eitaa logo
🍃🌹با شهدا و اهل بیت🌹🍃
217 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
2هزار ویدیو
64 فایل
ارتباط با مدیریت کانال↙️↙️ @Yavar_amar ادمین تبادل ↙️↙️ @Ya_mahdi_1235 مغزخاکستری @khakestary_amar کانال اتحادیه عماریون @et_amarion نفوذیها @Nofoziha_ammariyon با شهدا و اهل بیت علیهم السلام @Ammar_noghtezan
مشاهده در ایتا
دانلود
دلنوشته........ . خواستم ازعشق بگویم شهید به ذهنم امد💔😔 . .خواستم ازشوق بگویم شهید به ذهنم امد💔😔 . .خواستم از فکه بگویم زبانم بندامد😭 . .خواستم از شلمچه بگویم سربند«یازهرا»یادم امد😭 . .خواستم از اروند بگویم لب های خشک شده و دست و پای بسته یادم امد😭 . . خواستم از جبهہ بگویم اشکم امانم نداد😖💔 . .خواستم از ایثار بگویم مادرش یادم امد💔😖 . .خواستم ازپسرش بگویم . . . بگذارنگویم..... پسررشید و مرد کرد و روانه کرد ودرعوض برایش چند تکه استخوان و پلاک و چفیه و سربند «یاعباس»برایش اوردن......😭😭😭💔 پسررشیدش دربین اغوشش به راحتی جای میشد... باگریه فقط می گفت: شهیدگمنامم رااوردند.....💔😔 . 😔💔 . . شہدا شرمنده_ایم ✨✨✨🌱🕊🌱✨✨✨ @Ammar_noghtezan
▪️اگر خسته شدیم اگر کم آوردیم اگر بی حوصله ایم باید بدانیم کجای کار اشکال دارد! شهید باقری 🌷 @Ammar_noghtezan
‍خدایا💖  پستی و ناپایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوه گر ساز تا فریب زرق و برق عالم خاکی مرا از یاد تو دور نکند...! شهید دکتر مصطفی چمران ✨✨✨🌿🥀🌿✨✨✨ @Ammar_noghtezan
📍برخی شب‌ها در کویر-که شب‌های بسیار سردی دارد- کنار هم بودیم. یک شب دمای داخل چادر 20 درجه زیر صفر بود- و با وجود آنکه در حدود 100 کیلومتری ما مکان استراحتی پیدا می‌شد- ایشان گفت باید اینجا چادر بزنیم و همین‌جا شب را سپری کنیم. می‌گفتند اگر فردا روزی که جوان‌های مردم را آوردیم، خودمان این شرایط را قبلش درک کرده باشیم و شرایط مناسبی را برایشان فراهم کنیم. باورتان نمی‌شود بخار دهان ما در سقف چادر به قندیل تبدیل می‌شد و پس از آن به روی صورتمان می‌ریخت اما این شهید هیچی نمی‌گفت. در این شرایط چند ساعت قبل از اذان صبح ایشان بیرون از چادر وضو می‌گرفت و به نماز شب می‌پرداخت. پس از اذان صبح نماز جماعت و زیارت عاشورای جمعی را دنبال می‌کرد و پس از آن هم ورزش همگانی. این اتفاق کار روزمره‌ ایشان بود. 📌به نقل از یکی از دوستان شهید ✨ @Ammar_noghtezan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مے شـود ڪمــے مـا را هم دعــا ڪنیـد دلمان عجیب زخمے ست جا نمے شویم ، نـہ در زمین ، نــہ در زمان ،خستہ ایم ... گاهی دعایمان ڪنید @Ammar_noghtezan
...بعضےهآراهرچقدربخوانے خستہ نمےشوے ...بعضےهآراهرچقدرگوش دهے عادت نمےشوند ...بعضےهآ هرچہ تڪرار شوند باز بِڪرند و دست نخورده مثل شــهـدا ...♥️ ✨✨✨🍃🌷🍃✨✨✨ @Ammar_noghtezan
عشق،‌ میخواهد...♥️‌ سخنش با و 🙂... هم به خانواده ام و هم دوستانم بگویم که در بدترین شرایط اجتماعے،اقتصادے و ... پیرو باشید  و هیچگاه این سید مظلوم حضرت آقا را تنها نگذارید🍃✨... 🥀 @Ammar_noghtezan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوکوهه! تو را باخدا چه عهدی بود که از این کرامت برخوردارشدی وخاک زمین تو سجده گاه یاران خمینی شد ! وحال چه میکنی درفراق محل پیشانی هایشان محل اتصال ارض وسماء بود وآن نجواهای عاشقانه  . دوکوهه میدانم که چقدر دلتنگی . . 🕊🕊🕊 @Ammar_noghtezan
🌷🌷 خاطرات_شهید خستگے نداشت. مے گفت؛ من حاضرم تو ڪوہ با همہ تون مسابقہ بذارم، هر ڪدوم خستہ شدين، بعدے ادامہ بدہ... اينقدر بدن آمادہ اے داشت ڪہ تو جبهہ گذاشتنش بيسيم چے. بيسيم چیِ شهيد پور احمد... اصلاً دنبال شناختہ شدن و شهرت نبود. بہ اين اصل خيلے اعتقاد داشت ڪہ اگہ واقعاً ڪارے رو براے خود خدا بڪنے، خودش عزيزت مے ڪنہ... آخرش هم همين خصلتش باعث شد تا عڪس شهادتش اينطور معروف بشہ 📎پ ن : بیسیم چی گردان انصار لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) 🌷 @Ammar_noghtezan
••|✿|•• فقط‌در‌جبهہ‌هاۍجنگـــ نیست،اگـر‌انسـان‌براۍ ڪار ڪند‌وبہ‌یــاد‌او‌بـاشد‌وبمیــرد استــــ شادی روح شهدا صلوات 🌹 ✨✨✨🌱🕊🌱✨✨✨ @Ammar_noghtezan
آدمی چقدر می تواند پست شود؟!! چطور می تواند از حیوان حقیرتر شود؟! چه رفتاری داشتند با شهید سید روح الله عجمیان! جگر آدم می سوزه تصاویر مربوطه رو می بینه... شما سلبریتی های بی شعور و بی وجدان این ها رو نمی بینید! اینها فرزندان ملت نیستند؟ پدر و مادر ندارند؟ من نوعی که ذره ای ازخاک پای سربازان وطن را از گله گله ی شما مقدس تر می دانم و می دانستم همیشه ما به شهیدان از جمله شهید عجمیان و علی وردی افتخار می کنیم و شما را مایه ننگ می دانیم شرم بر شما @Ammar_noghtezan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💖 : 🍃امام زمان(عج) اکتفا نمی‌کند که یک جامعه‌ای داشته باشد و حصاری به دورش بکشد. امام زمان با هر حرکت ظالمانه‌ای در دنیا مقابله می‌کند. @Ammar_noghtezan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📢 مستند فرزند روح‌الله 🔹 روایت‌هایی از زندگی و شهادت سید روح‌الله عجمیان❤️ به دست اغتشاشگران @Ammar_noghtezan
🔸 بسیجی مجروح‌شده در اغتشاشات مشهد شهید شد 🔹«حسین براتی» بسیجی ناحیه مالک اشتر مشهد پس از یک ماه تحمل جراحت‌های ناشی از شلیک گلوله اغتشاشگران، سحرگاه امروز در بیمارستان به فیض شهادت نائل شد. 🔹جمعه ۲۲ مهرماه دو نیروی بسیجی حافظ امنیت به یک خودروی پراید با پلاک غیربومی مشکوک شدند و آن را متوقف کردند. اما افراد درون خودرو به صورت ناگهانی به نیروهای بسیجی تیراندازی و فرار کردند. @Ammar_noghtezan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📢 قهرمانی  کشتی‌ پس از اهدای کاپ قهرمانی به پدر شهید آرمان علی‌وردی: ما یک وجب از خاک ایران نمی فروشیم علی‌اکبر یوسفی کشتی‌گیر ایرانی در صفحه شخصی اینستاگرامش نوشت: 🔻شهدا بهترین الگوهای جامعه ما هستند. امروز افتخاری مانا نصیب این کمترین شد تا به نمایندگی از دوستانم کاپ قهرمانی جام جهانی ۲۰۲۲ را تقدیم پدر بزرگوار شهید مظلوم آرمان علی وردی نماییم. @Ammar_noghtezan
✅ دختر طاغوتی 🔸 شهید محمود کاوه 🔸 دختر یک طاغوتی بود. آمد مغازه، اما محمود چیزی به او نفروخت. عصبانی شد، تهدید هم کرد. شب با پدرش رفتند دم خانه محمود. نه برد و نه آورد محکم زد توی گوش محمود. محمود خواست جوابش را بدهد، اما پدرش نگذاشت. تو دم‌ودستگاه رژیم بروبیایی داشت،‌ هر جور بود قضیه را فیصله داد. دختر دو سه بار دیگر هم آمد در مغازه، اما محمود باز هم به او چیزی نفروخت که نفروخت. می‌گفت: ما به شما بی‌حجاب‌های طاغوتی چیزی نمی‌فروشیم. ✨✨✨🌿🕊🌿✨✨✨ @Ammar_noghtezan
هدایت شده از عماریون
وصیت نامه شهید مدافع حرم جواد محمدی اگر خدا لطف کرد شهادت را نصیبمان کرد، بنده از شهدایی هستم که حتما یقه بی‌حجا‌ب‌ها و کسانی که ترویج بی‌حجابی می‌کنند را می‌گیرم در آن دنیا.
‌ سردار شهید سلیمانی در کنار اروند: خدایا به آن تپش قلبها قسمت میدهیم خدایا به آن ردّ پاها قسمت می‌دهیم خدایا به آن نماز هایی که در کنار این نهر خوانده شد خدایا به آن جنازه هایی که از اروند برنگشتند خدایا به اضطراب قلب ما و به اشتیاق قلب آنان قسمت می‌دهیم جز شهادت برای ما نخواه... 🕊🕊🕊 @Ammar_noghtezan
نماز صبح را با حاج قاسم خواندم گفت برو ببین حسین پورجعفری آمده یا نه؟ پشت در ایستاده بود به نماز، گفتم چرا این‌جا؟ چرا نیامدی داخل؟ گفت: من سال‌هاست نماز صبحم را این‌جا می‌خوانم. @Ammar_noghtezan
کتک خوردن در حد شهادت!😱😆😂 خاطره ای زیبا و خنده دار از جنگ.😂 بین ما یکی بود که چهره ی سیاهی داشت ؛ اسمش عزیز بود؛  توی یه عملیات ترکش به پایش خورد و فرستادنش عقب. بعد از عملیات یهو یادش افتادیم و تصمیم گرفتیم بریم ملاقاتش. با هزار مصیبت آدرس بیمارستانی که توش بستری بود رو پیدا کردیم و با چند تا کمپوت رفتیم سراغش.  پرستار گفت: توی اتاق 110 بستری شده؛  اما توی اتاق 110 سه تا مجروح بودند که دوتاشون غریبه و سومی هم سر تا پایش پانسمان شده و فقط چشمهایش پیدا بود.  دوستم گفت: اینجا که نیست ، بریم شاید اتاق بغلی باشه!  یهو مجروح باندپیچی شده شروع کرد به وول وول خوردن و سروصدا کردن!  گفتم: بچه ها این چرا اینجوری میکنه؟ نکنه موجیه؟!!!  یکی از بچه ها با دلسوزی گفت: بنده خدا حتما زیر تانک مونده که اینقدر درب و داغون شده!  پرستار از راه رسید و گفت: عزیز رو دیدین؟!!!  همگی گفتیم: نه! کجاست؟  پرستار به مجروح باندپیچی شده اشاره کرد و گفت: مگه دنبال ایشون نمی گردین؟  همه با تعجب گفتیم: چی؟!!! عزیز اینه؟!  رفتیم کنار تختش ؛ عزیز بیچاره به پایش وزنه آویزان بود و دو دست و سر و کله و بدنش زیر باندهای سفید گم شده بود !  با صدای گرفته و غصه دار گفت: خاک توی سرتان! حالا دیگه منو نمی شناسین؟ یهو همه زدیم زیر خنده. گفتم: تو چرا اینجوری شدی؟ یک ترکش به پا خوردن که اینقدر دستک و دمبک نمی خواد !  عزیز سر تکان داد و گفت: ترکش خوردن پیشکش. بعدش چنان بلایی سرم اومد که ترکش خوردن پیش اون ناز کشیدنه !!  بچه ها خندیدند. 😄😄😄   اونقدر اصرار کردیم که عزیز ماجرای بعد از مجروحیتش رو تعریف کرد:  - وقتی ترکش به پایم خورد ، منو بردند عقب و توی یه سنگر کمی پانسمانم کردند و رفتند تا آمبولانس خبر کنند. توی همین گیر و دار یه سرباز موجی رو آوردند و انداختند توی سنگر. سرباز چند دقیقه ای با چشمان خون گرفته برّ و بر نگاهم کرد. راستش من هم حسابی ترسیده بودم و ماست هایم رو کیسه کردم. یهو سرباز موجی بلند شد و نعره زد: عراقی پَست فطرت می کشمت. چشمتان روز بد نبینه. حمله کرد بهم و تا جان داشت کتکم زد. به خدا جوری کتکم زد که تا عمر دارم فراموش نمی کنم. حالا من هر چه نعره می زدم و کمک می خواستم ، کسی نمی یومد. اونقدر منو زد تا خودش خسته شد و افتاد گوشه ی سنگر و از حال رفت. من هم فقط گریه می کردم... بس که خندیده بودیم داشتیم از حال می رفتیم😂  دو تا مجروح دیگه هم روی تخت هایشان از خنده روده بُر شده بودند.😂  عزیز ناله کنان گفت: کوفت و زهر مار هرهر کنان!!! خنده داره؟ تازه بعدش رو بگم: - یک ساعت بعد به جای آمبولانس یه وانت آوردند و من و سرباز موجی رو انداختند عقبش. تا رسیدن به اهواز یک گله گوسفند نذر کردم که دوباره قاطی نکنه ... رسیدیم بیمارستان اهواز. گوش تا گوش بیمارستان آدم وایستاده بود و شعار می دادند و صلوات می فرستادند. دوباره حال سرباز خراب شد. یهو نعره زد: آی مردم! این یه مزدور عراقیه ، دوستای منو کشته. و باز افتاد به جونم. این دفعه چند تا قلچماق دیگه هم اومدند کمکش و دیگه جای سالم توی بدنم نموند. یه لحظه گریه کنان فریاد زدم: بابا من ایرانی ام ! رحم کنین. یهو یه پیرمرد با لهجه ی عربی گفت: ای بی پدر! ایرانی هم بلدی؟ جوونا این منافق رو بیشتر بزنین. دیگه لَشَم رو نجات دادند و آوردند اینجا. حالا هم که حال و روزم رو می بینید! صدای خنده مون بیمارستان رو برده بود روی هوا.😂  پرستار اومد و با اخم و تَخم گفت: چه خبره؟ اومدین عیادت یا هِرهِر کردن؟ وقت ملاقات تمومه ، برید بیرون! خواستیم از عزیز خدافظی کنیم که یهو یه نفر با لباس سفید پرید توی اتاق و نعره زد: عراقی مزدور! می کشمت!!!  عزیز ضجه زد: یا امام حسین! بچه ها خودشه ، جان مادرتون منو نجات بدین ...😂 😂