرهر کنان!!! خنده داره؟ تازه بعدش رو بگم:
- یک ساعت بعد به جای آمبولانس یه وانت آوردند و من و سرباز موجی رو انداختند عقبش. تا رسیدن به اهواز یک گله گوسفند نذر کردم که دوباره قاطی نکنه ...
رسیدیم بیمارستان اهواز. گوش تا گوش بیمارستان آدم وایستاده بود و شعار می دادند و صلوات می فرستادند. دوباره حال سرباز خراب شد. یهو نعره زد: آی مردم! این یه مزدور عراقیه ، دوستای منو کشته. و باز افتاد به جونم. این دفعه چند تا قلچماق دیگه هم اومدند کمکش و دیگه جای سالم توی بدنم نموند. یه لحظه گریه کنان فریاد زدم: بابا من ایرانی ام ! رحم کنین. یهو یه پیرمرد با لهجه ی عربی گفت: ای بی پدر! ایرانی هم بلدی؟ جوونا این منافق رو بیشتر بزنین. دیگه لَشَم رو نجات دادند و آوردند اینجا. حالا هم که حال و روزم رو می بینید!
صدای خنده مون بیمارستان رو برده بود روی هوا.😂
پرستار اومد و با اخم و تَخم گفت: چه خبره؟ اومدین عیادت یا هِرهِر کردن؟ وقت ملاقات تمومه ، برید بیرون!
خواستیم از عزیز خدافظی کنیم که یهو یه نفر با لباس سفید پرید توی اتاق و نعره زد: عراقی مزدور! می کشمت!!!
عزیز ضجه زد: یا امام حسین! بچه ها خودشه ، جان مادرتون منو نجات بدین ...😂 😂
#همراه_شهدا