#امام_زمان_محرم
#تاسوعا
نه صبحی داری و نه شب عزیزم
دلت آتیشه داری تب عزیزم
شبِ عباسه اما ناله داری
برایِ غصهی زینب عزیزم
نه صبری و نه تسکین مونده باقی
که داغی سخت و سنگین مونده باقی
نگیر از ما تو فیضِ روضهها رو
برایِ نوکرت این مونده باقی
بدون تو تو کارامون ضرر بود
که تو امروز و فردامون ضرر بود
تو را ای کاش برا دنیا میخواستیم
بدونِ تو تو دنیامون ضرر بود
بگو با بارِ این غمها چه کردی
پریشون توی این شبها چه کردی
یکی باید به فکرت باشه اما
بگو با نالهی زهرا چه کردی
الهی که الهی غم نبینی
بگو امشب کدوم خیمه میشینی؟
دلم میگه غبار آلوده آقا
میون هیئتِ اُمالبنینی
از آن سَروِ علی بنیاد صد حیف
از آن قامت از آن شمشاد صد حیف
دو دستی که عصایِ پیریَش بود
خداوندا زِ تَن اُفتاده صد حیف
🔳🔳🔳🔳🏴🏴🏴🏴🦋🦋
#مادر_شهید بود
و #همسر_شهید هم،
لکن #رسالت خود را حفاظت و
حراست از خاطراتِ شُهدای #کربلا میدانست...
#ام_البنین
..
#سینه_زنی و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیه السلام اجرا شده شب تاسوعا به نفس سید رضا نریمانی •✾•
.
علمدارم بمون ، سپهدارم بمون
درتاب و در تبم ، ابالفضل
زمین خوردم پاشو ، کم آوردم پاشو
کفیل زینبم ، ابالفضل
کم آورده ، پیشت مردی
علمدارم ، وفاکردی
فقط میخوام ، که برگردی
گلامون ، آبرو میخوان
نمیخوان آب ، عمو میخوان
نمیخوان مشک ، سبو میخوان
تا از دستات ، عَلَم افتاد
توو خیمه خواهرم افتاد
چه ترسی توو ، حرم افتاد
میخونه روضه گوشواره
داره میلرزه گهواره
منو راحت نمیذاره
غمت ، چیشده پرچمت
"عباس باوفا ، سقای کربلا"
ای قمرِ علی ، یادآورِ علی
ای هاشمی نَسَب ، ابالفضل
فقط یه طور داداش ، تکون بخور یواش
لشگر میره عقب ، ابالفضل
ببین دارن کجا میرن
سراغ از خیمه میگیرن
مگه از جونشون سیرن
پاشو غوغای تو میشم
خودم دستای تو میشم
قد و بالای تو میشم
دلم داره گله پاشو
جلوی حرمله پاشو
ببین شد ولوله پاشو
میاد از خیمهها فریاد
جواب زجر و باید داد
رقیه از نفس افتاد
نرو ، قسم میدم تو رو
"عباس باوفا ، سقای کربلا"
ای خواهش حرم ، آرامش حرم
امیدِ خواهرم ، ابالفضل
دارم سوال ازت ، بهم بگو فقط
اینجا بود مادرم ، ابالفضل
شنیدی مس چه آهی داشت
نوای قتلگاهی داشت
زیرِ چشماش سیاهی داشت
شده بازوت مثل بازوش
یه روز که رد شدن از روش
جای در موند روی پهلوش
بابا حیدر تنش میسوخت
جلو چشماش زنش میسوخت
یه زن که دامنش میسوخت
یه زخمی که نمک میخورد
جلو مردش کتک میخورد
همینطور داشت تَرَک میخورد
جلو چشماش کتک میخورد
شاعر: #محمد_اسدالهی
↫
🏴 اشعار #شب_تاسوعا #شب_نهم_محرم
=======================
#حضرت_عباس
@shere_aeini
سخت است یل باشی ولی با دستِ بسته
لعنت بر آن کس که غرورت را شکسته
دیدند روی تو حرم حساس هستند
با یک امان نامه غرورت را شکستند
فامیلِ بد را تو نشد ساکت بسازی
با آبرویت پیش ِ زینب کرد بازی
اما تو فرزند امیرالمومنینی
در معرفت آیینهٔ ام البنینی
شمر و امیرش را چه رسوا ساختی تو
آب دهان بر نامه اش انداختی تو
گفتی که من تا آخرش پای حسینم
با نوکری او امیر عالمینم
ای کاش آقا دیده از دریا نبندد
با ریسمان صبر دستم را نبندد
ای کاش وقت حمله رویم را بگیرد
ترسم که حکم صبر ، بازویم بگیرد
سخت است یل باشی ولی با دست بسته
بینی که نا محرم حریمت را شکسته
من مرده باشم دست زینب را ببندند
وقت زمین خوردن به ناموسم بخندند
با تیر چشمانم الهی پاره باشد
اما نبینم خواهرم آواره باشد
من حاضرم نیزه به چشمانم نشیند
اما کسی یک موی زینب را نبیند
بر صورت من آی لشگر پا گذارید
پوشیه را از روی زینب بر ندارید
🔸 شاعر:
#قاسم_نعمتی
=========================
#زمزمه و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس سلام الله علیه اجرا شده شب تاسوعا محرم به نفس حاج سید مجید بنی فاطمه•✾
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
تو رویِ خاک پا کشیدی عزیزم
تنهاییِ منو دیدی عزیزم
با این خجالتی که تو چشاتِ
داری خجالتم میدی عزیزم
دارم تمنا میکنم اباالفضل
چشامُ دریا میکنم اباالفضل
خودم میرم از زیرِ پایِ لشکر
دستاتُ پیدا میکنم اباالفضل
رسیده مادرم تو رو خدا پاشو بریم حرم
به خاطر رباب به خاطر اشکای دخترم
پاشو یه کاری کن ببین محاصره ام
پاشو بریم حرم عمویِ خیمه
نزار بریزه آبرویِ خیمه
بعد زمین خوردن تو یه لشکر
نگاهشون رفته بسویِ خیمه
بالاسرت خیلی حالم خرابه
دارن میخندن عزیزم به نالم
داری منو تنها میزاری اما
دلت میاد اسیر بشه سه سالم؟؟
ببین قیامته ، حرم آمادۀ اسارتِ
تنها چیکار کنم هرکسی اینجا فکر غارتِ
سرشو بالا آورد ، هر کسی از صبح رو زمین افتاد حسین آورد تو خیمۀ دارالحرب .. لب ها مثلِ ماهی بهم میخوره .. صورت خاک آلوده ، گفت آقا من تا حالا رو حرفت حرف نزدم .. گفت آقاجان اگه میشه منو سمتِ خیمه ها نبر .. عزیزم علی اکبرُ با اون وضعیت برگردوندم خیمه چرا میگی نه؟؟ ... گفت آخه از رویِ بچه هات خجالت میکشم .. (من یه چیز میگم نمیدونم چیکار میکنی!!..) فرمود: فاطمه جان یه عده ای میان مرداشون برا حسینت مثلِ زن جوان مرده داد میزنن!..
گفت آقا گریه م برا این نیست که دستمو بریدن ، چشممُ تیر زدن .. گریه م برا اینه من که نوکر شمام رو زمین افتادم شما بالاخره اومدی سرمو به دامن گرفتی اما ساعتی دیگه تو گودال .. تو تک و تنهایی .. کی سرت رو به دامن میگیره؟..
میخوام بگم اباالفضل ، سر حسینُ دامن نگرفتن ، سر حسینُ دست به دست گردوندن .
.
|⇦• #روضه و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس سلام الله علیه اجرا شده شب تاسوعا محرم به نفس حاج سید مجید بنی فاطمه•✾
دیدی یکی که مضطرِ ، وقتی یه کاری بهش میگن هی با خودش مشق میکنه تا اون کارُ انجام بده ..
مشکُ به دست گرفت اومد کنار شریعه هی می گفت عباس عجله کن علی اصغر داره بال بال میزنه .. همه بچه ها منتظرن عمو آب بیاره ..
با یه عشق و امیدی مشکُ زد تو آب بعضیا میگن آبُ رو دست گرفت یادِ لبایِ تشنۀ حسین افتاد .. ای آب خیلی بی معرفتی .. اسب تربیت شده است تا صاحبش آب نخوره ، آب نمیخوره .. خواست یه کاری کنه این حیوان آب بخوره مشکُ تو آب زد ... مشک خشکیده رو نرم کرد آروم آروم آبُ ریخت
صدا بلند شد .. نگاه عباس سمت خیمه هاست ، همچین که مشکُ برداشت از شریعه بیرون زد ..
یه عده ای کمین کرده بودن .. چهار هزار تیر انداز .. دستِ راست عباسُ قطع کردن .. گفتن الان کارش تمومه ... اما لشکر حیرون موندن دین یه دست دیگه مشکُ گرفت .. عباس هرجور شده آبُ باید برسونی خیمه .. رباب داره دق میکنه .. عباس تو قولت قوله .. دست دیگه شُ بریدن .. خم شد با دندوناش مشکُ گرفت .. اما یه جا امید عباس نا امید شد ..
میدونی کجا؟.. یه وقت دیدن تیر اندازا دارن مشکُ تیر میزنن .. این مشک آروم آروم سبک داره میشه .. تیر تو چشم شه .. دست تو بدن نداره .. سر و صدا بلند شد گفتن عباسُ سپه سالارشُ زمین انداختیم .. تو اون گرد و خاک .. تو اون شلوغیا .. خاک و خون گل درست کرد .. داره هی بازو شو زمین میکشه .. یوقت شنید یکی آروم آروم داره جلو میاد .. همچین که رو زمین افتاد .. بازوهاشو رو زمین میزد .. تیر به چشمشه .. یه وقت حس کرد یه نفر پاشو رو پایِ عباس گذاشته .. گفت بلند شو مگه تو همونی نبودی که لشکر جرات نمیکرد به سمتِ خیمه بیاد از ترس تو .. بلندشو ببینم عباس تویی؟..
فرمود : نامرد موقعی اومدی که من دست در بدن ندارم .. گفت اگه تو دست نداری من دارم.. عمودُ بالا برد .. یجوری به فرقش زد .. وقتی سرها رو بالا نیزه زدن یه سر رو نیزه بند نمیشد ..
حسین ....
↫
|⇦• #روضه و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس سلام الله علیه اجرا شده شب تاسوعا محرم به نفس حاج سید مجید بنی فاطمه•✾
یا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِكْشِفْ كَرْبى بِحَقِ اَخْیكَ الْحُسَیْنِ
همیشه روی لبم ذکر یا اباالفضل است
چرا که حضرتِ مشکل گشا اباالفضل است
دو دست داده به راهِ خدا و پس چه عجب
اگر که معنیِ دستِ خدا اباالفضل است
به جمله جملۀ یا كاشِفَ الْكَرْوب قسم
که استجابتِ صدها دعا اباالفضل است
*جانم اباالفضل.. چقدر منتظرِ همچین شبی بودم شبِ عباس بیاد .. به همه میگم نوکر اباالفضلم .. خدا ما رو از سایۀ دستِ بریده اش جایِ دیگه نبره ..*
نمونه است اباالفضل و درِ مسیرِ حسین
کسی که شد همه چیزش فدا اباالفضل است
از ابتدا به من آموخت مادرم تنها
دوایِ دردِ گرفتارها اباالفضل است
چه ترس دارد از آتش ، چه ترس از دوزخ
اگر شفاِعتِ هر شیعه با اباالفضل است
*فردایِ محشر تو اون شلوغیا میگن همه چشمارو ببندین سر هارو بندازین پایین
چه خبره؟.. همه کارۀ محشر میخواد بیاد .. میخواد مادرمون فاطمه بیاد .. وقتی بی بی واردِ محشر میشه پیامبر میگه عزیزِ دلم برا شفاعت چی آوردی؟.. میفرماید دست بریدۀ عباس بسنده میکنه..*
چه ترس دارد از آتش ، چه ترس از دوزخ
اگر شفاِعتِ هر شیعه با اباالفضل است
خود امام زمان گفته است می آید
به مجلسی که در آن ذکرِ یا اباالفضل است
بگیر ذکر اباالفضل با امام زمان(عج)
ببین که بر لبِ آقایِ ما اباالفضل است
*فیض ببرن همه گذشتگان ، اونایی که سال های قبل با ما بودن ، سینه میزدن ..:
سقای دشت کربلا ، اباالفضل ..
دستش شده از تن جدا ، اباالفضل ..
*خواهرا و برادرا با آقاتون حرف بزنید .. خودش فرمود هر وقت خواستید روضۀ منو بخونید اینطور بخونید :هر کی میخواد از بلندی رو زمین بیوفته ناخودآگاه دستشُ جلو میاره .. من دست نداشتم
تیر به چشمم بود .. یا الله ..*
چو دید تشنۀ لب هایِ خشکِ او دریاست
به آب خیره شد و ناله اش زِ دل برخواست
که آب از چه نگردیدی از خجالت آب
تو موج میزنی و تشنه یوسفِ زهرا
ز یک طرف تو زنی نعره از جگر در بحر
ز یک طرف حرم بانگ العطش بر پاست
قسم به فاطمه هرگز تو را نمی نونشم
که در تو عکس لب خشک سیدالشهداست
ز خون دیدۀ من رویِ موج بنویسید
که از تمامی طفلان تشنه تر سقاست
خدا گواست که با چشم خویشتن دیدم
سکینه را که لبش خشکُ دیده اش دریاست
درون بحر همه ماهیان به هم گویند
حسین تشنه و سیراب وحشیِ صحراست
نوشته اند به لب هایِ خشک من ز ازل
که تشنه کام گذشتن زِ بحر شیوۀ ماست
ز شیرخواره برایت پیام آوردم
پیام داده که ای آب غیرت تو کجاست؟
صدای نعرۀ دریا به گوش جان بشنو
که موج آب هم این طرفه بیت را گویاست
سلام خالق منّان سلام خیر النّاس
سلام خیل شهیدان به حضرت عبّاس
شاعر: استاد غلامرضا سازگار
↫
#مناجات و توسل به امام زمان روحی له الفدا اجرا شده روز نهم محرم به نفس استاد حاج منصور ارضی •✾
اللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلَايَ صَاحِبَ الزَّمَانِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ عَنْ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فِي مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا وَ سَهْلِهَا وَ جَبَلِهَا حَيِّهِمْ وَ مَيِّتِهِمْ وَ عَنْ وَالِدَيَّ وَ وُلْدِي وَ عَنِّي مِنَ الصَّلَوَاتِ وَ التَّحِيَّاتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ وَ مِدَادَ كَلِمَاتِهِ وَ مُنْتَهَى رِضَاهُ وَ عَدَدَ مَا أَحْصَاهُ كِتَابُهُ وَ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُهُ اللَّهُمَّ إِنِّي أُجَدِّدُ لَهُ فِي هَذَا الْيَوْمِ وَ فِي كُلِّ يَوْمٍ عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَيْعَةً فِي رَقَبَتِي اللَّهُمَّ كَمَا شَرَّفْتَنِي بِهَذَا التَّشْرِيفِ وَ فَضَّلْتَنِي بِهَذِهِ الْفَضِيلَةِ وَ خَصَصْتَنِي بِهَذِهِ النِّعْمَةِ فَصَلِّ عَلَى مَوْلَايَ وَ سَيِّدِي صَاحِبِ الزَّمَانِ وَ اجْعَلْنِي مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَشْيَاعِهِ وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ وَ اجْعَلْنِي مِنَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْهِ طَائِعاً غَيْرَ مُكْرَهٍ فِي الصَّفِّ الَّذِي نَعَتَّ أَهْلَهُ فِي كِتَابِكَ فَقُلْتَ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ عَلَى طَاعَتِكَ وَ طَاعَةِ رَسُولِكَ وَ آلِهِ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ اللَّهُمَّ هَذِهِ بَيْعَةٌ لَهُ فِي عُنُقِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.
چرا زِ یار در این قلب ها نشانی نیست
برایِ گفتن ناگفته ها زبانی نیست
همیشه صاحبِ خانه نظر به در دارد
فدای بی کسی اش هیچ میهمانی نیست
دگر به خانه ی ما سر نمیزند آقا
فضایِ خانه ی ما حیف آسمانی نیست
برای هرکس و ناکس نفس زدیم اما
نفس کشیدنِ ما صاحب الزمانی نیست
امان زِ فقرِ معارف ، چرا نمیفهمیم!
که در شراکتِ با دست او زیانی نیست
بیا زمان جوانی بدرد او بخوریم
زمانِ پیریِ ما که دگر توانی نیست
به یارِ ما برسانید کربلا بدهد
خدا نکرده نگوید که کاروانی نیست
به کربلا نرسم شرمسارِ زهرایم
به کربلا نرسم برگه ی امانی نیست
تَـعَلُّل در تصمیمگیری
و درنگ و تَاَمُل در نتیجه،
آفتِ #ولایت_مداری است!
#عباس(ع)
وظیفهاش را #جهادی
و #آتش_به_اختیار انجام میداد
#بیعت_و_بصیرت
#مناجات با امام زمان روحی له الفدا اجرا شده شب تاسوعا محرم به نفس سید رضا نریمانی •✾
«السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه»
دیدهای ده که مگر قامت رعنات ببینم
هر طرف رو نهم، روی دلآرات ببینم
یا که یک دم بنشین ، تا به کنارت بنشینم
یا ز پیشم بگذر ، تا قد و بالات ببینم
من که آن دیده ندارم ، که تو در دیدهام آیی
تو مگر دیده دهی ، تا رخِ زیبات ببینم
هر کجا سینهزنت ، دستِ دعا بالا برد
مادرت با عجله ، دستِ عطا بالا برد
بارها بوسه زد و پیش همه جسم تو را
بر سر دوش ، رسولِ دو سرا بالا برد
ما کجا ظرفیت، عشق تو را داشتهایم
نظر فاطمه، ظرفیت ما بالا برد
از کثافات مرا کَندُ حسینیه کشاند
ذرهای بودم و مهر تو مرا، بالا برد
رو به کعبه نزدم، جز به تمنای خودت
نِرخ توحید مرا، کرببلا بالا برد
کم ندیدیم که بدکارهی بیتقوا را
اشک در روضۀ جان سوز شما بالا برد
گریه کردهست چو اسفند، میان آتش
هرکس از تشنگیات سوخت، صدا بالا برد
حرمله تیر زد و، از کمرت بیرون زد
همهی خون تو را زود خدا، بالا برد
ماندهام مات زمانی که دعا میکردی
این سنان بین دعا نیزه چرا بالا برد
*طیِبُ همه میشناختنش ، میگن از تو بازار در حجره شو بست میومد توی این خیابون ها به سمت خونشون بره همچین که داشت میرفت یهو دید یه آقایی اثاث هاشُ تو کوچه ریختن یه زن و دختری هم روشون و به سمت دیوار کردن انگار خجالت میکشن یه نفر هم داره سرشون داد میزنه .. چقدر گفتم کرایه تون و بدید ندادید اینم اثاث هاتون ، بارونم داره میاد ، طیب اومد جلو گفت چیه چه خبره ؟ گفت کرایه شو نداده چند وقت هم هست بهش میگم گوش نمیکنه .. یکی اومد از خونه بیرون یه وسیله ای رو پرت کرد گفت سید بیا اینم بردار جامونده ، یهو طیب گفت چی ؟؟ سید ، پسر حضرت زهرایی تو ؟ دید این زن و بچه روشون به دیواره ،دست کرد تو جیبش پول درآورد به صحبخونه گفت اینو بگیر بقیه شو بیا در حجره من یه سالشُ بهت میدم ، با پسر حضرت زهرا این کارو کردی ....خودش هم کمک کرد اثاث ها رو برد توی خونه ، تا اومد برگرده این پسر حضرت زهرا دوید دنبالش گفت آقا خدا آبروت و نگه داره ، آبروی من و حفظ کردی خدا به حق مادرم حضرت زهرا هیچ جا آبروت و نبره ...*
↫
مستندفداییان امنیت - روایت شهید محمدجواد عبدالملکی از کردستان شهرستان قهرمان پرور قروه - ۴ مرداد ۱۴۰۲ را در تلوبیون ببینید مجری طرح و کارگردان :سیدجوادمیری
http://www.telewebion.com/episode/0x7c43d8e
نوجوان بود که در صفّین
کَمَرِ #استکبار را شکست!
کُشته شدنِ اِبنِشَعثاء از شـام
و ۷ تن از پسرانش به دست او
حکایت #اقتدار_عباس(ع) بود
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_نهم_محرم_حضرت_ابالفضل_العباس_علیهالسلام
عکسِ او در آب اُفتاد آب را بیچاره کرد
ماهِ زیبایِ حرم مهتاب را بیچاره کرد
یک عشیره منتظر بودند اما بیشتر...
رفتنِ او مادری بی خواب را بیچاره کرد
خوش قد و بالاییِ او دستِ زینب کار داد
دیدی آخر خواهری بیتاب را بیچاره کرد
هرکه او را دید از دشمن فقط میگفت وای
کوه بود و سینهاش سیلاب را بیچاره کرد
دستهایش بر زمین دستِ مردی بَر کمر
این سپاهِ غرق خون ارباب را بیچاره کرد
یک نفر زد با عمود و بِینِ اَبرو جاگذاشت
یک حرامی نیزهاش را بِینِ پهلو جاگذاشت
- - -
از میانِ تیغ و تیر و نیزه قرآن را کشید
آه در آغوشِ خود جسمی پریشان را کشید
خَم شد و بوسیدش اما قامتِ خَم برنگشت
تشنهای بَر دامنش امیدِ طفلان را کِشید
کاش میشُد تیر را بیرون نمیآورد او
با خودش تیرِ سهشعبه وای مژگان را کشید
تیرها از پشتِسر بر قامتِ او خوردهاند
پس چرا از سینهاش صد تیرِ سوزان را کشید
با سَراَنگشتش به رویِ خاک عکسی از حرم...
در میانِ شعلهها شامِ غریبان را کشید
هلهله میآمد و دیدند آقا داد زد
مَشک را از رویِ سینه کَند آقا داد زد
- - -
در مسیرِ علقمه بال و پَرَش را جمع کرد
زود آمد بر سرش اما سرش را جمع کرد
خوب شد اُمالبَنین هم حال و روزش را ندید
جایِ او پیشِ برادر مادرش را جمع کرد
دختران جیغی کشیدند و رُباب از هوش رفت
سمتِ او زینب دوید و اصغرش را جمع کرد
تا پدر را دید رویش را سکینه زخم کرد
با همین پشتِ شکسته دخترش را جمع کرد
بسکه سر وا بود میاُفتاد هِی از نیزهها
خواهرش با کُهنه معجر حنجرش را جمع کرد
هیچکس مانندِ زینب زار و سرگردان نشد
هیچ سر مانندِ او از مرکب آویزان نشد*
در مقاتل آمده این سرِ مبارک در منازلی از دهانه افسار مرکب آویزان بود.
(حسن لطفی)
مجالس روضه امام حسین (علیهالسلام) مستحب نیست، واجب است!
#آیت_الله_مرتضی_تهرانی
امیر کشورِ دلهاست عباس
به یکتایی قسم یکتاست عباس
اگرچه زادۀ اُم البنین است
ولیکن مادرش زهرا عباس ..
ــــــــــــــــــ
«مشکت صد پاره شده، قلبم آواره شده
رفتی و برادرِ تو بیچاره شده ..»
گلِ وفایِ من، شنو صدای من
زمین و آسمان ببین میلرزد به نالههایِ من
شدم غریبُ قاتلت میخندد به گریههایِ من
آلالهای رنگِ رخ مه پاره شده ..
«مشکت صد پاره شده، قلبم آواره شده
رفتی و برادرِ تو بیچاره شده ..»
بی تو من بی سپرم، بی تو بی بال و پرم
با دیدنِ پیکر تو، خم شد کمرم ..
یلِ دلاورم ، امیر لشگرم
میانِ نالههای تو می آید صدایِ مادرم
صدایِ وامصیبتایِ زینب می آید از حرم
با دیدن پیکرِ تو خم شد کمرم ..
«مشکت صد پاره شده، قلبم آواره شده
رفتی و برادرِ تو بیچاره شده ..»
جان و جانان منی، اما گریان منی
از بس نگران من و طفلان منی
چه شد پناه من، یل سپاه من
کجای آن دمی که آید قاتل به قتلگاه من
کجای آن دمی که آید آتش به خیمهگاه من
رفتی و برادر تو بیچاره شده ..
«مشکت صد پاره شده، قلبم آواره شده
رفتی و برادرِ تو بیچاره شده ..»
بسم الله الرحمن الرحیم
#دودمه_شب_نهم_محرم
مَشک دارد روی دوش و نعره دارد یاعلی
لعن حق بر منکرش
اَشهدُ ان لا امیرالمومنین الا علی
لعن حق بر منکرش
(حسن لطفی ۴۰۲/۰۵/۰۴)
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_نهم_محرم_حضرت_ابالفضل_العباس_علیهالسلام
چکنم ماهِ حرم این قمرِ ریخته را
تا به آغوش کشم برگ و بر ریخته را
دست بر سر بگذارم نگذارم ...ماندم
چکنم این بدنِ مختصرِ ریخته را
دخترم چشم به راه است جوابش با تو
با چه رویی ببرم بال و پرِ ریخته را
خم شدم پیشِ دو دستت ، کمرم راست نشد
آمدم پیش تو دیدم کمرِ ریخته را
دست دارم به کمر ، یا که به سر یا به جگر
که نشد جمع کنم چشم ترِ ریخته را
مادرم هست ولی اُمبنین شکر که نیست
خوب شد نیست ببیند پسرِ ریخته را
اینهمه تیر به یاد حسن انداخت مرا
یادم انداخت لبِ تو جگر ریخته را
یک به یک میکشم از سینه فقط داد نکش
یک به یک تیغه و تیر و تبر ریخته را
تو تکانی بخوری کار به غارت نکشد
جمع کن جانِ حرم بال و پرِ ریخته را
بعدِ ما از دوطرف کاش سرت جمع کنند
که نبندند به سرِ نیزه سرِ ریخته را
(حسن لطفی ۴۰۲/۰۵/۰۴)