eitaa logo
ذاکرین آل الله
296 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
319 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
🟤 درخواست ابوبصیر ابوبصیر خدمت امام باقر علیه‌السلام عرض کرد: آقا من خدمت‌گزار شما و از شیعیان شما هستم. کور و نابینا و ناتوان هستم، می‌خواهم برای من بهشت را ضمانت کنی. امام باقر علیه‌السلام فرمود: «می‌خواهی به تو علامت ائمه را نشان بدهم.» عرض کردم: چه مانع دارد که جمع بین هر دو نمایی (هم ضمانت بهشت و هم علامت ائمه). امام باقر علیه‌السلام دست روی چشمان من کشید، همین‌که دست روی چشم کشید، امام باقر علیه‌السلام فرمود: «اکنون چشم خود را باز کن چه می‌بینی؟» ابوبصیر می‌گوید: به خدا قسم، جز سگ و خوک و بوزینه چیزی دیگر ندیدم. عرض کردم: این بخت‌برگشتگان چه کسانی هستند که مسخ شده‌اند؟ امام باقر علیه‌السلام فرمود: «اینها را که می‌بینی جمعیت انبوه مخالفین ما هستند که اگر پرده برداشته شود شیعیان مخالفین خود را جز به این صورت نمی‌بینند.» آنگاه امام باقر علیه‌السلام فرمود: «حالا اگر میل داری چشم تو را همین‌طور بگذارم و اگر می‌خواهی ضامن بهشت شوم باید شما را برگردانم به صورت اول.» ابوبصیر عرض کرد: آقا من احتیاج به تماشای این مردم بد سیرت ندارم، مرا برگردان به صورت اول خودم، من هیچ چیز را با بهشت معاوضه نمی‌کنم. آنگاه امام باقر علیه‌السلام دست بر چشم او کشید و مثل اول نابینا شد. 📚منبع بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ۱۱، ص ۱۸۲
🟫 امام باقر(ع) در شام ابی بکر حفری می‌گوید: یکبار امام باقر علیه‌السلام را به شام به نزد هشام بن عبدالملک بردند. قبلا هشام بن عبدالملک به درباریان خود گفته بود، وقتی که که من از سرزنش امام باقر علیه‌السلام دست کشیدم شما شروع به سرزنش کنید. وقتی که امام باقر علیه‌السلام داخل شد با دست، اشاره به همه نمود و فرمود: «سلام بر همه‌ی شما.» آنگاه آن حضرت نشست. هشام از اینکه امام باقر علیه‌السلام او را به عنوان خلیفه سلام نکرده و بدون اجازه نشسته، بسیار خشمگین شده و گفت: «محمد بن علی» چه شده که پیوسته یکی پس از دیگری خروج می‌کنید و اختلاف به وجود می‌آورید و مردم را به پیشوایی خود دعوت می‌کنید. خیال می‌کنید امام هستید با اینکه علم و اطلاعی ندارید. هشام از این قبیل حرف‌ها زد و همین که ساکت شد، دیگر درباریان، یکی‌یکی شروع به سرزنش نمودن امام کردند. پس از اندک مدتی، امام باقر علیه‌السلام از جای خود حرکت نموده و فرمود: «شما چه تصور می‌کنید و هدف شما از این کارها چیست؟ هدایت همه‌ی ملت عرب به وسیله‌ی خانواده‌ی ما انجام گرفت و به وسیله‌ی ما کار شما پایان می‌پذیرد. اگر شما یک قدرت زودگذری دارید ما را سلطنتی طولانی است. بعد از حکومت ما، دیگر حکومتی نخواهد بود. زیرا ما اهل عاقبت هستیم و خداوند می‌فرماید»: «و العاقبة للمتقین؛ عاقبت از آن پرهیزکاران است.» 📚منبع بحارالانوار، ج ۳۱، ص ۱۸۵
🔳 اعطا کننده لقب باقر در کتاب کافی، احادیثی درباره ولادت امام باقر(ع) جمع‌آوری شده است. در یکی از این احادیث می‌خوانیم که جابر بن عبدالله انصاری که از اصحاب رسول خدا(ص) بود، سالها بعد از ایشان در شهر مدینه گویا انتظار یافتن شخص خاصی را داشت و صدا می‌زد «یا باقرالعلم». مردم که از جریان بی‌خبر بودند درباره او افکار ناروا به خود راه می‌دادند. مثلا می‌گفتند جابر هذیان می‌گوید؛ تا اینکه یک روز جابر متوجه محمد بن علی(ع) شد و سر آن حضرت را بوسید و “پدر و مادرم فدایت باد” گفت زیرا از یکسان بودن شمائل و اسم آن حضرت با رسول اکرم(ص) به یقین رسید که او همان شخصی است که وصفش را سالها قبل از رسول خدا(ص) شنیده بود که: «ای جابر، تو به زمانی خواهی رسید که در آن مردی از من وجود خواهد داشت که علم را به گونه‌ای بسیار شدید خواهد شکافت.» این قضیه مربوط به زمانی است که امام باقر علیه‌السلام جوانی کم سال است و در پرتو امامت حضرت سجاد(ع) زندگی می‌کند. 📚منبع کافی، شیخ کلینی، ج۱ٰ، ص۴۶۹