زیارت جامعه کبیره، درس توحید و دوره امامشناسی است.
امام هادی (ع) در زیارت جامعه کبیره از یک سو به جایگاه خداوند در نگاه ائمه اطهار اشاره میکند، از سوی دیگر رابطه اهل بیت (ع) با خداوند را بیان میکند.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
روضه وتوسل ویژهٔ شهادت امام هادی علیه السلام ؛ به نفس حاجمحمود کریمی •✾•
اهل دردم غم هادی دارم
سامرایی ست دل بی تابم
زنده ی فیض مدام یارم
مُرده ی یک نَفَسِ سردابم
امشب از خویش بُرون می آیم
تا به چشمان پر آبش گِریَم
گاه بر حال دل شعله ورش
گاه بر قبر خرابش گِریَم
کینه ی اهرمنِ تیره سِرشت
با مَدار طبقِ نور چه کرد
فتنه ی قوم پلیدِ ابلیس
با جمال پسر حور چه کرد
دست تزویر دوباره بی رحم
آتش کینه ی خود را افروخت
در پسِ پرده ی تنهایی خود
مردی از نسلِ صلابت می سوخت
رفته رفته اثری سخت نمود
زهر در جان شریفِ آقا
در تب و تاب شد و سوسو زد
شمعِ چشمان شریفِ آقا
خاک بر فرق من از این جمله
هم چو بِسمل به قفس پرپر زد
پسرش پاره گریبان، گریان
در عزاداری او بر سر زد
جگرِ زهر چشیده یعنی
آب گردیدن گل در آتش
هر که از نسل علی شد مسموم
ناله زد فاطمه، مادر، آتش
تا نمانده به تن و دیده پر آب
سینه سوزان و لبش خشک ولی
زمزمه کرد و به سینه کوبید
که فِدای تو حسین بن علی
*همه ی اهل بیت لحظات آخرِ جان دادن، برا حسین گریه کردن، حتی قبل از شهادت ابی عبدالله. پیغمبر همینطور، فرمود: رو سینه ام باشه من آروم جون میدم. روزی میاد رو سینه ی حسینم سنگین میشه، علی همینطور، لحظه های آخر، دست عباس و حسینو تو دست هم گذاشت، مادر همینطور، فرمود: علی جان! برا من گریه کن برا بچه هام گریه کن برا این کربلائیه خیلی گریه کن. امام مجتبی همینطور، گفت: "لا یوم کیومک یا اباعبدالله"..*
بر سر پای پسر سر بنهاد
لحظه ی آخر جان دادن بود
از لبش ذکر نمی افتاد و
یاد آن صحنه ی افتادن بود
یاد می کرد از آن ساعت که
از فراز فَرس آقا افتاد
تشنه لب با بدنِ غرقه به خون
گوشه ای در دلِ صحرا افتاد
یاد آن یوسف افتاده به چاه
گرگ ها دور و برش زوزه کشان
گرگ وحشی تری از راه رسید
چنگ زد بُرد سرش زوزه کشان
گوش کن مابقی قصه ز من
گرچه این روضه دهد آزارت
سر بریدند، و دوان سوی حرم
این بُود معنی قتل و غارت
«ای حسین...»
.
امام هادی(ع) به کسی که در ستایش از ایشان افراط کرده بود، فرمودند: از این کار خودداری کن؛ زیرا تملّق بسیار، بدگمانی به بار میآورد هنگامی که در نزد برادر مؤمنت مورد اعتماد و وثوق هستی، از تملق او دست بردار و حسن نیت نشان بده.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
.
#سینه_زنی وتوسل ویژهٔ شهادت امام هادی علیه السلام .به نفس کربلایی حنیف طاهری •✾•
"يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّة
سَعِدَمَنْ والاكُمْ
هَلَكَ مَنْ عاداكُمْ"
رنگ و بوی درد داره کوچه های سامرا
گریه می کنیم هر شب پا به پای سامرا
این غربت آغازش مدینه ست، دنبالش کربلاست
تا همیشه جاریه، غربت بی انتهاست
مظلومیم و مقتدریم، تا عالَم بهاری بشه
خون از رگ رگِ شیعه ها پای هدف جاری بشه
"يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّة
سَعِدَمَنْ والاكُمْ
هَلَكَ مَنْ عاداكُمْ"
خط به خط کلامِ تو از بصیرت دینه
بغضِ تو صدات واسه درد غربت دینه
این غصه، اندوه فاطمه ست، اشک خون خداست
تا به ابد نورِ عشق، با ظلمت آشناست
باید سر سپرده بشیم تا موعودِ صبح ظهور
شیعه پای عهدی که بست می مونه همیشه صبور
"يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّة
سَعِدَمَنْ والاكُمْ
هَلَكَ مَنْ عاداكُمْ"
.
دلم تسلیم شماست و رأیم تابع شماست و یاریام برای شما مهیاست تا زمانی که خدا دینش را به وسیله شما زنده کند و شما را در ایامش بازگرداند و برای عدالتش آشکارتان نماید و در زمینش پابرجایتان فرماید، پس با شمایم با شما، نه با غیر شما، به شما ایمان آوردم، آخرین شما را دوست دارم، همانطور که اوّلین شما را دوست داشتم.
«گزیده ای از زیارت جامعه کبیره»
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
.
سینه_زنی وتوسل ویژهٔ شهادت امام هادی علیه السلام . به نفس حاجمیثممطیعی •✾•
یه گوشه کنج حرم تنها
سمت ضریح و نگاه میکنم
میگم آقا از راه رسیدم
گره بغضم و وا میکنم
این منم که دوباره سرگردانم
از تو چی بگم آقا نمیدونم
من به امام هادی مدیونم
زیارت جامعه میخونم
"اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ
وَمَوْضِعَ الرِّسالَةِ، وَمُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ"
کنار غربت شیش گوشه
چشمه ی گریه که میجوشه
لحظه به لحظه فقط یک آه
زمزمه ی لبِ خاموشه
باز اسیرِ سکوت وغم میمونم
محو روضه ی حرم میمونم
من به امام هادی مدیونم
زیارت جامعه میخونم
"اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ
وَمَوْضِعَ الرِّسالَةِ، وَمُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ"
وقتی مشتاقم ومهجورم
شبایی که از حرم دورم
زیارتنامه رو لبهامه
زائر صحنِ پر از نورم
من هرجاکه باشم اینجا مهمونم
مهمون همین سفره میمونم
من به امام هادی مدیونم
زیارت جامعه میخونم
"اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ
وَمَوْضِعَ الرِّسالَةِ، وَمُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ"
غروبِ جمعه و دلتنگی نگاهِ منتظر و بارون
چرا نمیرسی ای مولا به داد این دل سرگردون
أنتُمُ الْأَوَّلُ وَالْآخِر
أنتُمُ الظَّاهِرُ وَالْبَاطِن
چش به راه شما میمونم
أنَا بِرَجْعَتِكُمْ مُؤمِنْ
آه میون صحرای عشق مجنونم
به یاد مولای عشق دلخونم
من به امام هادی مدیونم
زیارت جامعه میخونم
"اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ
وَمَوْضِعَ الرِّسالَةِ، وَمُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ"
.
زیارت «جامعه کبیره» یادگار ماندگار امام هادی (ع)
زیارت «جامعه کبیره» خلاصه اعتقادات ولایی شیعیان و پاسخی محکم به برخی روشنفکران است.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
|⇦•بالاتری ز مدح و ثنا...
#روضه و توسل ویژۀ شهادت امام هادی علیه السلام به نفس حاج مهدی رسولی•✾•
بالاتری ز مدح و ثنا أیها النقی
اِبن الرضای دوم ما أیها النقی
با حبّ تو عبادت ما عین بندگیست
هادی آل فاطمه یا أیها النقی
دارم ولی شناسی خود را ز نور تو
مولای من! ولی خدا! أیها النقی
بخشنده تر ز حاتم طائی تویی تویی
مسکین ترم ز هرچه گدا أیها النقی
با صد امید همچو گدایان سامرا
پر میکشیم سوی شما أیها النقی
*اومد محضرامامِ هادی ،گفت: آقاجان! حرام بودن عَمَلم رو میدونم اما چه کنم رغبت به این کار دارم، آقا! من خاک میخورم، نمیدونم چیکار کنم؟ امام یه نگاهی بهش کردن و فرمودند: دیگه از این به بعد خاک نمیخوری...
از امام جدا شد، رفقاش بهش گفتن: حالا میخوای چیکار کنی با این حکم؟ یه نگاه کرد به رفقاش گفت: والله به خودم توجه میکنم، بعد از فرمایش مولا منفورترین چیز در نزد من خاک خوردنه...
یا امام هادی! کاش شما یه امر به ما هم بکنید، آقا شما با حرفتون منشأ میل و هوا و هوسِ مارو عوض کنید آقا...*
باید برای غربت تو بی امان گریست
با نالههاي حضرت صاحب زمان گریست
شرمنده از قدوم تو چشمان جاده بود
دشمن سواره آمد و پایت پیاده بود
بارانی است از غم تو چشم سامرا
با دیدن تو اشک مَلَک بی اراده بود
زهر ستم چه با جگر پاره پاره کرد
دیگر نفس،نفس، به شماره فتاده بود
شکر خدا که دشمن تو خیزران نداشت
هر چند دل، شکسته از آن بزم باده بود
#شاعر: یوسف رحیمی
"" فهجموا دارَ اللَيلَ" شبانه ریختن دَرِ خونه ی آقا.. "فَحُمِلَ عَلَى حَالِهِ تِلْكَ إِلَى الْمُتَوَكِّلِ وَ كَانَ الْمُتَوَكِّلُ جَالِساً فِی مَجْلِسِ الشَّرْاب" امامِ مارو وارد بزم شراب کردن، حال و اوضاع جلسه خوب نبود، چقدر بی احترامی محضر آقاجان ما شد... نانجیب شراب تعارف کرد، امام هادی فرمودند : گوشت و پوست ما عاری و پاکه از این نجاسات..متوکل توحال خودش نبود، صدا زد گفت: برا ما شعر بخون، آقا فرمودن: منو معافمکن، اصرار کرد امام هادی شروع کرد اشعاری در مذمت دنیا و زندگی گفتن، اینقدر این شعر اثر کرد خود نانجیب متوکل زد زیر گریه، گریه کرد، آخرم گفت: من از شما عذر میخوام ... صدا زد: با احترام همراهیش کنید.
اما یه جایی هم توی بزم شراب، مجلس یزید، وقتی بچهها رو وارد بزم یزید کردن، این بچه ها که وارد بزم که میشدن آروم آروم برمیگشتن، همه دور زینب رو گرفتن ... بچه ها میلرزن از ازدحامجمعیت، اما دختر علی یه جوری وسط این مجلس ایستاده .. صدا میزد: حسین! به بابام قسم یه جوری قدم برمیدارم همه عالم بدونن شام در تسخیره زینبِ...*
هیچ کس اینقدر پلید نشد ...
*همه ی بچهها دارن نگاه میکنن، همه سُفرا نشستن، نانجیب بالا نشسته، با نگاهه تحقیر داره به بچه های حسین نگاه میکنه .. نانجیب شراب میخورد، یهو دیدن دست برد به اون چوب شروع کرد جسارت کردن .. انگار دنیا دور سر زینب چرخید ... غیرت علوی به جوش آمد ..دخترا نشستن خانم بلند شد، یه نگاهی کرد .. شروع کرد خطبه خواندن...*
هیچ کس اینقدر پلید نشد ...
خیزران خسته شد یزید نشد
*هرچه ناز دانه رقیه خواست قد بکشه نگاه کنه نشد، عمه جان دست هارو جلو چشم ناز دانه گذاشت، میدونی معما کی حل شد؟ نیمه های شب، وقتی سَرِ بابا رو آوردن تو خرابه با اوندستای کوچیک شروع کرد رو صورت بابا کشیدن، تا حالا دستت به یه جای داغ خورده دست و یهو بکشی؟ همینجوری دست روی صورت بابا میکشید، یهو دستش ر و کشید، صدا زد: عمه! میخواستی اینو نبینم ..عمه ! تازه فهمیدم اون خیزران بالا میرفت کجا پایین می اومد عمه ، عمه دندونای بابام .......*صدا بزن حسین!...*
کرب و بلا ده هلهلدن قورخموشام بابا
اصغر اولنده حرملدن قورخموشام بابا
بابا !منه گولدولر،بابا منه وردولار
.
#امام_هادی_علیه_السلام
هرچيز حرامى را كه كسى انفاق كند
اجر و پاداشى در برابرش نمىگيرد و هر چه باقى بگذارد
نيز توشه او براى رفتن به آتش دوزخ است.
📗فروع کافی: ج ۵، ص۲۹۳
یارب از زهر جفا سوخت ز پا تا به سرم
شعله با ناله بر آید هه دَم از جگرم
جز تو ای خالق دادار کسی نیست گواه
که چه آورده جفای متوکل به سرم
*خيلي آقاي مارو متوكل اذيت كرد، مسعودي در مروج الذهب نوشته: اومدن پيشِ متوكلِ ملعون، گفتن: امامِ هادي اسلحه جمع ميكنه، ميخواد خروج كنه، مأمورش رو فرستاد خونه ي امامِ هادي، اينها خيلي قسي القلب بودن، شبانه آمدن، شبانه حمله كردن " فهجموا دارَ اللَيلَ، فلم يجد فيها شي" حجره ها رو يكي يكي گشتن ديدن آقا داخلِ اتقاق نشسته داره عبادت ميكنه؛ قرآن ميخونه "فَحُمِلَ عَلَى حَالِهِ تِلْكَ إِلَى الْمُتَوَكِّلِ ..." اجازه ندادن آماده بشه، عمامه بر سر بگذاره، همون جور آقاي مارو پايِ پياده بردن...*
می دوانید پیاده به پی خویش مرا
گرد ره ریخت بسی بر رُخِ همچون قمرم
آن شبی را که مرا خواند سوی بزم شراب
گشت از شدت غم، مرگ عیان در نظرم
*آخه روايت نوشته "وَ كَانَ الْمُتَوَكِّلُ جَالِساً فِی مَجْلِسِ الشَّرْاب"متوكل نشسته بود شراب ميخورد...*
خواست تا بر من مظلوم دهد جام شراب
شرم ننمود در آن لحظه ز جد و پدرم
*شراب تعارف كرد به امام هادي، گفت: شراب بخور، امام فرمود: گوشت و خون من به شراب آلوده نشده... متوكل گفت: حالا كه شراب نميخوري برام شعر بخون، من شراب ميخورم تو شعر بخون، يه شعري آقا خوند، اين ملعون شروع كرد ناله زدن، شروع كرد گريه كردن، دور و بري هاش هم شروع كردن گريه كردن، بعد آقارو با احترام روانه ي منزل كرد، اينجا آقاي ما جوري شعر خوند مجلس شراب بهم خورد، من يه مجلس شرابي ميشناسم، كه يك سري قرآن ميخوند، و يك ملعوني چوب خيزران رو بلند كرده بود، هي صدا ميزد: " لَیْتَ أَشْیاخِی بِبَدْر شَهِدُوا" اي كاش اجداد من كه در بدر باباي تو اونارو كشت ميديدن كه من چطور چوب خيزران به لب و دندان تو ميزنم، به من ميگفتن: يزيد! آفرين بر تو...
يه وقت خواهرش زينب صدا زد: "مَهلاً يا يزيد!... مُنْتَحِياً عَلَى ثَنَايَا أَبِي عَبْدِ اللهِ، تَنْكُتُهَا بِمِخْصَرَتِك" داري با اين چوب خيزران به لب و دندان برادرم ميزني...بعد يه سئوال كرد، گفت: أَ مِنَ الْعَدْلِ يَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ تَخْدِيرُكَ حَرَائِرَكَ وَ إِمَاءَكَ وَ سَوْقُكَ بَنَاتِ رَسُولِ الله صلی الله علیه وآله سَبَايَا؟" آي نامرد! بچه هاي خودت، كنيزاي خودت رو پشت پرده ها نگه داشتي، دختراي پيغمبر رو در انظار...
برای شهید شدن باید شهادت را آرزو کرد
هر کس شهید شده خواسته که شهید بشود، شهادت شهید فقط دست خودش است!
#شهید_محمودرضابیضائی
یا امام العَصر یا کهفَ الاَمان
یا جمالَ الکَون یا قطبَ الزَّمان
اى ز فیضت ما سِو الله برقرار
وى طُفیلِ هستی ات کون و مکان
اى سپهر عدل و مصباحِ یقین
وى جنابت قبله ی کرّوبیان
بنده ی درگاه تو افلاکیان
ریزه خوار خوانِ تو پیر و جوان
اى نگهدارنده ی دین خدا
وى پناه و مُنجى مستضعفان
صبر ما زین شام هجران شد تمام
رفت از کف طاقت و تاب و توان
اَلفراقُ اَلفراقُ اَلفراق
اَلامانُ اَلامانُ اَلامان
لا تَدعنا فِى النوائب اَلغیاث
اَدرک العبد الضعیف المُستهان
حجّت اللّهى و مصباحِ هدى
ز امر یزدانى به عالم حکمران
آنکه سر بگذاشت بر خاکِ درت
خاک درگاهش بود رشک جنان
لاینال الجنة الّا مَن یکون
شیعة المهدى امام انس و جان
من تو را تا جُسته ام حق جُسته ام
اى سلیلِ خاتم پیغمبران
هر که سر برتافت از درگاه تو
گشت محکوم عذاب جاودان
در جلال و قدر تو حیران عقول
در بیان مدح تو اَلکن زبان
یا امینَ الله عَجِّل فى الظّهور
وانْصُرِ الاِسلام بِالنّصرِ العیان
اوفِتاده دین و احکام خدا
شرح و تفسیرش به رأى جاهلان
در نظامات و هدایتهاى شرع
باب تحریف آمده اندر میان
ریشه ی بیداد و نامردى بزن
پُر ز انصاف و عدالت کن جهان
کاخ استکباریان کن منهدم
سرنگون کن رایت وهّابیان
یا ولىَّ الله «لطفى» را مخواه
بیش از این اندر فراقت خسته جان
خبر گریه ی گرفتاران..
میرسد شب به شب به دلداران
این قبیله به فکر ما هستند
پیرشان کرده غصه یاران
نخ تسبیحشان که میچرخد
سَرِ پا میشوند بیماران
سر به دیوار اهل بیت زدیم
خوش به احوال سر به دیواران
ما گنهکارهای آلوده
پشتمان گرم شد به غفاران
دل ما تنگِ سامرا شده است
ما و آقا و نم نم باران!
ما طلبکار این کریم شدیم
بس که رو داده بر بدهکاران
یوسف سامرا نگاهی کن
ناز بفروش بر خریداران
شیرها پوزه میکشند به پات
تشنه ی کُشتن تو خونخواران
*متوكل ميخواست آقارو اذيت كنه، دستور داد امام هادي رو در قفس درنده ها رها كنند، بعد از دقايقي نگاه كردن ديدن شيرها پوزه هاشون رو به پاي امامِ هادي ميكِشن...*
اهل عالم غم و محن بس ماست
این که بی کس شده همه کَس ماست
گرچه از زهر حال مضطر داشت
به دلش داغهای بدتر داشت
حجره از ناله ی اَنَا العَطشان
حال و روزی شبیه محشر داشت
علی بن جواد این آخر
ذره ای خاک کربلا برداشت
آب شرمنده ی لبانش شد
اثر تشنگی به حنجر داشت
آنقدر بین حجره می غلطید
جای خونمردگی به پیکر داشت
بعد ازآن مجلس شراب فقط
از غم عمه دیده ی تر داشت
* يا امام هادي! مجلسِ شراب بردن شمارو، اما ناموست همراهت نبود، شراب تعارفت كردن، اما خواهرت كنارت نبود، ناموست همراهت نبود، چشم نامحرم نبود، يه عده اراذل و اوباش تماشا نمي كردن...*
«اَلاَمان از حكايتِ زينب
آنكه در تشت آسمان را ديد
آنكه در هجومِ نگاهِ نامحرم
لب و تشت و خيزران را ديد»
*يه وقت ديدن داره صدا ميآد، يزيد داره با چوب خيزران بر لب تشت ميزنه، بچه هاي كوچيك هي سرهاشون رو پايين كردن، دخترها روي پنجه ي پا بلند شدن، چه خبره؟ يه وقت ديدن سر بابا ميان تشت...*
بعد از آن مجلس شراب فقط
از غم عمه دیده ی تر داشت
این لباسش اگر چه خاکی شد!
باز آقا لباسِ دیگر داشت!
گرچه سردرد اذیتش میکرد
هرچه هم بود لااقل سر داشت
دور و بر خنجری به دستی نیست
قاتلش را کجا برابر داشت؟!
دخترش گرچه داغدارش بود
پشت صد پرده بود و معجر داشت
روضه ي من فقط همین جمله ست
پسرش را کنارش آخر داشت
کربلا داغ بر دلم خورده
وای از آن تشنه ی پسر مُرده!
*روز شهادت آقا امام هادي سامرا قيامتي شد، همه آمدن با احترام بدن امام هادي رو بلند كردن، وقتي امام هادي رو داخل قبر گذاشتن، آقا امام حسن عسكري صورت بابارو روي خاك گذاشت، محاسنِ بابارو روي خاك گذاشت... اما دلا بسوزه برا اربابِ بي كفنمون حسين"السَّلَامُ عَلَى غَرِيبِ الغُرَبَاء، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى" بميرم برا اون آقايي كه يه عده روستايي جمع شدن، بدنش رو خواستن به خاك بسپارن، اما چه بدني؟ پاره پاره، پامال اسبها، بدني كه سَر چهل منزل فاصله داره..."يا مظلوم!..."
ميان يك گونيِ پاره سر او را بردن
آبرويِ همه عريان به روي صحرا مانده
* امام سجاد هم روز يازدهم از همه بيشتر گريه مي كرد، بي بي زينب فرمود: پسرِ برادرم! اينجوري بي قراري من با بچه ها چكار كنم؟ صدا زد: عمه جان نگاه كن، اين حرامي ها بدن هاي كشته هاي خودشون رو نماز خوندن، دفن كردن، اما هر طرف نگاه ميكنم، عزيزانم"بلا غسلٍ و لاكفن...* ناله بزن: يا حسين!...*
شعله خوب است به پرم بزند
لحظه سوختن سرم بزند
مادرت را بگو در این شبها
یک سری هم به مادرم بزند
آنکه ما را به اکبرت بخشید
به نفسهای اصغرت بخشید
رحمتش را برام کامل کرد
مادرم را به مادرت بخشید
پای روضه کمالمان بادا
گریه کردن روالمان بادا
همه آواره توییم حسین
شیر مادر حلالمان بادا
*ماه رجب مارو به كربلا برسان
سینه_زنی و توسل به امام هادی علیه السلام
به نفس حاج محمدرضا بذری
چش من کم سو شده، کارم تمومه
بغض غم چند وقتیه، توی گلومه
خسته شدم از این تبعید
امیدمن شد نامید
وفا ندارن این مردم
چی بگم از دست اینها
حکایت کوفه است اینجا
حیا ندارن این مردم
بعد عُمری ببین آخر، کجاها من رو آوُردن
شبیه عمه و جدّم، منو بزم شراب بردن
امون ای دل، امون ای دل ...
رسیده جون به لیم، از دست اینها
میخونم با هر نفس، مدد یا زهرا
یاد مدینه افتادم
نمیره داغت از یادم
روضه میخونم زیر لب
بشکنه دست اون نامرد
که صورتت رو نیلی کرد
جلوی چشمای زینب
به غرورِ حسن برخورد، که شدی رو زمین پرپر
ملائک گریه میکردن، واسه چشم تره حیدر
امون ای دل، امون ای دل...
آسمونه سامرا، به رنگ خونه
دل من تو کربلاست، خدا میدونه
شکر خدا شد تقدیرم
با لب تشنه میمیرم
میسوزم از زهر دشمن
اگه تکوتنها بودم
غریب سامرا بودم
در اَمونه ناموسه من
لب گودال ومی بینم، پریشون خواهر افتاده
ته گودال ومی بینم، از نفس مادر افتاده
امون ای دل، امون ای دل ...
.
به نیت زیارتت، زیارت جامعه خوندم
رو بال گریه هام آقام، خودم رو سامرا رسوندم
همین یه جمله خلاصه ی مرثیه هاته
وَ بَذَلْتُمْ أنْفُسَكُمْ فى مَرْضاتِه
ای وارث پیغمبر، هادیِ همه دلها
ای جانم آقا، جانم آقا، جانم آقا
یا اَیُّهَا الهادیِ...
تموم اجدادم آقا، به فدای تو و اجدادت
تموم اولادم آقا، به فدای تو و اولادت
بِنَفْسی اَنت و اَهلی و اَموالی
شب شهادتت حرم جامون خالی
با دست کریمت واشد گره ها
ای جانم آقا، جانم آقا، جانم آقا
یا اَیُّهَا الهادیِ...
.
ای کعبه ی دل کوی تو یا حضرت هادی
وی قبله ی جان روی تو یا حضرت هادی
ای چشم همه سوی تو یا حضرت هادی
ای خَلق ثناگوی تو یا حضرت هادی
یا حضرت هادی، یا حضرت هادی...
تو اختر برج نبوی شمس هدایی
ماه علوی آینه ی حسن خدایی
فرمانده ی مُلکِ قدر و جِیش قضایی
آری تو علیّ ابن جواد اِبن رضایی
یا حضرت هادی، یا حضرت هادی...
تو جانی و در کالبد کُلّ وجودی
تو وجه خدا آینه ی غیب و شهودی
تو نیّت و تکبیر و قیامیّ و قعودی
تو رابطه ی خلق و خداوندِ وَدودی
یا حضرت هادی، یا حضرت هادی...
از سامره خیزد به فَلَک نور حقایق
دل ها به طواف حرم قدس تو شایق
مرهون تو روز و شب و ساعات و دقایق
روزی خور خوانِ کَرَمت جمله خلایق
مدح تو ندای حق و جبریل منادی
نام تو علی کُنیه ی زیبای تو هادی
یا حضرت هادی، یا حضرت هادی...
من آبرو از خاک دَرِ سامره دارم
من خاطره ها از سفر سامره دارم
من جلوۀ طور از شجرِ سامره دارم
من عشق دو قرص قمرِ سامره دارم
هر جا که روم مرغ دلم در حرم توست
چشمم به تو و لطف و عطا و کرم توست
یا حضرت هادی، یا حضرت هادی...