.
|⇦•امشب حرم آل علی..
#نوحه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده #شبِ_هفتم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
●━━━━━━───────
امشب حرم آل علی آب ندارد
علی خواب ندارد
از سوز عطش قلب حرم تاب ندارد
علی خواب ندارد
علی! ز عطش بی قراری
علی! به تنت جان نداری
علی! اشک مادرِ تو جاری
علی! روی دست ربابی
علی! چه کنم که بخوابی
علی! در خیمه نمانده آبی
«علی لای لای لالایی لالایی»
از داخل گهوارهٔ خود با لب عطشان
علی آمده میدان، علی آمده میدان
فرمود: خدا آجرک الله حسین جان
علی آمده میدان علی آمده میدان
علی! برسد کاش عمویت
علی! حرمله روبرویت
علی! تیر آمد سوی گلویت
زد و رگ های تو وا شد
زد و سر از تن جدا شد
چرا دیگر هلهله به پا شد
«علی لای لای لالایی لالایی»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#نوحه_حضرت_علی_اصغر_علیه
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
السلام علی الطِّفلِ الرَّضیعِ المَرمِیِّ الصَّریعِ
(کودک شیرخواره تیر خورده ضربت خورده)
المُتَشَحِّطِ دَما (به خون تیپده)
المَذبوحِ بِالسَّهمِ فی حِجرِ أبیهِ
( و در دامان پدرش، با تیر، سر بُریده شد)
حالا باید بلند شه
فَرَمٰاهُ حَرمَلةُ بنُ کاهِلِ الأسَدی
سهم من همین دو بیت باشه
شب هفتم این روضه
شب باب الحوائجِ
از اون روضه هایی که برا بعضیا مثل سید حیدر حلی ها ایجاد تشرف کرد به محضر امام زمان ، روضه شیرخواره ی حسینِ
🔻سه غم آمده بر دلم، هر سه یکبار
حسین داره میگه
🔻سه بار پیاپی مصیبت کشیدم
هم سه غم و هم سه تا مصیبت رو بشنو
🔻سه غم آمده بر دلم، هر سه یکبار
🔻سه بار پیاپی مصیبت کشیدم
سه غم کدومه
🔻هم از حنجره تو هم از خواهر تو
🔻هم از مادر تو خجالت کشیدم
حالا سه تا مصیبت رو گوش بده
🔻خودم قبر کندم....
فحفر بجفن سیفه
🔻...خودم دفن کردم
🔻خودم تیر را از گلوی تو کشیدم
حسین......
====================
3_4567890123996655.mp3
2.71M
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
السلام علی الطِّفلِ الرَّضیعِ المَرمِیِّ الصَّریعِ
المُتَشَحِّطِ دَما
====================
4_5825568253019164269.mp3
10.17M
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
السلام علی الطِّفلِ الرَّضیعِ المَرمِیِّ الصَّریعِ
المُتَشَحِّطِ دَما
المَذبوحِ بِالسَّهمِ فی حِجرِ أبیه
▪️آمدم خیمه تا وداع کنم، دیدم از داغ آب، می سوزی
▪️بردم آبت دهم ولی دیدم زیر این آفتاب می سوزی
====================
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
السلام علی الطِّفلِ الرَّضیعِ المَرمِیِّ الصَّریعِ
المُتَشَحِّطِ دَما
المَذبوحِ بِالسَّهمِ فی حِجرِ أبیه
▪️آمدم خیمه تا وداع کنم، دیدم از داغ آب، می سوزی
▪️بردم آبت دهم ولی دیدم زیر این آفتاب می سوزی
زبان حال ابی عبدالله و شیرخواره اش ها
امروز روضه را من از زبان شعر بخونم
▪️کاش آبی شود مهیا تا خجل از روی خواهرت نشوم...
سکینه خواهر علی اصغره
غروب تاسوعا،
شب عاشورا که شد گفت سهمیه آب توخیمه ما بچه ها تمام شد
با خودم گفتم می رم خیمه عمه جانم زینب هرجوری شده عمه جانم منو سیراب می کنه
امان از دل زینب
آهسته، مخفیانه وارد خیمه عمه جانم شدم
یه صحنه ای دیدم دیگه خجالت کشیدم بگم تشنمه
دیدم برادرم علی اصغرو عمه بغل گرفته هی زمین می نشینه هی بلند میشه هی میگه اِصبِر یَابنَ اَخی
▪️کاش ابی شود مهیا تا خجل از روی خواهرت نشوم
▪️سعی کردم که وقت بردن تو ،چشم در چشم مادرت نشوم
چقدر ای عبدالله خجالت کشیده
▪️پشت سر رانگاه کن پسرم ....
بچه را بغل می کنی افق نگاهش می شه پشت سرش
سرش اینجا می افته دیگه ها
▪️پشت سر رانکاه کن پسرم جلو خیمه ها رباب نشست
▪️به امید ی که خیمه برگردی و آمد و زیر آفتاب نشست
دیگه کیا بارباب اومدند
▪️من که طاقت ندارم ای گل من
▪️که نگاهی کنم به پشت سرم
▪️لیک حس می کنم که امده اند
▪️جلوی خیمه ها زنان حرم
حالا ببین زبان حال ...
▪️گرچه ای کودکم نمی بینم ،ذره ای رحم در دل اعداء
▪️شاید این دفعه وضع فرق کند ،کودک من توکلت به خدا
▪️به رخ کودکم نگاه کنید،رنگ دیگر به روی طفلم نیست
▪️کوفیان اِرحَموا بِهٰذَا الطّفل، قطره ای هم برای او کافیست
علی اصغرم ،
▪️وقتی می آمدیم خواهر تو ....
این سکینه چند بار اشک ابی عبدالله را درآورده:
یکیش مال همینجاست.
یکیش مال وداعه
همه را ساکت کرد
دید مرکبش حرکت نمی کند
سکینه گفت بابا پیاده شو
می دونم اگر بری بر نمی گردی
یکی هم مال گوداله
یکی هم مال مجلس یزیده
هاااا
یه دونشو من امروز بگم
▪️وقتی می آمدیم خواهر تو با نگاهش مرا معذب کرد
▪️تا تو برگردی و بخوابی باز، عمه گهواره را مرتب کرد
▪️تو بگو من چطور پاسخ این یک حرم اضطراب را بدهم
▪️عمه با من علی....
▪️عمه با من علی بگو که چطور من جواب رباب را بدهم
یکی دو بندشو بخونم و تقدیم کنم
▪️این گلو مثل ساقه ی گل بود
▪️قطع کردنش تبر نیاز نداشت
▪️ کس نپرسید ز حرمله این طفل
▪️به سه شعبه دگر نیاز نداشت
اینجا ابی عبدالله به تعبیر ما،
مستأصَل شد
موند چکار کنه
لذا برای تنها شهیدی که از آسمان ، برا ابی عبدالله هاتفی ندا داد ، علی اصغره
چرا آقا یه لحظه موند چکار کنه
▪️ آه تصمیم واقعا سخت است وای اگر تیر جابجا بشود
یه لحظه دید اگر تیر رو از گلو بکشه، سر جدا میشه
اگر تیر را از گلو نکشه ، بچه نمی تواند نفس بکشد
▪️آه تصمیم واقعا سخت است وای اگر تیر جابجا بشود
▪️تیر را ازجلو اگر بکشد ترسم این است که سر جدا بشود
حسیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن....
.
4_5926758189319063346.mp3
4.7M
#شب_هفتم_محرم الحرام 🏴
#ایام_محرم
سبک #واحد
#کربلایی_محسن_عراقی
بمیره مادر که بی حالی
لبای خشکت ترک داره
خدا را شکر چشماتو بستی
نبینی بارون نمیباره
فدات مادر رمق نداره دستات
فدات مادر تکون نخورده پاهات
فدات مادر کبود زیر چشمات
قدر یک قطره آبم که باشه
یه ذره جون میگیری
نمیگم زنده میمونی اما
یکم توون میگیری
لالا لالا لالا لالا 🔃🔃
خسته شدی از نخوابیدن
خنده زهرا رو میخواستی
تو بغلم گریه میکردی
بغل بابا رو میخواستی
صدای تیر به گوش من رسیده
میگن حلقُ از گوش تا گوش بریده
همینه که رنگ بابات پریده
تا زنده ام بعد تو واسه من
آب خنک عذابه
پشت خیمه ها قبری رو کنده
این خونه ربابه
لالا لالا لالا لالا
امام زمان روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمة الفداه
هر یک از شما باید به آنچه که او را به دوستی ما نزدیک می سازد، عمل کند و از آنچه که خوشایند ما نبوده و خشم ما در آن است، دوری گزیند، زیرا خداوند به طور ناگهانی انسان را می گیرد، در وقتی که توبه برایش سودی ندارد و پشیمانی او را از کیفر ما به خاطر گناهش نجات نمی دهد.
.
11 (1).mp3
7.83M
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
▪️مثلا به تو آب میدم
▪️مثلا تو رو تاب میدم
====================
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
▪️مثلا به تو آب میدم
▪️مثلا تو رو تاب میدم
▪️مثلا به تو آب میدم
▪️مثلا تو رو تاب میدم
▪️مثلا تو صدام کردی
▪️من با خنده جواب میدم
کنار این شیرخواره باید نام سقا هم برده بشه
▪️مثلا عمو برگشته
▪️شدم آره خیالاتی
▪️مثلا همه جمعیم و
▪️توی آغوش باباتی
▪️یه مادر وقتی لالایی نخونه
▪️می میره گوشه ی خونه
▪️درد منو کی میدونه
کیه این مادر...
▪️یه مادر که زیر سایه نمیره
▪️همش بهونه می گیره
دست گداییتو بیار بالا
ب حق اون آقایی که راوی گفت اونقده دستشو بالا آورد که زیر بغل حسین نمایان شد
هنوز داشت حرف میزد
خود ابی عبدالله هم متوجه نشد تیر از کدام طرف آمد، یوقت دید علی بال و پر میزنه، حالا بگو
حسین....
====================
.
#زمینه
#سبک_سلام_ای_بهترین_ارباب_دنیا
زمینه دهه اول محرم
سلام ای بهترین ارباب دنیا
سلام ای جان حیدر ، ماه زهرا
سلام ای اولین و آخرین عشق
سلام ای سایه ی روی سر ما
سلام ای یار دیرینم
سلام ای شور شیرینم
سلام ای دنیا و دینم
اباعبدالله یا مظلوم
...................
✅ زمینه #شب_پنجم_محرم
رسیده آخرین یارت عموجان
منم ماه شب تارت عموجان
ببین که دستم و نذر تو کردم
منم مثل علمدارت عموجان
رسیدم تا اینجا با سر
می مونم با تو ، تا آخر
برای تو هستم لشکر
.......
من از این غربت تو دلشکستم
به این دنیای بی تو دل نبستم
محاله از تو یک لحظه جداشم
مثه قاسم فدایی تو هستم
شده عشق تو تقدیرم
به عشق تو دادن شیرم
عموجان بی تو می میرم
......
تو و غربت ، من و حال پریشون
شده کرببلا دریایی از خون
چه غوغایی برا ذبحت شده آه
رمق واست نزاشته ، نیزه هاشون
عمو ای ماه و خورشیدم
توی آغوشت جون میدم
یه لحظه بابام و دیدم
......
✅ زمینه #شب_ششم_محرم
امون از کوفه و نامهربونی
برای تو نمونده دیگه جونی
شده غارت دوباره کُلّ ِ هستم
حسن جان ِ حرم شد آسمونی
شده چشمای من دریا
دل بی تاب ِ من غوغا
نکش پاتو روی خاکا
.......
می لرزه از غم تو پیکرم ، آه
شده زنده غمای اکبرم آه
بمیرم من چه کردن نعل اسبا
شدی هم قدّ ِ سقای حرم آه
رمق رفته از توو چشمات
نداره مرهم این زخمات
غریبی تو مثل بابات
.......
چه کرده کینه های دشمنت آه
چه شد ای یوسفم پیراهنت آه
یتیم مجتبی شرمندتم من
جلوی چشمای من کشتنت آه
خداحافظ یاس پرپر
روا شد حاجاتت آخر
تو هم رفتی پیش اکبر
✅ زمینه #شب_هفتم_محرم
لالایی ای گل بی تاب مادر
امون از ظلم این کوفی ِ کافر
سه روزه که نخوابیدی عزیزم
شده از حال تو چشمای من، تر
نرو ای درد و درمونم
نرو ای ماه گریونم
نرو ای آروم جونم
.......
سه روزه زاری و گریون عزیزم
نمونده دیگه واست جون عزیزم
خدا رو با همین حالِت صدا کن
دعا کن تا بیاد بارون عزیزم
شدی از این دنیا دلگیر
شدم از شرم تو ، من پیر
نمونده واسم دیگه شیر
......
گل نشکفته داره میشه پرپر
رسیده واسه تو دنیا به آخر
بمیرم دیگه کار تو تمومه
کجا داری میری از پیش مادر
برو غوغا کن دنیارو
برو رسوا کن این هارو
برو یاری کن بابارو
#محمد_حسین_رحیمیان✍
.........................
❣﷽❣
🥀 #زمزمه_حضرت_رباب_س
🥀 #زمزمه_حضرت_علی_اصغر_ع
هرجا که ظرف آبی ، می دید گریه کرد
هر صبح با طلوع خورشید گریه می کرد
با یاد حنجری که شد پاره گریه می کرد
لالا همین که می خواند ، گهواره گریه می کرد
از تیر بر گلو بود بغضی که در گلو داشت
یادش بخیر روزی ، این مادر آرزو داشت
آغوش خالی او ، یک روز کودکی داشت
طفلی که تشنه بود و لبهای کوچکی داشت
یک جرعه آب می خواست ، زخم زبان نمی خواست
طفلی که رفتنی بود ، تیر و کمان نمی خواست
دندان نداشت وقتی جان داد طفل شیری
از حنجرش در آمد دندانه های تیری
تیر از کمان که آمد اول به حنجرش خورد
بعد از گلو در آمد ، بر قلب مادرش شد
یکسال داغدار پاشیدن گلو بود
با کودکی خیالی مشغول گفتگو بود
از آن غروب دلگیر تا این غروب آخر
آب خوش از گلویم پایین نرفته مادر
آخر تورا گرفتند از شیر با سه شعبه
تیر دگر هم او داشت ، آخر چرا سه شعبه
از زه صدا در آمد از حلق پاره ات نه !
بر نیزه بند آمد اشک از نظاره ات ؟ نه !
تا شام پر هیاهو ، با اضطراب رفتی
آغوش من چه کم داشت بر نیزه خواب رفتی
سنگت زدند و حتی یک آه هم نگفتی
بالا نشینم ای کاش ، از نیزه ها نیفتی
من پا به پای نیزه ، تو پا به پای مادر
سر دادی و خریدی سایه برای مادر...
(ناصر دودانگه)
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#زمزمه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام #شبِ_هفتم_محرم به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾•
حاجت دارا بیاین بیاین، بازم شب هفتم رسید
از پیش گهواره کسی، اصلا نمیره ناامید
«یا باب الحوائج..»
شفا چیه؟ شفا کمه! کافر و بنده میکنه
علی اصغر حسین، مرده رو زنده میکنه
«یا باب الحوائج...»
با اینکه حاجتام فراوونه
از سختیِ بلا دلم خونه
کنارِ روضهی تو آسونه
داغت دل حسینو لرزونده
خون تو روی صورتش مونده
خنده روی لب تو جا مونده
«تو که منو کشتی علی اصغر...»
*سبط ابن جوزی نوشته در تذکرة الخواص:
"لَمّا رآهم الحسین مُصِرّینَ علی قتلِه..."
وقتی آقا دید اینا اصرار دارند که بکشنش
"اَخَذَالمُصحَف و نَشَرَه...."قرآن گرفت،باز کرد..."وَ جَعَلَهُ علی رأسِه"قرآن روی سر گذاشت...(بالحسین بالحسین ....)" و نادی بینی و بینَکُم کتابُ الله "بین من و شما قرآن داوری کنه"وَ جدی محمدرسول الله "
جدم پیغمبر بین من و شما داوری کنه....
"یاقوم! لِمَ تستَحِلّون دَمی"چرا خون من رو حلال میدونید؟"فالتَفَت الحسین علیه السلام"همین جور که صحبت می کرد،یه وقت برگشت عقب رو نگاه کرد."فَاذا بطفلا یبکی عطشا"دید بچه اش داره گریه می کنه..."فَاَخَذه علی یَده"بچه رو روی دست بلند کرد..فرمود:"یاقوم! ان لم ترحمونی،فارحموا هذالطفل"اگه به من رحم نمی کنید به این بچه رحم کنیدهنوز داشت صحبت می کرد...تیر سه شعبه حرمله آمد،بچه رو ذبح کرد. آقا چه کرد؟"فَجَعَلَ الحسین علیه السلام،یبکی"شروع کرد بلند بلند گریه کردن....
#شاعر: سیدمهدی سرخان
.
Shab07Moharram1402[01].mp3
16.39M
↻
علی اصغر!
داغت دل حسینو لرزونده
خون تو روی صورتش مونده
خنده روی لب تو جا مونده
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
.
|⇦•اینا دیگه هرچی باشن..
#زمزمه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده #شبِ_هفتم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
صدای بچم نمیاد، با اینکه از گریه پُره
یکی یه کاری بکنه، علیم تکون نمیخوره
لالایی... لالایی...
داره میره آب بخورره، همه تو خیمه دلخوشن
اینا دیگه هرچی باشن، شیرخواره رو نمیکشن
لالایی... لالایی
خیلی مراقب باشیا مادر
خیلی ازم دور نشیا مادر
یه ذرّه آب خوردی بیا مادر
باباش گرفتتش توی آغوش
علی که از عطش شده بیهوش
نشسته حرمله روی زانوش
«لالا گلم..لالا علی اصغر»
حرمله با سه شعبه زد، هم پسر و هم پدر و
کاشکی نبینه مادرش، چطور جدا کرده سر و
امون از سه شعبه...
بیرون نیا جانِ حسین، رباب تو خیمه گریه کن...
بریده شد سر علیت، مِنَ الاُذن إِلیَ الاُذن...
امون از،سه شعبه...
تنش زیرِ عبایِ باباشه
به آسمون خونِشو می پاشه
قربونیِ منم همین باشه
چه قبرِ کوچیکی براش کنده
رباب، خودش چِشماشو میبنده
ای خدا بچم، داره میخنده
«توکه منوکشتی علی اصغر
یا رب نگاهی بدم المظلوم»
*گفتم لحظه آخر وقتی امام حسین رفت پشت خیمه ها،"وَ رَمَّلَه بدمه و دَفَّنَه بِجَفنِ سَیفِه"وقتی برای این بچه قبر می کند،مادرش داشت نگاه می کرد،این زبونِ حال مادرشم می خونم..*
حسین جانم!
فدا سرت اگه که تیر به حنجر خورد
فدا سرت اگه گل رباب پژمرد
حتی بدون تیر علیِ من می مرد
حسین جانم!
میشه حالا تا خاک نریختی رو اصغر
یه بار دیگه بیاد ببیندش مادر
بغل کنه بچه شو لحظه آخر
رباب مگه جز تو کیو داره
یا ثارالله و ابن ثاره
نداره قابلت رو شیرخواره
یا ثارالله و ابن ثاره
حسین جانم!
از اون روزی که من عروس این خونه ام
روز و شب عاشقونه با تو میخونم
توی خوشی و سختی با تو می مونم
قبول کن پس، اینم تموم لشکره منه آقا
قبول کن از ربابت این کمو مولا
بذار فدا بشه مثل گل لیلا
مگه از اکبرت چی کم داره؟
یا ثارالله وابن ثاره
نداره قابلت رو شیرخواره
یاثارالله و ابن ثاره
#شاعر: محمدرسولی
نغمه پرداز: مهدی زنگنه
Shab07Moharram1402[02].mp3
31.75M
حسین جانم!
میشه حالا تا خاک نریختی رو اصغر
یه بار دیگه بیاد ببیندش مادر
بغل کنه بچه شو لحظه آخر
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه و توسل به حضرت علی اصغرعلیه السلام اجرا شده #شبِ_هفتم_محرم
مولای من!
بدون تو امید ما سراب می شود بیا
تمام شهر بر سرم خراب می شود بیا
برای حضرتت بگو که مادرت دعا کند
دعای مادر تو مستجاب می شود بیا
بِکَش به آتش اشک را، تو آه کِش، میان ما
که دل کنار گریه ات کباب می شود بیا
*که اگه آقا بیاد به مجلس ما یه قطره اشک جاری بشه از چشم آقا، جلسه رو زیر رو میکنه، دلها رو با خودش میبره...بدون عنایت شما هیچیم آقاجانم! اگه عنایت و توجه شما خونواده نباشه نه نوکری میکنیم نه عزاداری میکنیم نه اشک میتونیم بریزیم و نه اجازه پیدا میکنیم بیایم تو مجلس شما...*
رسید روضه ی عطش شنیدم برای تو
که آب خوشگوار هم مذاب می شود بیا
*دیگه از امشب و فردا آب رو به روی بچه های حسین بستن، دیگه از فردا آب جیره بندی میشه، چقدر سخت میگذره به بچه ها خدا میدونه...*
کنار خیمه مانده و فقط خدا خدا کند
کی حرم اسیر گریه رباب می شود بیا
*چقدر محبت داشت ابی عبدالله به خانم رباب، شعر براش می سرود، آقا فرمود: من دوست دارم خانه ای رو که در اون اسم رباب و سکینه باشه...
شاید یه علتش این باشه: از وفای این خانم برا تون بگم، بعد قضیه کربلا دیگه رباب هیچ روزی توی سایه ننشست، مدام زیر آفتاب بود و بخاطر همین زیر آفتاب بودن هم مرد...وقتی میگفتن: چرا زیر آفتاب می مونی؟ صدا میزد: مگه میشه بدن حسین زیر آفتاب مونده باشه من برم تو سایه...یه روز راوی میگه از خونه اومدم بیرون هوای مدینه اونقده گرم بود اونقده سوزنده بود تا اومدم بیرون احساس کردم پوست صورتم سوخت، زیر این آفتاب اومدم تو کوچه داشتم میرفتم دیدم جلو خونه امام سجاد یه خانم زیر چادر تو آفتاب نشسته، فکر کردم شاید کنیز آقاست، جسارتی کرده آقا برا تنبيه کردنش این کار رو کرده... در زدم، کیه؟ خودمو معرفی کردم، با آقا کار دارم، حضرت اومدن چیکار داری؟ گفتم: آقا اومدم یه خواهش ازتون بکنم بگو...گفتم: آقا امروز هوا خیلی گرمه آفتاب سوزندست، خوب!... آقا اومدم ازتون خواهش کنم این کنیز و ببخشیدش زیر آفتاب معلوم نیست چی بروزش بیاد... اشکای آقا سرازیر شد فرمود او کنیز نیست او ربابه او دیگه بعد کربلا هیچ روزی تو سایه ننشسته...
چه شبی است امشب؟ چه روضه ای امشب خونده میشه و چه جوری باید حقش ادا بشه؟
وقتی غلامه امام سجاد می دید هر روز امام سجاد به بهانه های مختلف بر مصیبت کربلا اشک میریزه، آرزوش شده بود یه خبر خوش براش برسه خبر خوش رو به امام سجاد بده یه لحظه خنده آقا رو ببینه، یه روز یه خبر خوش بهش رسید سراسیمه اومد خدمت امام سجاد آقا جان مژدگونی بده فدات بشم خبر خوش براتون آوردم...آقا مختار خروج کرده همه قتله ی کربلا رو به درک واصل کرده، منتظر بودم خنده رو ببینم به چهره آقا...اما دیدم اشک از گوشه چشم آقا جاری شد، آقا قربونت برم چرا دیگه گریه میکنید فرمود بگو ببینم مختار با حرمله چیکار کرد؟...*
.
آمدم خیمه تا وداع کنم
دیدم از داغ آب میسوزی
بردم آبت دهم ولی دیدم
زیر این آفتاب می سوزی
کاش آبی شود محیا تا
خجل از روی خواهرت نشوم
سعی کردم که وقت بردن تو
چشم در چشم مادرت نشوم
*الهی برات بمیرم حسین!
آه علی جان پشت سر را نگاه کن پسرم جلوی خیمه ها رباب نشسته، به امیدی که به خیمه برگردی..*.
من که طاقت ندارم ای گل من که نگاهی کنم به پشت سرم
لیک حس میکنم که آمده اند جلوی خیمه ها زنان حرم
*همه زنای حرم اومدن دلواپس و نگران تو هستند، علی کوچولوی بابا! شده یه وقت یه کاری میخوای بکنی خیلی هم خاطر جمع نیستی میگی حالا توکل بخدا بینم چی میشه ببین چی میگه ابی عبدالله...*
گرچه ای کودکم نمیبینم ذره ای رحم در دل اعدا
شاید این دفعه وضع فرق کند کودک من توکلت به خدا
*بریم بابا توکل به خدا انشا الله شاید این بار رحم کردن، اومد جلوی لشکر...علی کوچولوش رو روی دست گرفت، فرمود: «ان لم ترحمونی فارحموا هذا الطفل»...
*مقابل لشکر ایستاد، لشکر!...*
به رخ کودکم نگاه کنید رنگ دیگر به روی طفلم نیست
کوفیان ارحمو به هذا الطفل قطره ای هم برای او کافیست
*مگر یه غنچه چقدر آب میخواد؟ یه مقدار آب بدید بسشه، ببینید چجوری به تلظی افتاده دیگه صداش هم در نمیاد...*
خودمانیم شیرخواریه من
کاش از شاخه ات نمی چیدن
کاش پوشانده بودمت به عبا
تا گلوی تو را نمی دیدن
وقتی می آمدیم خواهر تو
با نگاهش مرا معذب کرد
تا برگردی و بخوابی باز
عمه گهواره را مرتب کرد
*همشون الان منتظرن من علی رو آروم کنم، سیراب بر گردونم، دست به دست کنن، بغلش کنن... ای حسین...*
علی جان!
تو بگو من چطور پاسخ این یک حرم اضطراب را بدهم
عمه با من، علی بگو که چطور من جواب رباب را بدهم
*جواب رباب رو چی بدم منتظره بچش رو برگردونم...
آمد ابی عبدالله برا وداع، تا آمد دید همه ی بچه ها و مخدرات تشنه هستن،
تا نگاه کرد دید همه ی بچه ها از عطش پژمرده شدن...
مرحوم مقرم میگه: آقا اومد خداحافظی کنه، یه دختر سه ساله آمد جلو بابا رو گرفت، صدا زد: بابا میخوای بری برو، فقط میخوام بهت بگم من تشنمه...
تا صدای غربت ابی عبدالله بلند شد: هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی یه وقت صدای گریه مخدرات بلند شد...
حضرت آمد خواهرش رو طلبید، خواهرم مگه من نگفتم تا من زنده ام صداتون به گریه بلند نشه؟ عرضه داشت چرا داداش شما فرمودید، اما تا صدای غربت شما بلند شد، صدای گریه ی علی اصغر هم بلند شد... هر کار کردیم آروم نشد...
ببینید ببینید گلم رنگ ندارد
اگر آمده میدان سر جنگ ندارد
بارون بارون ببار از طاق آسمون
زودتر خودت رو برسون به تشنه های نیمه جون
بارون بارون حرم پر از تاب و تبه
ببین که چند روز و شبه اصغر من تشنه لبه
شد آرزوم که عمو جون بیاره آب شیرخواره رباب یه لحظه هم نداره خواب
نمیخوابه میترسه که خواب ببینه
گهوارشو دارن به غارت میبرن
مادرشو دارن اسارت می برن عمه رو با زور و جسارت می برن
بارون بارون شنیدی سقا نمیاد
رفته به دریا نمیاد به خیمه ما نمیاد
بارون بارون به امید فرات نباش دیگه ببار یواش یواش ببار و جبران کن برام
آروم آروم تو گوش اصغرم بخون
که نمیاد عموجون نچرخون، اینقدر زبون
*اینقدر زبون دور دهن نچرخون، باباتو کشتی، دیگه مادرت دل نداره ببینه...*
غم مخور ای کودک دردی کشم
من خودم تیر از گلویت می کشم
*زیر عبا مخفیش کرد، آمد پشت خیمه یه قبر کوچولو کند، تا میخواست این بدنو تو قبر بزاره، صدای اون خانم بلند شد بذار یه بار دیگه علی مو ببینم... ای حسین!
.
4_5935811293184262871.mp3
25.42M
خودمانیم شیرخواریه من
کاش از شاخه ات نمی چیدن
کاش پوشانده بودمت به عبا
تا گلوی تو را نمی دیدن
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
روضه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام #شبِ_هفتم_محرم به نفسِ حاج محمد رضا بذری•✾•
باز هم محشری از گریه به پا کرد حسین!
دل ما را ز غم و درد جدا کرد حسین!
من کجا روضه کجا؟ معرفت آقا بود
من حواسم به خودم بود صدا کرد حسین!
به بهشتی که خدا داد نیانداخت نگاه
رفت با گریه کنه خویش صفا کرد حسین!
*لذا فرمودن وقتی داری بر مصائبش گریه میکنی مطمئن باش آقات روبروت نشسته..*
حسین!
من شکستم دل او را دل من را نشکست
این همه سال مراعات مرا کرد حسین!
گریهام نور به قبر همه امواتم شد
دین برگردن ما بود و ادا کرد حسین!
نام ما را ته مقتل به زبان آورده
خون آن حنجره را ضامن ما کرد حسین!
من حسینی شده ام چون خود زهرا میخواست
فاطمه نام مرا برد و دعا کرد حسین!
چهار دیواری این روضه خودش، شش گوشه است
کربلا را وسط روضه بنا کرد حسین
اربعین کاش بگویم به همه در صحنش حاجتم کرب و بلا بود و روا کرد حسین
خواهرش رفت اسیری و خودش بر سر نی هرچه را داشت در این راه فدا کرد حسین
*حتی علی اصغرشم آورد ابی عبدالله*
در تب و تابی، چه جور لالایی بخونم یکم بخوابی
تو مشک سقا هم نمونده قطره آبی در تب و تابی
هنوز لبات یه مادرم بهم نگفته
چرا باید رو این لبا ترک بیوفته
ببخش که شیر ندادمت چند روزه مادر زبون نچرخون که لبات میسوزه مادر
لالا لالایی لا لالایی
کوچیکترین فدایی این خیمههایی
میخوای بریم میدون روی دوشِ بابایی
رو دوش بابا که میری چشاتو وا کن
برای بار آخرم منو نگاه کن
با گریههات رجز بخون میون لشکر
صدای هلهله میاد نترسی مادر
حیرونه بابات...
مگه چجوری زدنت دلخونه بابات
چرا هنوزم وسطه میدونه بابات
اینا که کینه اشونو از غدیر گرفتن
بچه امو تو شیش ماهگی از شیرگرفتن
خیر نبینه حرمله به بابات میخنده
با چی زده بچهام سرش به مویی بنده
*در بعضی از نقلها داریم تا صدای استغاثهٔ ابی عبدالله بلند شد."هل من ناصر ینصرونی هل من ذاب یذب عن حرم رسول" نوشتن اول خدای عالم لبیک گفت، نقل نقلِ عجیبیه.. بعد اینکه خدای عالم لبیک گفت پیغمبر لبیک گفت،امیرالمومنین لبیک گفت، فاطمه زهرا لبیک گفت، امام حسن لبیک گفت، نوشتن حتی ابدان مطهر شهدای کربلا هم به لرزه افتاد. همه ی عالم لبیک گفتن به ابی عبدالله... اما یه وقت فرمودن: این بچه هم خودشو از گهواره به زمین انداخت. یعنی بابا! هنوز یه نفر مونده روش حساب کنی منم هستم بابا.. به گونهای که زنها، اهل خیمه مطمئن شدن این بچه داره تلویحه میگه به استغاثهٔ پدر داره لبیک میگه.. ابی عبدالله فرمود: این بچه رو بیارید....
*شب عاشورا وقتی قاسم بن الحسن صدا زد....عمو جان! آیا منم از شهادت بهرهای دارم؟ فرمود: "کَیفَ المَوتُ عِندَکَ؟"مرگ در نزد توچگونه است؟ گفت: "أحلی مِنَ العَسل" فرمود: پسرم! هم تو به شهادت میرسی هم طفل رضیع من.. ابی عبدالله شب عاشورا فقط روضهٔ علی اصغر برای اصحاب خوند گویا فیضیست که حتی اصحابم باید بهره ببرن. در روضه علی اصغر من نمیدونم شاید فیضیست که باید شب عاشورا اصحابم به فیض روضه علی اصغر برسند و گریه کنن و همه گریه کردن.. بعد عبارتی داره ابی عبدالله ..این حرفا رو که به قاسم زد فرمود:"اِذْ جَفَّتْ رُوحی عَطَشاً" فرمود زمانی که روح من از عطش خشک میشه..
"وَ صِرْتُ اِلی خِیَمِنا فَطَلَبْتُ ماءً وَ لَبَنَاً"
من هی میرم تو این خیمه ها دنبال یه نوشیدنی یه آبی چیزی می گردم "فَلا أَجِدُ قَطُّو" فرمود: چیزی پیدا نمیکنم. شب عاشورا داره روضه میخونه اصحاب دارن گریه میکنن.. میفرماید "فاقول: ناولوني ابني لأشرب من فيه" میفرماد: من اونجاست که میگم بچه امو بیارید من یکم از این نمی که کنار لب این بچهاست بتونم تشنگیمو برطرف کنم.. یا بقیه الله چه بلایی سر ابی عبدالله میارن؟! آرام آرام نوشتن لباس پیغمبر و به تن کرد سوار برناقه ی پیغمبر شد. اومد آرام آرام سمت میدون که با این لشکر حرف بزنه مردم میگفتن تازه حسین قرآنو آورده بود. هرچی گفت ما زیر بار نرفتیم.. الان چی آورده دیدن از زیر عبا یه بچه شیرخواره رو رو دست بلند کرد..
یه غنچه رو از بوته جدا کنی اول سر حاله اما دو سه روز بهش آب ندی سر غنچه از ساقه کج میشه.. هر طرف ابی عبدالله بچه رو نگه میداشت سر به یه طرف میافتاد..۷ روبرو لشکر، بچه رو رو دست بلند کرد. ما در ناحیه مقدسه سلام حضرتو داریم میفرماید:"الطِّفْلِ الرَّضِيعِ الْمَرْمِيِّ الصَّرِيعِ" طفل رضی، طفل شیرخواره، بعد میفرماد: "الْمَرْمِيِّ الصَّرِيعِ "یعنی هدف که قرار گرفت افتاد به زمین.. بابا ما گاهی از زمین افتادن ابی عبدالله میگیم..*
بلند مرتبه شاهی به زحمت افتاده
برای جرعه ی آبی به منت افتاده
*بچه رو، رو دست بلند کرد فرمود: "مُنّوا عَلَی ابن المصطفی" رو سر پسر پیغمبر منت بذارید "بِشَربَةِ یَحیا بِها أطفالَنا "یه جرعه آب به من برسونید بچههام دارن از تشنگی میمیرند.. لشکر به همهمه افتاد چه کنیم؟ حق با حسینه، یکی گفت نه! حربهٔ حسینه از این بچه میخواد استفاده کنه خودش به آب برسه.. یه وقتی دیدم صدای عمر سعد بلند شد بگید حرمله بیاد امیر پدر رو بزنم یا پسر؟ گفت: با یه تیر دوتا نشون رو بزن به پسر بزنی پدر میمیره.. بزن حلقومه این بچه رو مگه سفیدی گلوی این طفلو نمی بینی؟
اخبارالطوال دینوری مقتل قدیمه مال قرن سه.. میفرماید: علی اصغر و شش ماههٔ ابی عبدالله رو با تیر مشقص زدن تیر مشقص رو عرب معنی میکنه میگه اون تیری که میخواستن حیوونای وحشی رو باهاش بزنن.. فرقی هم داره پیکانش بزرگتره قد تیر بلندتره برا همین بود فرمودن: "فَذُبِحَ الطِّفلُ مِنَ الاُذُنِ الیَ الاُذُنِ" تیر گوش تا گوش این بچه رو برید. سر به پوست آویزان شد..آی امام حسینیا برا علی اکبر جون داد کی از خیمه اومد؟ زینب کبری اومد بیرون.. اما یه نقلی امشب به دستم رسید وقتی علی اصغر جون داد ام کلثوم اومد بیرون اینجوری میخوند..
میگفت:"یا لَهفَ قلبی علَی الصّغیر الظّامی فَطَمَتهُ السّهامُ قبلَ الفِطام" «من تاحال فکر میکردم این عبارتو بیبی تو اسارت گفته» اما از خیمه اومد بیرون میگفت:دلم کبابه برای بچهای که خواستن از شیر جداش کنن با تیر جداش کردن.. چهار بیت خانم ام کلثوم فرمود: این بچه رو به خون خودش غلطوندن. فرمود: اشک این بچه رو درآوردن ..امام حسین با خون گلوی علی اصغر سه کار کرد. کار اول ابی عبدالله این بود: یه کفه خون رو به آسمان پاشید. امام باقر فرمود: اگر یه قطره به زمین میرسید عذاب نازل میشد. کار دوم ابی عبدالله این بود: یه کفه خون رو گرفت قنداقهٔ علی اصغر رو خونی کرد. کار سوم ابی عبدالله این بود: یه کفه خون رو گرفت هی به محاسن خودش میکشید..
.
دیدن ابی عبدالله داره برمیگرده سمت خیمه..نوشتن ابی عبدالله بچه رو بغل کرد یه کاری کرد. میگم شاید برای این کار حسین بود صدای آسمونیا در اومد.. گفتن:
"دَعهُ يا حُسَينُ؛ فَإِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِي الجَنَّةِ"یه کاری کردن آسمونیا دادشون در اومد بچه رو بدید به ما، ما بچه رو میبریم بهشت براش یه دایه در نظر گرفتیم. چیکار کرد ابی عبدالله.. دیدن این بچه رو بغل کرد هی گلوشو میکشه به گلوی بریدهٔ علی اصغر..ابی عبدالله صدا زد.."وَ الله لَأَنتَ أكرَمُ عَلَى اللّه مِنَ النّاقَةِ" این طفل کم از ناقه ی صالحِ پیغمبر نیست. فرمود: این طفل بزرگتره، مقامش بالاتر از ناقه ی صالح پیغمبره.. اصلا هر وقت گویا اهل بیت تو مخمصه می افتادن گرفتار میشدن از این تعبیر استفاده می کردن ..مادر ما هم دید امیر المومنین رو دارن می برن صدا زد میرم کنار مزار بابام نفرینتون می کنم.بچه های من و من کم از ناقه ی صالح پیغمبر نیستیم..*
آخ سر کوه بِلند مِن باشم و تِه
آخ بلور و یاسمن مِن باشم و تِه
ای اگر خواهند ته ره قبر سپارن
میون یک کفن من باشمو ته
آخ لالالا لالا دِله بَبِردی
لالا لالا سه روزه او نَخِردی
دیگه نخامه که وارش بباره
که تی شرمنده ها کرده بابا ره
رباب است و خروش و خسته حالی
به دامن اشک و جای طفل، خالی
اگر گهواره را پس داده بودن
دلش خوش بود با طفل خیالی
آی تو رفتی و شدم درمونده اصغر
لباسات پیش مادر مونده اصغر
پدر در وقت دفنت جای تلقین
برای تو لالایی خونده اصغر
آی دست و پا میزنه تقصیر نداره
شیر خواره تحمل تیر نداره
تقصیر منه که منت کشیدی
بمیرم که مادرش شیر نداره
*ببین رباب چی می گه : ..*
نبینم اینجوری آشوبی آقا
دستتو رو خاکا می کوبی آقا
علی اصغرم فدات ببینمت
آقا تو که چیزیت نشده؟ خوبی آقا؟
حسین جان! تشنگی برده امونم
توونم سخته را ه برم با قد کمونم
یکمی زمان بده منم بیام
تا براش نماز میت بخونم
پشت خیمه با خجالت رسیدم
پیر شدم تا اشک چشماتو دیدم
یادته روز تولدش آقا
من با خنده های تو میخندیدم
خاک میگن سرده نه خاک اصغرم
تشنه کشتنش نمیشه باورم
روی میوه ی دلم خاک نریزید
خاکو باید بریزی روی سرم
نبینم ناله های حزینتو
عرق شرم روی جبینتو
مخفیونه کاشتی بذرتو ولی
میزنن با نیزه شخم زمینتو
اشک ابر تو مگه یادم میره
قتل صبر تو مگه یادم میره
کفن و دفن تو اگه یادم بره
نبش قبر تو مگه یادم میره
مثلا تو رو تاب میدم
مثلا به تو آب میدم
مثلا تو صدام کردی
من با خنده جواب میدم
مثلا عمو برگشته
شدم آره خیالاتی
مثلا همه جمعیم و
توی آغوش بابایی
لالایی گلم تشنه ی یه جرعه آبه علی
لالایی گلم بیا بغلم بخوابی علی
.
4_5935811293184262871.mp3
25.42M
|⇦•روی دوش بابا که میری....
#روضه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده #شبِ_هفتم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا بذری•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
حیرونه بابات...
مگه چجوری زدنت دلخونه بابات
چرا هنوزم وسطه میدونه بابات
اینا که کینه اشونو از غدیر گرفتن
بچه امو تو شیش ماهگی از شیرگرفتن
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
🆔 @babolharam_net
🖥 www.babolharam.net
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اولین جمعه ماه محرم. همايش شیرخوارگان حسینی
التماس دعای فرج
✨کربلاآتش به
جان آسمانهامیزند
کودک بےشیر
رابردست بابامیزند
شیرخواره
آمده میدان تیرحرمله
طعنه برحرف
حسین ومشک سقامیزند
شهادت
حضرت علےاصغرتسلیت باد
#اولین_جمعه #محرم
#آجرک_الله_یاصاحب_الزمان_عج