✅شیخ مفید در ادامه می نویسد :
حال جسمانی رسول اکرم(ص) رو به وخامت شدید بود.
همين كه وقت خروح روح از بدن مباركش نزدیک شد، به امام علی(ع) فرمود :
📋《ضَعْ رَأْسِي يَا عَلِيُّ(ع) فِي حَجْرِكَ فَقَدْ جَاءَ أَمْرُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا فَاضَتْ نَفْسِي فَتَنَاوَلْهَا بِيَدِكَ وَ اِمْسَحْ بِهَا وَجْهَكَ ثُمَّ وَجِّهْنِي إِلَى اَلْقِبْلَةِ وَ تَوَلَّ أَمْرِي وَ صَلِّ عَلَيَّ أَوَّلَ اَلنَّاسِ وَ لاَ تُفَارِقْنِي حَتَّى تُوَارِيَنِي فِي رَمْسِي وَ اِسْتَعِنْ بِاللَّهِ تَعَالَى》
♦️على(ع) جان! سر مرا در دامن خود بگير زيرا كه امر الهى رسيد و وقتی جان من بيرون رفت، آن را با دست خود بگير و به روى خود بكش آنگاه مرا رو به قبله كن و كار(غسل و كفن) مرا خودت انجام بده و تو پيش از همۀ مردم بر من نماز بخوان و از من جدا مشو تا آنگاه كه مرا در قبر قرار دهى و در همه حال استعانت از خداى بجوى.
پس امیر المومنین(ع) نیز چنین کرد.
📋《فَأَخَذَ عَلِيٌّ(ع) رَأْسَهُ فَوَضَعَهُ فِي حَجْرِهِ فَأُغْمِيَ عَلَيْهِ فَأَكَبَّتْ فَاطِمَةُ(س) تَنْظُرُ فِي وَجْهِهِ وَ تَنْدُبُهُ وَ تَبْكِي》
♦️امام على(ع) سر مبارک ایشان را در دامن خود گرفت و آن حضرت(ص) از هوش رفت.
سپس فاطمه(س) پيش آمد و خود را بر او افكند و نگاه به روى آن حضرت(ع) مي كرد و نوحه و گريه مي كرد و اين (شعر را كه ابو طالب در بارۀ آن حضرت گفته بود) می خواند و می گفت :
📋《وَ أَبْيَضُ يُسْتَسْقَى اَلْغَمَامُ بِوَجْهِهِ،
ثِمَالُ اَلْيَتَامَى عِصْمَةٌ لِلْأَرَامِل》
♦️سفيد روئى كه مردم به بركت روى او طلب باران مي كنند و فريادرس يتيمان و پناه بيوه زنان بود.
پس رسول اکرم(ص) چشمان مبارك را باز كرده و با صدای ضعيفى فرمود :
📋《يَا بُنَيَّةِ! هَذَا قَوْلُ عَمِّكِ أَبِي طَالِبٍ(ع) لاَ تَقُولِيهِ وَ لَكِنْ قُولِي «وَ مٰا مُحَمَّدٌ إِلاّٰ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ اَلرُّسُلُ أَ فَإِنْ مٰاتَ أَوْ قُتِلَ اِنْقَلَبْتُمْ عَلىٰ أَعْقٰابِكُمْ» فَبَكَتْ طَوِيلاً فَأَوْمَأَ إِلَيْهَا بِالدُّنُوِّ مِنْهُ فَدَنَتْ مِنْهُ فَأَسَرَّ إِلَيْهَا شَيْئاً تَهَلَّلَ لَهُ وَجْهُهَا》
♦️اى دختركم! اين گفتار عمويت ابو طالب است آن را مگو.
ولى بگو : و نيست محمد(ص) مگر پيغمبرى كه بگذشته است پيش از او پيمبرانى پس اگر بميرد يا كشته شود باز گرديد بر اعقاب خود.(آل عمران۱۴۴)
حضرت فاطمه(س) بسيار گريست.
پس آن حضرت(ص) به او اشاره كرد كه نزديك شود و فاطمه(س) نزديك شد و حضرت(ص) آهسته چيزى به او فرمود كه رويش بدان سخن از هم شكفته شد، سپس جان از تن شريفش گرفته شد و از دنيا رفت.
📋《ثُمَّ قَضَى وَ يَدُ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ(ع) اَلْيُمْنَى تَحْتَ حَنَكِهِ فَفَاضَتْ نَفْسُهُ فِيهَا فَرَفَعَهَا إِلَى وَجْهِهِ فَمَسَحَهُ بِهَا ثُمَّ وَجَّهَهُ وَ غَمَّضَهُ وَ مَدَّ عَلَيْهِ إِزَارَهُ وَ اِشْتَغَلَ بِالنَّظَرِ فِي أَمْرِهِ》
♦️و در آن حال، دست راست أمير المؤمنين(ع) زير چانۀ آن حضرت(ص) بود و جان او در دست امام على(ع) قرار گرفت.
و او نيز بر طبق وصيت پيغمبر(ص) آن را بر روى خود كشيد.
سپس آن حضرت(ع) را رو به قبله خوابانيد و چشمان مباركش را بست و جامه بر بدن او كشيد و سرگرم كار غسل و كفن ایشان شد.(۱)
امیرالمؤمنین(ع)، در یکى از خطبههاى خود به این مطلب تصریح کرده و مىفرماید :
📋《وَ لَقَدْ قُبِضَ رَسُولُ اللّهِ(ص) وَ إِنَّ رَأْسَهُ لَعَلَى صَدْرِی وَ لَقَدْ سَالَتْ نَفْسُهُ فِی کَفِّی، فَأَمْرَرْتُهَا عَلَى وَجْهِی وَ لَقَدْ وُلِّیتُ غُسْلَه وَالْمَلاَئِکَةُ أَعْوَانِی》
♦️حضرت رسول خدا(ص) در حالى که سرش بر سینه ام قرار داشت، قبض روح شد، نفس او در دستم روان گشت و سپس آن را به چهره کشیدم و من عهده دار غسل او بودم، در حالى که فرشتگان مرا یارى مى کردند.(۲)
📚منابع :
۱)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۸۷
۲)کشف الغمه اربلی، ج۱، ص۳۷۹
✍پاسخ :
منظور از «صحیفة ملعُونة» پیمان عدّهای از منافقینی بود که در زمان حضرت رسول اکرم(ص) در واقع اسلام نیاورده بودند و تظاهر به اسلام می کردند و فقط در ظاهر از ترس جان خویش مسلمان شده بودند، و بر غصب خلافت از خاندان حضرت رسول اکرم(ص) بعد از رحلت ایشان اصرار داشتند.
بر این اساس که《اگر محمد(ص) بمیرد یا کشته شود، این امر خلافت را از اهل بیتش بگیریم، بطوری که تا ما هستیم احدی از آنان به خلافت دست نیابد.》
امیرالمومنین امام علی(ع) از نیرگ آنان مطّلع بود و در جواب این منافقین فرمود :
📋《لَقَد وَفَيتُم بِصَحيفَتِكُم المَلعُونةِ الّتي تُعاقِدتُم عَليها في الكَعبَة!》
♦️خوب به پیماننامه خود (مبنی بر اینکه بعد از محمد(ص) این خلافت را از ما اهلبیت بگیرید) که آن را در کعبه گذاشتید، وفاء کردید.
در این موقع ابوبکر گفت :
📋《فَمَا عِلْمُكَ بِذَلِكَ مَا أَطْلَعْنَاكَ عَلَيْه؟》
♦️تو از کجا دانستی و چه کسی تو را به آن مطّلع ساخته است؟!
امیرالمومنین(ع) نیز ابوذر و سلمان و مقداد را شاهد گرفت بر اینکه رسول اکرم(ص) خبر صحیفه را به ایشان گفته است و ایشان نیز بر آن شهادت دادند.(۱)
با نوشتن آن صحیفه، اساس ظلم و ستم به اهل بیت(ع) را بنا نهادند، که به فرموده ی امام صادق(ع) که فرمود :
📋《إذا کُتِبَ الکِتابُ قُتِلَ الحُسَینُ(ع)》
♦️هنگامی که صحیفه ی ملعونه نوشته شد، امام حسین(ع) به شهادت رسید.(۲)
🏴در روز عاشورا نیز امام حسین(ع) در لحظات شهادت خود دعاى قربانى را خواندند و فرمودند :
📋《بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ وَ عَلى مِلِّةِ رَسُولِ اللهِ(ص)》
♦️به نام خدا و به یارى خدا و بر آیین رسول خدا(ص)!
سپس دست مبارک را از خون محاسنش پر کرد و آن را به سر و صورت کشیدند و فرمودند :
📋《هکَذا وَاللهِ أَکُونُ حَتّى أَلْقى جَدّی رَسُولَ اللَّهِ وَ أَنَا مَخْضُوبٌ بِدَمی، وَ أَقُولُ : یا رَسُولَ اللَّهِ(ص) قَتَلَنی فُلانٌ وَ فُلانٌ!》
♦️آرى! به خدا سوگند! مىخواهم با همین چهره ی خونین به دیدار جدّم رسول خدا(ص) بروم و بگویم :
اى رسول خدا(ص) فلانی و فلانی مرا شهید کردند!(۳)
قابل ذکر است که این عبارت (فلان و فلان) در برخی نسخ قدیمی توسط حاشیه خوارزمی عالم اهل سنت به اولی و دومی تعبیر شده است که در کتابخانه مرحوم آیت الله العظمی مرعشی در قم موجود می باشد.
و وقتی که حضرت زینب کبری(ع) در روز عاشورا به قتلگاه آمد و بدن بی سر حضرت ابی عبدالله(ع) را مشاهده کرد با صوتی حزین فرمود :
📋《بِأَبِي مَنْ أَضْحَى عَسْكَرُهُ فِي يَوْمِ الْإِثْنَيْنِ نَهْباً!》
♦️پدرم به فداى آن كسی که در روز دوشنبه لشكرش به تاراج رفت.(۴)
نکته قابل توجه اینجاست که همه ارباب مقاتل نوشته اند که عاشورا با روز جمعه مصادف بوده است.(۵)
اما منظور از روز دوشنبه همانطور که امام رضا(ع) فرمودند:
📋 《..وَ یَوْمُ الْإِثْنَیْنِ یَوْمُ نَحْسٍ قَبَضَ اللهُ فِیهِ نَبِیَّهُ وَ مَا أُصِیبَ آلُ مُحَمَّدٍ(ص) إِلَّا فِی یَوْمِ الْإِثْنَیْنِ فَتَشَأَّمْنَا بِهِ وَ تَبَرَّكَ بِهِ عَدُوُّنَا وَ یَوْمُ عَاشُورَاءَ قُتِلَ الْحُسَیْنُ(صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ)》
♦️دوشنبه روزى نحسى است كه خدا در آن روز پیامبر خود را قبض روح كرد. آل محمّد(ص) دچار مصیبت نشدند مگر در روز دوشنبه!
لذا ما آن را شوم مى دانیم ولى دشمنان ما به آن تبرك میجویند و روز عاشورا روزی است که امام حسین(ع) به قتل رسید.(۶)
و سقیفه به پا شد!
سقیفه ای که امام صادق(ع) خطاب به مفضل فرمود :
📋《لَا كَيَوْمِ مِحْنَتِنَا بِكَرْبَلَا وَ إِنْ كَانَ كَيَوْمِ السَّقِيفَةِ وَ إِحْرَاقِ الْبَابِ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ زَيْنَبَ وَ أُمِّ كُلْثُومٍ وَ فِضَّةَ وَ قَتْلِ مُحَسِّنٍ بِالرَّفْسَةِ لَأَعْظَمُ وَ أَمَرُّ لِأَنَّهُ أَصْلُ يَوْمِ الْفِرَاشِ》
♦️روز محنت ما در کربلا بود، هرچند روز سقیفه و غصب خلافت و سوزاندن آتش بر در خانه امیرمؤمنان(ع) و اهلش و کشته شدن محسن به خاطر لطمات وارده، محنتی بزرگ تر، دردناک تر و تلخ تر است، زیرا آن روز، روز بستر سازی برای واقعه عظیم کربلا بود.(۷)
📚منابع :
۱)کتاب سلیم بن قیس هلالی، ص۱۵۴
۲)اصول کافی کلینی، ج۸، ص۱۷۹
۳)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲، ص۳۴
۴)اللهوف ابن طاووس، ص۱۳۳
۵)مُنتهی الآمال محدّث قمی، ص۱۵۵
۶)اصول کافی شیخ کلینی، ج۴، ص۱۴۷
۷)هدایة الکبری خُصیبی، ص۴۱۷
✅لحظاتی گذشت، و در این هنگام که سر مبارک حضرت رسول اکرم(ص) در دامن امام علی(ع) بود، جان سپرد.
امیرالمؤمنین(ع)، در یکى از خطبههاى خود به این مطلب تصریح کرده و مىفرماید :
📋《وَ لَقَدْ قُبِضَ رَسُولُ اللّهِ(ص) وَ إِنَّ رَأْسَهُ لَعَلَى صَدْرِی وَ لَقَدْ سَالَتْ نَفْسُهُ فِی کَفِّی، فَأَمْرَرْتُهَا عَلَى وَجْهِی وَ لَقَدْ وُلِّیتُ غُسْلَه وَالْمَلاَئِکَةُ أَعْوَانِی》
♦️حضرت رسول خدا(ص) در حالى که سرش بر سینه ام قرار داشت، قبض روح شد، نفس او در دستم روان گشت و سپس آن را به چهره کشیدم و من عهده دار غسل او بودم، در حالى که فرشتگان مرا یارى مى کردند.(۱)
صدای ناله و گریه زنان و کودکان بالا گرفت و على(ع) شيون كنان، رحلت پيامبر اکرم(ص) را اطرافيان خبر داد.
فضه کنیز فاطمه زهرا(س) می گوید :
📋《لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهُ(ص) افْتَجَعَ لَهُ الصَّغِيرُ وَ الْكَبِيرُ وَ كَثُرَ عَلَيْهِ الْبُكَاءُ وَ قَلَّ الْعَزَاءُ وَ عَظُمَ رُزْؤُهُ عَلَى الْأَقْرِبَاءِ وَ الْأَصْحَابِ وَ الْأَوْلِيَاءِ وَ الْأَحْبَابِ وَ الْغُرَبَاءِ وَ الْأَنْسَابِ وَ لَمْ تَلْقَ إِلَّا كُلَّ بَاكٍ وَ بَاكِيَةٍ وَ نَادِبٍ وَ نَادِبَةٍ》
♦️وقتی رسول خدا(ص) از دنیا رفت، کوچک و بزرگ در مرگ او اندوهگین شدند؛ گریه، بسیار و شکیبایی، اندک شد. مصیبت از دست دادن او بر خویشان، اصحاب، دوستان و غریبه هم سنگین بود. مرد و زنی را نمیدیدی، مگر در حالت گریه و زاری!
📋《وَ لَمْ يَكُنْ فِي أَهْلِ الْأَرْضِ وَ الْأَصْحَابِ وَ الْأَقْرِبَاءِ وَ الْأَحْبَابِ أَشَدَّ حُزْناً وَ أَعْظَمَ بُكَاءً وَ انْتِحَاباً مِنْ مَوْلَاتِي فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ(س)》
♦️در میان زمینیان، اصحاب، خویشان و دوستان کسی غمزدهتر و گریه و ناله کنندهتر از سرورم حضرت فاطمه(ع) نبود.(۲)
در قسمتی از فرمایشات حضرت صدیقه طاهره(س) پس از شهادت حضرت رسول اکرم(ص) آمده است که ایشان می فرمود :
📋《يَا أَبَتَاهْ! مَا أَعْظَمَ ظُلْمَةَ مَجَالِسِكَ!
فَوَا أَسَفَاهْ عَلَيْكَ إِلَى أَنْ أَقْدِمَ عَاجِلًا عَلَيْكَ وَ أُثْكِلَ أَبُوالْحَسَنِ الْمُؤْتَمَنُ أَبُووَلَدَيْكَ الْحَسَنِ(ع) وَ الْحُسَيْنِ(ع) وَ أَخُوكَ وَ وَلِيُّكَ وَ حَبِيبُكَ وَ مَنْ رَبَّيْتَهُ صَغِيراً وَ وَاخَيْتَهُ كَبِيراً وَ أَحْلَى أَحْبَابِكَ وَ أَصْحَابِكَ إِلَيْكَ مَنْ كَانَ مِنْهُمْ سَابِقاً وَ مُهَاجِراً وَ نَاصِراً وَ الثُّكْلُ شَامِلُنَا وَ الْبُكَاءُ قَاتِلُنَا وَ الْأَسَى لَازِمُنَا ثُمَّ زَفَرَتْ زَفْرَةً وَ أَنَّتْ أَنَّةً كَادَتْ رُوحُهَا أَنْ تَخْرُج》
♦️پدر جان! آن مجالسى كه تو داشتى با رفتن تو) دچار ظلمت شده اند.ابوالحسن(ع) تو را از دست داد، همان ابو الحسنى كه مؤتمن، پدر دو فرزند تو حسن(ع) و حسین(ع)، برادر تو دوست تو و محبوب تو مى باشد.
همان على(ع) كه تو او را از زمان كودكى پرورش دادى در زمان بزرگسالى او با وى برادر شدى.
همان على(ع) كه محبوبترین دوستان و اصحاب تو بود.
همان على(ع) كه در اسلام آوردن و هجرت نمودن و یارى كردن تو بر همه سبقت گرفت.
ما تو را از دست دادیم، گریه قاتل ما خواهد بود و تأسف همراه و مونس ما گردید.
سپس آن بانو فریادى زد و ناله اى كرد كه نزدیك بود روح از بدنش مفارقت نماید.(۳)
📚منابع :
۱)کشف الغمه اربلی، ج۱، ص۳۷۹
۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۷۵
۳)عوالم العلوم بحرانی، ج۱۱، ص۷۹۳
🔅 #زیارت و #فضائل #امام_رضا صلواتالله علیه 🔅
🥀 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلْهَمْدَانِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي اَلْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ : أَنَّهُ قَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ خُرَاسَانَ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ رَأَيْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي اَلْمَنَامِ كَأَنَّهُ يَقُولُ لِي كَيْفَ أَنْتُمْ إِذَا دُفِنَ فِي أَرْضِكُمْ بَضْعَتِي وَ اُسْتُحْفِظْتُمْ وَدِيعَتِي وَ غُيِّبَ فِي ثَرَاكُمْ نَجْمِي فَقَالَ اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنَا اَلْمَدْفُونُ فِي أَرْضِكُمْ وَ أَنَا بَضْعَةٌ مِنْ نَبِيِّكُمْ وَ أَنَا اَلْوَدِيعَةُ وَ اَلنَّجْمُ أَلاَ فَمَنْ زَارَنِي وَ هُوَ يَعْرِفُ مَا أَوْجَبَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مِنْ حَقِّي وَ طَاعَتِي فَأَنَا وَ آبَائِي شُفَعَاؤُهُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ وَ مَنْ كُنَّا شُفَعَاءَهُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ نَجَا وَ لَوْ كَانَ عَلَيْهِ مِثْلُ وِزْرِ اَلثَّقَلَيْنِ اَلْجِنِّ وَ اَلْإِنْسِ وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّي عَنْ أَبِيهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ مَنْ رَآنِي فِي مَنَامِهِ فَقَدْ رَآنِي لِأَنَّ اَلشَّيْطَانَ لاَ يَتَمَثَّلُ فِي صُورَتِي وَ لاَ فِي صُورَةِ أَحَدٍ مِنْ أَوْصِيَائِي وَ لاَ فِي صُورَةِ أَحَدٍ مِنْ شِيعَتِهِمْ وَ إِنَّ اَلرُّؤْيَا اَلصَّادِقَةَ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِينَ جُزْءاً مِنَ اَلنُّبُوَّةِ.
🥀 از امام هشتم علیهالسلام روايت است كه مردى خراسانى به او عرض كرد يابن رسولاللّٰه، من رسولخدا صلّى اللّه عليه و آله را در خواب ديدم، گويا به من ميفرمود: چطور باشيد وقتى كه در زمين شما دفن شود پارهاى از تن من، و امانت تن من به شما سپرده شود و در زمين شما ستاره من غروب كند...
🥀 حضرت رضا فرمود: منم مدفون در زمين شما و منم پاره تن پيغمبر شما و منم امانت و منم آن ستاره، هلا هر كه مرا زيارت كند و آنچه خداى تبارك و تعالى از حق و طاعت من واجب كرده بشناسد من و پدرانم روز قيامت شفيعان اوئيم و هر كه ما شفيعان او باشيم در روز قيامت نجات يابد گرچه بر او مانند گناهان انس و جن باشد بتحقيق براى من باز گفت پدرم از جدم از پدرش كه رسولخدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: هر كه مرا در خواب بيند خود مرا ديده، زيرا شيطان در صورت من در نيايد و نه در صورت احدى از اوصيايم و نه در صورت احدى از شيعيانشان و به راستى خواب راست يكى از هفتاد جزء نبوت است.
📕 الأمالی، شیخ صدوق، جلد ۱، صفحه ۶۴
🏷 #المصیبة_الراتبة
.
.
#رسول_الله
🩸 گریستن و لبخند حضرت زهرا سلامالله علیها در لحظات آخر رسولخدا صلیالله علیه و آله و سلم 🩸
🥀 از عایشه نقل شده که: فاطمه سلامالله علیها در دوران مریضی رسولخدا صلّیالله علیه و آله در بیماریِ آخرِ پیغمبر، نزد آن حضرت آمد و با ایشان درگوشی نجوا کردند.
🥀 در این هنگام فاطمه سلامالله علیها گریه کرد. دوباره درگوشی با هم صحبت کردند و این بار فاطمه سلامالله علیها لبخند زد.
🥀 عایشه میگوید: از فاطمه سلامالله علیها علت گریه کردن و خندیدنش را جویا شدم. ولی او از بیان قضیه خودداری کرد و فرمود:
🥀 «إِنِّی إِذَا لَبَذِرَةٌ» اگر بگویم، افشاکنندهی سر رسول خدا ص خواهم بود.
🥀 بعد از رحلت رسولخدا صلیالله علیه و آله و سلم هم باز دوباره از ماجرای آن روز سؤال کردم. آن حضرت این بار ماجرا را تعریف کرد و فرمودند:
🥀 «أَسَرَّ إِلَیَّ وَ أَخْبَرَنِی أَنَّهُ مَیِّتٌ فَبَکَیْتُ ثُمَّ أَسَرَّ إِلَیَّ وَ أَخْبَرَنِی أَنِّی أَوَّلُ أَهْلِهِ أَلْحَقُ بِهِ فَضَحِکْت»
🥀 رسولخدا صلیالله علیه و آله و سلم خبر وفات خودش را به من داد و این موجب گریه من شد. سپس به من خبر داد که من اوّلین شخص از خانواده او خواهم بود که به او ملحق خواهم شد. و این خبر مرا خوشحال کرد و خندیدم.
📕 بشارةالمصطفی، جلد ۲، صفحه ۲۵۳
🏷 #المصیبة_الراتبة
🏷 #پیامبر صلیالله علیه و آله
🏷 #حضرت_زهرا سلامالله علیها
#رحلت_رسول_اکرم
#بیست_و_هشت_صفر
.
#رحلت_رسول_اکرم
*درب حجره رو باز كرد، ديد ابي عبدالله رويِ سينه ي پيغمبرِ، اومد حسين رو از رويِ سينه جدا كنه، لحظات آخر، اينقدر نفس به سينه ي محتضر سنگين ميشه، حتي ميگن: دكمه هاي پيراهن رو هم باز كنيد تا راحت نفس بياد و بره، اما صدا زد: فاطمه جان! بذار حسينم رويِ سينه ام بمونه، من آرامش پيدا مي كنم…
آي دلايي كه برا كربلا تنگِ! آماده ايد يا نه؟ نمي دونم زينب اين صحنه رو ديد يا نه، اما ظهر عاشورا دستش رو رويِ سرش گذاشت، صدايِ ناله اش بلند شد، حسينِ من:“یَومٌ عَلیٰ صَدرِ المُصطفیٰ، یَومٌ علی وجهِ الثَّری” يه روز رويِ سينه ي پيغمبر ديدمت، اما امروز مي بينم رويِ خار و خاشاك بيابون ها بي كفن موندي…دست برد زيرِ بدن، بدن رو بالا آوُرد، يا رسول الله!:“هَذا حسَینٌ بِالعَراء، مُرَمَّلٌ بالدِّماء،مُقَطَّعُ الأعضَاء” اما يه وقت نگاش افتاد به سينه ي مباركِ ابي عبدالله، صدا زد: حسين! كاش تيري كه به سينه ات زدن به قلبِ زينب مي زدن، همه ناله بزنيد: يا حسين…*
#رسول_الله
.
#شهادت_امام_حسن
* گفت :قدیم کاروان میخواست بره کربلا ، اول می رفتند بقیع رو زیارت می کردند بعد می رفتند کربلا ؛ گوشۀ حرم ابی عبدالله دیدن یه پیرمرد ایرانی شمع روشن کرده گریه می کنه،زیر لب میگه:قربونت برم حرم نداری
آقا جان زائر نداری،
قبرت چراغ نداره،
اومدن جلو گفتند : این آقا که این همه زائر داره، لوسترای زیبا، حرم به این قشنگی داره
گفت:دست از دلم بردار، بقیع بودم اومدم کربلا ، نذر امام حسن ع داشتم یه شمع روشن می کردم ،
تا شمع روشن کردم تو بقیع نگهبانای بقیع منو زدند، حالا اومدم نذرم رو حرم داداشش ادا کنم، می خوام بگم:حسین جان!داداشت خیلی غریبه
.
.
رسمه هر كي مي خواد از دنيا بره،حتي دكمه هاي پيراهنش رو هم باز كنيد،از چند جهت مي خوام وارد روضه بشم،محتضر اون لحظات آخر عمرش ميگن:حتي يه كاه هم رو سينه اش نباشه، عمر در نگاه محتضر طولانيه، در نگاه ما ميگن:ديدي به چشم به هم زدن از دنيا رفت،علي عليه السلام فرمود:اگه قرار باشه كسي از دنيا بره علي رو ببينه، اون يه لحظه براش زياده،طولاني است. همه حسرت خواهند خورد لحظه ي آخر عمرشون كه ما علي رو نشناختيم، علي اينه و ما دنبال يه چيز ديگه رفتيم، علي اينه و ما جدي نگرفتيم،فقط گفتيم:علي،اما بدا به حال اونايي كه ميگن:علي اينه و ما باهاش دشمني كرديم، اون نانجيبا كه در خونه ي علي رو آتيش زدن هم ميگن،علي اين بود و ما نشناختيم. لحظه ي آخر عمر طولانيه براي محتضر، رسول خدا احترامش براي همه ي عالم واجب ِ،اما وقتي مي خواد از دنيا بره، بايد رعايت بشه،سينه ي پيغمبر ِ، اينقدر مهم ِ، ابي عبدالله همين كه شش ماهه تير خورد،قنداقه رو پاره كرد،بچه دست و پا بزنه،راحت جون بده، لحظه هاي آخر عمر پيغمبر،حسن رو مي گيرند،حسين ميره،او رو ميگيرند،زينب ميره، حسنين خودشون رو روي سينه ي رسول خدا انداختند امام حسن صورت به صورت پيغمبر گذاشت،ابي عبدالله روي سينه ي پيغمبر، علي اومد اينها رو برداره با نوازش، لحظه هاي آخر پيغمبر با آرامش جان بده، تا اومد بچه ها رو برداره پيغمبر فرمود: رهاشون كن علي، حسين بايد رو سينه ام باشه،اصلاً امشب بحث ِ فشار ِ روي قفس سينه است، حسنم باشه، اينها باشن من راحت جان ميدم،نگذاشت رسول خدا بچه هارو برداره،هفتاد و پنج روز يا نود و پنج روز به يكي از اين روايات،شب بود همين دوتا بچه دوباره روي سينه ي مادر افتادند، مادر بين كفن، علي بر نداشت بچه هارو،يه مرتبه يه هاتفي صدا زد:علي چه كار داري ميكني؟بچه هارو بردار،عرش به هم ريخته از ناله، بچه هارو از روي سينه ي مادر بردار،عالم داره از مدار خارج ميشه، علي يتيم هاي فاطمه رو با احترام برداشت،حسين يتيم هاي امام حسن رو با احترام برداشت، يه جا سراغ دارم بچه رو بدن پاره پاره و بي سر ِ بابا افتاد،هزار و نهصد و پنجاه زخم،با تازيانه بلندش كردند.يا ابتا اُنظر الي عمتي المضروبه. برگرديم مدينه،ماه صفر داره تموم ميشه هر چي جون داري مايه بذار، هر جوري مي توني ناله بزن، بچه ها رو از روي سينه ي پيغمبر برداشت،رسول خدا نگذاشت، گفت:اينها باشن من راحت جان ميدم، اين سنگيني ِ حسين و حسنم لازمه،بايد روي سينه ي من باشن، اين يه سنگيني بود رو سينه ي رسول خدا، من عبارت از مقتل بخونم:خانم زينب اومد از بالاي گودال: وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ،حسين.... اي خدا فرج امام زمان ما را برسان،هر كسي هر دردي داره،حاجتي داره،حاجت روا فرما
.
#روضه_حضرت_رسول_صلی_الله_علیه_وآله
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#رحلت_رسول_اکرم #رسول_الله
🍃#زمزمه_امام_زمان_عج
🍃#سبک در هوایت بی قرارم روز و شب
در هوایت بی قرارم یا اباصالح مدد
سر ز پایت برندارم یا اباصالح مدد
جان احمد جان حیدر جان زهرا جان عشق
هجر تو برده قرارم یا اباصالح مدد
بنده ای هستم گنهکارو فقیر و رو سیاه
از گناهان شرمسارم یا اباصالح مدد
ای تو آقا ای تو مولا ای تو والا ای ولی
ای همه دار و ندارم یا اباصالح مدد
جز به درگاهت که گردی شافعم در نزد حق
رو به درگاه که آرم یا اباصالح مدد
گر نگاهی از سر لطفت بر این عاصی کنی
خوش شود این روزگارم یا اباصالح مدد
ذره ای هستم نگاهت آفتابم می کند
نزد گل کمتر ز خارم یا اباصالح مدد
آفتاب ای آفتاب ای آفتاب ای آفتاب
ای مه شب های تارم یا اباصالح مدد
در فراقت شد بهار دل خزان ای نازنین
برگ خشکی در بهارم یا اباصالح مدد
رشته ای بر گردنم افکنده شوق وصل دوست
من اسیر زلف یارم یا اباصالح مدد
شعله بر جانم فتاده آنچنان کز عشق تو
آتشی در سینه دارم یا اباصالح مدد
اعتبارم گشته حب مرتضی و آل او
سربدار ذوالفقارم یا اباصالح مدد
کاش می شد خاک پایت گردم و آخر شود
خاک کوی تو مزارم یا اباصالح مدد
تا ظهورتان قسم بر گردش لیل و نهار
روز و شب را می شمارم یا اباصالح مدد
کاش این جمعه شود روز ظهور و وصلتان
مژده ی وصلت شعارم یا اباصالح مدد
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
❁﷽❁
#متن_روضه
#امام_حسن_مجتبی (علیه السلام)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
السلام علیک یا ابا محمد یا حسن بن علی
حُسن بی انتها فقط حسن است
بی نهایت عطا فقط حسن است
آبشار همیشه سرشار از
لطف و جود و سخا فقط حسن است
جای دیگر نمی روم هرگز
دستگیر گدا فقط حسن است
اینقدر آقا امام مجتبی کریم بود فرمودند سه بار ، تمام داراییهای خودش ، همه ی مال و اموالش رو در راه خدا به فقرا بخشید
در هیاهوی این جهان غریب
با غمم آشنا فقط حسن است
دست بی منتی که می گردد
پیِ هر بی نوا فقط حسن است
با جذامیِ گوشه گیر شهر
آنکه شد هم غذا فقط حسن است
حسرت زر شدن اگر داری
نظر کیمیا فقط حسن است
آنکه دنبال دوستانِ خودش
هست روز جزا فقط حسن است
صاحب روح و جان عاشق من
از همان ابتدا فقط حسن است
آنکه مانند دست های پدر
شده دست خدا فقط حسن است 1
قربونت برم ، آقای مدینه، قربون قبر بی شمع و چراغت آقاجان، ان شالله یه روزی بقیع آزاد میشه شیعه ها میان ماهم میایم، فرش زیر پامون رو میدیم برا حرمت، چه صحن و سرایی بسازیم تو بقیع، چه خبر بشه حرم بقیع، آقاجان...زنده باشیم و ببینیم
سخت است چگونه بنویسم محنت را
آتش زده این زهر تمام بدنت را
روزهای آخر عمر امام مجتبی از وقتی که اون جام زهرو سر کشید دور و بر امام مجتبی یکی یکی، بچه ها، خواهرا، برادرا میرفتن و میومدن، اما اونیکه از همه بی تاب تر بود خواهرش زینب بود،
آی، امام مجتبی
آن روز دوشنبه که در خانیتان سوخت
سوزاند تمام دل و باغ و چمنت را
از بغض گلوی تو کسی نیست خبر دار
نشنیده از ان روز کسی هم سخنت را
آقاجان...خدا میدونه چی دید امام مجتبی، یه عمری گوشه گیر شد، هر موقع اسم مادر میومد زیر لب ناله میزد وای مادر ....
از کودکیت سوختی و شکوه نکردی
حالا همه دیدند ولی سوختنت را
هر پاره جگر تکه ای ازغصه ی کوچه ست
مادر، تو کجایی که ببینی حسنت را 2
آقا جان....امام مجتبی رو زهری که جعده، لعنت الله داد این زهر، امام مجتبی رو زمین گیر نکرد، اون چیزی که امام مجتبی رو زمین گیر کرد آتشی بود که از لابلای در زبانه میکشید. بگم کی؟ اون لحظه ای که مادر سادات ، اومد پشت در، صدا زد مگه نمیدونید ما داغداریم مگه نمیدونید بابام پیغمبر تازه از دنیا رفته، برید ما رو به حال خودمون رها کنید.
من از امام زمان معذرت می خوام، نامرد دومی، تو نامه ای که برا معاویه نوشت گفت من دیدم دستای فاطمه رو از لابلای در، یعنی میدونستم فاطمه پشت دره، آنچنان با لگد، به در نیم سوخته زدم، آه، وقتی در آتش بگیره، میخ در سرخ میشه داغ میشه، یه مرتبه دیدن فاطمه ، بین درو دیوار، علی رو صدا نزد فقط گفت فضه بیا بخدا محسنم رو کشتند
آه،
در وسط کوچه تو را میزدند
مادر جان
کاش به جای تو مرا میزدند
آی مادر.....
یه مرتبه دیدن، آقا سیدالشهدا دوید وسط کوچه صدا زد
حسینم، اینهمه آذر به سینه ام مزنید
نمک به زخم دل درد پرورم نزنید
در این مدینه همینجا سر مرا ببرید
غلاف تیغ به بازوی مادرم نزنید
سرمایه ی محبت زهراست دین من
من دین خویش را به دو دنیا نمیدهم
گر مهر و ماه را به دو دستم نهد قضا
یک ذره از محبت زهرا نمیدهم
━━━━━━───────
✍
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا المرتضی
نوحه حضرت رضا(ع)
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
😭😭😭😭😭😭😭😭
دلم پر میزند سـوی خراسان
مشامم میرسد بوی خراسان
سلام ای حضرت سلطان عالم
بهشت ما همه کوی خراسان
عزیز و بی قرین من
همه دنیا و دین من
امـام هشتمین من
قبولم کن شـوم مولا غلام تو
فـدای آن کبوتر های بام تو
آه رضا جان رضا جان رضا جان(2)
فـدای زائر صحن و سرایت
به قربان همه جود و عطایت
سلاطین همه عالم در اینجا
همه جاروکش ایوان طلایت
سلام ای حضرت باران
کرم کن بر سر یاران
ببین احـوال بیماران
به جان مـادرت ما را نگاهی کن
به سـوی کربلا ما را تو راهی کن
آه رضا جان رضا جان رضا جان(2)
بسوزم نیمه ی شبها به یادت
که دارم بر تو و جدت ارادت
زدی ناله بیاد مادر خود
رسید از شهر پیغمبر جوادت
ولـی کرب و بلا چـون شد
که دشت وصحرا گلگون شد
دل اهل حـرم خـون شد
حسین در خیمه آمد بی علی اکبر
قدش خم شـد زداغ شبـه پیغمبر
آه رضا جان رضا جان رضا جان(2)
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
😭😭😭😭😭😭😭😭
یوسف حق پرست اشتهاردی
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا المرتضی
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
😭😭😭😭😭😭😭😭
بند اول
سلام ای سلطان ایران
پناه همه بی پناهان
الا ای شمس دو عالم
امید ما در خراسان
رضاجان،من امشب در عزایت
بسوزم، زنم سینه برایت
فدای،تو و صحن و سرایت
رضاجان،رضاجانم رضاجان(۳)
بند دوم
تو که خود شمس الشموسی
رئوفی ، انیس النفوسی
الا سلطان دو عالم
غریبی و در خاک طوسی
دل ما، صفا دارد به یادت
ز ما کن، دم آخر عیادت
بحق، گل روی جوادت
رضاجان،رضاجانم رضاجان(۳)
بند سوم
بگریم من در عزایت
شود جان ما فدایت
تو که بضعه الرسولی
سلاطین جمله گدایت
رضاجان، فدای ماه رویت
نظرکن، شوم زوار کویت
بحق ابوفاضل عمویت
رضاجان،رضاجانم رضاجان(۳)
😭😭😭😭😭😭😭😭
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
4_5789851910576013797.mp3
8.48M
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#تحلیل_مداحی
#روضه امام حسن علیه السلام
با نوای: کربلایی حنیف طاهری
شاعر شعر دوم: سید محمد جوادی
#موضوع: محفوظات شعری
ای جاده های داغ وطن را بیاورید
پروانه های باغ چمن را بیاورید
شبهای شعر از غم دلهای اهل بیت
مانند ابر نام دو تن را بیاورید
ای زهرهای منتظر ظهر تشنگی
روز حسین نیست حسن را بیاورید
او شاهراه دوم خط رسالت است
آن زخمی سکوت و سخن را بیاورید
در اوج آه گفت جگر گوشه های من
وقت سفر شده است کفن را بیاورید
تقصیر زهر نیست که مسموم می کند
با گریه نام کوچه و زن را بیاورید
دید کنار بستر همه دارن گریه میکنن خواهرا برادرا بنی هاشم همه غرق گریه اند، یه وقت نگاه کنه ببینه حسینم داره گریه می کنه، صدا زد حسین جان تو گریه نکن تو گریه می کنی جگرم بیشتر آتیش می گیره، همونجا فرمود: «لا یوم کیومک یا اباعبدالله» هیچ روزی مثل روز تو نیست حسین، الان همه کس و کارم اطراف منن، آه می کشم ناله می کنم همه هواساشون به منهولی حسین جان یه روزی برا تو می رسه هر چی میگی جگرم می سوزه کسی به دادت نمی رسه...
از قبل محرم دلشوره ی محرم و صفرُ داشتیم تا برسه کار کنی خیمه هارُ مرتب کنی مشکی بپوشی تا به مجلس امام حسین و شب اول محرم و ماه صفر بیاد دو ماه آواره باشیم تا آخرش یه شب بگن برا امام حسن اجازه دادیم گریه کنین عظمت حسن بن علیه. بدا برا امام حسین گریه میکنن، مسیحیا گریه می کنن، همه گریه می کنن، برا امام حسین روز اربعین این همه زائر میره با سختی مشقت زن و بچه رُ طرف دنبال خودش راه می ندازه پای پیاده جا خواب گیرش نمیاد گرسنه تشنه هست، میخواد اینجوری بره زیارت آقا امام حسین به خودش سختی میده میره تو سرما می مونه تو شلوغی تو ازدحام تازه می خواد بره میگه آقا سال دیگه هم میام زودترم میام کس و کارمم میارم شلوغی کربلا به جایی می رسه یه عده میان گنبدُ از دور می بینن دستشونُ از دور رو سینه می ذارن میگن «السلام علیک یا اباعبدالله» میگن آقا شلوغه ما برمی گردیم جا برا بقیه ی زائرا باز بشه فقط اومدیم بگیم ما جزء سیاهی لشکرتیم این یه برادر که همیشه کنار قبرش زائر هست زائرا میان تو حرمش سینه میزنن گریه می کنن عشق و حالیه... یه برادرم مدینه نه زائر داره نه گریه کن داره نه سینه زن داره غریبه غریب
جگرم در دل تشت است و همه می بینند
که چه آورده غم کوچه و سیلی سر من
کی رود یاد من آن روز که آن شوم پلید
بست در کوچه ی غم راه من و مادر من
مادر از ضربت سیلی به روی خاک افتاد
از همان لحظه شکسته همه بال و پر من
یا رب نصیب هیچ غریبه دگر مکن
دردی که گیسوان حسن را سپید کرد
با صد امید حامی مادر شدم ولی
دستش ز سر گذشت و مرا نا امید کرد
خونمون اینطرفه کجا میری بیابیا
چیزی تا خونه نمونده جون بابا راه بیا
دید هی یه چند قدم میاد میگه حسن جان بذار یه ذره بشینم نفسم بالا بیاد مادر، یه وقت صدا زد حسنم یه چیزی می خوام بگم مادر تو محرم اسرار منی عزیز دلم نکنه به بابات حرفی بزنی. می دیدن میاد زانوهاشُ بغل می کنه، امیرالمومنین می گفت حسن جان بچه های دیگه هم داغ مادر دیدن تو چرا اینجوری گریه می کنی هی می گفت آخه چیزی که من دیدم حسین ندیده
سیلی مگر نوازش پهلو شکسته است
ظلمی تمام نا شده ظلمی دگر گرفت
بردم پناه هر چه به دیوار بیشتر
او پیشتر رسید و رهم بیشتر گرفت
نامرد بابت همه ی کشته های بدر
از دختر رسول خدا خونبها گرفت
اینجا مادر اینجوری صحبت می کنه، نیر تبریزی می نویسه مجتهده شعر نوشته کربلا هم دخترش وقتی دستُ برد زیر بدن صدا زد خدا:
گردون به انتقام قتیلان روز بدر
نگذاشت یک ستاره به هفت آسمان من
آن سرو قامتی که تو دیدی دگر خمید
دیدی که چون کشید غم آخر کمان من؟
4_5791774784614302200.mp3
4.71M
🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩
#تحلیل_مداحی
#کربلایی حنیف طاهری
تحلیل📗 #دکتر_محمد_فراهانی
#روضه امام حسن علیه السلام
#موضوع: محفوظات شعری
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مُخمَّس شهادت امام رضا علیه السلام
اوّلِ این دو ماه نوکر شد
هر دو چشمش به یادِ تو تر شد
نذریِ خیمهگاهِ دلبر شد
روضهخوانِ سرِ مطهّر شد
بیقرارِ غریبِ مادر شد
اوّلین شب سیاه پوشید و.....
پرچمِ روضهیِ تو بوسید و.....
اشکها رویِ گونه غلتید و .....
خوابِ ششگوشهیِ تو را دید و.....
زائرِ روضههایِ خواهر شد
شببهشب روضهها جلو رفته
مسلم و بیکسیِ در کوفه
کربلا خیمهگاهِ دلشوره
شبِ سوّم رقیّه و لطمه
چارُمین شب عقیله مضطر شد
شبِ پنجم عزایِ عبداللّه
ششمین شب به زیرِ سُمها آه
شبِ هفتم سهشعبهای خونخواه
هشتمَش لاٰ اِلٰهَ اِلَّا اللّه
شبِ نُه حرفِ آبآور شد
یک دهه بیقرارِ گودال و....
خنجر وُ ازدحام وُ جنجال و ....
سرِ بر نیزه پیشِ اطفال و....
غارتِ روسری وُ خلخال وُ ....
گریه و آه کارِ دختر شد
کوفه و نانِ خشک و سنگِ بام
نامدارانِ عالم و دشنام
پس از آن روضههایِ بزمِ شام
خیزران و لبِ امام و جام
دلقکی خواستارِ گوهر شد
اربعین... پخشِ زنده.... جامانده
خسته از روزگارِ واٰ مانده
دختری در خرابهها مانده
جایِ سیلیِ بیحیا مانده ....
شرحی از آیههایِ کوثر شد
آخرِ این دو ماه سینهزنت
بعد از آن گریههایِ پایِ تنت
بیقراری برایِ پیرهنت
ضجّه زد تا شنید که حسنت
کشتهیِ زهرِ کینِ همسر شد
حرفِ پیغمبر است و زخمِ زبان
وای از طعنههایِ نامردان
بیحیا گفت میگوید هذیان
حرفِ مسمار بود و پارهیِ جان
به فدایِ ولا پیمبر شد
آخرین روزِ این دو ماه رسید
مادر از بینِ قتلگاه رسید
بر لبِ نوکرِ تو آه رسید
دست و پا زد رضا وُ شاه رسید
با دَمی نوکری کبوتر شد
رو به ایوان طلا سلامْ رضا
زائرت آمده امام رضا
نوکرم عرضِ احترام رضا
میشناسی مرا غلام رضا
گفتی یابنَالشّبیب محشر شد
دست و پا میزدی ولی خنجر ....
نبرید از قفا سر از پیکر
پایِ سرنیزه دشمنِ حیدر
نکشید از سرِ کسی معجر
وای بر ما چهها که با سر شد
سرِ خونین میانِ خورجین است
چشمِ هیزی حریمِ خیمه شکست
کینه دستِ عقیلهای را بست
نیزهدارِ سرِ قمر بد مَست
همسفر با شغال خواهر شد
یا امامَالرّئوف رأفت مُرد
پایِ نِی ناردانه سیلی خورد
چنگها معجرِ حرم را برد
غنچهای زیرِ دستوپا پژمرد
ندبهخوان کاروانِ مضطر شد
.
چه اربابی چه درباری چه شورِ ناب و شیرینی
یقین دارم که داری نوکرت را خوب میبینی
بمیرم که خبر داری که در خلوت چهها کردم
نکرده ظلم در حقَّتْ چنان من هیچ بیدینی
مَنی که بینِ روضه گریه کردم میزدم سینه
به خود گفتم که رویِ سینه کرده چکمه سنگینی
گناهانم همیشه سینهات را میکند سنگین
دعایِ بندهیِ عاصی ندارد..... آه.... آمینی
تو که حتّی به فکرِ قاتلت بودی دعایی کن
به عشقِ مهدیِ زهرا دلم را کربلایی کن
.