eitaa logo
ذاکرین آل الله
361 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
443 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
غصه نخور کبوتر ، دوباره پر می گیری ایشالا از فاطمه ، اذن سفر می گیری پر می زنی با گریه ، برای این گداها از حرم خاکیه ، زهرا خبر می گیری غصه نخور کبوتر ، تمومی داره دوری هر طوری باشه باید ، بریم بقیع یه جوری بریم با بال خاکی ، زائر مجتبا شیم آخه حسن غریبه ، آخه تا کی صبوری؟ زخم دل مجتبی ، توی کوچه نمک خورد نگو نگو که مادر ، بین کوچه کتک خورد میون درب و دیوار ، گذاشتنش نامردا یه بار شیشه داشتش ، سالم نموند ترک خورد غم دلمو شکسته ، خون روی در نشسته سینه ی یک پرستو ، با میخ در شکسته اشکای دونه دونش ، میریزه روی گونش میگه علی علی جان ، با نفسای خسته 🔸شاعر: ____________________
سینه شد از داغ تو لبریز از فریادها بر زمین افتاد زین غم قامت شمشادها جای لبخندی نمانده روی لب های بقیع بر حریم این حرم رفته ست بس بیدادها پیکرش زخمی ست این مرغ شکسته بال و پر بر گلویش مانده جای دشنه ی صیّادها هر طرف را بنگری قبری ست امّا بی رواق کی رود تصویر این ویرانه ها از یادها شد بهشت خاکیان تخریب با دست ستم وای از آل سعود این زاده ی شدّادها ای بقیعِ گشته ویران هیچ می دانی چرا می زند آتش به هر دل این خراب آبادها می وزد هر چند ، گردد سوز دلها بیشتر در ضمیر خود شرار شعله دارد بادها می چکد خون دل مظلوم دائم بر زمین هست تا تیغ جنایت در کف جلّادها شد بنا گر پایه های ظلم ، آید یار ما تا فرو ریزد ازو ارکان این بنیادها بارالها در ظهور مهدی ات تعجیل کن دوخته این آستانه چشم بر امدادها عاقبت آباد می گردد بقیعِ غرقِ نور می شود نابود از او فتنه ی شیّادها خصم اگر آورده در زنجیر "یاسر" عشق را بگسلد آخر ز هم این حلقه ها ، پولادها 🔸شاعر: _______________
درد دل ما بی تو فراوان شده آقا دل همه امروز پریشان شده آقا بد می گذرد زندگی مردم دنیا بی تو همه ی سال ، زمستان شده آقا ای باب نجات همگان دست بجُنبان تو نیستی و بد شدن آسان شده آقا آرامش دنیای نفس گیر ، کجایی بدجور جهان بی سر و سامان شده آقا حال دل بیچاره ما تا تو نباشی مانند بقیعی است که ویران شده آقا داده است به ما سوختگان جانِ دوباره رویای بقیعی که چراغان شده آقا ای کاش نمیریم و ببینیم که آنجا چون کرببلا یا که خراسان شده آقا 🔸شاعر: ____________________
سلام ای بهشتی که بی بارگاهی پُر از سوزِ درد و پُر از بغضِ آهی اگر بی فروغی وَ یا بی پناهی ولی روشنی تو به نورِ الهی به برهانِ باقر به سیمای صادق تو عرفانِ محضی به قرآنِ ناطق غبارت به دردِ دلِ ما دوا است که ویرانیِ تو گلستانِ ما است نگاهت شبیهِ خودِ کربلا است تجلیِ تو تا به عرشِ خدا است تو زیبا شَوی با گلِ یاسِ زهرا(س) به حقِ دو دستانِ عباسِ زهرا(س) ببین کرده امشب دلِ من هوایت تصور کنم باغِ صحن و سرایت شوم زائرِ تربتِ با صفایت غریبانه چون شمع گریَم برایت به حقِ حسن کو بوَد جانِ سجاد شود روزی صحنِ تو آزاد و آباد تو تفسیرِ عشقی به رنگِ حقایق ضریح و شبستانِ تو قلبِ عاشق شکوهِ تو لبخندِ هر صبحِ صادق پُر از عطرِ یاسی و باغِ شقایق تو زیبایی ات کمتر از کربلا نیست اگر چه به رویم درِ روضه وا نیست! 🔸شاعر: _______________
نه ضریحی , نه رواقی و نه سقاخانه ای چشم ها اینجا نمی بینند جز ویرانه ای زائری اینجا نخواهد دید صحن و گنبدی کفتری پیدا نخواهد کرد آب و دانه ی سنگ اگر باشد در اینجا آب خواهد شد دلش کوه خواهد بود اگر اینجا نلرزد شانه ای چشم هایش ساغر خون دلش شد هر کسی بی صداکرده ست نذرخاک ها پیمانه ای روضه خواندن,گریه کردن, فاتحه ممنوع شد پاسخش چوب است وقتی که بجنبد چانه ای روز و شب گرم طواف قبله های خاکی اند با دوچشم کاسه ی خون دسته ی پروانه ای کافران مامور اجرای امور دین شدند قبله باز افتاده در دست بت بیگانه ای عاقبت یک روز خواهد ساخت روی این قبور گنبدی از شعرهایش شاعر فرزانه ای 🔸شاعر: ____________________
نا جوانمردان از اینجا صحن را برداشتند کاش می گفتند گنبد را چرا برداشتند زائری آمد کنار قبر آقایش نشست با کتک او را ز قبرمجتبی برداشتند خاک اینجا برتر از خاک تمام عالم است خاک اینجا را همه بهر شفابرداشتند تا که خاک کربلا هم مادری باشد کمی... ازهمین ها را برای کربلا برداشتند خواستند آثار جرم شهر مخفی ترشود ازمیان نقشه اسم کوچه را برداشتند آنقدر با گریه مردی بر رخ خود لطمه زد تا که از قبر امام شیعه پا برداشتند یک مفاتیح الجنان آورده بودیم،ازچه رو دو نگهبان آمدند ازپیش ما برداشتند!   خاک اینجا بوی سیلی مکرر می دهد بوی گریه های دختر بهر مادر می دهد   آخرش این خاک ایوانش طلایی می شود گنبد و گلدسته های باصفایی می شود این حرم با چار گنبد می شود بیت الحسن هرکسی اینجا بیاید مجتبایی می شود پنجره فولاد اینجا چه قیامت می کند واقعاً اینجاعجب دارالشفایی می شود نقشه ی این صحن را باید که از زهرا گرفت نقشه را مادر دهد وه چه بنایی می شود گنبد صادق ضریح باقر و صحن حسن پرچم سجاد، دارد دل هوایی می شود! حتم دارم ساخت و ساز حرم های بقیع ازهمان لحظه که آقا تو میایی می شود می رسد روزی که با دستان پر مهر شما از رواق و صحن اینجا رونمایی می شود   آخرش من مطمئنم این گره وا می شود این حرم زیباترین تصویر دنیا می شود     هرچه خواندم در بقیع، از سینه عقده وانشد هرچه گشتم قبر زهرا مادرم پیدا نشد راه ما را بسته بودند هرچه من می خواستم... تا روم درپیش قبر مادر سقا نشد سربه دیوارش نهادم روضه ها خواندم ولی هیچ یک از روضه هایم روضه زهرا نشد "کوچه ای تنگ ودلی سنگ وصدای ضرب دست" بعد از آن سیلی دگر چشمان زهرا وانشد از همان شب که علی تابوت را برشانه برد زائر زهرا شدن جز نیمه ی شبها نشد بعد زهرا مرتضی ماند و غم زخم زبان هیچ کس جز درد پهلو همدم مولا نشد زینبش می گفت من دیدم میان شعله ها مادرم افتاد پشت در و دیگر پا نشد سالها رفت و غروبی خیمه ها آتش گرفت هیچ جایی مثل دشت کربلا غوغا نشد هیچ جایی خواهری داغی به این سختی ندید هیچ جایی بر سر پیراهنی دعوا  نشد 🔸شاعر: _____________________
عاقبت صحـنِ حـَسـن را بـازسـازی می کنیم در کمـالِ سـر به زیـری سـرفـرازی می کنیم دستـه دستـه در مدینـه در میـان هـرولـه بـا نـوای "یا حـَسـن جـان" عشق بـازی‌ می کنیم
غزلی از حرمت ساخته‌ام با «مثلا» گرچه خاک است روی قبر تو ؛ اما مثلا ... گنبدِ زرد تو خورشید شده می‌تابد نور می‌گیرد از آن ؛ گنبدِ خضرا مثلا چه ضریحی شده کارِ هنرِ فرشچیان ! جنسِ هر پنجره‌اش هست ، مُطلّا مثلا چقدَر پارچه‌ی سبز ، گره خورده به آن می‌کنی باز ، تمام گره‌ها را مثلا خادمانت همه دورِ سرمان می‌گردند ما عزیزیم ، در این صحنِ مُعلّا مثلا تشنه‌ها مست شوند از مِیِ سقاخانه ساقیِ میکده هم «حضرت سقا» مثلا هیئتی شکل گرفته‌ست ، میان حرمت نام هیئت شده «یا حضرت زهرا» مثلا روضه‌خوانی وسطِ صحن ، حکایت می‌خواند قصه‌ی کوچه‌ای از شهر تو ؛ حالا مثلا ... مادری با پسرش رد شده از آن ؛ اما ... هیچ کس راه نبسته‌ست بر آنها مثلا دست نامردِ کسی هم وسط کوچه نبود چادری خاک نخورده‌ست ، در آنجا مثلا مادرِ قصه‌ی ما رفت ، صحیح و سالم وَ نپوشاند ، رخ از دیده‌ی مولا مثلا بعدِ مجلس همه رفتند ، زیارت کردند تربتِ حضرت زهرا شده پیدا مثلا ... 🔸شاعر: _________________________
خوش آن نسیم که می آید از کنار بقیع خوشا هوای روان بخش و مُشکبار بقیع فرشتگان ز زمین می برند سوی بهشت برای غالیه‌ی حوریان غبار بقیع اگرکه طورتجلّی ز صدق می طلبی بیا به گلشن روحانی دیار بقیع دریغ و درد که از ظلم دشمنان خدا خراب شد همه آثار بی شمار بقیع ایا که غیرت دین داری و ولایت آل ببار خون، عوض اشک در کنار بقیع خراب کرد ستم، مشهد چهار امام کز آن شرف به سما یافت خاکسار بقیع نخست مرقد سبط نبی امام حسن بزرگ محور اعزاز و افتخار بقیع مزار حضرت سجاد، اسوه عبّاد امین اعظم حق، رکن استوار بقیع مزار حضرت باقر، عزیز پیغمبر که بر فزوده به اجلال و اشتهار بقیع مزار حضرت صادق رییس مذهب و دین جهان علم و عمل، نور کردگار بقیع قبور منهدم دیگر از تبار رسول فزوده است بر اوضاع رنج بار بقیع زظلم فرقه وهّابیان ناکس دون بیا ببین که خزان گشته نوبهار بقیع در این مصائب عظمی ولی عصر بوَد شکسته خاطر و محزون و داغدار بقیع کند ظهور و جهان پر کند ز دانش و داد زند به ریشه خصم ستم شعار بقیع قیام باید و مردانگی و همّت و عزم که بر طرف کند این وضع ناگوار بقیع وگرنه تا نشود قطع دست استعمار جهان شیعه بودزار و دل فگار بقیع حرامیان به حرم تا که حاکم اند رواست که مسلمین همه باشندشرمسار بقیع سلام بی حد و بسیار بر پیمبر و آل درود وافر و بی انتها نثار بقیع ز یاد مرقد ویران اولیای خدا همیشه«لطفی صافی»است بی قراربقیع 🔸شاعر: __________________________
یک زمان اینجا زیارتگاه بود شعر زوار حرم بی آه بود چشم ها پر بود از شوقِ نگاه مرقدی که بود بر دلها پناه شیعیان را وعده دیدار بود چلچراغش دائما بیدار بود بود امید مسلمانان بقیع کربلایِ دیگر خوبان بقیع باز با نقشه سقیفه رخنه کرد در مدینه با عداوت فتنه کرد چشم دیدار حرم را چون نداشت با شقاوت داغ بر دلها گذاشت با همان دستی که مولا را زدند با همان دستی که زهرا را زدند باز با کینه نگاه انداختند تیشه بر این بارگاه انداختند 🔸شاعر: _________________________
دلم شورِ دمادم دارد اینجا هوای گریه نم نم دارد اینجا دلِ من روشن از نورِ حضور است صفای سعی و زمزم دارد اینجا به یادِ گل رخان با سینه ی درد هزاران غصه و غم دارد اینجا نمی پرسد کسی از حالِ زارش نه همراهی نه محرم دارد اینجا ندارد هم زبانی، هم نشینی بسی اندوه و ماتم دارد اینجا نشسته خسته وُ غمگین کناری که یاری مهربان کم دارد اینجا! 🔸شاعر: _____________________
بغض گلو، صحن و سرایِ گرد و خاکی شد آب و نانِ این گدای گرد و خاکی با پای دل وارد شدم محض زیارت حیران و گریان با دو پایِ گرد و خاکی خواندم پس از قران، زیارتنامه ام را در زیر یک ایوان-طلای گرد و خاکی چندین کبوتر دورِ چندین قبرِ معصوم زد بال و پر؛ با بال های گرد و خاکی دردِ دو عالم شد مداوا تا ابد با- دارویِ این دارالشّفای گرد و خاکی بالاسرِ شیخ الائمه(ع) می نشینند کلّ مراجع با عبای گرد و خاکی بر سینه و بر سر زدم مابینِ روضه در گوشۂ زائرسرایِ گرد و خاکی در ذهن، بوسیدم بقیعِ بی حرم را یک عمر با شالِ عزای گرد و خاکی! 🔸شاعر: _________________