#مناجات_با_امام_حسین_علیه_السلام
#ماه_محرم
هوای صحن و سرای تو را به سر دارم
دلی شکسته ز هجر و دو چشم تر دارم
به یاد قبر قشنگ و ضریح زیبایت
نسیم عطر دل انگیز در سحر دارم
برای عزم زیارت به سوی مرقد تو
مگو دو پا که به جایش دو بال و پر دارم
میان مجلس روضه ی تو نشسته ام و
به سوی گنبد زردت آقا نظر دارم
به درد عشق گرفتارم ای طبیب من
بدون لطف تو یک نسخه بی اثر دارم
شنیده ام به تو عرضه شود همه اعمال
من از عنایت و الطاف تو خبر دارم
تمام فخر من این است گدایتان هستم
همیشه از سر کوی شما گذر دارم
تمام ثروت و دارایی ام ولای تو شد
دگر نگاه کی آقا به سیم و زر دارم
چه می شود صله ی کربلا به من بدهی
که از فراق حرم بر جگر شرر دارم
✍️#محمد_مبشری
#امام_سجاد_علیه_السلام
داغی از دشت بلا شد به جگر مرهم تو
که تویی سِرِّ خدایی و خدا محرم تو
نام جانسوز حسین زمزمه ی هر دم تو
به خدا هست به جا تا به ابد پرچم تو
تا قیامت بخدا زنده و جاوید تویی
آنکه شد خونِ دل و یکسره بارید تویی
تو که هر لحظه به لب ذکر خدا داشته ای
کربلا دیدی و همواره ندا داشته ای
ناله ها می زدی سوز صدا داشته ای
یادگاری به دلت از شهدا داشته ای
این چنین بود که سهم دل تو گشت بلا
آن زمانی که بدیدی غم یک دشتْ بلا
چشمه ی مهر و مه و اختر و خورشید تویی
آن که زنده دل ما کرد به امید تویی
آن که هر زخم زبان یکسره بشنید تویی
آن که خورشید خدا بر سرِ نی دید تویی
خونِ دل گشتی و در ساغر و هر جام شدی
تو خودت کرب و بلا ، در همه ایام شدی
سال ها غصه و رنج و محنی کُشت تو را
یاد جانسوز شه بی کفنی کُشت تو را
خاطرات گل خونین بدنی کُشت تو را
چون نمود آن سَرِ بر نی سخنی کشت تو را
ذره ذره ز غم کرببلا جان دادی
تو خودت گوش بر آن قاری قرآن دادی
تو خودت در همه ایامِ اسارت بودی
شاهد بی کسی و جور و جسارت بودی
وقت بی حرمتی و لحظه ی غارت بودی
قافله رفت در آن کاخ و عمارت بودی
شام ویران شده و یک گل لاله دیدی
جان بدادی چو غم داغ سه ساله دیدی
دیدی آن چه به سرت آمده است ای جانان
ذره ذره شده ای آب به قلب سوزان
ما هم ای کاش به کوی تو بیاییم ای جان
تا که بر خاک بقیع تو شَویم اشکِ روان
خود که دانی به ولای تو اسیریم همه
کاش می شد به عزای تو بمیریم همه
✍️#محمد_مبشری
#امام_سجاد_علیه_السلام
گاه آهسته فقط وای برادر می خواند
لب تشنه «قُتلوا» بود كه از بَر می خواند
اشك می ریخت وَ هر آینه می گفت حسین
تا دم مرگ فقط روضه ی حنجر می خواند
وای از ریش سپیدش كه حنایی شده بود
ناله اش گفتن اسمی سه هجایی شده بود
دم مغرب افق شهر مدینه اما
جهت قبله ی او كرب و بلایی شده بود
یک عمر چشمان تو را باران نوشتند
در باغ سرخ لاله ات طوفان نوشتند
در کوچه و بازار شهر غصّه و غم
بند دلت را واژه ی عطشان نوشتند
از غربت تو اشک دمادم داریم
دائم به لب پنجره شبنم داریم
این درد دل ماست ، خودت می دانی
در خاک مدینه یک حرم کم داریم
✍️#محمد_مبشری
#حضرت_رقیه_علیها_سلام
این سه ساله همه ی دار و ندار حرم است
این سه ساله به خدا بهر خدا محترم است
این سه ساله ثمر باغ علی و زهراست
غنچه ی یاس پر از عطر غم و اشک نم است
قد او را چو نظر کرد یتیمی گفتا
مادرا آه چرا قامت این بچه خم است
او سپهدار سپاه اسرای شام است
او علمدار سپاه اسرای حرم است
پرچم عزت این قافله را کرده بلند
آری این طفل سه ساله که صاحب علم است
در حرم گریه او کرد قیامت بر پا
جبرییل است ولی منزل او خاک غم است
✍️#محمد_مبشری
#مناجات_با_امام_زمان_عجل_الله
#جمعه_های_انتظار🌺🍃
لحظه ی دیدن تو که آرزوی عالم است
بهترین لحظه ی زندگی من همان دم است
همه عمر من اگر به جست و جوی تو رَوَد
دیدنت در دم آخر به خدا مغتنم است
بی تماشای جمالت به خدا نیست حیات
بی تجلی تو نابودی ما مُسَلَّم است
زندگیِ همه از یُمن وجود تو به پاست
جلوه هایت به تمام ذره های عالم است
کاش می آمدی و روی تو را می دیدم
حُسن رخسار تو آبروی نسل آدم است
شب و روز و سحرم طی شده با شوق وصال
نقش تمثال تو در خیال من مُجسَّم است
غیر مِهرت به حریم دل ما راهی نیست
قلب و جان همه بر حب و ولایت حرم است
تا بیایی به رواق چشم من پا بنهی
دیده ی منتظرم منتظر آن قدم است
کعبه با چشم سیاه تو مناجات کند
بی قرار اشک ناب دیده ی تو زمزم است
خم ابروی تو محراب به فریاد آورد
به خدا صراط مستقیم من همان خم است
کُلِّ هستی به پناه تو بیاید همچون
سائل خسته دلی که مستمند کرم است
ما همه سائل و تو پادشه خوبانی
دانم ای دوست گدا هم به درت محترم است
گفته ای آیم اگر ظلم فراگیر شود
آه ، فریاد رسا ، بین چه جهان پُر ستم است
بهر این که تو بیایی به خدا بس بُوَد این
فاطمه منتظر توست که بانوی غم است
✍️#محمد_مبشری
#ورود_به_شهر_شام
#مصائب_شام
#ماه_صفر
تمام شهر را آذین ببستند
به بام انتظار خود نشستند
به همراه هزاران سنگ از بام
به هر جا حرمت ما را شکستند
ز کوفه آمدیم و جان فشاندیم
تن بی جان به شام غم کشاندیم
برای آن که ما تحقیر گردیم
سه روزی بر دَرِ دروازه ماندیم
میان کاروان از صبح تا شام
همه رفتیم کوچه کوچه آرام
فقط سنگ جفا بر ما نبارید
به سر می ریخت آتش از سر بام
ز دیده دختری صد دُر گرفته
بهانه بهر یک چادر گرفته
به دست بسته طفلی گفت عمه
سرم از سوز آتش گُر گرفته
✍️#محمد_مبشری
#مصائب_شام
#ماه_صفر
ای کاش کسی روز بد زار نبیند
ای کاش کسی داغ غم یار نبیند
ای کاش کسی که به جفا رفت اسارت
در شام غمش کوچه و بازار نبیند
✍️#محمد_مبشری
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#زمزمه
✅️بنداول
بابای خوبم چه عجب ، اومدی پیش دخترت۲
حتی توُ خواب نمی دیدم ، ( که روبرو شَم با سرت ) ۲
( نمی دونستم میخای
این جوری از راه بیای ) ۲
( موهاتو خون گرفته
چه بوی نون گرفته
رقیه جون گرفته ) ۲
بابا بابا بابایی ....
✅️بنددوم
بیا بشین روُ دومنم ، برات میخام قصه بگم ۲
میخام که از یه شاهزاده ، (توُ شهر شام قصه بگم ) ۲
( شاهزاده تحقیر شد
سه ساله بود پیر شد ) ۲
( گریه هاشو ندیدند
باباشو سر بریدند
روسری شو کشیدند ) ۲
بابا بابا بابایی ....
✍️#محمد_مبشری
#زبان_حال
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
🎙سبک:خدایا عاشقان را ... ( علیرضا افتخاری )
✅️بنداول
چه شد یادی ز ما بابا در این ویرانه کردی
تو ای شمع فروزان یادی از پروانه کردی
به مهمانی اگر رفتی چرا خونین سر توست
تو ای بابا مرا چون عالمی دیوانه کردی
منم پروانه ی تو
شدم دیوانه ی تو
ببین دشمن چه کرده
به این دردانه ی تو
تو مهمانی و حبیب منی که من دورت بگردم
تو چون جانی و طبیب منی توئی درمان دردم
حسین جان حسین ۲ حسین جان ای حسین جان
✅️بنددوم
بگو بابا که رگهای گلویت را بریده
کسی اینگونه مهمانی در این عالم ندیده
ندارم طاقت دوری تو ای باب خوبم
ببین مانند مادر دخترت شد قد خمیده
فدای حنجر تو
شود این دختر تو
ندارم چاره ای جز
بمیرم در بر تو
چه شب ها پدر چو مرغ سحر نمودم آه و ناله
ز عمه بپرس که دارد خبر چه دیده این سه ساله
حسین جان حسین ۲ حسین جان ای حسین جان
✅️بندسوم
پدر جان آمدی روشن کنی شام یتیمان
که دلداری دهی بر عمه ی زار و پریشان
پدر ویرانه دیگر جای این دخترت نیست
کمک کن با تو آیم زین خرابه سوی رضوان
پر و بالم شکسته
شدم نالان و خسته
همه غم های عالم
به قلب من نشسته
خداحافظ ای عزیزان من اسیران و یتیمان
که من با پدر سوی اصغرم روم از شام ویران
حسین جان حسین ۲ حسین جان ای حسین جان
✍️#محمد_مبشری
زمان:
حجم:
558.7K
#زمزمه
#واحد
#حضرت_محمد_صل_الله_علیه_و_آله
✅️بنداول
گریه نکن ای دخترم
که من برات (دلشوره دارم)2
گریه نکن ای دخترم
که خیلی زود (میای کنارم)2
اجر رسالت چه زود ادا میشه
محسن ششماهه ات فدا میشه
(حیدر ز زهرا دیگه جدا میشه)2
امان امان از غم رسول الله(۴)
✅️بنددوم
می بینم اون روزی رو که
زهرای من (پهلوت شکسته)2
می بینم اون روزی رو که
وصی من (خونه نشسته)2
توی مدینه غمی به پا می شه
بیت علی خونه ی عزا می شه
(پای عدو هم به خونه وا می شه)2
امان امان از غم رسول الله(۴)
✍️#محمد_مبشری
زمان:
حجم:
558.7K
#زمزمه
#واحد
#حضرت_محمد_صل_الله_علیه_و_آله
✅️بنداول
گریه نکن ای دخترم
که من برات (دلشوره دارم)2
گریه نکن ای دخترم
که خیلی زود (میای کنارم)2
اجر رسالت چه زود ادا میشه
محسن ششماهه ات فدا میشه
(حیدر ز زهرا دیگه جدا میشه)2
امان امان از غم رسول الله(۴)
✅️بنددوم
می بینم اون روزی رو که
زهرای من (پهلوت شکسته)2
می بینم اون روزی رو که
وصی من (خونه نشسته)2
توی مدینه غمی به پا می شه
بیت علی خونه ی عزا می شه
(پای عدو هم به خونه وا می شه)2
امان امان از غم رسول الله(۴)
✍️#محمد_مبشری
#زمزمه
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
✅️بنداول
بیا
می سوزه قلبت از تب من
بشین کنارم زینب من
خون می یاد از کنج لب من ۲
خواهر ببند چشاتو ، آخه برا تو سخته
ببین توی این طشت ، خوناب لخته لخته
روضه داره می خونه ، چشای روضه خونم
خیلی دلم رو سوزوند ، محرم توی خونم
واویلتا واویلا (۴)
✅️بنددوم
دلم
از این زمونه نا امید شد
نگید حسن با زهر شهید شد
موهام توی کوچه سپید شد ۲
دیدم
یه دفعه راهمو بستش
همونی که سنگینه دستش
یه دفعه گوشواره شکستش۲
دیدم چه جوری دستش ، رد می شه از سر من
دیدم که خورد به دیوار ، صورت مادر من
دیدم که غرق آهه ، دیدم که غرق درده
دیدم داره تو کوچه ، دنبال من می گرده
وای مادرم وای مادر (۴)
✍️#محمد_مبشری