بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_شهادت_امام_سجاد_ع
#محمدعلی_بیابانی
انيس هر نفسم آه انتظار تو نيست
بميرد اين دل غافل كه بيقرار تو نيست
خزان بي تو به خود بسكه عادتم داده
نگاه منفعلم در پي بهار تو نيست
به پاي دار تو تمارها دخيل شدند
سر كسي چو من اميدوار دار تو نيست
تو مي تواني از اين مس طلا درست كني
مگو نمي شود آقا مگو كه كار تو نيست
رواست كور شود ديدگان همچو مني
چرا كه شاهد الطاف آشكار تو نيست
روايت است كه يار تو مي شويم به اشك
بدا به من كه همين قدر نيز يار تو نيست
بدا به حال كسي كه به هيات آمده و
گمان كند كه در اين روضه ها كنار تو نيست
براي كرب و بلا، اربعين، شب جمعه
بدا به حال كسي كه اميدوار تو نيست
به غير ديده ي سجاد هيچ چشم دگر
شبيه ديده ي پر ابر و اشكبار تو نيست
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_شهادت_امام_سجاد_ع
#محمدعلی_بیابانی
اگر که دنیا دارم اگر که دین دارم
کمند لطف تو را چونکه در کمین دارم
برای خواستنت گرچه غرق تردیدم
ولی به اینکه تو می خواهی ام یقین دارم
قدم گذار به چشمم که رستگار شوم
فقط به حرمت خاکی که بر جبین دارم
تو در مقابلم آغوش باز داری و من
فقط مقابل تو روی شرمگین دارم
عزاگرفته ی عالم! چقدر خوشحالم
که چشمی اشک فشان و دلی غمین دارم
شبیه امشب تو روی دوش، شال عزا
و بین سینه غم زین العابدین دارم
بیا و کام مرا با نگات شیرین کن
که در میان دلم شور اربعین دارم
#امام_سجاد_ع_شهادت
#امام_سجاد_ع_مصائب
آسمان هم خجل از چشم تو و بارانت
آخری نیست بر این گریهی بی پایانت
آب میبینی و طفل و گل و سقا و جوان
بیشتر میشود انگار غم پنهانت
زهر هرچند که یک روز به دادت آمد
تو چهل سال به لب آمده هر شب جانت
غیر زینب چه کسی درد تو را میداند
که چه آورده خرابه به دل ویرانت
سخت سوزاند دلت را غم آن جسم کبود
خواهرت بود که جان داد روی دامانت
زخمی بزم شراب است دلت؛ بیخود نیست
که چهل سال نکرد اشک دوا، درمانت..
✍ #محمدعلی_بیابانی
#امام_زمان_عج_مناجات
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
آهم چرا از سوز هجرت آتشین نیست
قلبم چرا چون قبل از دوری غمین نیست
تو نیستی! من بی خیال بودن تو
بی عارم و از ننگ داغی بر جبین نیست
من را همیشه در بدی میبینی اما
دیگر شرار قهرت آقا در کمین نیست
حق میدهم از من، تو برداری نظر را
میدانم از لطف تو سهمم بیش از این نیست
انقدر که غیر از تو را با چشم دیدم
چشمم دگر با گریه در روضه قرین نیست
دیگر ندارم انتظار دیدنت را
تقدیر این آلودهدامن اینچنین نیست
تنها مسیری که نجات من در آن است
جز کربلای روزهای اربعین نیست
::
روضه بخوانم! مادری جانسوز میگفت
بعد از حسین ام البنین، ام البنین نیست
✍ #محمدعلی_بیابانی
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج_مناجات_ماه_مبارک_رمضان
با غم هجران تو هرچند که راه آمدیم
باز هم بی تو به استقبال این ماه آمدیم
پای ما را دعوت چشمت به مهمانی کشاند
ما به شوق تو به مهمانی الله آمدیم
آمدیم اما چگونه؟! آمدیم اما چطور؟!
پُر گناه و رو سیاه و باز گمراه آمدیم
چند وقتی هست در ما رغبت دیدار نیست
ما که حتی گاهاً اینجا هم به اکراه آمدیم
خوب میدانی و میدانیم خیلی بد شدیم
خوب میدانی پشیمانیم، آگاه آمدیم
اوج آمال و امید ما در اینجا نوکریست
ما بدین درگاه آری در پی جاه آمدیم
::
شاه را انداخت نیزه از بلندی بر زمین
روضه را دیدیم سنگین است کوتاه آمدیم
✍ #محمدعلی_بیابانی
#ماه_رمضان #وداع_با_ماه_رمضان
#مناجات_امام_زمان
اسیر درد شدیم و دوا نیامد باز
گذشت ماه خدا ماه ما نیامد باز
شبیه هر رمضانی که بی تو آمد و رفت
نفس به سینهٔ ما ماند و جا نیامد باز
چقدر هر سحر از درد دوریش یک ماه
صدا زدیم که آقا بیا؛ نیامد باز
دوباره من نشدم آنچه را که او میخواست
دوباره کرد برایم دعا نیامد باز
اگرچه بد شده بودم ولی مرا بخشید
اگرچه شد دلش از من رضا نیامد باز
دوباره روضه بخوان، روضه خوان! که گریه کنیم
که صاحب همهٔ روضهها نیامد باز
پس از گذشتن یک ماه گریه در دستم
مگو که تذکرهٔ کربلا نیامد باز
🔸شاعر:
#محمدعلی_بیابانی
_____________________________
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
بی شک حوالهی همه امسال کربلاست
مزدی که آخر رمضان میدهد به ما
✍ #محمدعلی_بیابانی
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#ورود_به_ماه_محرم
بر سینۀ خود میفشارم زانوی غم را
وقتی که بی تو باز میبینم محرم را
صاحب عزا با دستهای خویش کوبیدی
بر روی دیوار کدامین خانه پرچم را
ای آسمانِ چشمۀ جوشانِ اشک خون
پربارتر کن بارش این اشک نم نم را
هرشب میان کوچهها بر سینه خواهی زد
وقتی که میخوانند شور و نوحه و دم را
بر رشتۀ پرچم دخیل گریه میبندم
آقا مگیر از دست ما این حبل محکم را
با اذن زهرا، اذن مولا، اذن پیغمبر
با اذن تو پوشیدهام این رخت ماتم را
دلشوره دارم اربعینم را همین اول
امضا کن آقاجان برات کربلایم را
✍ #محمدعلی_بیابانی
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#شب_عاشورا
ای گیسوی هماره پریشان کربلا
ای چشمهی همیشه خروشان کربلا
با ما بگوچه ديدهاي اي خون گريسته!
در سرخي عقيق سليمان كربلا
هر یک فراز ناحیه صد مقتل آتش است
از اعظم مراثی دیوان کربلا
گفتی لَاَنْدُبَنَّکَ یا جدّی الغَریب!
گفتی که جان فدای تو اي جان کربلا!
آب خوش از گلوی تو پایین نمیرود
با یاد خشکی لب عطشان کربلا
آه از دمي كه لشكر اعدا نكرد شرم
كردند رو به خيمهی سلطان كربلا
صفین اگر که مصحف قرآن به نیزه دید
بر نیزه رفت قاری قرآن کربلا
✍ #محمدعلی_بيابانی
#محرم_۱۴۰۴
#شهادت_امام_سجاد_ع
آسمان هم خجل از چشم تو و بارانت
آخری نیست بر این گریهی بی پایانت
آب میبینی و طفل و گل و سقا و جوان
بیشتر میشود انگار غم پنهانت
زهر هرچند که یک روز به دادت آمد
تو چهل سال به لب آمده هر شب جانت
غیر زینب چه کسی درد تو را میداند
که چه آورده خرابه به دل ویرانت
سخت سوزاند دلت را غم آن جسم کبود
خواهرت بود که جان داد روی دامانت
زخمی بزم شراب است دلت؛ بیخود نیست
که چهل سال نکرد اشک دوا، درمانت..
#محمدعلی_بیابانی
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_شهادت_امام_حسن_عسکری_ع
#محمدعلی_بیابانی
تنها نه اینکه بر تن تو جامه ی عزاست
حتی سیاه پوش غمت سرّ من رئاست
غم، واژه ای که بیشتر از هر کس دگر
با چشم های دائم الاشک تو آشناست
تنها، غریب، گوشه ی سرداب خانه ات
بر گونه هایت اشک عزای پدر رهاست
این روزها اگر که ندارید زائری
ما را به سامرا ببر، اینجا پر از گداست
انگار ماتم تو تمامی ندارد و
هر روز، سینه ی تو به یک داغ مبتلاست
تو سوگوار خانه ی آتش گرفته ای
اما شکستن تو در این داغ، بی صداست
مثل همیشه آخر شعرم رسید و باز
دستم به دامن تو و امضای کربلاست
.
#⃣ #فیش_روضه_امام_حسن_عسکری
#⃣ #امام_حسن_عسکری
#⃣ #متن_کامل_روضه
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا مُحَمَّد یا حَسَنَ بْنَ عَلِی اَیُّهَا الزَّکِىُّ الْعَسْکَرِىُّ یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يَا سَفِينَةَ الْحِلْم، يَا أَبَا الْإِمامِ الْمُنْتَظَر يَا وَلِيَّ اللّٰهِ وَابْنَ أَوْلِيَائِهِ يَا حُجَّةَ اللّٰهِ وَ ابْنَ حُجَجِهِ وَ رَحْمَةُ اللّٰهِ وَ بَرَكاتُه...
باید که دنیا فصل در فصلش خزان باشد
وقتی که با تو اینچنین نامهربان باشد
ای کاش که من نیز امشب زائرت بودم
جایی که فرزندت در آنجا روضهخوان باشد..
شيعه ها مثل امشب وارد حرم امام حسن عسكري توی سامرا ميشن صدا مي زنند، آجرك الله، يا صاحب الزمان... خدا صبرتون بده آقاجانم!... ما هم امشب با پای دلمون بریم سامرا به آقامون سر سلامتی بدیم...
ای کاش که من نیز امشب زائرت بودم
جایی که فرزندت در آنجا روضهخوان باشد
وقتی حسن باشی دگر جای تعجب نیست
سقف مزارت هم، زمانی آسمان باشد
وقتی حسن باشی دگر جای تعجب نیست
وضعت میان خانه چون زندانیان باشد
امشب مخواهیم درِ خونه ی اون آقایی بریم، که بیشتر عمرش رو تحت نظر در زندان گذراند، اينقدر آزار و اذيت ديده بیست و هشت سال بیشتر عمر نکرده...
وقتی حسن باشی دگر جای تعجب نیست
خون دلت از کنج لبهایت روان باشد
آری حسن بودی ولی هرگز ندیدی که
گلبرگ روی مادرت چون ارغوان باشد
یا امام عسکری! خیلی اذیت کردن شمارو، یا امام زمان شما هم خیلی غربت کشیدید، درستِ شما چهار ساله بودید باباتون رو شهید کردن، بارها حُرمت باباتون رو نگه نداشتن... اما بمیرم برا اون بچه های قد و نیم قدی که بعد از پیغمبر همه دور مادر رو گرفتن برا پیغمبر عزاداری می کنن، مثل همین روزا بود که ریختن تو خونه، دَرِ خونه رو آتیش زدن، دستای باباشون رو بستن...
علامه امینی گریه می کرد، گفتن: آقا! چرا اینجور گریه می کنید، گفت: الان تو این فکر بودم اگر برا مادر اتفاق بیوفته بچه ها پناه می برن به بابا، اگه برا بابا یه اتفاق بیوفته بچه ها پناه می برن به مادر، تو کوچه بچه ها به کی پناه بردن؟ یکی علی رو می کِشه یه عده حرومی یه مادر رو می زنن.
بعضی روضه ها گریه داره، اما بعضی روضه ها داد داره، بلدی داد بزنی یا نه؟ یه کاری کردن مادرِ سادات مثل پیر زنها راه می رفت، می دونی چرا مثل پیر زنها راه می رفت؟
《از آن روزی که سیلی خورده ام دشوار می بینم
به چشم نیمه باز خود جهان را تار می بینم
دلم می خواست چشمانم نمی دیدند جایی را
که خونِ محسن خود بر در و دیوار می بینم 》
آری حسن بودی ولی هرگز ندیدی که
گلبرگ روی مادرت چون ارغوان باشد
سخت است تشنه باشی و لبهای لرزانت
حتی برای آب خوردن ناتوان باشد
#محمدعلی_بیابانی
یه شربتی است آقا فرمود برا من آماده کنید، تا این شربت رو آوُردند، به دست آقا دادن دستان حضرت لرزش داره نتونست از اون شربت بخوره، لحظاتی بعد صدا زد: مهدیم رو بگید بیاد. تا چشمش به جمال مهدیش روشن شد، هی داره قربون صدقه مهدیش میره،پسرم! میخوام از دست تو آب بنوشم، آقامون برای پدرشون ظرف آبی آوردند، چقدر لذت بخشِ برای یه بابا از دستان فرزندش آب بخوره،اما عرضم اینِ آقا جان! کربلا کار بر عکس شد، دیدن علیِ اکبر از وسط میدان صدا زد: " يَا أبَه! الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِي"...بابا تشنگی منو داره میکُشه.
رسم اینه پسر سر بابا را بغل کنه، اما بین همه یه استثنا وجود داره، کربلا رسمِ عالمُ عوض کرد، فقط یه بابا سراغ دارم خودش سر پسرش رو بغل گرفت، بغل کرد.
«مُنْتخب طُرَیْحی»می نویسه: وقتی تو مجلس عبیدالله اون ملعون یه نگاه به سر کرد، صدا زد: حسین من تو رو قبلِ کربلا دیده بودم، اینقدر پیر نبودی حسین، چی شده همه موهات سفید شده؟ میگن تا این حرفُ زد، بي بي زینب سلام الله علیها بلند شد، صدا زد: من میدونم داداشم کجا پیر شد، داداشم کنارِ بدنِ اِرباً اِربای علی اکبر پیر شد، ای حسین...
نمک زندگی من پسرم بود
نمک زندگی ام را به زمین پاشیدند
آمدم جمع کنم زندگی ام را از خاک
دسته جمعی به من و گَشتن من خندیدند
کربلا رسم عوض شد، به جای اینکه علیِ اکبر سر بابا رو بغل کنه، یه دختر سه ساله سر بابا رو بغل کرد، اما این دختر تو خرابۀ شام سر بابا رو بغل کرد، دید همۀ رگ ها پاره شده، همه دندونا شکسته، لب ها ترک خورده، موها سوخته، صدا زد: بابا! تو همیشه من رو بغل می کردی، الان کار برعکس شده من باید سرت رو بغل کنم، یه مرتبه دیدن سر از توی دستای این بچه یهو افتاد رو زمین، بچه یه طرفه، سَرِ بابا هم یه طرف...
فرج امام زمان، سلامتی رهبری، شفای همه ی مریضا، برآورده شدن همه ی حاجات، نابودی آمریکا و اسرائیل بلند ناله بزن: حسین!
...ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...