#ولادت_ امام_ جواد_علیه_السلام
آسمان اشک شوق می بارید
عشق روی زمین قدم می زد
دست باران به شانه ها می خورد
خلوت باغ را بهم می زد
اسکله بر افق تبسم کرد
موج و ساحل کنار هم ماندند
جزر ومد کف زدند و رقصیدند
و صدفها ترانه می خواندند
پر و بال کبوتران واشد
دل خود را به آسمان دادند
ماتشان برده بود و از بالا
خانه ای را بهم نشان دادند
خانه ی آیه ها و آینه ها
کعبه تنها رفیق و همگامش
قعر زیر بنای آن خورشید
پاتوق هر فرشته ای بامش
ناگهان عرش بر زمین افتاد
فرش تعظیم کرده و پا شد
و ملائک به چشم خود دیدند
سرزمین مدینه زيبا شد
ازدحام گدا چنان پشتِ
در خانه هجوم آوردند
به گمانم که روزی ِخود را
تا نگیرند بر نمی گردند
نهمین نور خانواده ی عشق
هشتمین طفل مادر دنیا
پسر ماهِ حضرت خورشید
پدر جود و مهربانی ها
هنر یک نگاه او حاتم
بسکه از رتبه ی کرم رد شد
باعث قحطی گدا شده است
دست و دل بازی اش زبانزد شد
السلام ای امام سائلها
حضرت عشق همجوار خدا
دامنت رابه دست ما برسان
لطف حق٬ ای خزانه دار خدا
جود تو علت وجود من است
سوره ی کوثر امام رضا
تو جوانی جوانی ام به فدات
ای علی اکبر امام رضا
تو بهاری وسبزی و سروي
ماخمیده درخت پائیزیم
گریه ی تو ز ماتم زهراست
مابرای تو اشک می ریزیم
**
گرچه بی ارزشیم و سرباریم
ماخریده شدیم گریه کنیم
خنده اصلاً به ما نمی آید
آفریده شدیم گریه کنیم
#حامد_خاكي
#امام_جواد #مرثیه_امام_جواد
داغ اين ماه كه تنها پسر خورشيد است
مثل يك درد به جان جگر خورشيد است
دل شب سوخته از شعله زخم جگرش
سينه افروخته از آتش آه سحرش
از همان كودكي آتش به جگر داشته است
كمتر از يك دهه از عمر ، پدر داشته است
سالها مي شود از زندگي اش سير شده است
اول راه جواني چه قدر پير شده است
غمش از طايفه ی آن غم خاكستري است
چون دل خاطره ی سوخته اش مادري است
خلوتش غلغله از مردم چشمان تر است
ميشود گفت كه او كشته ی ديوار و در است
نشد آخر دلي آواره دردش بشود
مرهم مرگ مگر چاره دردش بشود
تا كه آرام شود مرغ دل در قفسش
سرمه ی صبر كشيده است به پلك نفسش
نه كه با آتش اين زهر كنار آمده است
جگرش با نفس سوخته بار آمده است
بي سبب نيست اگر اينهمه بي تاب شده است
حتم دارم كه تمام جگرش آب شده است
حالت خسته چشمش چه ملال انگيز است
دهنش نيز كه از خون جگر لبريز است
ديده را بست كه از درد بپيچد به خودش
ناگزير است كه از درد بپيچد به خودش
اي خدا با كه بگوئيم چه آمد به سرش
دست و پا زد كه بيايد به كنارش پسرش
اي خدا با كه بگوئيم دل حساسش
سوخت با توطئه ی يار نمك نشناسش
آي زنها به غم بي كسي اش دف نزنيد
پاي اين از نفس افتاده چنين كف نزنيد
در نبنديد بمانيد جوابش بدهيد
جگرش سوخته زنها كمي آبش بدهيد
نسبش راه به سر منزل عصمت دارد
آي زنها پسر فاطمه حرمت دارد
روي اين خاك ، غريبانه تنش را نكشيد
گردنش زخم شده پيرهنش را نكشيد
اگر اين شد كه سرانجام به بامش ببريد
آي زنها كمي آرام به بامش ببريد
نکشیدش که تنش لطمه ی دیگر نخورد
یا سرش با لبه ی تیز دری بر نخورد
كمي آرام كه دارد كمرش ميشكند
آخر از تيزي اين پله سرش ميشكند
مادرش گرم تماشاست مواظب باشید
این جگر گوشه ی زهراست مواظب باشید
بر سر بام كه برديد رهايش نكنيد
مثل غارتزده كرب و بلايش نكنيد
بگذاريد بماند به تنش پيرهنش
نكند با تب خورشيد بسوزد بدنش
آي زنها كمي آرام ، رسيده پيغام
او امام است مبادا كه بيافتد از بام
🔸شاعر:
#حامد_خاکی
___________________________
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
نبودی زندگی ویرون شده بود
حال و روزمون پریشون شده بود
خونه ای که تو رو از علی گرفت
بعد تو شبیه زندون شده بود
بی تو خواستم بمیرم اجل نذاشت
کسی پیش پام راه حل نذاشت
به خدا توی محل خودمون
بعد تو کسی به من محل نذاشت
مدینه میخواست هراسونت کنه
پشت زخم کاری پنهونت کنه
چون تو خونه ی علی بودی، کسی
نیومد دوا و درمونت کنه
پره خاکستره و دوده صورتت
زخمی یه مشت حسوده صورتت
بیست و پنج ساله گذشته فاطمه
بیست و پنج ساله کبوده صورتت
توو آتیش بال تو بی پر شده بود
وقتی شعله چند برابر شده بود
تو نشون ندادی اما فهمیدم
فهمیدم موهات کوتاه تر شده بود
روی خاک جاده بودی یادمه
دل به غربت داده بودی یادمه
چل نفر رد شدن از روی تنت
زیر پا افتاده بودی یادمه
زخماتو دیدم که بازه افتادم
شب تشییع جنازه افتادم
حرف اون چهل تا نامرد و زدم
یاد چل تا نعل تازه افتادم
میدونی نعل با بدن چه میکنه؟؟
با یه جسم بی کفن چه میکنه؟؟
میدونی یکی بشینه رو سینت
وقت دست و پا زدن چه میکنه؟؟
🔸شاعر:
#حامد_خاکی
________________________
#مرثیه_حضرت_رقیه #مصائب_شام
حال من از این خراب ترم بشه
کسی نیس که سایه ی سرم بشه
بدون عمه سفر نمیره که
یه چیزی بگید که باورم بشه
.
دیگه از کسی سوال نمی کنم
خودم و دیگه وبال نمی کنم
بد جوری موی سرم کشیده شد
عمه من زجر و حلال نمی کنم
.
زخمامو به عمه هام نشون دادم
گوشواره هامو به ساربون دادم
من باید بابامو امشب ببینم
نمی خوام بیاد ببینه جون دادم
.
دخترت از عمه شرمنده میشه
روزی صد بار میمیره زنده میشه
بسکه هر کسی رسیده کشیده
دس به موهام میزنم کنده میشه
.
دردای بی دوا مو چیکار کنم
من نماز شبامو چیکار کنم
هی به من میگن بدو نمیتونم
آبله های پامو چیکار کنم
.
تو ندیدی آخه پژمردن مو
سر به زیر بال و پر بردن مو
وقتی از شتر می افتادم بابا
عمه هم ندید زمین خوردن مو
🔸شاعر:
#حامد_خاکی
=============================
#ولادت_ امام_ جواد_علیه_السلام
آسمان اشک شوق می بارید
عشق روی زمین قدم می زد
دست باران به شانه ها می خورد
خلوت باغ را بهم می زد
اسکله بر افق تبسم کرد
موج و ساحل کنار هم ماندند
جزر ومد کف زدند و رقصیدند
و صدفها ترانه می خواندند
پر و بال کبوتران واشد
دل خود را به آسمان دادند
ماتشان برده بود و از بالا
خانه ای را بهم نشان دادند
خانه ی آیه ها و آینه ها
کعبه تنها رفیق و همگامش
قعر زیر بنای آن خورشید
پاتوق هر فرشته ای بامش
ناگهان عرش بر زمین افتاد
فرش تعظیم کرده و پا شد
و ملائک به چشم خود دیدند
سرزمین مدینه زيبا شد
ازدحام گدا چنان پشتِ
در خانه هجوم آوردند
به گمانم که روزی ِخود را
تا نگیرند بر نمی گردند
نهمین نور خانواده ی عشق
هشتمین طفل مادر دنیا
پسر ماهِ حضرت خورشید
پدر جود و مهربانی ها
هنر یک نگاه او حاتم
بسکه از رتبه ی کرم رد شد
باعث قحطی گدا شده است
دست و دل بازی اش زبانزد شد
السلام ای امام سائلها
حضرت عشق همجوار خدا
دامنت رابه دست ما برسان
لطف حق٬ ای خزانه دار خدا
جود تو علت وجود من است
سوره ی کوثر امام رضا
تو جوانی جوانی ام به فدات
ای علی اکبر امام رضا
تو بهاری وسبزی و سروي
ماخمیده درخت پائیزیم
گریه ی تو ز ماتم زهراست
مابرای تو اشک می ریزیم
**
گرچه بی ارزشیم و سرباریم
ماخریده شدیم گریه کنیم
خنده اصلاً به ما نمی آید
آفریده شدیم گریه کنیم
#حامد_خاكي