eitaa logo
ذاکرین آل الله
361 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
442 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
صاحب العصر سلام ای به دستت علم نصر سلام چشمه‌ی نوش حیات نظری کن به عدم به گِل مرده ما دم بده ای وارث شمشیر دودم فاتح قلعه‌ی دل به همان وصله که جد تو به نعلینش زد دل معیوب مرا هم به خودت وصله بزن به کرمخانه‌ی باباو عموی تو حسن محرم راز بیا دوره‌ی قحط وفاست فطرس سوخته بالم، پر پرواز بیا پر شال تو دواست ای که با ذکر حسین‌جانِ همه سینه زنانی تو هم آواز بیا خانه‌ی دوست کجاست؟ تو کجایی آقا؟ صاحب اصلی هر روضه کجا خیمه زدی؟ روضه‌ی خانگی‌ات را تو کجا می‌گیری؟ روضه‌خوانت چه کسی‌ست؟ چه کسی روضه مشک و علم و دست عمو جان تو را می‌خواند؟ سینه‌زن‌های تو آیا دودمه می‌گیرند؟ دم "ای اهل حرم... دو‌دم "میر و علمدار کجاست" وسط سینه زنی‌ها وسط روضه عباس بگو عمه‌ات لطمه‌زنان می‌آید؟ مادرش ام‌بنین گریه‌کنان می‌آید؟ چه کسی تیر به چشم پسرم، نور دو عینم زده است؟ ضرب شمشیر به دستان علمدار حسینم زده است؟ وای بر جمعیتی که قمرم را کشتند بعد عباس، حسینم؛ پسرم را کشتند
راه نجات اهل زمین و زمان شده لب تشنه ای که ساقی لب تشنگان شده اینجا فرشته های خداوند زائرند این خاک محترم شرف آسمان شده تا روز حشر اهل ادب سجده میکنند این آستانه را که ادب را مکان شده باب الحوائجی که دل چاکران او با روضه ی محرم او شادمان شده از حاجتِ روا شده اش حرف میزند هر سائلی که بر سر کویش روان شده دارند انبیا ز غمش گریه می کنند وقتی قد حسین ز داغش کمان شده جانی نمانده است و جهانی نمانده است جانان اهل جان به جهان نیمه جان شده شاه نجف ببین قمرت را در علقمه از بهر تیرها هدف امتحان شده این مشک آب آبروی اهل محشر است یعنی برای عالم و آدم امان شده دشمن اگر که دوروبرش پرسه میزند آقا بدون دست شده ناتوان شده این قد و قامتی که خودش یک قیامتست در بین ازدحام برایش نشان شده زهرا به یاد اینکه زمین خورد و پا نشد صاحب عزای هر شب او در جنان شده حالا که نیست اهل حرم گرد زینبند دیگر پناه اهل حرم عمّه جان شده
ای وجودت قرار ثارالله ابرویت ذوالفقار ثارالله قامتت افتخار ثارالله همه دار و ندار ثارالله مهربان قبیله ی احساس السلام و علیک یا عباس ریسمان الهی محکم صاحب اقتدار و هم پرچم مات چشمان تو همه عالم با وجود تو دل ندارد غم کاشف الکرب سیدالشهدا ای به قربان تو همه دنیا ما حسینی شدیم فقط با تو مونسی هم نداریم الا تو ما همه قطره ایم و دریا تو ما همه تشنه ایم و سقا تو تشنه ی لطف و جود و احسانت تشنه ی دیدن دو چشمانت خوش قد و قامتی و رعنایی فوق العاده ترین و زیبایی باب حاجات خلق دنیایی عشق ما ها و ارمنی هایی غیرت از ازل گرفتارت تا قیامت کرم بدهکارت چه بگویم ز بس که غوغایی نوکری کرده ای در آقایی در خصائص مثال مولایی سومین بچه شیر زهرایی داده مادر ز کودکی ام یاد وقت مشکل تو را زنم فریاد روز میلاد تو امامانت با ملائک شدن ثناخوانت بعد بوسه به رو و چشمانت همه بوسیده اند دستانت در دوعالم زبان زدی ساقی عالمی فانی و تویی باقی همه مبهوت احتشام تو اند کل ایران همه غلام تو اند کفتر جلد روی بام تو اند آذری ها مرید نام تو اند اینچنین میکنند از تو یاد یابن ام البنین اوین آباد بس که بر عهد خود عمل کردی پرم از عشق و از غزل کردی رخنه در قلبم از ازل کردی مشکل آوردم و تو حل کردی چاره ساز مسائل مشکل نظری کن به ما ابوفاضل ساقی خانواده ی خورشید ساغر چشم های پر امید هر که آمد زما ، نسب پرسید گفته ایم حرف حقِ بی تردید ما همه نوکریم نسب به نسب خاک پای تو ایم خدای ادب شعله ی سوز آه ثارالله لشگر و هم سپاه ثارالله ای به دستت نگاه ثارالله حضرت مهر و ماه ثارالله بر دلم مهرت از ازل افتاد شیر ام البنین حلالت باد مدح تو بیش از آنچه گفتم بود گفتم اما ببخش کم هم بود تا تو بودی حسین بی غم بود دست تو تا همین که پرچم بود سمت خیمه غمی نمی تابید فارغ از غم رقیه میخوابید بس که برتو حسین باور داشت با تو انگار که دو لشگر داشت لشگری مثل تو برادر داشت تا تو بودی علیِ اصغر داشت بین آن و دشت و قوم درنده شد حسین هم به تو پناهنده رفتنت از حرم مسلم شد نگرانت دم مخیّم شد تا که رفتی دلش پر از غم شد سایه ات تا که از حرم کم شد نگران حرم شد و معجر لرزش دست هاش شد بدتر وای از آن لحظه ای که غوغا شد حرمله با کمان محیا شد غرق تیر عدو سراپا شد در میان خیام بلوا شد خیمه ها غرق ترس شد کم کم شد گره های روسری محکم
دنیا و زیر پرت می‌گردونم دشمنو دور سرت می‌گردونم حتی با این کمر شکسته هم اجازه بدی برت می‌گردونم تو امید آخر منی بمون تکیه‌گاه خواهر منی بمون نزا دنیا رو سرم خراب بشه تو ستون لشکر منی بمون تو باشی حرمله جرأت نداره که بخواد تیر سپر در بیاره پاشو کارشو تموم کن و نزار پاره پاره شه گلوی شیرخواره تو بری خون به دل ما میکنن مارو با خنده تماشا میکنن پاشو و ببین که از حالا دارن قتلگاهمو مهیا میکنن تو بری خیلی حسین تنها میشه چشمای خواهرمون دریا میشه سر اینکه سرمو کی ببره میون شمر و سنان دعوا میشه خزون زندگیمو بهاری کن یه‌بار دیگه حسین و یاری کن لرزه افتاده به جون بچه ها رسیدن حرم، پاشو یه کاری کن
اي آب بقا اشک روانت عباس اي نور خدا در دل و جانت عباس يک چشم تو بر آب و يکي سوي حرم قربان دو چشم نگرانت عباس
#⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ #⃣ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ... "السلام علیکَ یا قمر العشیره و یا کفیل الزینب یا أخَ الحسین، یا اباالفضل العباس..."  یا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِكْشِفْ كَرْبى بِحَقِ اَخْیكَ الْحُسَیْن. همیشه میخونی "یا کاشف الکرب عن وجه الحسین." ای آقایی که وقتی ابی عبدالله به صورتت نگاه میکرد، غم و غصه از ارباب ما دور میشد. اما توی علقمه وقتی ابی عبدالله این بدنو دید نوشتن حسین کنار بدن پیر شد. بان الإنکسار فی وجه الحسین... شب نهم محرم،شب تاسوعا، شبی است که نه فقط مسلمونا و شیعه‌ها میان در خونه ی اباالفضل عرض ارادت میکنن و حاجت میگیرن بلکه تمام عالم میان، مخصوصا ارمنی‌ها میان در خونه ی اباالفضل‌ خرج میکنن، احترام میکنن حاجت میگیرن... باب الحوائج است و مشکل‌گشا اباالفضل شد دستگیر ما با، دست جدا اباالفضل در محضرش ندیدم شرمنده سائلی را خیرات می‌کند چون بی سرصدا اباالفضل *گرفتارا! اونایی که میگن مریض مون رو دکتر ها جواب کردن. دیگه امیدی بهشون نیست...* گرچه مریض ما را دکتر جواب کرده دلواپسی نداریم، داریم تا اباالفضل بردار حاجتت را با خود حرم بیاور عرض توسل از تو باقیش با اباالفضل *همه اموات و شهدا رو مخصوصا شهدای حادثه جنگ تحمیلی اخیر رو مد نظر بیار تو این یه بیت...* دارم به لب دوباره یاد تمام اموات درد آشنا اباالفضل، ای باوفا اباالفضل از دشمنش زده سر، پیش حرم سرش خم رزمش بجا اباالفضل، شرمش بجا اباالفضل یک کوفه دست میزد در علقمه همینکه دست مبارکش شد از تن جدا اباالفضل *دست راستشو قطع کردن مشک به شانه چپ داد دست چپش رو هم قطع کردن به زحمت بند مشک را به دندان گرفت، یه وقت دیدند.. "فوقف عباس متحیرا " دیگه حرکت نمی‌کنه، مات و متحیر ایستاده، تیر به مشک زدن داره آب رو زمین می‌ریزه...* داغش کمر شکست از آقای هر دو عالم آن لحظه که صدا زد «ادرک اخا» اباالفضل *يه جوري زدن از اسب رو زمين افتاد، يه مرتبه حسين شنيد يه صدايي داره مياد: "یا اَخا اَدرک اَخاک" ابي عبدالله اومد، ابي عبدالله برا هر شهيدي به سرعت مي اومد، برا علي اكبر به سرعت اومد، برا قاسم به سرعت اومد، اما نوشتن برا عباس آروم آروم اومد، ميديدن هي مياد، هي خيمه رو نگاه ميكنه، نگرانِ زينبِ، زينب مَحرم نداره، زن و بچه ام چي ميشن؟ نشست بالا سَرِ عباس، نوشتن: ابي عبدالله كنارِ بدنِ اباالفضل، "صَرَخَ الحسين" حسين داد ميزد، هي ميگفت: داداش پاشو... بلند بگو: حسين! به صورتی که از آن غم می زدود غم داد با صورت از بلندی افتاد تا اباالفضل کو آن قد بلندش؟ پاشیده بند بندش با نیزه بسکه جسمش، شد جابجا اباالفضل هم دست داده از دست هم پا شده بریده در علقمه چگونه زد دست و پا اباالفضل؟ * میگن کنار بدن اباالفضل، یه نانجیبی از یه گوشه داد میزد، به زخم زبون می‌گفت: آی سید هاشمی! به علمدارت می نازیدی؟ ببین نه تنها دستاشو، پاهاشم قطع کردیم. یکی داد میزد هرکی میخواد بره سمت خیمه ها بره. علمدارش رو زمین افتاد. پاسبان خیمه هاش افتاد...* باید حسین میرفت چون خیمه در خطر بود میزد به سینه میگفت: آه آی خدا ! اباالفضل چون‌ بود شاه تشنه، بعد از شهادتش آب از کوثر او ننوشید.. ای مرحبا اباالفضل در محضر عقیله، جز بر فراز نیزه بالا نبرد سر را، ای با حیا اباالفضل *بي بي زینب یه وقت دید حسین داره میاد، امام زمانش داره میاد، یه دست به عنان ذوالجناح گرفته با آستین داره اشکاشو پاک‌ میکنه، وقتی خانم این صحنه رو دید دیگه نرفت جلو دوید تو خیمه صدا زد: رقیه جان بیا عمه.. چیه عمه جان؟ گفت برو از بابات سؤال کن ببین چرا عمو عباس برنگشته؟ بی بی رقیه اومد، نشست روی پای بابا اول با گوشهٔ چارقدش این خون وعرقهارو از صورت بابا پاک کرد. آروم دم گوش بابا صدا زد.."أبتا أین عمی العباس؟"حسین یه نگاه بهش کرد این بچه رو بوسید گذاشتش رو زمین، چه گذشت برحسین یه وقت دیدن رقیه داره خاک به سر میریزه، چرا؟ باباش رفت کنار خیمه عباس دیدند عمودخیمه رو پایین کشید.. ای حسین... به آبروی اباالفضل به دستاي قلم شده اباالفضل، این دو دستت رو بیار بالا، زن و مرد حاجت دارید، کاردارید، مریض دارید، فرج امام زمان، سلامتی مقام معظم رهبری، عاقبت به خیری جَوونا، حفظ نظام و کشورمون از بلایا همه با مادرش اُم البنین ناله بزنید: یا اباالفضل... ...
@nohe_sonati57905_139861820-AudioConverter.mp3
زمان: حجم: 563.1K
▪️نوحه شب عاشورا مکن ای صبح طلوع که بی برادر شوم مکن ای صبح طلوع بی سایه ی سر شوم چون به تاب و تبم خون جگر زینب وای من وای من ۲ خیمه در خیمه در ذکر و نماز و دعا ظهر فردا شهید سر ز تن ها جدا همه حاجت روا ای خدا ای خدا وای من وای من شده عباس نگهبان همه خیمه ها همه جا آروم و تو خواب ناز بچه ها فردا دل غمینند روی خار می‌نشینند وای من وای من .
بسم الله الرحمن الرحیم کشیده‌ام زِ تنت نیزه‌ای حلالم کن که تکیه‌گاه کنم تا حرم مرا ببرد بیا خدای ادب، پیش جمع بی‌ادبان بلند شو که کسی محترم مرا ببرد قرار بود به دستت کنیم تکیه همه قرار نیست که دست قلم مرا ببرد پس از تو صبرِ حُسینت به لب رسیده بگو سپاه نیزه بریزد سرم مرا ببرد به روی دامن پهلو شکسته اُفتادی منم شکسته مگر مادرم مرا ببرد صدای خواهرمان پیش ناقه بعد از توست که شمر آمده دور و برم مرا ببرد سکینه داد زند آمده مرا بخرد... عمو کجاست که با خواهرم مرا ببرد (حسن لطفی)
بسم الله الرحمن الرحیم یا قمر العشیره سلام کردم و گفتم  سلامِ ما عباس قنوت بستم و خواندم که  آتنا عباس سلام حضرتِ سجده  سلام حضرتِ فضل سلام سیدنا سیدالبُکاء عباس چراغ خانه‌ی ام‌البنین  کفیل حرم خیال فاطمه راحت شده است با عباس دخیلِ دست من ای دست‌گیرِ بی دستم بگیر دست مرا بین دست‌ها عباس رسیده‌ام به حرم تا که جبرئیل شوم که بالِ من ببری  بام کبریا عباس زمانه بر سر جنگ است یا علی مددی مدد زِ غیر تو ننگ است نزد ما عباس چه جلوه‌ای است که باب‌الحوائجِ همه‌ای که ارمنی ندهد دل به جز شما عباس در امتداد علی آمدی ، زمانه شنید صدای حیرت مرحب که مرحبا عباس میان جمع سلحشورها رساندی تو کلاس رزم علی را به انتها عباس بزن به صحنه صفین با نقاب ولی مباد چشم زنندت تورا تورا عباس به رزم مالک‌اشتر چه دیده می‌گوید اگر غلط نکنم  این علی است یا عباس به بام کعبه قدم زن که منبرت بشود که خطبه‌ی تو شود شرح مرتضی عباس چقدر نام علی می‌بریم با نامت که دیده‌ایم  علی را در این نما عباس قسم به وعده شیرین من یمت یرنی چه می‌شود که علی با حسین با عباس... به جز حسین نگفتی به جز علی حاشا به جز حسین ندیدی به جز خدا عباس نفَس بده که نفس پای این علم بزنیم که آخرین نفس ماست  سیدا عباس چه غم برای گره‌های کور ما ، وقتی گره زدیم به شالی گره‌گشا عباس غریب نیست که در کشتی نجات حسین بگویم اینکه فقط بوده ناخدا عباس ضریح تو زره‌ات شد که ما دخیل شویم که روی ما بشود رو به کربلا عباس هنوز  علقمه سوزان  فرات سرگردان  هنوز  پرسش آبی  چراچرا عباس هنوز مَشک و سکینه هنوز اشک و رُباب هنوز ناله‌ی برگرد خیمه‌ها عباس همین‌که دید که اصرار می‌کنی بروی حسین زیر لبی گفت که:  کجا عباس؟ تویی بهانه‌ی این معرکه بنفسی انت فقط حسین به تو گفت که بنفسی انت (حسن لطفی)
بسم الله الرحمن الرحیم   عشق این است که در هر شریان عباس است ضربان در ضربان در ضربان عباس است در رگ و ریشه  و  در شاهرگ و مویرگم جریان در جریان در جریان عباس است رحمت واسعه‌ای زیر دو بالش دارد نفسِ فضل و کرَم در فوران عباس است ارمنی پشتِ کلیمی همه صاحب نذرند عشقِ هر لهجه و هر رنگ و زبان عباس است بین هر کوره دهاتی که رَوی می‌بینی بر روی بامِ حسینیه‌شان عباس است حرزِ سنجاق به پیراهن نوزادیِ ما نغمه‌ی پیرزنانِ سبلان عباس است بچه‌ها منتظر طبل و دغل‌های عزا تا بکوبند و بگویند که جان عباس است لات‌ها چاکرِ اویند و علَم‌کِشها خاک رجزِ دسته‌ی زنجیرزنان عباس است سالها با دَمِ این بحر ، تلاطم کردیم شیرِسرخِ عربستان نه ، جهان عباس است (حسن لطفی)
بسم الله الرحمن الرحیم یاکاشِفَ‌الْکَرْبِ‌عَنْ‌وَجهِ‌الْحُسَینِ‌اِکْشِفْ‌کَرْبى‌بِحَقِّ‌اَخیکَ‌الْحُسَیْنِ علیه‌السلام واشد گره از ما به نگاهی به اباالفضل هربار که گفتیم الهی به اباالفضل ما کوه گرفتیم به کاهی به اباالفضل آقای همه ارمنیان جان سن قربان ای مقصد حاجات گران جان سن قربان ما را بنویسید بدهکارتر از این دیوانه و ویرانه و سربارتر از این ما را بنویسید گرفتارتر از این می‌گفت فقط  مادرِ من جاندی ابالفضل می‌گفت به من آذری ایماندی ابالفضل این کیست علی ابن علی معنی نامش این کیست که خواندند همه ختم کلامش این کیست که جبریل گرفته است لگامش ای جان همه خوش قد و بالایی‌ات آقا بر روی سرم سایه‌ی آقایی‌ات آقا خورشید ترین ماهِ شبِ کامل زینب ای سایه‌ی تو روی سرِ محملِ زینب بازی مکن اُمیدِ همه با دلِ زینب اُمیدِ لب کودک تبدار نیامد ای اهل حرم میر و علمدار نیامد پیش تو کشیدم بدنِ محتضر خویش دستی به کمر دارم و دستی به سرِ خویش بگذار که فریاد زنم از جگر خویش شرمنده شدی  آب اگر نیست نباشد وای از حرمم  نامِ تو کافیست نباشد برخیز که سوزِ عطش و ضجه‌ی آب است برخیز که بی تو حرمم خانه خراب است برخیز که بدتر زِ همه حال رُباب است دیدم سرِ این راه بهم ریختنت را با ضربه‌ی سنگین علم ریختنت را آنقدر زمین ریخته‌ای کم شدی عباس شرمنده شدی آب شدی غَم  شدی عباس ای دوخته بر خاک چه محکم شدی عباس ای وای به تیری خَم اَبروی  تو پیچید از هر دوطرف نیزه به پهلوی تو پیچید این تیر چه بد خورد  که مژگان تو را بُرد آن تیغ  چِها کرد  که دستان تو را بُرد این نیزه کجا خورد که دندان تو را بُرد بعد از تو کسی پشت حرم نیست عزیزم هِی داد کشم  دست خودم نیست عزیزم (حسن لطفی)
بسم الله الرحمن الرحیم ای فاتحِ تاریخ عاشورا ابالفضل ای صاحب سرخی تاسوعا ابالفضل ای بیرقت بالاتر از بالا ابالفضل دریاتر از دریاتر از دریا ابالفضل بی تو علَم بی تو قدم بی تو نفَس نه جز تو سرِ ما خم شود در پیشِ کس؟ نه غیرِ از تو کس داریم نه، فریادرس نه تنها تویی تنها تویی تنها ابالفضل آه ای ضریحت بهترین بوسیدنی‌ها زوارِ تو با ما برادرها تنی‌ها حاجت گرفتیم از شما با ارمنی‌ها معراج‌ها داریم شبها تا ابالفضل ما با تو بی‌مرزیم در دنیا نه با غیر هربار سر را پیشت آوردیم تا غیر یک عمر تکیه بر تو کردیم و ولاغیر صد هیچ هِی بردیم دنیا را ابالفضل گیرم گره داریم و در آماجِ دردیم یک تخته‌پاره در تبِ امواج دردیم گیرم شبیخون خورده در تاراج دردیم با تو چه غم داریم در غمها ابالفضل ایران علَم را بر زمین بگذارد اصلاً برگردد از راهی که دارد از تو حاشا یک لحظه کم بگذارد از این عشق کلاً پا بر سر افعی بکوبد با ابالفضل سر بر ضریح تو که بگذاریم کافی است تنها بگو که بد بدهکاریم کافی است باب‌الحوائج را اگر داریم کافی است مَشتی ندیدم در جهان الا ابالفضل اُم‌البنین داریم اگر داریم عباس این سایه را بر روی سر داریم عباس ما را رها سازد مگر داریم عباس با تو گره خورده است خاکِ ما ابالفضل ایرانَ باخ ایرانَ باخ ایرانَ عباس دُنیا یالان دُنیادی باخ ویرانَ عباس شیعه دِدی توشدی اگه طوفانَ عباس سیز هامّی بیز دونیادَ اما با ابالفضل هرچند نامت آمد و غم گریه کردیم ما را ببخش آقا تو را کم گریه کردیم باید که می‌مُردیم باهم گریه کردیم ای تکیه‌گاه زینب کبریٰ ابالفضل وقتی که اُفتادی زمین اُفتاد زینب ای‌داد از حال رُباب ای‌داد زینب دنبال تو خون‌ناله سر می‌داد زینب وای از حرم وای از حرامی‌ها ابالفضل از مَشک پاره آب نه که جان تو ریخت این‌دفعه تیر حرمله مژگان تو ریخت مَشکت به دندان بود که دندان تو ریخت طفلی به عمه گفت کو... بابا... ابالفضل یک دست دارد بر کمر یک دست بر سر آقای ما حیران شده حیران نه بدتر باید برَد تا خیمه‌اش خواهر نه مادر اُفتاده‌ای بر چادر زهرا ابالفضل دیگر عبایی نیست تا که جمع گردی با من که نایی نیست تا که جمع گردی در خیمه جایی نیست تا که جمع گردی اکبر پُرش کرده است آنجا را ابالفضل... (حسن لطفی ۴۰۴/۰۴/۱۳)