eitaa logo
ذاکرین آل الله
296 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
319 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
عرض حاجت با تو دارم یا امام عسکری ای خدایت داده بر خلق دو عالم برتری ای گدایت را به خیل شهریاران سروری خاک پایت زُهره و خورشید و ماه و مشتری ماه رویت احمدی و تیغ نطقت حیدری عید میلادت مبارک یا امام عسکری ای چراغ تابناک حُسن حیّ ذوالجلال یافته خورشید گردون از تجلاّیت کمال تا ابد ماه ربیع الثّانی‌ات محو جمال ماه حُسنت بی‌قرین و مهر رویت بی‌زوال آفتاب طلعتت را تا ابد روشنگری عید میلادت مبارک یا امام عسکری... دل اگر سینا بود طور تجلایش تویی موسی ار آوای حق بشنید آوایش تویی کیستم من عبد، آن عبدی که مولایش تویی آخرین دُرّ خدا مهدی‌ست دریایش تویی آن‌که بر عیسی کند روز ظهورش سروری عید میلادت مبارک یا امام عسکری خط حسن، خالت حسن، خُلقت حسن، خویت حسن پای تا سر حُسن در حُسن و گل رویت حسن کُنیه‌ات ابن‌الرّضا و نام نیکویت حسن موی و روی و قدّ و خدّ و چشم و ابرویت حسن حُسن‌ها گشتند در بازار حُسنت مشتری عید میلادت مبارک یا امام عسکری... هم تویی آیینۀ حُسن خدای ذوالمنن هم تویی در چارده وجه خدا دوّم حسن هم دهم مولای عالم بر جمالت بوسه زن هم به جسم سامره جان می‌دهی از فیض تن هم به عالم می‌کند فیض تو سایه‌گستری عید میلادت مبارک یا امام عسکری... سامره روشنگر دل کعبۀ جان من است سامره عطر نسیمش روح و ریحان من است سامره ریگ روانش دُرّ غلطان من است سامره دامان سبزش باغ رضوان من است سامره صحن و سرایش کرده از من دلبری عید میلادت مبارک یا امام عسکری... ذرّه بودم محو خورشید جهان‌آرا شدم قطره بودم وصل بر دریا شدم، دریا شدم کز سعادت ذاکر ذرّیۀ زهرا شدم عاشق قبر تو و سرداب سامرّا شدم خوش بود آنجا کنم در وصف مهدی شاعری عید میلادت مبارک یا امام عسکری 🔸شاعر: _____________________
باز شد پنجره ای سمتِ نسیمِ ملکوت نور تابید در آیینه ی صبح از جبروت تشنه ی بوی نفس های بهارش بودیم از همان روزِ ازل مستِ نگارش بودیم چه حضوری که از او عشق بشارت میداد چه طلوعی که خدا مُهرِ شهادت میداد نفسش عطرِ سلام و صلوات آورده است آسمان را قدمش آبِ حیات آورده است عطر سیبی ست که از گلشنِ عرش آمده است شاخِ طوباست و بر زینتِ فرش آمده است هر طرف جلوه ی خورشید جمالش پیداست حَسَن و نورِ حقیقت ز کمالش پیداست مژده مژده حسنِ دومِ زهرا آمد سیزده صورتِ اعجاز تماشا آمد نور افشانیِ عالم همه از جلوه ی اوست آخرین حجتِ حق از ثمر و میوه ی اوست پدرش آینه ی مکتبِ صادق باشد پسرش چشمه ی قرآنِ حقایق باشد از دمِ سوسنِ او بوی چمن می روید صبح از جامِ لبش حُسنِ حَسَن می بوید جلوه ی روشنِ او جلوه ی ایثارِ خداست دامنش سبزترین دامنِ گلزارِ خداست به قدمهاش چو داود گل آرایی کرد از دَمش حضرتِ یعقوب دل آرایی کرد بر لبش سوره ی توحید تلاوت دارد دامنش دولتِ مسعود امانت دارد شده آن بزم نشینِ دمِ او چون عیسی(ع) شده پروانه ی شمعش به دو عالم موسی(ع) حَسَن آیینه ی حُسنش به خدا اعجاز است ز نسیمش همه درهای اجابت باز است نور تابید و جهان غرقِ تبسّم شده است کهکشان در نفسش ذره شد و گم شده است یازده بار زمین سر به خضوع آمده است از دمِ اوست که خورشید طلوع آمده است یازده بار خدا صورتِ احمد چو کشید بینِ آن صورتِ زیبا رخ زیبای تو دید یازده پنجره وا شد به سوی دولتِ یار آخرین پنجره مانده است به دستانِ بهار شانت این بس پسرت حضرت مهدی باشد بعدِ حق عالمِ ما را متصدّی باشد 🔸شاعر: ___________________________
___________________ باز شکفته گلی از چمنِ حیدری بین چه مُصفّا شده گلشنِ پیغمبری گلشنِ باغِ علی یکسره شادی نشست دسته گلے مثلِ ماه دامنِ هادی نشست جانِ جهان تازه شد از نفسِ ناز او عالمِ امکان شده آینه پردازِ او ارض و سما سر به سر بزمِ گل افشانی اش مُهرِ امامت بوَد سجده ی پیشانی اش روی‌ درخشانِ او خیره کند آفتاب گشته دعای نقی پیشِ خدا مستجاب غنچه ی زیبا شکفت از چمنِ احمدی ای گوهرِ سرمدی، آمدی خوش آمدی سینه ی پاکان همه مستِ تولای او نورِ امامت عیان از رخِ زیبای او میوه ی شیرینِ او ختمِ امامت بوَد مکتبِ توحید او عدل و عدالت بود نورِ خدا زنده شد از نفسِ عسکری کعبه ی دلها شده دسته گلِ حیدری
دل غرقِ شور و شادیه میلادِ باب المهدیه میوزه بوی باغِ جنّت امشب سراسرِ مدینه این عطرِ پاکِ آسمونی چقد به جون و دل می شینه امشب توی مدینه ی عشق چه سور و ساتی بر قراره بازم تو خونه ی امامت گل میریزه ماه و ستاره دل غرقِ شور و شادیه میلادِ باب المهدیه تو دامنِ عفیفِ سوسن از آسمونا گل می باره فرشته ای این دسَه گل رو تو باغِ دامنشِ میزاره دلِ زمین و آسمونا ز شور و شادیِ بی قراره باباش آقا امامِ هادی (ع) از شوقِ او چه حالی داره دل غرقِ شور و شادیه میلادِ باب المهدیه امشب گلِ باغِ مدینه سر تا سرش بوی بهاره به یمنِ او از آسمونا طبق طبق صفا می باره دل غرقِ شور و شادیه میلادِ ابن الهادیه 🔸شاعر:
وقتی رسد ز میکده بار طعام ما کم مانده عطر باده بگیرد کلام ما عکس تو در پیاله ی ما نقش بسته است ساقی نگیر خرده به شُرب مدام ما از دست تو رسید شراب طهورمان باقی ست جای دست تو بر روی جام ما جز تو کسی به حاجت ما اعتنا نکرد جز تو کسی نداد جواب سلام ما مست توییم در همه ی طول زندگی هستی تو حسن مطلع و حسن ختام ما پیداست رد پای تو حتی میان شعر نامت چه خوش نشسته در ابیات خام ما سامان دهد مگر قلم خواجه باز هم بر شعر نوسروده، ولی ناتمام ما "هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما" این شعرها به اذن خدا حرف می زنند آری هنوز قافیه ها حرف می زنند سرداب سامرای تو بیت الحرام ما هر بوسه بر ضریح تو شد استلام ما ما نذر کرده ایم که قربانی ات شویم آقا بگو که سر ببرند از کدام ما ؟ یک شب اگر بدون ولایت سحر کنیم شیری که خورده ایم ز مادر، حرام ما مهرت به غیر شیعه نصیب کسی نشد این عشق را سند زده زهرا به نام ما جز خانه ی کریم که جایی نداشتیم پر شد همیشه خانه ات از ازدحام ما از برکت نگاه تو ما رزق می خوریم ذکر حسن حسن نمک هر طعام ما در خاک کوی تو اثر از کامیابی است از تربتت به کام و، دو عالم به کام ما بد دردی است هجر حرم؛ مرهمی بده در دست توست نسخه ای از التیام ما وقت طواف مرقد شش گوشه ات رسد یکباره عطر کرببلا بر مشام ما اقبال مان بلند، که هستیم خادمت حسرت برند حور و ملک بر مقام ما از حرمت تو روز جزا حفظ می شود در پیش دیدگان همه احترام ما از حب قیمتیِ تو قیمت گرفته ایم با نوکری تو همه عزت گرفته ایم ای حجت ملائکه مولای جبرییل آیینه ی نمونه و مولود بی بدیل گهواره احتیاج نداری چرا که هست هر لحظه بالش سر تو بال جبرییل حاجت به دست آمده از شوق بسته اند حور و فرشته بر پر قنداقه ات دخیل دلبسته ی نگاهت اهالی آسمان بر خلقت زمین و زمان بوده ای دلیل کوثرنشانی و همه ی عمر تشنه ی یک بوسه بر قدوم تو لب های سلسبیل لبخند عاشقانه ی دنیا! نهفته است صدها رمان تازه در آن خنده ی طویل جز تو کسی که لایق نام حسن نبود چشمت جمیل، خال جمیل، ابرویت جمیل پیغمبران به دیدن تو صف کشیده اند یحیی و هود، یوسف و نوح، آدم و خلیل در قدمت نجابت تو شک نمی کنیم هستی شبیه مادر خود فاطمه، اصیل تنها نصیب توست که قائم بپروری دیگر پدر سراغ نداریم از این قبیل عیدی بیا به این همه دل های غمزده آقای خوب من! خبر از مهدی ات بده غمبار میشود دلم از گفتن یمن کی می رسد به گوش فلک شیون یمن صدها هزار اویس به دندان گرفته اند با جان و دل هر آینه از دامن یمن زجر و سنان و شمر و شبث صف کشیده اند زخم است می زنند فقط بر تن یمن سرنیزه ی نشسته بر آن ها گرسنگی ست هر نان سفره مان بشود جوشن یمن در روضه گریه هم نکنند آن قبیله که لبخند می زنند به جان کندن یمن شیطان شود نژادپرست از خیال خام می کوبد آب تفرقه در هاون یمن باشد مدال صبر و فداکاری و وفا از ساعت مخاطره بر گردن یمن یک روز شام کینه و ظلمت سحر شود پس دیدنی ست عاقبت روشن یمن با این همه مقاتله چیزی نمانده است تا صبحِ فتحِ بیست و دوِ بهمن یمن آتش زنند ریشه ی آل سعود را شام جهاد، لشگر شیرافکن یمن با حوصله دهان بن عبدالعزیز را می دوزد آشکار نخ و سوزن یمن پر میشود زمین و زمان ساعت ظهور از خنده ها و هلهله و بشکن یمن پشتش به خاک می خورد آن روز بی گمان با دست انتقام خدا، دشمن یمن آن روز منتهی بشود سمت کربلا تنها مسیر تازه ی راه آهن یمن بیت الحسین در دل صنعا بنا کنیم یک روضه با عقیق یمانی به پا کنیم 🔸شاعر: _____________
خبری آمده که نوبت محشر شده باز خبری آمده که دوره غم سر شده باز خبر از معجزه سوره کوثر شده باز خبری آمده که فاطمه مادر شده باز روزی اهل زمین رحمت بسیار شده هادی فاطمه امروز پسردار شده ای گل حضرت هادی و حُدَیث عرض سلام ای امام بن امام بن امام بن امام ای که با یاد تو شد خانه دل ها آرام دوستی با تو حرام است به اولاد حرام عشق تو جان به همه مرده دلان می بخشد به گدای تو خدا کون و مکان می بخشد تو همان حضرت از عقل فراتر آقا عالم از مقدم تو گشته منور آقا حسن دوم زهرایی و حیدر آقا پدر منتقم آل پیمبر آقا فارغی از همگان و همگان پابندت منتقم پروری و مصلح کل فرزندت سامرای تو سراسر ، خود فردوس خداست سامرای تو نسیمش چه قَدَر روح افزاست سامرا قبله مقصود تمام فقراست کعبه و میکده و خانه امّید ماست باز هم دست تمنا سوی این در داریم ما هوای حرم سامره در سر داریم آسمان مثل زمین منتطر فرمانت برده هوش از همگان معجزه چشمانت بوسه بر خاک قدومت زده زندانبانت جان ما چیست مگر تا که شود قربانت پسر حیدری و حق به تو عزت داده دشمنت هم به بزرگیت شهادت داده من همیشه به دعای سحرت محتاجم سنگ گردیده دلم بر نظرت محتاجم شده آواره و بر بال و پرت محتاجم بی پناهم به ظهور پسرت محتاجم آمدم این شب عیدی بشوم خاک درت آمدم تا که رفیقم بکنی با پسرت ما سیاهیم و چو شب در طلب نور توایم تو سلیمانی و ما ریزه خور مور توایم ما کجا و تو کجا ؟ وصله ناجور توایم اربعین زائر شش گوشه به دستور توایم اربعین گفتم و شد مرغ دل از سینه جدا اربعین گفتم و کردم هوس کرببلا یاد آن دم که رسیدیم به دلدار بخیر یاد آن هروله با لشکر زوار بخیر یاد بین الحرمین و حرم یار بخیر یاد پابوسی ارباب و علمدار بخیر اربعین فارغِ از غصه دنیا بودیم اربعین همسفر زینب کبری بودیم 🔸شاعر: _____________________
با دست خالی آمده‌ام سامرایی‌ام آقا نگاه کن به مرام گدایی‌ام مِهرت به اوج می‌کشد از بی‌نوایی‌ام اهل شما نباشم اگر، پس کجایی‌ام؟ دنیا سرور و شادی‌اش از سامرای توست لبخندهای حضرت هادی برای توست ای معنی مجسم جود و عطا حسن ای چشمه‌ی تبسم و لطف خدا حسن تا رو کنم به قبله‌ی اهل صفا حسن وا کن درِ بهشت بر این بنده یاحسن ترسم به آرزو نرسم بی‌زیارتت هیچم بدون دیدن و درک عنایتت انگور عسکری به تو دلبسته روی تاک ذکر مدام باغ تویی ای امام پاک از نور عشق هر که جدا شد، شود هلاک باران مهربان خدایی برای خاک مثل کویر، تشنه‌ام ای زمزم حیات لطفا کمی به غرق بلا نیز التفات... ذکر «حسن حسن» غم دل را دهد به باد جانم فدای عشق که عمرش دراز باد یادت مرادبخش دلم وقت بامداد عاشق ملول نیست کند چون ز یار، یاد ای ده ستاره آمدنت را در انتظار ای زاده‌ی علی! حسن ای لطف کردگار! درمان دردهای دو عالم به دست توست لبخند و شادمانی و مرهم به دست توست داروی رفع دم‌به‌دمِ غم به دست توست اِذنِ خلاصی از غُلِ محکم به دست توست حاجات ما به محضرتان می‌شود روا ما را خلاص کن چو ابوهاشم از بلا افتاده‌اند ساده به زلفت نسیم‌ها این عاشقان عطر خدا از قدیم‌ها جمع است زیر دست تو لطف کریم‌ها ای جلوه‌ی معظّم فَوزُ العَظیم‌ها مهمانی نگاه تو یعنی تمام شوق شوق از مسیر چشم تو تنها رسد به ذوق پلکی بزن دو بال مرا باز کن به عرش پروانه‌ی خیال مرا ناز کن به عرش جانِ نیازمند مرا ساز کن به عرش با من بگو از آینه پرواز کن به عرش «حُسنت به اتفاق ملاحت» مرا گرفت آری به اتفاق دل من جلا گرفت شایسته نیست رو به کسی جز شما کنم باید برای عاقبت خود دعا کنم شب تا سحر خدای جهان را صدا کنم بادا ز سامرا سفری تا خدا کنم امضا کنند کنج شبستان دلبری قلب مرا به خاطر فرزند عسکری 🔸شاعر: _____________________
یا علی گفتیم و راه عشق را پیموده ایم در پناه بیرق آل علی آسوده ایم سربه روی خاک پای آل زهرا سود ه ایم از همان بدو تولد سامرایی بوده ایم گر چه حق این سینه ها را کربلایی آفرید سائلان کربلا را سامرایی آفرید در غریبستان دنیا آشنای ما حسن کار ماها نوکری ، دنیا و عقبا با حسن بال پرواز قنوتم یا کریم ویا حسن سائلی از هرکسی باشد حرام الا حسن مجتبای دوم این خانواده الدخیل کار این سائل به لطف تو فتاده الدخیل بهترین انگیزه صوم صلات ابروی تو یک جهان دارد مسلمان پیچش گیسوی تو هرکه را اقبال باشد تا ببیند روی تو میکشد هو یاعلی هویا علی در کوی تو دل حسن دلبر حسن ساقی حسن ساغر حسن هو حسن احمد حسن زهرا حسن حیدر حسن میرسد ازخاک راهت معجزات نو به نو آسمان از رد پایت میکند اختر درو رخت غم دارد به تن کعبه اگر آهش شنو عاقبت قسمت نشد تا که بگردد دور تو میرسد با دیدنت انگشت حیرت بر دهان که خداوند افریده یک خدا در این جهان مدح تو با واژه ها غیر از خیالی خام نیست هر چه می ریزد به پیمانه به جز اوهام نیست مستی ما را به جز تصویر تو در جام نیست هرکسی جان داده با عشق شما ناکام نیست شان هرکس میشود پیدا زحال والدین مادرت انسیه الحورا پدر مرد حنین ریخت برهم طعم لبهای تو بازار عسل چشمهایت را گشودی آفریده شد غزل زلفهایت را شب یلدا شده ضرب المثل سجده بر محراب ابروی حسن خیر العمل هر دو عالم را بگردی گر پی می پروری نیست مثل باده انگورهای عسگری از فلک باید تماشا کرد خاک پای تو حق نشسته جای حق این جانشینی جای تو روز محشر محشری دیگر قد و بالای تو در قیامت هم شفاعت حق نوکرهای تو باری از عصیان به روی دوش آوردم کریم بارکج این بارآمد از صراط مستقیم مژه هایت صف کشیده تا کند غارتگری تیغ ابرو را کشیدی جان به لبها آوری با اشارات نظر داری تو فتح خیبری حیدری تو حیدر تو حیدری تو حیدری چشمهایت را بهشت جاودانی گفته اند زلف هایت را مسیر زندگانی گفته اند دامنت را گستراند ی آسمانها کشف شد زیر سایه سار پلکت کهکشانها کشف شد حد جودت تا عیان شد بی کرانها کشف شد تا که بشناسم شما را هفت خوانها کشف شد دست ما کوتاه و خرما بر نخیل ای اشنا قدر تو مجهول مانده ای امام سامرا السلام ای صاحب صحن سرای بی کسی آشنای غربتی و آشنای بی کسی آن دردیوارها گشته ... 🔸شاعر: _____________________.
اى آفتاب مهر تو روشنگر وجود در پیشگاه حكم تو ذرات، در سجود اى میر عسكرى لقب، اى فاطمى نسب آن را كه نیست مهر تو از زندگى چه سود؟ علمت محیط، بر همه ذرات كائنات فیضت نصیب، بر همه در غیب و در شهود تاریخ تابناك حیاتت، گر اندك است بر دفتر مفاخر اسلامیان فزود عیسى دمى و پرتو رأى منیر تو زنگار كفر از دل نصرانیان زدود این افتخار گشته نصیبت كه از شرف در خانه تو مصلح كل دیده برگشود اى قبله مراد كه در بركة السّباع شیران به پیش پاى تو آرند سر فرود قربان دیده‌اى كه به بزم تو فاش دید جاى قدوم عیسى و موسى و شیث و هود قرآن ناطقى تو و قرآن پاك را الحق مفسّرى، ز تو شایسته‌تر نبود دشمن بدین كلام ستاید تو را كه نیست در روزگار، چون تو به فضل و كمال و جود شادى به نزد مردم غمدیده نارواست جان‌ها فداى لعل لبت كاین سخن سرود مدح شما، ز عهده مردم برون بود اى خاندان پاك، كه یزدانتان ستود از نعمت ولاى شما خاندان وحى منّت نهاد بر همگان، خالق ودود اى پور هادى، اى حسن العسكرى ز لطف بپذیر، از «مؤید» دلخسته این درود 🔸شاعر: _____________________ .
________________ در شب میلاد تو دارایی ام گشته اینکه مثل تو زهرایی ام از گدایی های پیش اهل بیت افتخارم اینکه سامرّایی ام در گداییِ من و اسم شماست علتی دارد اگر آقایی ام در حرم دیدم شده خیلی شلوغ پیش تنهایی تو تنهایی ام قسمتم کن بازهم کاری کنم دارد از کف می رود کارایی ام بسکه گرم از لحظه ی وصل توام سرد خواهد شد کنارت چایی ام قسمت عالم دو تا شش گوشه شد من در این تکرار، پایینْ پایی ام با تمام خویش سویت آمدم چون فروش عید استثنایی ام سیرتی درشأن درگاهت نشد چون گرفتم صورت از دارایی ام 🔸شاعر: ________________
السلام علیک یا ساقی گوشه چشمی، خراب آمده ام اشک هایم دخیل دامنتان زائر بارگاه میکده ام  دارم اذن دخول می خوانم های و هوی مرا نگاه نکن به دلم دست رد نزن امشب روزگار مرا سیاه نکن به سبوخانه ی نگاهت من یازده جام می بدهکارم چوب خطِ مرا نگاه نکن آمدم باز نسیه بردارم  در حجاز خمار چشمانت باغ انگور عسکری داری باده ات کهنه کار می خواهد! عده ای خاص مشتری داری  «بسم رب الشراب»؛ می نوشم چه شرابی! سرت سلامت باد همه جا را بهشت می بینم باغت آباد، خانه ات آباد 🔸شاعر: