.
#زمزمه
#زنجیرزنی
#شب_هفتم_محرم
حضرت علی اصغر(ع)
میکُشه من رو علی جون خشکی لبهات
ببخش اگه قطره ی آب نداره بابات
کمتربده منو عذاب لالا لالا
توآغوشم راحت بخواب لالا لالا
شاید ببینی خواب آب لالا لالا
علی علی علی علی لای لای لای لای
چه کرده تیر حرمله با حنجر تو
سرنیزه ی دشمن کجا و این سر تو
بغضم شکست توی گلو ای وای ای وای
بنده سر تو به یه مو ای وای ای وای
چیکارکنم خودت بگو ای وای ای وای
علی علی علی علی لای لای لای لای
قاتل جون مادرت سه شعبه تیره
سرت جلوی مادرت رو نیزه میره
غنچه ی نشکفتمو از ریشه کندن
دارن به اشک دیده ی من میخندن
سرتو از پهلو روی نی میبندن
علی علی علی علی لای لای لای لای
دارم لالایی لالایی برات میخونم
ازاین به بعد راحت بخواب گل خزونم
ازغم تو شدم کمون لای لای لای لای
چشام شده کاسه ی خون لای لای لای لای
دلم رو اینقد نسوزون لای لای لای لای
علی علی علی علی لای لای لای لای
#ابوذر_رئیس_میرزایی
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
السلام علیک یا اباعبدالله
مثل امروزی عمربن حجاج زبیدی،
وارد کربلا شد، ماموریتش هم بستن شریعه ی فراته،
با پنج هزار سرباز، شریعه رو به روی ابی عبدالله و بچه هاش بست ،
با کمال جسارت، اومد سمت خیام حسینی، فریاد میزد حسین،
یه قطره از این آب فراتم نمیزارم بهت برسه،
از امشب دیگه برا آوردن آب،
قمر بنی هاشم و علی اکبر جنگیدند
رفتند از فرات مشکها رو پر از آب کنند، یعنی از امروز دیگه قحط آبه،
آب تو کربلا جیره بندی شده،
الله اکبر،
تو اون گرمای طاقت فرسا،
اونم از امروز تا روز عاشورا،
▪️تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...
خیمه هام که کنار فرات بنا نشده بود
لذا میرفتند ۲۰ تا ، ۲۰ تا مشکو پراز آب میکردند، می آوردند توی خیمه ها،
حتی تو بعضی نقلها داره مشکها رو که تو خیمه ی بچه ها آویزان کردند، بُرِیر میگه من خودم آوردم یه دونه از این مشکها رو، بچه ها انقده تشنه بودند آویزان از مشک شدند،
آب مشک رو زمین خیمه ریخت
دیدم برای اینکه هدر نره آب،
دارند رو خاکها خودشونو میغلطونند، شکمهاشونو به خنکی آب و خاک میزنند، بلکه رفع عطش بشه،
شب عاشورا سکینه ی بنت الحسین میگه سهمیه ی آب ما تو خیمه تمام شد
روم نشد بیام به بابام بگم
گفتم میرم خیمه ی عمه جانم زینب،
حتما عمه برام یه راه چاره ای داره،
اومدم صحنه ای دیدم پشیمون شدم بگم، تشنمه،
دیدم عمه برادرم علی اصغر رو بغل کرده، هر کاری میکنه داداشم آرام نمیگیره،
عمه هی رو زمین مینشینه هی بلند میشه
هی مضطرانه میگه یَابنَ اَخِی، اِصبِر، پشیمون شدم که به عمه بگم تشنمه،
یه مرتبه پدرم ابی عبدالله وارد خیمه شد این اضطراب عمه رو که دید این بچه رو از عمه گرفت
دیدم داداشم داره زبونش رو دور لبهاش میچرخونه،
بلکه با تریِ زبان، بتونه قدری رفع عطش کنه،
الله اکبر،
دیدم بابام علی رو بغل گرفت
زبان خودشو گذاشت تو کام دهان علی، دیگه بعد از این ندیدم داداش علی،
زبونشو بیرون بیاره،
یعنی ابی عبدالله با این کار با شیرخوارشم داره نشون میده
زبانتو دور دهان و لبهات نچرخون علی جان
خدا رحمت کنه استاد ما رو
میفرمود روز عاشورا اولین کسی ک جلو خیمه ها مقابل ابی عبدالله قرار گرفت سکینه بود
چقدر این خانوم عقیله ست
میدونه جلوتر اومده،
باباش از رباب خجالت نکشه.
من ندیدم رباب اومده باشه بیرون،
سکینه جلوتر آمد دید بابا داره میاد علی رو هم داره میاره،
اما چه آمدنی، قنداقه غرق خون،
بابا مضطر ،
تیر رو اگه بیرون بیاره سر جدا میشه،
تیر رو بیرون نیاره، چکنه با علی،
این بچه رو رو دست بگیر ، دو دست بگیرش، ببین چه کردن با این تیری که زدن،
▪️روی این دستم تنش
▪️بر روی این دستم سرش
▪️آه بفرستم کدامش را برای مادرش...
حسین....
====================
✍کانال متن روضه های حجتالاسلام میرزامحمدی
.
#روضه_حضرت_علی_اصغر علیه السلام اجرا شده #شب_هفتم_رمضان به نفسِ حاج سید مهدی #میرداماد
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
خانمایِ حرم بچه م نمیره
داره از تشنگی آتیش میگیره
کسی اینجا یه ذره آب نداره ؟
روی دستم داره از هوش میره
* بالام لای لای .. گُلوم لای لای .. علی م لای لای .. من هیچی نمیخونم روضه هیچی متن روضه نمیخونم دیگه اهل روضه بودی و هستی و حق روضه رو هم ادا کردی فقط زبان حال مادر میخونم*
میترسم از غم فردات مادر
بمیرم خشکِ دست و پات مادر
ندارم مرهمی تو خیمه حالا
براِ زخم روی لب هات مادر
*قرار شد با رباب آروم بریم جلو*
ما گریه کردیمُ دشمن چه شاده
چه کاری تشنگی دستِ تو داده
بمیره مادرت دارم میبینم
ترک رویِ لبات خیلی زیاده
چرا این غصه ها آخر نمیشه
روزایِ بی کسی مون سر نمیشه
بیا زینب ببین هر کاری کردم
چرا حال علی بهتر نمیشه
*شب هفتمِ به خدا دلم نمیاد بچه رو بغل کنم .. آروم تو بغل فقط میخوام تصور کنی ..
شروع کرد با بچه حرف زدن قبل از اینکه بخواد بدش به عمه گفت:*
داری میری تو میدون زود برگرد
میشه مادر پریشون زود برگرد
به دلِ من بد افتاده عزیزم
برو اما علی جون زود برگرد
میشد ای کاش موتُ می پوشوندم
زیر خورشید روتُ می پوشوندم
یه جوری کاش میشد قبل رفتن
سفیدی گلوتُ میپوشوندم
*تا بچه رو روی دست گرفت ... نانجیب تیر رو رها کرد ..*
شنیدم آه مادر تیر خوردی
یه جرعه خون به جایِ شیر خوردی
گلویی رو که من دیدم گمونم
عمیقاً ضربهی شمشیر خوردی
*آخه گلوی شش ماهه تیر نمیخواد ..*
هوا گرمه ولی دستام سرده
کمون حرمله با تو چه کرده
دعا کردم علی رو دستِ بابا
گلوت پاره نشه ، سر برنگرده
*خدایا دیگه جلوتر نرم ..*
غمت راه نفس میبنده مادر
لبت تو حالت لبخنده مادر
نمیتونم ببینم بند جونم
گلوی تو به مویی بنده مادر
*هیچ شهیدی رو خود ابی عبدالله ننشست برای هیچ شهیدی خودش قبر نکند .. تنها شهیدی که خودش دفن کرد .. (خیلی روضهی علی اصغر منحصر به فرده) تنها شهیدی که خودش دفن کرد .. تنها شهیدی که خودش خاک ریخت رو بدن .. (من دلم رفته مدینه) کجای رفته دلم ..
همه دیدن رفت پشت خیمه ها کاش مثل باباش امیرالمومنین چهل تا صورت قبر برای علی اصغر درست میکرد .. (زود میگمُ رد میشم هرکی گرفت ..) کاش مثل باباش چهل تا صورت قبر درست میکرد کسی نفهمه قبر مادرش کجاس ..
یدونه قبر درست کرد پشت خیمه وقتی لشکر حمله کرد دیدن یه عده رفتن پشت خیمه ها هی با نیزه میزنن تو زمین ..
اجازه بدید روضه م رو اینجور جلو ببرم .. مادر .. شما هم شش ماهه از دست دادید .. شما هم محسن از دست دادید .. اما محسنت به دنیا نیومده رفت (مادرا حرف منو بهتر میگیرن) مادری که بچش به دنیا نیومده سقط بشه از دنیا بره سخته ، داغ هر جوری باشه سخته . اما به دنیا نیومده بره راحت تره زود برمیگرده به زندگی زود با این غصه کنار میاد چون تصویری از بچه تو ذهنش نیست ..
اما وای به دل مادری که شش ماه بچشُ بغل کنه .. دستاشُ ببینه .. چشماشُ ببینه .. شش ماه بچه شُ شیر بده صدای گریه و خندش تو گوشش باشه .. چیکار کرد رباب ؟!! ببخشید نمیشه نگفت میتونی تصور کنی رباب تو کربلا بالا سر علی گریه نکرد؟! الله اکبر .. تو رو خدا امروز تا صبح فکر کن چرا یه مادر میتونه اینقدر محکم باشه؟! دلیلش چیه جز عشق به حسین ..! جز اینکه نمیخواست امامش اذیت بشه ..! دیدی به داغ دیده میگن گریه کنه سبک بشه آروم بشه داغ دیده گریه نکنه همه میگن نکنه یهو دق کنه ، نکنه سکته کنه .
هی زینب میگفت رباب گریه کن .. خیره خیره نگاه میکرد .. رباب گریه کن ..
بعضیا میگن شام غریبان گریه کرد . اینی که میگن شام غریبان رباب آب خورد شیر امد تو سینه ش من میگم آب نخورد بعیده از این مادر تا آب آزاد شد آب بخوره .. آخه کسی که تو سایه نرفت بعد حسین .. (چرا ؟!!) چون دیده بود بدن حسینش زیر آفتابه ، آب بخوره ؟! عاشورا گریه نکرد شام غریبان گریه نکرد گلوی پاره دید گریه نکرد هی ریخت تو خودش کجا گریه کرد؟ واسه کی گریه کرد؟
نگاه کرد دید یه سر بریده رو تو تشت .. عبیدالله چوب برداشت ، دیدن از تو جمعیت یه زنی خودشُ انداخت رو سر بریده .. هی سر حسینُ بغل کرد .. حالا گریه کن رباب ..*
ــــــــــــــــــ
مداحی_آنلاین_خانمای_حرم_بچم_نمیره_میرداماد.mp3
6.59M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع)
🍃روضه حضرت علی اصغر(ع)
🍃خانمای حرم بچم نمیره
🎤 #سید_مهدی_میرداماد
⏯ #روضه
به نام خدا
#شب_هفتم_محرم
#احوالات_رباب_علیها_سلام
#شهادت_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شعر_رقیه_سعیدی_کیمیا
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─
پسرم تشنه ی آب است ، اذیت نکنید
جانِ او جانِ رباب است ، اذیت نکنید
سه شب و روز اذیت شده ،دیگر کافیست
حال ، او خسته خواب است ، اذیت نکنید
کاش می شد که لبی تَر کند از آب فرات
آبتان عین سراب است ، اذیت نکنید
نبش قبرش نکنید،تازه خنک گشته تنش
کارتان فوق عذاب است ، اذیت نکنید
بگذارید بخوابد ، پسرم خسته شده
سرِ نی نه جای خواب است ، اذیت نکنید
سرِ او کوچک و سرنیزه بزرگ است ،خدا
بر رُخش رَدّ طناب است ، اذیت نکنید
ترس اینکه سرش از نیزه بیفتد به زمین
دل من درتب و تاب است ، اذیت نکنید
این دل سوخته را سوخته تر می خواهید؟
جگرم مثل کباب است ، اذیت نکنید
اشک اگر هست به چشمم ، همه از داغ دل است
اشک من آب مذاب است ، اذیت نکنید
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
1_5909438539.mp3
11.95M
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
السلام علیک یا اباعبدالله
مثل امروزی عمربن حجاج زبیدی،
وارد کربلا شد، ماموریتش هم بستن شریعه ی فراته
====================
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
السلام علیک یا اباعبدالله
مثل امروزی عمربن حجاج زبیدی،
وارد کربلا شد، ماموریتش هم بستن شریعه ی فراته،
با پنج هزار سرباز، شریعه رو به روی ابی عبدالله و بچه هاش بست ،
با کمال جسارت، اومد سمت خیام حسینی، فریاد میزد حسین،
یه قطره از این آب فراتم نمیزارم بهت برسه،
از امشب دیگه برا آوردن آب،
قمر بنی هاشم و علی اکبر جنگیدند
رفتند از فرات مشکها رو پر از آب کنند، یعنی از امروز دیگه قحط آبه،
آب تو کربلا جیره بندی شده،
الله اکبر،
تو اون گرمای طاقت فرسا،
اونم از امروز تا روز عاشورا،
▪️تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...
خیمه هام که کنار فرات بنا نشده بود
لذا میرفتند ۲۰ تا ، ۲۰ تا مشکو پراز آب میکردند، می آوردند توی خیمه ها،
حتی تو بعضی نقلها داره مشکها رو که تو خیمه ی بچه ها آویزان کردند، بُرِیر میگه من خودم آوردم یه دونه از این مشکها رو، بچه ها انقده تشنه بودند آویزان از مشک شدند،
آب مشک رو زمین خیمه ریخت
دیدم برای اینکه هدر نره آب،
دارند رو خاکها خودشونو میغلطونند، شکمهاشونو به خنکی آب و خاک میزنند، بلکه رفع عطش بشه،
شب عاشورا سکینه ی بنت الحسین میگه سهمیه ی آب ما تو خیمه تمام شد
روم نشد بیام به بابام بگم
گفتم میرم خیمه ی عمه جانم زینب،
حتما عمه برام یه راه چاره ای داره،
اومدم صحنه ای دیدم پشیمون شدم بگم، تشنمه،
دیدم عمه برادرم علی اصغر رو بغل کرده، هر کاری میکنه داداشم آرام نمیگیره،
عمه هی رو زمین مینشینه هی بلند میشه
هی مضطرانه میگه یَابنَ اَخِی، اِصبِر، پشیمون شدم که به عمه بگم تشنمه،
یه مرتبه پدرم ابی عبدالله وارد خیمه شد این اضطراب عمه رو که دید این بچه رو از عمه گرفت
دیدم داداشم داره زبونش رو دور لبهاش میچرخونه،
بلکه با تریِ زبان، بتونه قدری رفع عطش کنه،
الله اکبر،
دیدم بابام علی رو بغل گرفت
زبان خودشو گذاشت تو کام دهان علی، دیگه بعد از این ندیدم داداش علی،
زبونشو بیرون بیاره،
یعنی ابی عبدالله با این کار با شیرخوارشم داره نشون میده
زبانتو دور دهان و لبهات نچرخون علی جان
خدا رحمت کنه استاد ما رو
میفرمود روز عاشورا اولین کسی ک جلو خیمه ها مقابل ابی عبدالله قرار گرفت سکینه بود
چقدر این خانوم عقیله ست
میدونه جلوتر اومده،
باباش از رباب خجالت نکشه.
من ندیدم رباب اومده باشه بیرون،
سکینه جلوتر آمد دید بابا داره میاد علی رو هم داره میاره،
اما چه آمدنی، قنداقه غرق خون،
بابا مضطر ،
تیر رو اگه بیرون بیاره سر جدا میشه،
تیر رو بیرون نیاره، چکنه با علی،
این بچه رو رو دست بگیر ، دو دست بگیرش، ببین چه کردن با این تیری که زدن،
▪️روی این دستم تنش
▪️بر روی این دستم سرش
▪️آه بفرستم کدامش را برای مادرش...
حسین....
====================
.
|⇦•امشب حرم آل علی..
#نوحه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده #شبِ_هفتم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
●━━━━━━───────
امشب حرم آل علی آب ندارد
علی خواب ندارد
از سوز عطش قلب حرم تاب ندارد
علی خواب ندارد
علی! ز عطش بی قراری
علی! به تنت جان نداری
علی! اشک مادرِ تو جاری
علی! روی دست ربابی
علی! چه کنم که بخوابی
علی! در خیمه نمانده آبی
«علی لای لای لالایی لالایی»
از داخل گهوارهٔ خود با لب عطشان
علی آمده میدان، علی آمده میدان
فرمود: خدا آجرک الله حسین جان
علی آمده میدان علی آمده میدان
علی! برسد کاش عمویت
علی! حرمله روبرویت
علی! تیر آمد سوی گلویت
زد و رگ های تو وا شد
زد و سر از تن جدا شد
چرا دیگر هلهله به پا شد
«علی لای لای لالایی لالایی»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#نوحه_حضرت_علی_اصغر_علیه
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
السلام علی الطِّفلِ الرَّضیعِ المَرمِیِّ الصَّریعِ
(کودک شیرخواره تیر خورده ضربت خورده)
المُتَشَحِّطِ دَما (به خون تیپده)
المَذبوحِ بِالسَّهمِ فی حِجرِ أبیهِ
( و در دامان پدرش، با تیر، سر بُریده شد)
حالا باید بلند شه
فَرَمٰاهُ حَرمَلةُ بنُ کاهِلِ الأسَدی
سهم من همین دو بیت باشه
شب هفتم این روضه
شب باب الحوائجِ
از اون روضه هایی که برا بعضیا مثل سید حیدر حلی ها ایجاد تشرف کرد به محضر امام زمان ، روضه شیرخواره ی حسینِ
🔻سه غم آمده بر دلم، هر سه یکبار
حسین داره میگه
🔻سه بار پیاپی مصیبت کشیدم
هم سه غم و هم سه تا مصیبت رو بشنو
🔻سه غم آمده بر دلم، هر سه یکبار
🔻سه بار پیاپی مصیبت کشیدم
سه غم کدومه
🔻هم از حنجره تو هم از خواهر تو
🔻هم از مادر تو خجالت کشیدم
حالا سه تا مصیبت رو گوش بده
🔻خودم قبر کندم....
فحفر بجفن سیفه
🔻...خودم دفن کردم
🔻خودم تیر را از گلوی تو کشیدم
حسین......
====================
3_4567890123996655.mp3
2.71M
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
السلام علی الطِّفلِ الرَّضیعِ المَرمِیِّ الصَّریعِ
المُتَشَحِّطِ دَما
====================
4_5825568253019164269.mp3
10.17M
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
السلام علی الطِّفلِ الرَّضیعِ المَرمِیِّ الصَّریعِ
المُتَشَحِّطِ دَما
المَذبوحِ بِالسَّهمِ فی حِجرِ أبیه
▪️آمدم خیمه تا وداع کنم، دیدم از داغ آب، می سوزی
▪️بردم آبت دهم ولی دیدم زیر این آفتاب می سوزی
====================
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
السلام علی الطِّفلِ الرَّضیعِ المَرمِیِّ الصَّریعِ
المُتَشَحِّطِ دَما
المَذبوحِ بِالسَّهمِ فی حِجرِ أبیه
▪️آمدم خیمه تا وداع کنم، دیدم از داغ آب، می سوزی
▪️بردم آبت دهم ولی دیدم زیر این آفتاب می سوزی
زبان حال ابی عبدالله و شیرخواره اش ها
امروز روضه را من از زبان شعر بخونم
▪️کاش آبی شود مهیا تا خجل از روی خواهرت نشوم...
سکینه خواهر علی اصغره
غروب تاسوعا،
شب عاشورا که شد گفت سهمیه آب توخیمه ما بچه ها تمام شد
با خودم گفتم می رم خیمه عمه جانم زینب هرجوری شده عمه جانم منو سیراب می کنه
امان از دل زینب
آهسته، مخفیانه وارد خیمه عمه جانم شدم
یه صحنه ای دیدم دیگه خجالت کشیدم بگم تشنمه
دیدم برادرم علی اصغرو عمه بغل گرفته هی زمین می نشینه هی بلند میشه هی میگه اِصبِر یَابنَ اَخی
▪️کاش ابی شود مهیا تا خجل از روی خواهرت نشوم
▪️سعی کردم که وقت بردن تو ،چشم در چشم مادرت نشوم
چقدر ای عبدالله خجالت کشیده
▪️پشت سر رانگاه کن پسرم ....
بچه را بغل می کنی افق نگاهش می شه پشت سرش
سرش اینجا می افته دیگه ها
▪️پشت سر رانکاه کن پسرم جلو خیمه ها رباب نشست
▪️به امید ی که خیمه برگردی و آمد و زیر آفتاب نشست
دیگه کیا بارباب اومدند
▪️من که طاقت ندارم ای گل من
▪️که نگاهی کنم به پشت سرم
▪️لیک حس می کنم که امده اند
▪️جلوی خیمه ها زنان حرم
حالا ببین زبان حال ...
▪️گرچه ای کودکم نمی بینم ،ذره ای رحم در دل اعداء
▪️شاید این دفعه وضع فرق کند ،کودک من توکلت به خدا
▪️به رخ کودکم نگاه کنید،رنگ دیگر به روی طفلم نیست
▪️کوفیان اِرحَموا بِهٰذَا الطّفل، قطره ای هم برای او کافیست
علی اصغرم ،
▪️وقتی می آمدیم خواهر تو ....
این سکینه چند بار اشک ابی عبدالله را درآورده:
یکیش مال همینجاست.
یکیش مال وداعه
همه را ساکت کرد
دید مرکبش حرکت نمی کند
سکینه گفت بابا پیاده شو
می دونم اگر بری بر نمی گردی
یکی هم مال گوداله
یکی هم مال مجلس یزیده
هاااا
یه دونشو من امروز بگم
▪️وقتی می آمدیم خواهر تو با نگاهش مرا معذب کرد
▪️تا تو برگردی و بخوابی باز، عمه گهواره را مرتب کرد
▪️تو بگو من چطور پاسخ این یک حرم اضطراب را بدهم
▪️عمه با من علی....
▪️عمه با من علی بگو که چطور من جواب رباب را بدهم
یکی دو بندشو بخونم و تقدیم کنم
▪️این گلو مثل ساقه ی گل بود
▪️قطع کردنش تبر نیاز نداشت
▪️ کس نپرسید ز حرمله این طفل
▪️به سه شعبه دگر نیاز نداشت
اینجا ابی عبدالله به تعبیر ما،
مستأصَل شد
موند چکار کنه
لذا برای تنها شهیدی که از آسمان ، برا ابی عبدالله هاتفی ندا داد ، علی اصغره
چرا آقا یه لحظه موند چکار کنه
▪️ آه تصمیم واقعا سخت است وای اگر تیر جابجا بشود
یه لحظه دید اگر تیر رو از گلو بکشه، سر جدا میشه
اگر تیر را از گلو نکشه ، بچه نمی تواند نفس بکشد
▪️آه تصمیم واقعا سخت است وای اگر تیر جابجا بشود
▪️تیر را ازجلو اگر بکشد ترسم این است که سر جدا بشود
حسیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن....
.
4_5926758189319063346.mp3
4.7M
#شب_هفتم_محرم الحرام 🏴
#ایام_محرم
سبک #واحد
#کربلایی_محسن_عراقی
بمیره مادر که بی حالی
لبای خشکت ترک داره
خدا را شکر چشماتو بستی
نبینی بارون نمیباره
فدات مادر رمق نداره دستات
فدات مادر تکون نخورده پاهات
فدات مادر کبود زیر چشمات
قدر یک قطره آبم که باشه
یه ذره جون میگیری
نمیگم زنده میمونی اما
یکم توون میگیری
لالا لالا لالا لالا 🔃🔃
خسته شدی از نخوابیدن
خنده زهرا رو میخواستی
تو بغلم گریه میکردی
بغل بابا رو میخواستی
صدای تیر به گوش من رسیده
میگن حلقُ از گوش تا گوش بریده
همینه که رنگ بابات پریده
تا زنده ام بعد تو واسه من
آب خنک عذابه
پشت خیمه ها قبری رو کنده
این خونه ربابه
لالا لالا لالا لالا
امام زمان روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمة الفداه
هر یک از شما باید به آنچه که او را به دوستی ما نزدیک می سازد، عمل کند و از آنچه که خوشایند ما نبوده و خشم ما در آن است، دوری گزیند، زیرا خداوند به طور ناگهانی انسان را می گیرد، در وقتی که توبه برایش سودی ندارد و پشیمانی او را از کیفر ما به خاطر گناهش نجات نمی دهد.
.
11 (1).mp3
7.83M
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
▪️مثلا به تو آب میدم
▪️مثلا تو رو تاب میدم
====================
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
▪️مثلا به تو آب میدم
▪️مثلا تو رو تاب میدم
▪️مثلا به تو آب میدم
▪️مثلا تو رو تاب میدم
▪️مثلا تو صدام کردی
▪️من با خنده جواب میدم
کنار این شیرخواره باید نام سقا هم برده بشه
▪️مثلا عمو برگشته
▪️شدم آره خیالاتی
▪️مثلا همه جمعیم و
▪️توی آغوش باباتی
▪️یه مادر وقتی لالایی نخونه
▪️می میره گوشه ی خونه
▪️درد منو کی میدونه
کیه این مادر...
▪️یه مادر که زیر سایه نمیره
▪️همش بهونه می گیره
دست گداییتو بیار بالا
ب حق اون آقایی که راوی گفت اونقده دستشو بالا آورد که زیر بغل حسین نمایان شد
هنوز داشت حرف میزد
خود ابی عبدالله هم متوجه نشد تیر از کدام طرف آمد، یوقت دید علی بال و پر میزنه، حالا بگو
حسین....
====================
.
#زمینه
#سبک_سلام_ای_بهترین_ارباب_دنیا
زمینه دهه اول محرم
سلام ای بهترین ارباب دنیا
سلام ای جان حیدر ، ماه زهرا
سلام ای اولین و آخرین عشق
سلام ای سایه ی روی سر ما
سلام ای یار دیرینم
سلام ای شور شیرینم
سلام ای دنیا و دینم
اباعبدالله یا مظلوم
...................
✅ زمینه #شب_پنجم_محرم
رسیده آخرین یارت عموجان
منم ماه شب تارت عموجان
ببین که دستم و نذر تو کردم
منم مثل علمدارت عموجان
رسیدم تا اینجا با سر
می مونم با تو ، تا آخر
برای تو هستم لشکر
.......
من از این غربت تو دلشکستم
به این دنیای بی تو دل نبستم
محاله از تو یک لحظه جداشم
مثه قاسم فدایی تو هستم
شده عشق تو تقدیرم
به عشق تو دادن شیرم
عموجان بی تو می میرم
......
تو و غربت ، من و حال پریشون
شده کرببلا دریایی از خون
چه غوغایی برا ذبحت شده آه
رمق واست نزاشته ، نیزه هاشون
عمو ای ماه و خورشیدم
توی آغوشت جون میدم
یه لحظه بابام و دیدم
......
✅ زمینه #شب_ششم_محرم
امون از کوفه و نامهربونی
برای تو نمونده دیگه جونی
شده غارت دوباره کُلّ ِ هستم
حسن جان ِ حرم شد آسمونی
شده چشمای من دریا
دل بی تاب ِ من غوغا
نکش پاتو روی خاکا
.......
می لرزه از غم تو پیکرم ، آه
شده زنده غمای اکبرم آه
بمیرم من چه کردن نعل اسبا
شدی هم قدّ ِ سقای حرم آه
رمق رفته از توو چشمات
نداره مرهم این زخمات
غریبی تو مثل بابات
.......
چه کرده کینه های دشمنت آه
چه شد ای یوسفم پیراهنت آه
یتیم مجتبی شرمندتم من
جلوی چشمای من کشتنت آه
خداحافظ یاس پرپر
روا شد حاجاتت آخر
تو هم رفتی پیش اکبر
✅ زمینه #شب_هفتم_محرم
لالایی ای گل بی تاب مادر
امون از ظلم این کوفی ِ کافر
سه روزه که نخوابیدی عزیزم
شده از حال تو چشمای من، تر
نرو ای درد و درمونم
نرو ای ماه گریونم
نرو ای آروم جونم
.......
سه روزه زاری و گریون عزیزم
نمونده دیگه واست جون عزیزم
خدا رو با همین حالِت صدا کن
دعا کن تا بیاد بارون عزیزم
شدی از این دنیا دلگیر
شدم از شرم تو ، من پیر
نمونده واسم دیگه شیر
......
گل نشکفته داره میشه پرپر
رسیده واسه تو دنیا به آخر
بمیرم دیگه کار تو تمومه
کجا داری میری از پیش مادر
برو غوغا کن دنیارو
برو رسوا کن این هارو
برو یاری کن بابارو
#محمد_حسین_رحیمیان✍
.........................
❣﷽❣
🥀 #زمزمه_حضرت_رباب_س
🥀 #زمزمه_حضرت_علی_اصغر_ع
هرجا که ظرف آبی ، می دید گریه کرد
هر صبح با طلوع خورشید گریه می کرد
با یاد حنجری که شد پاره گریه می کرد
لالا همین که می خواند ، گهواره گریه می کرد
از تیر بر گلو بود بغضی که در گلو داشت
یادش بخیر روزی ، این مادر آرزو داشت
آغوش خالی او ، یک روز کودکی داشت
طفلی که تشنه بود و لبهای کوچکی داشت
یک جرعه آب می خواست ، زخم زبان نمی خواست
طفلی که رفتنی بود ، تیر و کمان نمی خواست
دندان نداشت وقتی جان داد طفل شیری
از حنجرش در آمد دندانه های تیری
تیر از کمان که آمد اول به حنجرش خورد
بعد از گلو در آمد ، بر قلب مادرش شد
یکسال داغدار پاشیدن گلو بود
با کودکی خیالی مشغول گفتگو بود
از آن غروب دلگیر تا این غروب آخر
آب خوش از گلویم پایین نرفته مادر
آخر تورا گرفتند از شیر با سه شعبه
تیر دگر هم او داشت ، آخر چرا سه شعبه
از زه صدا در آمد از حلق پاره ات نه !
بر نیزه بند آمد اشک از نظاره ات ؟ نه !
تا شام پر هیاهو ، با اضطراب رفتی
آغوش من چه کم داشت بر نیزه خواب رفتی
سنگت زدند و حتی یک آه هم نگفتی
بالا نشینم ای کاش ، از نیزه ها نیفتی
من پا به پای نیزه ، تو پا به پای مادر
سر دادی و خریدی سایه برای مادر...
(ناصر دودانگه)
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#زمزمه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام #شبِ_هفتم_محرم به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾•
حاجت دارا بیاین بیاین، بازم شب هفتم رسید
از پیش گهواره کسی، اصلا نمیره ناامید
«یا باب الحوائج..»
شفا چیه؟ شفا کمه! کافر و بنده میکنه
علی اصغر حسین، مرده رو زنده میکنه
«یا باب الحوائج...»
با اینکه حاجتام فراوونه
از سختیِ بلا دلم خونه
کنارِ روضهی تو آسونه
داغت دل حسینو لرزونده
خون تو روی صورتش مونده
خنده روی لب تو جا مونده
«تو که منو کشتی علی اصغر...»
*سبط ابن جوزی نوشته در تذکرة الخواص:
"لَمّا رآهم الحسین مُصِرّینَ علی قتلِه..."
وقتی آقا دید اینا اصرار دارند که بکشنش
"اَخَذَالمُصحَف و نَشَرَه...."قرآن گرفت،باز کرد..."وَ جَعَلَهُ علی رأسِه"قرآن روی سر گذاشت...(بالحسین بالحسین ....)" و نادی بینی و بینَکُم کتابُ الله "بین من و شما قرآن داوری کنه"وَ جدی محمدرسول الله "
جدم پیغمبر بین من و شما داوری کنه....
"یاقوم! لِمَ تستَحِلّون دَمی"چرا خون من رو حلال میدونید؟"فالتَفَت الحسین علیه السلام"همین جور که صحبت می کرد،یه وقت برگشت عقب رو نگاه کرد."فَاذا بطفلا یبکی عطشا"دید بچه اش داره گریه می کنه..."فَاَخَذه علی یَده"بچه رو روی دست بلند کرد..فرمود:"یاقوم! ان لم ترحمونی،فارحموا هذالطفل"اگه به من رحم نمی کنید به این بچه رحم کنیدهنوز داشت صحبت می کرد...تیر سه شعبه حرمله آمد،بچه رو ذبح کرد. آقا چه کرد؟"فَجَعَلَ الحسین علیه السلام،یبکی"شروع کرد بلند بلند گریه کردن....
#شاعر: سیدمهدی سرخان
.
Shab07Moharram1402[01].mp3
16.39M
↻
علی اصغر!
داغت دل حسینو لرزونده
خون تو روی صورتش مونده
خنده روی لب تو جا مونده
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
.
|⇦•اینا دیگه هرچی باشن..
#زمزمه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده #شبِ_هفتم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
صدای بچم نمیاد، با اینکه از گریه پُره
یکی یه کاری بکنه، علیم تکون نمیخوره
لالایی... لالایی...
داره میره آب بخورره، همه تو خیمه دلخوشن
اینا دیگه هرچی باشن، شیرخواره رو نمیکشن
لالایی... لالایی
خیلی مراقب باشیا مادر
خیلی ازم دور نشیا مادر
یه ذرّه آب خوردی بیا مادر
باباش گرفتتش توی آغوش
علی که از عطش شده بیهوش
نشسته حرمله روی زانوش
«لالا گلم..لالا علی اصغر»
حرمله با سه شعبه زد، هم پسر و هم پدر و
کاشکی نبینه مادرش، چطور جدا کرده سر و
امون از سه شعبه...
بیرون نیا جانِ حسین، رباب تو خیمه گریه کن...
بریده شد سر علیت، مِنَ الاُذن إِلیَ الاُذن...
امون از،سه شعبه...
تنش زیرِ عبایِ باباشه
به آسمون خونِشو می پاشه
قربونیِ منم همین باشه
چه قبرِ کوچیکی براش کنده
رباب، خودش چِشماشو میبنده
ای خدا بچم، داره میخنده
«توکه منوکشتی علی اصغر
یا رب نگاهی بدم المظلوم»
*گفتم لحظه آخر وقتی امام حسین رفت پشت خیمه ها،"وَ رَمَّلَه بدمه و دَفَّنَه بِجَفنِ سَیفِه"وقتی برای این بچه قبر می کند،مادرش داشت نگاه می کرد،این زبونِ حال مادرشم می خونم..*
حسین جانم!
فدا سرت اگه که تیر به حنجر خورد
فدا سرت اگه گل رباب پژمرد
حتی بدون تیر علیِ من می مرد
حسین جانم!
میشه حالا تا خاک نریختی رو اصغر
یه بار دیگه بیاد ببیندش مادر
بغل کنه بچه شو لحظه آخر
رباب مگه جز تو کیو داره
یا ثارالله و ابن ثاره
نداره قابلت رو شیرخواره
یا ثارالله و ابن ثاره
حسین جانم!
از اون روزی که من عروس این خونه ام
روز و شب عاشقونه با تو میخونم
توی خوشی و سختی با تو می مونم
قبول کن پس، اینم تموم لشکره منه آقا
قبول کن از ربابت این کمو مولا
بذار فدا بشه مثل گل لیلا
مگه از اکبرت چی کم داره؟
یا ثارالله وابن ثاره
نداره قابلت رو شیرخواره
یاثارالله و ابن ثاره
#شاعر: محمدرسولی
نغمه پرداز: مهدی زنگنه
Shab07Moharram1402[02].mp3
31.75M
حسین جانم!
میشه حالا تا خاک نریختی رو اصغر
یه بار دیگه بیاد ببیندش مادر
بغل کنه بچه شو لحظه آخر
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه و توسل به حضرت علی اصغرعلیه السلام اجرا شده #شبِ_هفتم_محرم
مولای من!
بدون تو امید ما سراب می شود بیا
تمام شهر بر سرم خراب می شود بیا
برای حضرتت بگو که مادرت دعا کند
دعای مادر تو مستجاب می شود بیا
بِکَش به آتش اشک را، تو آه کِش، میان ما
که دل کنار گریه ات کباب می شود بیا
*که اگه آقا بیاد به مجلس ما یه قطره اشک جاری بشه از چشم آقا، جلسه رو زیر رو میکنه، دلها رو با خودش میبره...بدون عنایت شما هیچیم آقاجانم! اگه عنایت و توجه شما خونواده نباشه نه نوکری میکنیم نه عزاداری میکنیم نه اشک میتونیم بریزیم و نه اجازه پیدا میکنیم بیایم تو مجلس شما...*
رسید روضه ی عطش شنیدم برای تو
که آب خوشگوار هم مذاب می شود بیا
*دیگه از امشب و فردا آب رو به روی بچه های حسین بستن، دیگه از فردا آب جیره بندی میشه، چقدر سخت میگذره به بچه ها خدا میدونه...*
کنار خیمه مانده و فقط خدا خدا کند
کی حرم اسیر گریه رباب می شود بیا
*چقدر محبت داشت ابی عبدالله به خانم رباب، شعر براش می سرود، آقا فرمود: من دوست دارم خانه ای رو که در اون اسم رباب و سکینه باشه...
شاید یه علتش این باشه: از وفای این خانم برا تون بگم، بعد قضیه کربلا دیگه رباب هیچ روزی توی سایه ننشست، مدام زیر آفتاب بود و بخاطر همین زیر آفتاب بودن هم مرد...وقتی میگفتن: چرا زیر آفتاب می مونی؟ صدا میزد: مگه میشه بدن حسین زیر آفتاب مونده باشه من برم تو سایه...یه روز راوی میگه از خونه اومدم بیرون هوای مدینه اونقده گرم بود اونقده سوزنده بود تا اومدم بیرون احساس کردم پوست صورتم سوخت، زیر این آفتاب اومدم تو کوچه داشتم میرفتم دیدم جلو خونه امام سجاد یه خانم زیر چادر تو آفتاب نشسته، فکر کردم شاید کنیز آقاست، جسارتی کرده آقا برا تنبيه کردنش این کار رو کرده... در زدم، کیه؟ خودمو معرفی کردم، با آقا کار دارم، حضرت اومدن چیکار داری؟ گفتم: آقا اومدم یه خواهش ازتون بکنم بگو...گفتم: آقا امروز هوا خیلی گرمه آفتاب سوزندست، خوب!... آقا اومدم ازتون خواهش کنم این کنیز و ببخشیدش زیر آفتاب معلوم نیست چی بروزش بیاد... اشکای آقا سرازیر شد فرمود او کنیز نیست او ربابه او دیگه بعد کربلا هیچ روزی تو سایه ننشسته...
چه شبی است امشب؟ چه روضه ای امشب خونده میشه و چه جوری باید حقش ادا بشه؟
وقتی غلامه امام سجاد می دید هر روز امام سجاد به بهانه های مختلف بر مصیبت کربلا اشک میریزه، آرزوش شده بود یه خبر خوش براش برسه خبر خوش رو به امام سجاد بده یه لحظه خنده آقا رو ببینه، یه روز یه خبر خوش بهش رسید سراسیمه اومد خدمت امام سجاد آقا جان مژدگونی بده فدات بشم خبر خوش براتون آوردم...آقا مختار خروج کرده همه قتله ی کربلا رو به درک واصل کرده، منتظر بودم خنده رو ببینم به چهره آقا...اما دیدم اشک از گوشه چشم آقا جاری شد، آقا قربونت برم چرا دیگه گریه میکنید فرمود بگو ببینم مختار با حرمله چیکار کرد؟...*
.