eitaa logo
ذاکرین آل الله
360 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
439 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
تا زمانی که به زیر چرخ دواریم ما با دل بی تاب مان دنبال دلداریم ما دوست دارم، نه تو،بلکه دوستداران تورا از کسی که دوستدارت نیست،بیزاریم ما روزها از درد هجران است بی تابیم ما شام ها با فکر وصل توست بیداریم ما رحمت عامی و عالم زیر باران شماست از کرم میباری و از درد میباریم ما ای که ذکر مادرت الجار ثم الدار بود رد نکن همسایه مارا که گرفتاریم ما گریه بین نوکران باشد زبان مشترک با دو چشم‌ خویش پس مشغول گفتاریم ما موقع برداشت محصول ما در محشر است در زمین روضه هایت اشک می کاریم ما ما به تو جان را بدهکاریم آقاجان ولی یک مشایه،اربعین از تو طلبکاریم ما مستی اسم تو برده هوش عالم را حسین خُم ما قلب ست و از این باده سرشاریم ما در سیاهی لشگرت آقا حسابم میکنی؟؟ یا عزیز الله سربازیم؟،سرباریم ما؟ ما اسیرت گشته و،آزاد از دنیا شدیم نحن احرارالحسین در حال اقراریم ما روضه ی رضوان تو دارالشفای عالم ست نوشدارو تربت اعلات،بیماریم ما دست روی چشم دارم تا تورا پیدا کنم هجر را پایان بده تا چند بشماریم ما هر کجا یک یا حسین گفتیم آنجا کربلاست السلام ای شاه عطشان، جز زواریم ما گندم ری باعثش شد پیکرت شد آسیاب به تلافی بعد تو گندم نمی کاریم ما اسب حیوان نجیبی بود قبل از کربلا بعد عاشورا دگر از اسب بیزاریم ما من احب الله؟ هر کس که تو را می خواهدت وتر موتور خدایی دوستت داریم ما
ای خطّ تو مکتب مکاتب ای خاک تو قله‌ی مراتب اوصاف تو مثل آفتاب است پُر کرده مشارق و مغارب مقهور تو قاهران تاریخ مغلوب تو فاتحان غالب احکام تو را کلیم، مشتاق اسلام تو را مسیح، طالب در وصف تو بیت “اَنوَری” را می‌آورم ای مراد صائب “گردون به ستایش تو مایل اختر به پرستش تو راغب” گفتم پدر عبودیت کیست گفتا پسر ابوالعجائب تو جای خود از غلام تُرکت دیدیم عجایب و غرایب ما جز به تو رغبتی نداریم ای صاحب لیلة‌الرغائب از حوزه‌ی روضه آبرو یافت از جمله رسائل و مکاسب حاضر نشود به حوض کوثر از درس تو آنکه گشت غایب بر خلق اگر که مستحبّ است بر ماست زیارت تو واجب قربان سرت که دستگیر است حتی شده در دل مصائب گویند سر مطهر تو بر مرکب نیزه بود راکب نقل است پس از تنور افتاد یک شب گذرت به دیر راهب با درهم اندکی سرت را آن یار گرفت از اجانب با مُشک و گلاب شستشو داد پیچید به جامه‌ای مناسب مبهوت فقط نگاه می‌کرد تا با تو شد اینچنین مُصاحِب ای ماه خوش آمدی به دیرم ای روی تو حسرت کواکب تا حال من از سری بریده این قدر ندیده‌ام عجایب شادم که به هر کسی زدی سر مختوم به خیر شد عواقب
به سر موی تو سوگند پریشان تواییم بیقرار سر تو، بی سر و سامان تواییم چشم ما گریه مگر داشت نبودی تو اگر کشته اشکی و ما کشته چشمان تواییم مادرت خواست که تحویل بگیری ما را همه دنباله روی حرّ پشیمان تواییم آب و نان داد به ما دست علی با غم تو ما فقیران حرم دست به دامان تواییم طلب وصل تو با سیر الی الله یکیست اینچنین است که مجنون بیابان تواییم علم توحید ز نور علمت معلوم است همه تسلیم علمدار و مسلمان تواییم باطن محضر تو عرش الهی ست حسین ای بقربان مقام تو که حیران تواییم انبیا دلهره ی روز تو را داشته اند تا بگویند اسیر شب هجران تواییم لب افسوس گزیدیم به دندان ای داد روزگاریست به یاد لب و دندان تواییم
رفتی و داغ تو اما روی دوشم مانده است روضه ها را یک به یک مادر برایم خوانده است رفتی و با رفتنت حال مرا یک دم ببین با چه حالی می روم ای قاری نیزه نشین سایه ام را قبل از این نامحرمی یک دم ندید بین این قوم ارازل خواهرت قامت خمید تا که بردم نام تو دشمن مرا هر لحظه زد بی بهانه با بهانه بی حساب و بی عدد غیرت الهی و از نیزه نگاهم میکنی ای سر مجروح من گريه به آهم میکنی یک سر بند اسارت گردن سجاد تو یک سرش بسته به دست زینب آزاد تو عفتم زهرایی و من در شجاعت حیدرم من به صوت حیدری آیینه ای از مادرم وقت خطبه خواندنم حیدر نمایان می‌شود آخر هر خطبه ام یک ختم قرآن می‌شود با قیامت تو قیامت کرده‌ای و بعد از این خواهرت داده ادامه راه حق را بر زمین گرچه معجر برده دشمن از من و طفلان تو نور حق کرده تجلی بر رخ مرجان تو بعد عاشورای تو وقت قیام زینب است حرف حق هم بعد از این عین کلام زینب است
نبوده دخترت یک لحظه هم آرام بعد از تو چه باید کرد با بی تابی ایتام بعد از تو جهان یک کودک ترسیده بر خار مغیلان است یتیمی را کند احساس در هرگام بعد از تو کنار تو فقط یک کربلا را دیده ام اما فراوان کربلا ها دیده ام در شام بعد از تو نبارید آسمان روز دهم در کربلا اما چه سنگین بود باران از روی هربام بعد از تو وضو میساخت با خون گلویت آنکه در سر داشت بخواند فاتحه بر پیکر اسلام بعد از تو ولی تو‌ آتشی را شعله ور کردی که میسوزد حرارت در حرارت قلب خاص و عام بعد از تو چه مانده از یزید آیا ، چه مانده از تو در دل ها که مانده ننگ بعد از او ، که مانده نام بعد از تو به دیدار خدا رفتی ولی با بوریا رفتی میان عاشقان تغییر کرد احرام بعد از تو
هر کجا می خوانمت بر گوش جان آید جوابم پیش من با من هم آوائی نمی دانم کجائی شهر را گردم به شوقت کو به کو منزل به منزل یا به دشت و کوه و صحرایی نمی دانم کجائی کعبه ای یا کربلا یا در نجف یا کاظمینی یا کنار قبر زهرائی نمی دانم کجائی عبد را هجران مولا تلخ تر از زهر باشد من تو را عبدم تو مولائی نمی دانم کجائی زخم قرآن را شفابخشی به تیغ انتقامت درد عترت را مداوائی نمی دانم کجائی مانده بر لب های اصغر همچنان نقش تبسم تا برای انتقام آئی نمی دانم کجائی «میثم» از خون جگر دائم بیادت دیده شوید تا بر او هم چهره بگشائی نمی دانم کجائی
🏴زبانحال حضرت رقیه علیها السلام با رأس خونین پدر😭 ( با آهنگی جدید و بسیار دلنشین) خوش گَلموسن بابا قربان اولوم سنه بو نصف شبده چوخ لطف ایتموسن منه شیریندی شَهدِ وَصل خوشدی ایچَم بابا پِشوازیوه گَرک جاندان گیچَم بابا سن هارا ویرانه هارا ، یارالی یارالی خرابه میز تاپوب صفا ، یارالی یارالی سنه قیزون اولا فدا ، یارالی یارالی بیله گَلماقون ووروب اُود دیله، ایوای ایوای دورا بولمورم منی عَفو ایله ، ایوای ایوای یارالی بابا ۴ قانلی بوغازیوین پاک اولمییب قانی باشیله گَلموسن پَس پِیکَرون هانی؟ آننوندا داش یری چوخدان اولوب نشان سویله دوداقیوه کیم وُوردی خیزران؟ دوداقلارون پارچالانوب ،ئولِییدیم ،ئولِییدیم کول یوزووه پَرده سالوب ، ئولِییدیم ،ئولِییدیم دشمن سنی مندن آلوب،ئولِییدیم ،ئولِییدیم دردون منه بابا گَله ، ایوای ایوای گَل یارالی اوزون دیله ، ایوای ایوای مَنکی شَمادته یوخدور هیچ عادَتیم شامین اوشاقلاری سَسلور منی یَتیم مین زَحمتیله من سالدیم اَله سنی یا قال بابا وَ یا بوردان آپار منی اوشاق مَگر چولده یاتار، یورولدوم ، یورولدوم منی خرابه دن قوتار ، یورولدوم ، یورولدوم ناله لَریم عرشه چاتار ، یورولدوم ، یورولدوم بو قَدَر بلایه نجه دوزوم ، ایوای ایوای گوروسن نجه گووَریب یوزوم، ایوای ایوای من ناله ایلورم نِچّه دَلیلی وار باخ بیر یوزومده گور آثارِ سیلی وار عُریان دَوَه بابا یخدی رقیّه نی ایستوردی ئولدوره زَجرِ دنی منی زَجریله بو حَرمله دن ، قورخورام ، قورخورام شمر و سَنان ، هَلهَله دن ،قورخورام ، قورخورام هرگجه بیر مَسئله دن ،قورخورام ، قورخورام بابا گوشواره می آلدیلار ، ایوای ایوای منی آت قاباغینا سالدیلار ، ایوای ایوای
آنکس که خودش وارث درد و محن است درمان بلای جسم و درمان تن است گفتم به صف مریض ها کیست طبیب؟ گفتند که او شریفه بنت الحسن است از برکت نامش آسمان رنگین است نامش به هزار درد ما تسکین است با درد بیا شریفه درمان دارد بانوی حرم طبیب معلولین است همراه حرم به کربلا عازم بود او قوّت زن های بنی هاشم بود زیر لب خود چهار قل میخواند و مجذوب انا ابن الحسنِ قاسم بود از رزم برادران خود آگاه است آگاه ز ماجرای قربانگاه است او دست برادر خودش را بوسید چون با خبر از عزای عبدالله است
وضوی اشک گرفتم تمام دوران را مگر طواف کنم خانه کریمان را حسن حسن به لبم آمده به این امید.. که بر دلم بگذارند نور ایمان را سلام من به شریفه عقیق سرخ حسن کریمه ای که از‌او دیده ایم احسان را کرامتش نبوی نور عصمتش علوی دخیل چادر او کرده اند عرفان را بگو به هرچه گرفتار وقت وقت عطاست شریفه پر بکند کیسه گدایان را خدا گواه که هر حاجتی روا بشود به او قسم بدهی گر خدای سبحان را نوشته اند که با عمه اش اسیری رفت گذشت پای برهنه همه بیابان را نوشته اند که خیلی زدند بانو را به حکم بغض حسن میزدند ایشان را عذاب زخم زبان بیشتر ز شلاق است چه حرفها که نگفتند این اسیران را صبا برو به مدینه بگو به بابایش که دخترت چه کند ناقه های عریان را
زیباترین نشانه ی ایمان شدی حسین تا روی نیزه قاری قرآن شدی حسین با خون خود به پیکر دین داده ای تو جان بی سر شهید بر سر پیمان شدی حسین نفرین بر این زمانه که خورشید روی نی دیدم نشان سنگ کنیزان شدی حسین آغوش گرم خواهر تو بود پس چرا بین تنور رفتی و مهمان شدی حسین تا طعنه بر یتیمی طفل تو میزدند بابا برای کل یتیمان شدی حسین آرام قلب زینب اگر از تولدی رفتی دلیل اشک فرآوان شدی حسین چون گشته اند اهل و عیال تو "کالعبید" "کشتی شکست خورده ی طوفان" شدی حسین باسر به شام در پی ما آمدی اگر بی سر رها میان بیابان شدی حسین پیراهنی که کهنه شده نیست قیمتی اما بمیرم آخرش عریان شدی حسین
آسمان هم خجل از چشم تو و بارانت آخری نیست بر این گریه‌ی بی پایانت آب می‌بینی و طفل و گل و سقا و جوان بیشتر می‌شود انگار غم پنهانت زهر هرچند که یک روز به دادت آمد تو چهل سال به لب آمده هر شب جانت غیر زینب چه کسی درد تو را می‌داند که چه آورده خرابه به دل ویرانت سخت سوزاند دلت را غم آن جسم کبود خواهرت بود که جان داد روی دامانت زخمی بزم شراب است دلت؛ بیخود نیست که چهل سال نکرد اشک دوا، درمانت..
یعقوب کربلا چه قدر گریه میکنی از صبح زود تا به سحر گریه میکنی یعقوب را که غصه ی یوسف شکسته کرد داری برای چند نفـر گـریه میکنی وقتی که چشمهات میافتد به معجری حق داری ای عزیز اگر گریه میکنی این طفل را به جان خودت آب داده اند دیگر چـرا میان گـذر گریه میکنی از صبح تا غروب فقط نیزه میزدند داری به قتل صبر پدر گریه میکنی چشمت چرا ضعیف شده بی رمق شده یعقوب کــربلا چقدر گریه میکنی؟ با دیدن اسیر کجا میرود دلت با دیدن فقیر کجا میرود دلت