eitaa logo
ذاکرین آل الله
296 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
319 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
دیده بگشا که ز دوریِ شما خسته شدم آمدم ناله کنم یار بیا خسته شدم سر به زیر آمده ام تا که بگویم به شما از گناهان زیادم بخدا خسته شدم خواستم نوکر مخلص بشوم حیف نشد دیگر از نفسم و این عُجب و ریا خسته شدم اشتباهی که ز من سر زده را باز ببخش یاری ام کن همه عمرم، همه جا، خسته شدم ای حبیبم تو فقط از دل من با خبری وا کن امشب گره ی کار مرا خسته شدم شهرمان رنگ تو را کم به خودش دیده و من دیگر از شهرم و این حال و هوا خسته شدم تا به کِی رو بزنم پیش تو و گریه کنم یک نگاهی بکن آقا به گدا خسته شدم باز هم جا نشدم بین گـدایانِ حـرم پس نپرسید ز حالم که چرا خسته شدم این همه سینه زدم مزد مرا هم بده و راهی ام کن حرم کرببلا خسته شدم : این روزها غمِ حرم و غربت و فراق افتاده مثل زخم به جانم، حسین جان
یک اربعین ز داغ، دل مضطرم شکست یک اربعین، سرشک به چشم ترم شکست یک اربعین مدام به ما خنده کرده اند با رفتن تو حرمت اهل حرم شکست در کل عمر بال و پرم بودی ای حسین در زیر اسب ماندی و بال و پرم شکست وقتی که روی پیکر تو پا گذاشتند دیدم که استخوان تنت در برم شکست با دیدن تو یاد از آن کوچه کرده ام آنجا که از لگد، کمر مادرم شکست ای یار از خرابه مپرسی ز خواهرت آندم که قلب طفل، به دور و برم شکست من دست بسته بودم و از روی بام ها سنگم زدند و مثل سر تو سرم شکست : 💔 تو  خودت از سر نی خوب تماشا کردی که چه بر زینب غمخوار چهل روز گذشت سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
دور از تو نیستم که دلم در هوای توست قلبم به زیر تابش گنبد طلای توست تنها غذای حضرتی ات نه رئوف من در سفره ام  هر آنچه که دارم غذای توست اول تو یاد می کنی و یاد می کنم هر صبح قلب مشتعلم جای پای توست تنها نه در حرم که به هر جای این زمین هر خسته ایی که گم بشود آشنای توست اهلیتم کجا و کریمان اهل بیت عبد جواد بودن من از دعای توست هک شد به هر رواق بیاید گناهکار اصلا که چشم پوشیِ از ما بنای توست هر کس جواب شد، تو بغل باز می کنی بر کودک مریض محبت دوای توست مهران به یاد مهر تو پرواز می کنم الحق جواز کرببلا با رضای توست : از هرچه هست دور و برم خسته‌ام فقط صحن و سرای شاه خراسانم آرزوست
1.83M
دلم گرفته بهانه، سلام شاه نجف كه قبله گاه دلم گشته بارگاه نجف تمام صحن بوی دارد شمیم سیب بیاید میان راه نجف صفای هر سحرش، گریه بر غم به گوش میرسد آرام سوز و آه نجف قدم زده دل شب در میان نخلستان امان ز كوفه و خونابه های چاه نجف قرار ما همه همان جایی كه سوی شاه خراسان بُوَد نگاه نجف قسم به نم نم اشكم پس از اذان صبح چقدر بوی میدهد پگاه نجف : دستِ خودم که نیست دلربا شده دل شب به شب برای تو تنگ است
گرفته است دلم مثل آسمان امشب دوباره حرف فراق است در میان امشب به پای ثانیه ها چنگ می زنم اما چرا نمی گذرد کندتر زمان امشب فدای سینه زن خسته ای که بعد دو ماه گرفته کنج حسینیه آشیان امشب یکی برای خود آرام روضه می خواند زبان گرفته یکی هم امشب مدینه، کرب و بلا، سامرا، نجف، مشهد کجاست صاحب عزا صاحب الزمان امشب بیا بخاطر این اشک، این لباس سیاه دمی کنار عزادارها بمان امشب نخواهم اجر، ولی از تو خواهشی دارم بیا به مجلس ما روضه ای بخوان امشب پس از دو ماه چه اجریست بهتر از اینکه در آستان رضاییم میهمان امشب چه سفره ای شود آن سفره ای که جمع شود به دست بخشش آقای مهربان امشب : تاج شاهی مال مردم، خاک پایت مال من حسرت این پای بوسی را سلیمان میکشد
آقا اجازه هست از بگویم از مـادرت از لشکـر بگویم از کوچه ای تنگ و دل سنگ مغیره از دختـری با چشمـهـای تر بگویم آقا زبانـم لال دستـی رفت بالا خون میچکد از گوش اگر بهتر بگویم آقا نمی آیی؟ ببین شعله ور شد از آتش و موی سر و معجر بگویم آقا زبانم سوخت، مـادر سوخت آقا می خواستم در پشت در مادر بگویم از ازدحـام و چِـل نفـر نامرد و مـادر از سینه ی و میخ در بگویم : روضه ها را خواندم اما ماجرایی بدتر از درد پهلو باعث اندوه بسیارم نشد یک پسر در بین کوچه ناله میزد آمدم گوشوار مادرم از خاک بردارم نشد عجل_فرجهم
خواستم دست تو را باز نمایم که نشد پا به پای تو در آن کوچه بیایم که نشد همه همدست شدند دست خدا را بستند خواستم این گره کور گشایم که نشد ریختند بر سر من، دست زتو بردارم هر چه کردم نکنند از تو جدایم که نشد سعی کردم که به پیش تو نیفتم به زمین قنفذ آنقدر زد، انداخت زپایم که نشد دست خود را به در سوخته حائل کردم جان شش ماهه خود حفظ نمایم که نشد حیف شد بعد سه ماهی گل من وا می شد می شد امروز بخوابد روی پایم که نشد خواستم زودتر از این بروم نزد پدر زینب اینقدر دعا کرد برایم که نشد دست بشکسته اگر یاری زهرا می کرد میشد این قطره اشک تو شفایم که نشد به همین پهلوی بشکسته حلالم کن علی خواستم دست تو را باز نمایم که نشد : یک کوچه و یک نگاه تار و کم سو مسمـارِ در و غـلاف و تیغ و بازو حق دارد، اگر که مـادرم میگیرد یک دست به دیوار و یکی بر پهلو
آقا به ما هم سر بزن ما هم گدائیم در این بیابان گم شدیم اصلاً کجائیم؟ نوری بده در این شب تار جهنم تا پا برهنه، سینه زن، پیشت بیائیم در روضه ها گرچه به دنبال تو هستیم اما پس از گریه فراموشت نمائیم قطعاً اگر اینجا نمی آیی دلیلش این است که ما مثل کاهی بی بهائیم ما را به جرم عشقبازی دست بستند آقا خدایی جان تو ما بی حیائیم؟ اصلاً کنار تو نشستن کار ما نیست اما به راه دوستانت خاک پائیم فردا به روی سینه های ما نوشته: ما سینه زنهای عموجان شمائیم آقا بگو تا زیر پای تو بیافتیم با روسیاهی باز اما بی ریائیم هرشب میان خواب و رؤیا با پَر دل از زائران سرزمین کربلائیم : هر صبحِ جمعه ناحیه ها ندبه می‌کنند: می‌آید او که منتقم و دادخواهِ ماست سلام عليكم و رحمة الله، معطر بنام
شاعر برای از تو سرودن زبان نداشت حتی قلم برای نوشتن توان نداشت مولای من اگر تو نبودی بدون شک قرآن حق برای ولایت نشان نداشت از زور بازویت به همه گفته ام، علی دنیا به غیرِ تو که یلی پهلوان نداشت طوری به روی دشمن خود تیغ میکشی انگار دشمن از دم اول امان نداشت تنها علی بدون زره رفته در نبرد ترسی میان معرکه از این و آن نداشت رزق زمینیان همه در دست مرتضاست حیدر اگر نبود کسی آب و نان نداشت زهراست مادر بشریت بنابراین آدم به جز علی پدری مهربان نداشت : ♥️ در جهان شاهی به جز شاه نجف افسانه است هرکه مولایش شود غیر علی، دیوانه است سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
1.28M
داستان کوچه را هرکس شنید آه از عمق وجودش بر کشید لمس کن اوج مصیبت را کمی سر کش از دریایی از ماتم نمی تاکنون بغض شکسته دیده ای؟ مادری از پا نشسته دیده ای؟ تاکنون سر نهفته داشتی؟ ماجراهای نگفته داشتی؟ تاکنون دریای ماتم دیده ای؟ مادرت را با قد خم دیده ای؟ داشتی در سینه آهی دردناک؟ مادرت را دیده ای بر روی خاک؟ دیده ها از اشک خون تر دیده ای؟ خاک کوچه روی چادر دیده ای؟ تاکنون لا جرعه از غم خورده ای؟ تاکنون سیلی محکم خورده ای؟ تاکنون بودی عصای مادرت؟ از مصیبت خاک ریزی بر سرت؟ گوشواره دانه دانه برده ای؟ مادرت را سمت خانه برده ای؟ : 💔 یا رب نصیب هیچ غریب دگر مکن داغی که گیسوان حسن را سپید کرد غلامحسین_دهقان
نگاهم کن، دلم یک خلوتِ جانانه می خواهد کبوتروار آمد روی گنبد، دانه می خواهد عطش دارم، تو در جریانی و دیریست میدانی دلم یک جرعه از دریای سقاخانه می خواهد ضمانت کردی و از دستهای مهربان تو برای بستنِ پیمان، دلم پیمانه می خواهد فدای آن گلایلـهایِ بالایِ ضریحت که ملائک پرور است و دورِ خود پروانه می خواهد گدا آدابِ درباری نمیداند فقط از تو سلامی مهربان و کاملا شاهانه می خواهد سر از دیوارِ گوهرشاد عمری برنمی دارم که غمهایِ وسیع و بیشمارم شانه می خواهد به گنبد عادتم دادی کنار صحنِ آزادی کبوتر بچه ات را رد نکن که لانه می خواهد به دعوتنامه محتاجم نگاهم خیره مانده ست و براتِ کربلا از دستِ صاحبخانه می خواهد : عشق یعنی که دمی بشنوی از نام رضا و دلت گریه کنان راهی مشهد بشود
هردم به آخرین سخنت گریه میکنم یاد غروب و زخم تنت گریه میکنم یکدم بیا ببین که فتادم زپا حسین دائم به غصه و محنت گریه میکنم پیراهنت به سینه گرفتم بیا ببین بر خون روی پیرهنت گریه میکنم یادم نمی رود که چه دیدم به قتلگاه با یاد دست و پا زدنت گریه میکنم در زیر آفتابم و یاد تن توأم از طرز زیر و رو شدنت گریه میکنم شد بوریا کفن به تن نعل خورده ات هر لحظه من،بر آن کفنت گریه میکنم کی میرود، زخاطر من مجلس شراب بر چوب دشمن و دهنت گریه میکنم : عمرم تمام و مدح تو مانده ست ناتمام معنای عشق ست والسلام