#امام_رضا #زیارت_مخصوص
ای ضامن غریبان یاثامن الائمه
پناه بی پناهان یاثامن الائمه
چشم امید سویت گرد وغبار کویت
دوای دردمندان یاثامن الائمه
گیرم که خوب یا بد هر کس که بر تو رو زد
نمیشود پشیمان یاثامن الائمه
من قطره ام تو دریا من بنده ام تو مولا
من مور و تو سلیمان یاثامن الائمه
ماو هدایت تو باشد ولایت تو
شرط قبول ایمان یاثامن الائمه
ای مشهد الرضایت ایوان باصفایت
خوشتر ز باغ رضوان یاثامن الائمه
ای قبله گاه ایمان قبر تو در خراسان
شد کعبه فقیران یاثامن الائمه
من زارک کمن زارالله فوق عرشه
کوی تو عرش رحمان یاثامن الائمه
یکبار اگر مزارت هر کس کند زیارت
سه جاست بر تو مهمان یاثامن الائمه
با زائرت رفیقی با سائل همنشینی
سلطان ندیدم اینسان یاثامن الائمه
خیلی گناه کردم نامه سیاه کردم
جرم مرا بپوشان یاثامن الائمه
خورده گره به کارم جز تو کسی ندارم
امید ناامیدان یاثامن الائمه
دیدی که روسیاهم دادی دوباره راهم
کردی کرم فراوان یاثامن الائمه
الحق اباالجوادی لب وا نکرده دادی
حاجات مستمندان یاثامن الائمه
از بسکه مهربانی همیشه ازدحام است
دور تو از گدایان یاثامن الائمه
عالم به خود ندیده شاهی کند ضمانت
بر آهوی بیابان یاثامن الائمه
من روی رافت تو خیلی حساب کردم
ای پادشاه خوبان یاثامن الائمه
آقا به جان زهرا این سائل درت را
نومید برنگردان یاثامن الائمه
فقیر بی نوایم محتاج کربلایم
از مرحمت کن احسان یاثامن الائمه
به گریه جوادت در موقع وداعت
لطفی به این پریشان یاثامن الائمه
دردا که زهر مامون زد بر دلت شراره
رسید بر لبت جان یاثامن الائمه
بر خاک حجره خود لب تشنه سر نهادی
می گفتی ای حسین جان یاثامن الائمه
به جای خواهر تو کردند نوحه خوانی
بر تو زنان نوغان یاثامن الائمه
خیلی غریب بودی اماجنازه ات را
کردند لاله باران یاثامن الائمه
خیلی غریب بودی اما پس از شهادت
نشد تن تو عریان یاثامن الائمه
خیلی غریب بودی اما نشد تن تو
پامال سم اسبان یاثامن الائمه
خیلی غریب بودی اما سرت نیفتاد
به دست نیزه داران یاثامن الائمه
خیلی غریب بودی اما تنت کفن شد
با آیه های قرآن یاثامن الائمه
خیلی غریب بودی اما ندید خواهر
جسم تو در بیابان یاثامن الائمه
تویی غریب اما غریب تر حسین است
آن سید شهیدان یاثامن الائمه
🔸
#امام_رضا #زیارت_مخصوص
گر چه باری نمیبرم با خود
چمدان دلم که آماده است
از همین ابتدا بگویم که
فرصت آخر، آخر جاده است
ترمینال جنوب! دربستی
میروم آهوانه تا مقصد
تابلو را نگاه کردم که
تازه این ابتدای "صیاد'' است
تاکسی زرد و گنبد تو زرد
میپرم شاعرانه تا مشهد
کاش جای کبوترت بودم
خوش به حالش چقدر آزاد است
در کنار تو محشری برپاست
مادری که به دیگری میگفت
پسرم کور بود امام او را...
هشت سالی شده شفا داده است
دختری که به احترام شما
اولین بار چادری شده بود
عشق وقتی که در میان باشد
چه نیازی به گشت ارشاد است
شاعری که سوالش این بوده
پنجره بهتر است یا ایوان؟
من که میگویم آرزوی طلا
اینکه باشد به جای فولاد است!
زائری که در انتهای سفر
دل نمیکند از زیارت تو
تازه فهمیدهام که وقت وداع
وعدهگاه همه گوهر شاد است
ترمینال جنوب! آخر خط
صندلی ها تمام پر شده بود
شک ندارم که روی کار دلم
گره از جنس کور افتاده است
مینشینم کنار اتوبان
دل "بعثت" شبیه من خون است
خودخوری، بغض، گریه، اما نه
اشک را پاک می کنم با دست
دست انداخت دور گردن من
پیرمردی که منصرف شده بود
گفت آقا بلیط می خواهی؟
گفتم آقا تو را فرستاده است
🔸شاعر:
#حسین_صیامی
#امام_رضا #زیارت_مخصوص
قصد زیارت حرمت حجّ اکبر است
حجی که مثل عمره و حج پیمبر است
هر کس که گشت زائر تو زائر خداست
این گفته ام روایت موسی بن جعفر است
قدر و جلال و زائر قبر تو روز حشر
از زائرین کل امامان فراتر است
زوّار تو که شیعة کامل عیار توست
زوّار چارده حجج الله اکبر است
نام دو پارة تن احمد اگر برم
نام مقدس تو و زهرای اطهر است
حسرت برند خیل عظیم فرشتگان
بر آن فرشته ای که به صحنت کبوتر است
روح هزار عیسی مریم در این مزار
چشم هزار موسی عمران بر این در است
روحم شفا گرفت ز یک جرعه آب آن
این حوض صحن توست و یا حوض کوثر است
بوی بهشت می وزد از چار صحن تو
از بس نسیم بارگهت روح پرور است
"میثم" که جرم او ز حساب آمده فزون
شاد است ازاین که عفو تو ازجرم او سراست
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
______________________________
#امام_رضا #زیارت_مخصوص
دوباره قسمت من شد مسافرت باشم
در این زیارت مخصوصه زائرت باشم
دوباره رزق عزای"حسین"و دست شما
بناست قبل محرم مجاورت باشم
کنار پنجره فولاد ، حاجتم این است:
نظر کنی که حبیب مظاهرت باشم
اگر چه غرق گناهم ولی مدد کن تا...
همیشه نوکر تحت اوامرت باشم
ورق ورق ، دو سه تا بیت ناقص الوزن و...
سیاه مشق نوشتم که شاعرت باشم
🔸شاعر:
#پوریا_باقریان
#امام_رضا #زیارت_مخصوص
السلام ای چشمه ی فیض و سعادت السلام
هشتمین نورِ خدا برجِ ولایت السلام
السلام ای جلوه ی وَ الطُورِ سِنین السلام
آیه های روشنِ طاها و یاسین السلام
السلام ای ماهِ تابان کوکبِ اقبال ما
آن طلوعِ آستانت قبله ی آمالِ ما
بر مشامم می رسد هر لحظه بوی مشهدت
جان به قربانِ تو و صحن و سرا وُ مرقدت
زنده ایم از برکتِ مِهر و ولایت یا رضا
چشمِ ما روشن از آن گنبد طلایت یا رضا
در بغل گیریم ضریحِ با صفایت یا رضا
یک زیارت سهمِ ما پایینِ پایت یا رضا
فخرِ ما این بس تو باشی سید و مولای ما
برکتِ دنیای ما وُ شافیِ عقبای ما
ای امام نور و رحمت منبعِ فیضِ خدا
گلشنِ مِهر و محبت مظهرِ جود و سخا
تو به امرِ حق شدی راهی بسوی خاکِ طوس
مقدمت بر چشمِ ما ای حضرتِ شمس الشموس
اقتدار کشورِ ایران همه از نامِ توست
روزیِ ایرانیان از سفره ی انعامِ توست
گر چه گشته دارِ غربت منزل و ماوای تو
شد ولی در قلبِ هر جان حقیقت جای تو!
🔸شاعر:
#هستی_محرابی
#امام_رضا #زیارت_مخصوص
یابن الشبیب گریه کن از غربت حسین
در کربلا شکسته شده حرمت حسین
شد زخم از مصیبت او پلک چشم ما
خنده رود ز لب چو شود صحبت حسین
بر تن نداشت جد غریبم توان و تاب
یابن الشبیب ذکر لبش بود آب آب
٭٭٭
یابن الشبیب نیزه به حلقوم دیده شد
چون گوسفند سر ز تن او بریده شد
یابن الشبیب پیکر جد غریب ما
در زیر نعل اسب به هر سو کشیده شد
یابن الشبیب چکمه به پهلوی او زدند
در پیش عمه چنگ به گیسوی او زدند
٭٭٭
یابن الشبیب جد غریبم کفن نداشت
یوسف به قعر چاه ولی پیرهن نداشت
از بس که زخم بر روی زخم دگر زدند
یک جای سالمی به تمام بدن نداشت
یابن الشبیب تَر َک روی آئینه دیده ای؟
جای سم ستور به یک سینه دیده ای؟
٭٭٭
یابن الشبیب گریه به جز داغ او مکن
این حرف را به پیش کسی بازگو مکن
ناموس جد ما روی تل با اشاره گفت
ای بی حیا حسین مرا زیر و رو مکن
یابن الشبیب تیغ به حنجر کشید شمر
رگها وگوشتهای گلو را برید شمر
٭٭٭
یابن الشبیب آتش قلبم زبانه زد
نامحرمی به عمه ی ما تازیانه زد
هر دختری بهانه ی بابا گرفته بود
دشمن حیا نکرده و باهر بهانه زد
یابن الشبیب لاله ی پژمرده دیده ای
یابن الشبیب طفل کتک خورده دیده ای
🔸شاعر:
#محمود_اسدی
___________________________
🔹
#امام_رضا #زیارت_مخصوص
دوباره قسمت من شد مسافرت باشم
در این زیارت مخصوصه زائران باشم
دوباره رزق عزای حسین و دست شما
بناست قبل محرم مجاورت باشم
🔹
#امام_رضا #زیارت_مخصوص
وقتی فرشته دست دعای مرا گرفت
کم کم بساط یک سفر تازه پاگرفت
مبدا دلِ شکسته ی من بود وبعداز آن
بال فرشته مقصد ایوان طلا گرفت
بی اختیار مرغ دلم پرکشید وبعد
بین کبوتران حریم توجا گرفت
باب الجواد بودم وباران شروع شد
اذن دخول را که دلم از شما گرفت...
لب وا نکرده بودم وحاجت روا شدم
لطفت مجال حرف زدن از گدا گرفت
من حاجی فقیرم و تو کعبه ی منی
سعی صفا هم از قدم تو صفا گرفت
دیدم کنار پنجره فولادتان شبی
معلول بود کودکی اما شفاگرفت
هرکس به گوشه های ضریحت دخیل بست
از دست با عنایت تو کربلا گرفت
🔸شاعر:
#مجتبی_عسکری
____________________________
#امام_رضا #زیارت_مخصوص
مرغم که در حرم چمنی دارم از قدیم
پروانهام که سوختنی دارم از قدیم
دل تا مقیم گوشهی بابالجواد شد
از یاد بُرد که قَرَنی دارم از قدیم
از کُنیهی ابالحسنت خواندهام رضا
من رزق و روزیِ حسنی دارم از قدیم
دلخوش مرا به آبیِ فیروزهای مکن
من میل سرخیِ یمنی دارم از قدیم
مادر مرا به دست رئوفت سپرده است
صد شکر، بیمهی بدنی دارم از قدیم
در آسمان پرچم و گلدستههای تو
حال و هوای پرزدنی دارم از قدیم
از راه دور آمدهام پایبوسیات
با تو هوای همسخنی دارم از قدیم
من نذر کردهام که بمیرم برای تو
در دست خویشتن کفنی دارم از قدیم
کرب و بلا... مدینه... نجف... جای خود، ولی
در مشهدالرّضا وطنی دارم از قدیم
یابنشبیب خویش مرا هم حساب کن
من التهاب سینهزنی دارم از قدیم
شال عزای مادرتان را خریدهام
بر تن سیاه پیرهنی دارم از قدیم
🔸شاعر:
#محمدجواد_پرچمی
___________________________
#امام_رضا #زیارت_مخصوص
مریض آمده اما شفا نمی خواهد
قسم به جان شما جز شما نمی خواهد
برای پیش تو بودن بهانه ای کافیست
بهشت لطف کریمان بها نمی خواهد
دلیل ناله ی من یک نگاه محبوب است
وگرنه درد غلامان دوا نمی خواهد
فقیر آمدم و دلشکسته پرسیدم:
مگر که شاه خراسان گدا نمی خواهد؟
دلم به عشق تو تا آسمان هشتم رفت
نماز در حَرَمت «إهدِنا» نمی خواهد
همین قدر که غباری بر آستان باشد
رواست حاجت عاشق، دعا نمی خواهد
تو آشنای خدایی، کدام رهگذری
در این جهان غریب آشنا نمی خواهد؟
ببین به گوشه ی صحنت پناه آوردم
مگر کبوتر آواره جا نمی خواهد؟
به حکم آنکه «عَلیکَ الرَّفیق ثُمَّ طَریق»
دلم بدون رضا کربلا نمی خواهد
خدا مرا به طواف تو مبتلا کرده ست
طواف کعبه بخواهم، خدا نمی خواهد
نگفته است، حیا کرده شاعرت آقا
نگفته است، نه اینکه عبا نمی خواهد
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
____________________________
#امام_رضا #زیارت_مخصوص
از گریه پرم شبیه اقیانوسم
محتاج سفر به نقطه پابوسم
ای کاش میان زائرانش بودم
جامانده ای از زیارت مخصوصم
🔹
#امام_رضا #زیارت_مخصوص
فعلا که تو سرگرم عزیزان جدیدی
فعلا که به پابوس نداریم امیدی
معلوم تر از پیش شده روی سیاهم
درچشم همه شهر تو از بس که سپیدی
ایام زیارت شده مخصوص که در طوس
زوّار بگیرند دو دفعه ز تو عیدی
با اینکه خودش قفل شده بر حرم تو
شد پنجره فولاد عجب شاه کلیدی!
لطفی کن و یک بار سوالات مرا هم؛
پاسخ بده هرگونه و هروقت رسیدی
گفتند رئوفی تو و هر خواسته ای را
من قبل تر از اینکه بگویم تو شنیدی
پس خواسته ای نیست به جز عرضِ ارادت
باشد گله وقتی که مرا هم طلبیدی
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
_______________________________
#امام_رضا #زیارت_مخصوص
قطعه های غزلم سوی حرم افتاده ست
مثنوی در پی ارباب کرم افتاده ست
بیت در بیت غزل پای علم افتاده ست
مطلع شعر به دستان قلم افتاده ست
بنویسم "دو بیتی" که دل آباد شود
بعد از آن محرم این پنجره فولاد شود
در دو بیتی بنویسید دلم تنگ شده ست
و کمیت غزلم در حرمت لنگ شده ست
بیت در بیت غزل پاره ای از سنگ شده ست
باز بین غزل و قافیه ها جنگ شده ست
در حریمت همه ی قافیه ها پر بارند
«ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند»
در حریمت همه قافیه ها هوهو شد
عالمی مست تماشای خم ابرو شد
کار من درهم آن تاب و تب گیسو شد
حرمت با مژه های غزلم جارو شد
گرد و خاک حرمت سرمه چشمانم باد
به فدای سرو جانت همه ی جانم باد
🔸شاعر:
#محمدجواد_خراشادی_زاده
____________________________
#امام_رضا #زیارت_مخصوص
در ظل روزگار شما یاابالحسن
هستیم ریزهخوار شما یاابالحسن
چون شمع جاننثار شما یاابالحسن
آهوی در حصار شما یاابالحسن
از خیل دوستدار شما یاابالحسن
مشهد زمین نیست ولی آسمان که هست
مشهد بهشت نیست ولی بیش از آن که هست
مشهد کرانه نیست ولی بی کران که هست
شکر خدا برای سرم آستان که هست
شد قبلهام دیارِ شما یاابالحسن
باید گرفت زیر پر جبرئیل را
باید که پا برهنه ببینی خلیل را
در صحن انقلاب ، می سلسبیل را
لطف کثیر حضرت و ظرف قلیل را
چشمِ من و غبارِ شما یاابالحسن
عالم علی و در همه جا سر به سر علی
آئینه شد خدا و علی ضرب در علی
دل گفت علی و دیده علی و جگر علی
هشت است روبروی من و جلوهگر علی
جانم فدای چار شما یابالحسن
از شوق و عشق تا به قیامت بایستد
هرکس که روبروی ضریحت بایستد
حتی زمان ، زمان زیارت بایستد
دریا از این شکوه به حیرت بایستد
در پای آبشار شما یاابالحسن
وقتی که چشمهام سحر خیز میشود
شبها حرم عجیب دل انگیز میشود
از بس عنایت است سرازیر میشود
حج مشهد است ، قسمت ما نیز میشود
حاجی شدم کنار شما یاابالحسن
یک ذره کم نمیشود این اشتیاقها
شکر خدا دوباره من و این رواقها
امشب نشستهام بنوسيم به طاقها
اینجا پر از شفاست از این اتفاقها
کارخداست کار شما یاابالحسن
پیری رسید و پنجره فولاد را گرفت
یک گریه باز صحن گوهرشاد را گرفت
یک اشک چشم جامع الاضداد را گرفت
عطری وزید و یک دل آباد را گرفت
از سمت کفشدار شما یاابالحسن
بعد از حرم همیشه منم با خماریاش
دل تنگ لحظه لحظهی شادی و زاریاش
مبهوت شمسههای طلا ، نقره کاریاش
حس وداع با همهی بی قراریاش
ماییم بی قرار شما یاابالحسن
امشب حرم قرق شده دل تا خدا رود
مادر رسیده است به ایوان طلا رود
بالای سر نشیند و پایین پا رود
تا که زیارتی کند و کربلا رود
مردیم در جوار شما یاابالحسن
امشب زیارت تو اگر مادر آمده
عباس آمدهاست و علیاکبر آمده
عمه دوباره با دو سه تا دختر آمده
حتی رباب آمد ، علی اصغر آمده
جمعاند در مدار شما یاابالحسن
دارالکرامه است اگر با حبیبها
دارالاجابه است برای غریبها
دارالهدایه و شب ابن شبیبها
مانند کربلاست حرم بوی سیبها
میآید از مزار شما یاابالحسن
نون و قلم نبیست و ما یسطرون حسین
طاق فلک علیست به عالم ستون حسین
خلقت تمام حضرت زهراست خون حسین
هستی تمام ظاهر و ما فی البطون حسین
ذکر حسین کار شما یا ابالحسن
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
______________________________
#امام_رضا #زیارت_مخصوص
نیلی ترین رنگ ها بر پیکرش بود
معلوم بود امروز روز آخرش بود
معلوم بود آقای ما را زهر دادند
وقتی که می آمد عبایش بر سرش بود
دستی به پهلوی پر از درد خویش داشت
بر شانه دیوار دست دیگرش بود
دختر ندارد تا که دستش را بگیرد
پس لااقل ای کاش آنجا خواهرش بود
پا شد خودش را جمع کرد اما زمین خورد
این ضعف خیلی مایه درد سرش بود
اصلاً زمین خوردن برای او طبیعی است
از بس که دنبال صدای مادرش بود
در حجره بی فرش خود افتاده بود و
تصویری از گودال در چشم ترش بود
می گفت یا جدا چرا خاکت نکردند
حتی کفن بر جسم صد چاکت نکردند
🔸شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
______________________________
#امام_رضا #زیارت_مخصوص
زیر ایوانِ طلا چشم ترم مخصوص ِ توست
جَلد خود کردی مرا! بال و پرم مخصوص ِ توست
ضامن آهو شدی! پشتم به عشقت گرم شد
آبروداریِ روزِ محشرم مخصوص توست
رو زدم بر غیر و تا درها به رویم بسته شد
زائرم کردی و گفتی: این حرم مخصوص توست
رد نکردی از درِ باب ٱلجوادِ(ع) خود مرا
آمدم آقا! امیدِ آخرم مخصوص توست
مشهدت حجّ فقیران است و اطرافِ ضریح
هر چه می بینم تویی! دور و برم مخصوص توست
سر به دیوارِ حرم عشق شهادت داشت و
زائری میگفت آقاجان! سرم مخصوص توست
چشم هایش قطره قطره اشک، بعد از هر نماز...
دست بر سینه سلام ِ مادرم مخصوص توست
لااقل ایکاش امشب زائرت بودم! ولی-
نیستم...امّا حسابم کن! کرم مخصوص توست!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
__________________________
#امام_رضا #زیارت_مخصوص
چرخاند سمت گنبدت چشم ترَش را
انداخت فوراً با ادب پایین سرش را
از دارِ دنیا یک نفر مانده برایش
آورده پابوسَت امید آخرش را
بر ویلچر زل زد به ایوانِ تو! می دید-
با حالِ حسرت زائرِ دور و برَش را
پیچید بغضش را چنان همراهِ چادر
فهمید سقّاخانه حالِ مضطرش را
محض شفا رفت و برایش آب آورد
«یا ضامن آهو» شنید و باورش را-
بر پرچم سبزت گره زد زیر لب گفت:
آقا ضمانت کن تبِ شعله ورش را
بیتاب در گوشش زیاتنامه خواند و...
گاهی نوازش کرد دستِ لاغرش را
میدانم آخر این جوان در صحن کوثر
میگیرد از دستت شفایِ مادرش را!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
________________________
#زیارت_مخصوص
مشهدش معراجِ ما و قبله گاه کبریاست
صحن هایش مثل مشعر مثل مروه با صفاست
حاجیان در ماه ذی الحجه به کعبه می روند
حج ما بیست و سه ی ذی القعده در صحن رضاست
#محمد_کابلی
#امام_رضا #مرثیه_امام_رضا
#زیارت_مخصوص
در زير پايش عالم ايجاد را حس كرد
تا سنگفرش صحن گوهرشاد را حس كرد
تا گفت "من يك زائرم شاها پناهم ده"،
در قلب خود هر آنچه آقا داد را حس كرد
هرچند یادش نیست هنگام شفا، اما
آن لحظه ای که اتفاق افتاد را حس کرد
بين سكوت مسجد از شور و نوا پر شد
با گوش جان يك آسمان فرياد را حس كرد
گويا نسیم رحمت اینجا می وزد، ناگاه
در گيسوانش پنجه هاى باد را حس كرد
مى بوسد او دامان شه را مثل آن آهو
وقتى كه در پا حلقه ى صياد را حس كرد
آقا جوابش را عنايت كرد، پس حتماً
شيرين صداى تيشه ى فرهاد را حس كرد
🔸شاعر:
#مهدی_فخار_شاکری
__________________________
#امام_رضا #مرثیه_امام_رضا
#زیارت_مخصوص
مخواه تا که گدایت ز آب و نان افتد
شب زیارتی ات دور از این مکان افتد
که دست رد زدن اصلا به تو نمی آید
مخواه تا که گذارم به این و آن افتد
به خلق گفته ام آقا که عبد سلطانم
مخواه بی کسیم بر سر زبان افتد
امید اخر زائر به ماه ذی القعده س
به شرط آنکه نگاه تو مهربان افتد
به شرط آنکه به یاد مصیبتت آقا
ز چشم پر گنهم اشک بی امان افتد
میان حجره در بسته تشنه افتادی
به یاد شاه غریبی که از توان افتد
چه خوب شد که کفن گشت پیکرت اما
حسین فاطمه عریان در آن میان افتد
خوشا به آن قبیله که گفتند نگذارید
که کار دفن شهیدان به ما زنان افتد
خدا کند که نبیند رقیه خانومت
عقیق دست تو در دست ساربان افتد
🔸شاعر:
#مهدی_جلالی
__________________________
#امام_رضا #مرثیه_امام_رضا
#زیارت_مخصوص
اگر هنوز سر سفره های ما نان است
به لطف و میمنت دولت خراسان است
امید به هر دولتی جز این دولت
شبیه ساختن خانه در بیابان است
بنای زندگی ما به دست این آقاست
و گرنه وضعیت اینجا همیشه طوفان است
فقط امام رضا مانده که در این کشور
به فکر قصه ی آینده ی جوانان است
نه شاه چاره ی کار است نه کسی جز او
امید آخر این مملکت به سلطان است
به چشم ها دم باب الجواد دقت کن
دعای اذن ورودش دعای باران است
کسی که عاشق او نیست اصلا آدم نیست
چرا که عشق به او جزو ذات انسان است
بگو به خادم او چوب پر تکان بدهد
که پاک کردن تار عنکبوت آسان است
اگر که سخت شده زندگی برو تا قم
همیشه کار کنار کریمه آسان است
فقط زیارت قبر تو و برادر تو
دلیل منطقی زندگی در ایران است
🔸شاعر:
#محسن_سلطانی
__________________________
#امام_رضا #مرثیه_امام_رضا
#زیارت_مخصوص
از روزگار شکوه به دلدار میبرم
در محضرش گلایه ی بسیار میبرم
صدبار توبه بردم و هر بار هم شکست
یک توبه ی نصوح من اینبار میبرم
از بس که در به در زدم و ماند بی جواب
خسته شدم تکیه به دیوار میبرم
دستم تهیست کاسه ی چشمم ولی پُراست
آنرا برای شاه به دربار میبرم
شاهی که هست ملجا درماندگانُ من
یک کوله بار شوق به دیدار میبرم
🔸شاعر:
#محمد_جواد_مطیع_ها
__________________________
#امام_رضا #مرثیه_امام_رضا
#زیارت_مخصوص
آن روزها دستِ پدرها بس که خالی بود
یک مشهدِ ساده برامان خوش خیالی بود
از چاه های نفت سهمِ ما علاالدین
از عیشِ دنیا سهمِ ما چایِ ذغالی بود
کفشِ دوخطِ میخی و آتاری و تیله
دار و ندارم کارت های فوتبالی بود
عکسِ حرم را بوسه می زد کودکی هایم
عکسی که روی سکه های صد ریالی بود
عکسی که هرشب پیشِ چشمِ مادرم تا صبح
تنها دلیلِ گریه های پشتِ قالی بود
دستِ پدر از قلکِ من بود خالی تر
آری همیشه مادرم بُغضَش سُفالی بود
گاهی پدر از طُرقبه می گفت اما حیف
هرسال جیبِ او دچارِ خشکسالی بود
نه اهلِ مشهد نه ولیکن ریشه ام آنجاست
صجایی که شوقِ سالهای نونهالی بود
همراهِ اتوبوسِ بنزِ سیصد و دو ، گاه
می رفت تا مشهد دلم! بَه بَه! چه حالی بود
آقا نوارِ (( لاله ی خوشبو رضا )) بُگْذار
فامیلیِ آقای راننده وصالی بود
یک فرفره ، یک زنجبیلِ پیچی و یک عطر
سوغاتِ خوبِ روزهای خردسالی بود
با پرده ی نقاشی صحنِ حرم عکسی...
انداختیم و من لباسم خال خالی بود
یَخمَک به دستم بود و می رفتم حرم سرمَست
لبهام غرقِ خنده های پرتقالی بود
با اولین پرواز امروز آمدم مشهد
جای منِ آن روزها بدجور خالی بود
مادر! دوباره گم شدم در کوچه ی سرشور
کو آن مسافرخانه ای که این حوالی بود
مادر! به جای تو زیارت کردم آقا را
بابا! هوای طرقبه امروز عالی بود...!
🔸شاعر:
#محسن_کاویانی
__________________________
#امام_رضا #مرثیه_امام_رضا
#زیارت_مخصوص
تو را که باغ و بستان هست، قطعا باغبان داری
یقینا کارگرهایی میان این و آن داری
تو خدمتکارهای بیشماری داری و حتما
برای گلههای گوسفندانت شُبان داری
من از تو کار می خواهم، سگ چوپان نمی خواهی؟!
برایت دم تکان دادم، برایم استخوان داری؟!
همیشه آب و نان سفره ما با خودت بوده است
برای سفره ما تا ابد هم آب و نان داری
به شوق دیدنت چون یک کبوتر پر درآوردم
برایم گوشه ی گلدسته آیا آشیان داری؟!
میان ازدحام زائران در کوچه حیرانم
بیا و باز کن در را که خیلی میهمان داری
🔸شاعر:
#محسن_ناصحی
__________________________
#امام_رضا #مرثیه_امام_رضا
#زیارت_مخصوص
جگرم یاد حسین ریخت بهم یا بن شبیب
زخم شد ؛از غم او پلکِ ترم یا بن شبیب
تهِ گودال که جای پسرِ زهرا نیست
جای قرآن که به زیر سم ِ مرکب ها نیست
پیرُهن از تن ِ بیسر شده در آوردند
بی کفن در وسط دشت رهایش کردند
حرمت مهریه مادر ِ سادات شکست
آب می خواست ولی نیزه دهانش را بست
جد مظلوم مرا با لب عطشان کشتند
مادرش دید و به گیسوی پریشان کشتند
ناله زد مادر ما دست به مویش نزنید
با تَهِ خنجر خود ضربه به رویش نزنید
خبر از حرمت بوسیدن مادر دارید؟؟
پای خود را زلبان پسرم بر دارید
🔸شاعر:
#قاسم_نعمتی
__________________________