#امام_زمان_عج_مناجات_سال_جدید
راهی که به تو ختم نگردید کج است
بی مرحمت تو کار عالم فلج است
هرسال، بدون تو شده طی، ای کاش
امسال بگویند که #سال_فرج است
#سیدهاشم_وفایی
#سال_جدید
نوروز وصالتان حُسینی بادا
نیکوییِ حالتان حُسینی بادا
در وسعت کُلُ خَیر فی بابِ حُسین
سرتاسر سالتان حُسینی بادا
#محمدجواد_پرچمی
بهمناسبت شعار #سال_جدید
فرمود امام بر همه در اوّل بهار
باید شعار سال، چنین یابد اشتهار
ایثار لازم است که امسال بشنویم
«تولید رشد کرده، تورّم شده مهار»
#ولی_الله_کلامی_زنجانی
بهمناسبت شعار #سال_جدید
دریای وطن که موج طوفان دیدهست
در ذائقهاش حلاوت امّید است
انجام مهار این تورّم، قطعاً
در سایهی رشدِ شاخص تولید است
#اسماعیل_شبرنگ
#سال_جدید
در هجر رخت باز گذشت امسالم
تقصیر تو نیست من پراز اشکالم
این حال بد مرا بیا و خوش کن
مقصود منی محول الاحوالم
صلی الله علیک یا مولانا یا صاحب العصر و الزمان
#ابوذر_رئیس_میرزایی
روضه و توسل ویژۀ شهادت امام صادق علیه السلام
آقاى بى كسى كه غم ارثيه داشته
اُنسى به داغِ مادرِ اِنسيه داشته
كنج اتاقِ خويش حسينيه داشته
با اهل خانه مجلسِ مرثيه داشته
حالا گرفته روضه غريبانه بازهم
نشناختند خشكِ مقدس مَآب ها
خورشيدِ علم را پَسِ ابر حجاب ها
مُشتى رُفوزه در پىِ درس و كتاب ها
شاگردهاي او همه در رختخواب ها
آتش زدند بر در يك خانه بازهم
*بارِ اول و دومشون نبود .. چهار هزار شاگرد داشت آقا .. چهارهزار شاگرد کجا! هفتاد و دو فدایی کجا ؟!.. یکیش لحظۀ آخر دستش رو از دستِ عمه کشید والله لَا أُفَارِقُ عَمِّي .. محرم داره از راه میرسه .. میدونستن عباس دورِ خیمه هست یارانش تا صبح خواب نداشتن .. میگفتن برا ما ننگه ما زنده باشیم یه مو از سر بنی هاشم کم بشه .. اما امام صادق رو آوردن پشتِ مرکب میدوید .. ناسزا میشنید .. هیچ کسی نیومد .. همه تو خونه هاشون آرمیده بودن .. آخه مدینه سابقه داره .. یه روزی ام علی رو بردن .. ای وای مادر .. مادر .. مادر ..
امروز زهر یه کاری کرد با شیخ الائمه مثه مار گزیده هی صدا میزد ای وای مادر ..*
حق مي دهيم مرد اگر گريه مي كند
تنها ميانِ چند نفر گريه مي كند
با ترسِ کودکان چقدر گريه مي كند
افتاده يادِ مادر و در گريه مي كند
تكرار شد مصيبت پروانه بازهم
آتش به بيتِ اطهرش افتاد گفت: آه
يادِ صداى مادرش افتاد گفت: آه
عمامه اش كه از سرش افتاد گفت: آه
وقتِ فرار، دخترش افتاد گفت: آه
ترسيده است دخترِ دردانه بازهم
يك نانجيب خنجرِ آماده مى كشيد
يك بى حيا عمامه و سجاده مى كشيد
شيخ الائمه را وسط جاده مى كشيد
بندِ طناب را كه زنازاده مى كشيد
آسيب ديد غيرت مردانه بازهم
دستِ عيالِ او به طنابى نرفت نه!
دست كسى به سوى حجابى نرفت نه
از صورتى "عفيفه نقابى" نرفت نه
ناموسِ او به بزم شرابى نرفت نه
رفتيم سمت مجلس بيگانه بازهم
*امام صادق راه افتاد اما ساعتی نگذشت رسید به کاخ اون نانجیب .. اما سه روز دم دروازه ساعات .. صبح وارد شام شدن غروب رسیدن به کاخ اون نانجیب ..*
بي احترام رفت ولى عمّه زينبش
بينِ عوام رفت ولى عمّه زينبش
در ازدحام رفت ولى عمّه زينبش
بزم حرام رفت ولى عمّه زينبش
وقت گريز شد دل ديوانه بازهم
بالاى تخت قائله اى بود، واى من
پيش رباب حرمله اى بود، واى من
زينب ميان سلسله اى بود، واى من
چوبِ بدونِ حوصله اى بود، واى من
خون شد روان از آن لب جانانه بازهم
شاعر: #محمدجواد_پرچمی
چو دید زینب حزین لب حسین و چوب کین
به طعنه گفت ای لعین بزن که خوب می زنی
#حضرت_زهرا_س_مدح
فقير بانوييام كه غنی بالذات است
همان زنى كه كرم از كرامتش مات است
فقط نه ما كه براى پيمبران، محشر
مدال فاطميون مايهی مباهات است
ببين ولايت اورا به سيزده معصوم
بگو كه حضرت زهرا بزرگِ سادات است
عليست حق و مع الحق همان مع الزهراست
براى فاطمه او لايق مواسات است
سه جمله خطبهی او افتخار آل الله
سه آيه كوثر او آبروى آيات است
عيار خطبهی زهرا فراتر از انجيل
دو خط فضيلت زهرا، وراى تورات است
دخيلِ حُرمت تسبيح فاطمهست، نماز
كه واجبات، گهى گير مستحبات است
نصيب دوست او بهترين تحيات و
نصيب دشمن او بدترين مجازات است
چه بانويى! حَسَنيناش گرسنه خوابيدند
ولى براى فقيران به فكر خيرات است
نوشته اند كه بعد از وفات، صد موقف
نگاه مادرىاش دستگير اموات است
#محمدجواد_پرچمی
#روضه و توسل ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها _ حاج محمود کریمی •ೋ
گداى خوشه چینم تا قیامت خرمن او را
که حسرت میبرد فردوس عطر گلشن او را
چنان مشکل گشا، باب الحوائج، کاشف الکرب است
گرفتند اولیا الله عالَم دامن او را
ندیدم سربلند و سرفرازى را مگر اینکه
بدیدم محضر ام البنین خم گردن او را...
معیّن گشته مزد فاطمیه دست این بانوست
که معنا کرده سفرهدار زهرا بودن او را
امیرالمؤمنین همسر، ابوفاضل پسر، به به!!
بنازم این مقام و جاه و شأن اَحسن او را
عباى مرتضى را وصله که میزد همه دیدند
که نخ میکرد جبرائیل بعضاً سوزن او را...
زیارت میکنم جاى رباب و نجمه و زینب …
مزار اطهر او را، معلّا مدفن او را
اگر دیروز جارو کرد زیر پاى زینب را
کنون جارو کشند اینسان ملائک مسکن او را
چنان جانسوز مرثیه میان کوچه سر میداد
که میدیدند مردم گریههاى دشمن او را
به او گفتند عباست صدا میزد حسینم کو؟!
نشانش داد زینب پارۀ پیراهن او را
اگر چیزی جز این میماند از عباس، می دادند
فقط دادند دستش تکه تکه جوشن او را
شاعر: #محمدجواد_پرچمی
ــــــــــــــــــــــــ
يَا مَنْ رَأَى الْعَبَّاسَ كَرَّ عَلَى جَمَاهِيرِ النَّقَدِ
وَ وَرَاهُ مِنْ أَبْنَاءِ حَيْدَرَ كُلُّ لَيْثٍ ذِي لَبَدٍ
(ای که عباس را دیدی حمله میکرد بر تودههای فرومایه
و از فرزندان حیدر هر شیر یال داری دنبال او بود)
أُنْبِئْتُ أَنَّ ابْنِي أُصِيبَ بِرَأْسِهِ مَقْطُوعَ يَدٍ
وَيْلِي عَلَى شِبْلِي أَمَالَ بِرَأْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ
(خبردار شدهام که به سر فرزندم ضربت وارد شده درحالیکه بریده دست بود
وای بر من بر شیر بچهام که ضربت عمود سرش را خمیده کرد)
لَوْ كَانَ سَيْفُكَ فِي يَدِيْكَ
لَمَا دَنَا مِنْهُ أَحَدٌ
(اگر شمشیرت در دستت بود
کسی نمیتوانست به تو نزدیک شود)
عَمَد الحَدیدُ بِالکَّربلا خَسَفَ القَمَر
🌸 #سال_جدید مبارک باد 🌸
نوروز وصالتان حُسینی بادا
نیکوییِ حالتان حُسینی بادا
در وسعت کُلُ خَیر فی بابِ حُسین
سرتاسر سالتان حُسینی بادا
✍ #محمدجواد_پرچمی
#امام_رضا #زیارت_مخصوص
مرغم که در حرم چمنی دارم از قدیم
پروانهام که سوختنی دارم از قدیم
دل تا مقیم گوشهی بابالجواد شد
از یاد بُرد که قَرَنی دارم از قدیم
از کُنیهی ابالحسنت خواندهام رضا
من رزق و روزیِ حسنی دارم از قدیم
دلخوش مرا به آبیِ فیروزهای مکن
من میل سرخیِ یمنی دارم از قدیم
مادر مرا به دست رئوفت سپرده است
صد شکر، بیمهی بدنی دارم از قدیم
در آسمان پرچم و گلدستههای تو
حال و هوای پرزدنی دارم از قدیم
از راه دور آمدهام پایبوسیات
با تو هوای همسخنی دارم از قدیم
من نذر کردهام که بمیرم برای تو
در دست خویشتن کفنی دارم از قدیم
کرب و بلا... مدینه... نجف... جای خود، ولی
در مشهدالرّضا وطنی دارم از قدیم
یابنشبیب خویش مرا هم حساب کن
من التهاب سینهزنی دارم از قدیم
شال عزای مادرتان را خریدهام
بر تن سیاه پیرهنی دارم از قدیم
🔸شاعر:
#محمدجواد_پرچمی
___________________________
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_شهادت
باز هم میشوم كبوترتان
زير اين گنبد منورتان
من نمکگير سفرهات شدهام
دست خالی نرفتم از درتان
مادر من كنيزتان بوده
پدرم نيز بوده نوكرتان
جای كرب و بلا و طوس و نجف
شدهام خاکبوس محضرتان
ما عجمها چقدر خوشبختيم
شده ايران مسير آخرتان
اشکهايم دخيل میبندند
به ضريح فرشتهپرورتان
از ضريح تو ياس میريزد
مثل چادرنماز مادرتان
چقدر از مدينه دور شدی
پای دلتنگی برادرتان
خسته از راه دور آمدهای
خستهای از فراق دلبرتان
مثل مادر خميدهای اما
نگرفته به ميخ در پرتان
محملت پرده داشت شكر خدا
سايبان بوده بر روی سرتان
گرچه شد حمله بر عشيرهی تو
شكر، غارت نگشت زيورتان
در ميان هجوم دست نخورد
دست نامحرمی به معجرتان
شد خزان گرچه نو بهار شما
كم نشد لحظهای از وقار شما
غُصهی از همه بريدن تو
غم روی رضا نديدن تو
گرچه آواره گشتهای خانم
گرچه غم دارم از خميدن تو
ناقهات بين ازدحام نرفت
بیخطر بود اين پريدن تو
چادرت زير چكمه گير نكرد
لحظهی تلخ پركشيدن تو
بیبرادر ميان كوچه نديد
پشت مركب كسی دويدن تو
ثبت شد در جريدهی تاريخ
قصههای به قم رسيدن تو
آمدی شهر قم گلستان شد
پيش پايت زمين گل افشان شد
شهر قم بر تو احترام گذاشت
پيش رويت فقط سلام گذاشت
پير قم با بزرگ مردم قم
سر به پای تو چون غلام گذاشت
بهر تو قم گذاشت سنگ تمام
كِی دگر سنگ روی بام گذاشت
كي به قم دختر ولی خدا
پای در مجلس عوام گذاشت
بهترين جای قم سرايت بود
كِی ميان خرابه جايت بود
✍ #محمدجواد_پرچمی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_شهادت
باز هم میشوم كبوترتان
زير اين گنبد منورتان
من نمکگير سفرهات شدهام
دست خالی نرفتم از درتان
مادر من كنيزتان بوده
پدرم نيز بوده نوكرتان
جای كرب و بلا و طوس و نجف
شدهام خاکبوس محضرتان
ما عجمها چقدر خوشبختيم
شده ايران مسير آخرتان
اشکهايم دخيل میبندند
به ضريح فرشتهپرورتان
از ضريح تو ياس میريزد
مثل چادرنماز مادرتان
چقدر از مدينه دور شدی
پای دلتنگی برادرتان
خسته از راه دور آمدهای
خستهای از فراق دلبرتان
مثل مادر خميدهای اما
نگرفته به ميخ در پرتان
محملت پرده داشت شكر خدا
سايبان بوده بر روی سرتان
گرچه شد حمله بر عشيرهی تو
شكر، غارت نگشت زيورتان
در ميان هجوم دست نخورد
دست نامحرمی به معجرتان
شد خزان گرچه نو بهار شما
كم نشد لحظهای از وقار شما
غُصهی از همه بريدن تو
غم روی رضا نديدن تو
گرچه آواره گشتهای خانم
گرچه غم دارم از خميدن تو
ناقهات بين ازدحام نرفت
بیخطر بود اين پريدن تو
چادرت زير چكمه گير نكرد
لحظهی تلخ پركشيدن تو
بیبرادر ميان كوچه نديد
پشت مركب كسی دويدن تو
ثبت شد در جريدهی تاريخ
قصههای به قم رسيدن تو
آمدی شهر قم گلستان شد
پيش پايت زمين گل افشان شد
شهر قم بر تو احترام گذاشت
پيش رويت فقط سلام گذاشت
پير قم با بزرگ مردم قم
سر به پای تو چون غلام گذاشت
بهر تو قم گذاشت سنگ تمام
كِی دگر سنگ روی بام گذاشت
كي به قم دختر ولی خدا
پای در مجلس عوام گذاشت
بهترين جای قم سرايت بود
كِی ميان خرابه جايت بود
✍ #محمدجواد_پرچمی
.
#امام_زمان
جمعهها را همه از بس که شمردم بی تو
بغض خود را وسط سینه فشردم بی تو
بس که هر جمعه غروب آمد و دلگیرم کرد
دل به دریای غم و غصه سپردم بی تو
تا به این جا که به درد تو نخوردم آقا
هیچ وقت از ته دل غصه نخوردم بی تو
چاره ای کن، گره افتاده به کار دل من
راهی از کار دلم پیش نبردم بی تو
سال ها می شود از خویش سؤالی دارم
من اگر منتظرم از چه نمردم بی تو
با حساب دل خود هر چه نوشتم دیدم
من از این زندگیم سود نبردم بی تو
گذری کن به مزارم به خدا محتاجم
من اگر سر به دل خاک سپردم بی تو
#محمدجواد_پرچمی✍
.