اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
نوحه زمینه - هفتم محرم - سبک هر کسی که یه بار اومد روضه...
کودکِ شیرخوارهیِ این خیمه
گره گشای کارِ افلاکه
هر کی تو روضهَ ش می کنه گریه
بدونه شیرِ مادرش پاکه
دعای خیرِ مادرِ سادات
شاملِ حالِ منه تا محشر
وقتی که میگم بِابی اَنتَ...
و اُمّی یا مولا علی اصغر
دَخیلَک یا علی اصغر
یا علیٌ حسینٌ الحیدر (۴)
علی لالا علی لالا
علی لالا لالایی علی اصغر (۴)
مادر تو خیمه میگه لالایی
خوابیدی تو آغوشِ بابایی
تو کربلا رو دستِ اربابی
تو آسمون رو دستِ زهرایی
چی به سرت اومده مادر که...
بابا عبا کشیده رو پیکر
پشتِ حرم می کَنه با خنجر
یه قبرِ کوچولو واسِه اصغر
لالا لالا گُلِ نیزه
تا عمر دارم می خونم برات روضه
علی لالا علی لالا
علی لالا لالایی علی اصغر (۴)
#محرم
#هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر #علیه_السلام
#حضرت_رباب #_سلام_الله_علیها
#زمینه
#حسین_ایمانی
👇
.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
#زمینه - #شور هفتم محرم - حضرت علی اصغر علیه السلام - سبک من که اعتبارم...
خوابت برده مادر
روی دستِ بابا
داری خواب می بینی
آب آورده سقّا
بسوزه حرمله بدجور دلِ ما رو سوزونده
فقط یه لایه پوست از گردنِ تو باقی مونده
لالایی علی اصغر (۳)
شد با خنده یِ تو
سرافکنده بابا
پشتِ خیمه واسه ت
قبری کنده امّا...
غروبِ غصه پیشِ چشمِ من بر روی نیزه
می بندن سرِ کوچیکت رو امّا هِی می لرزه
لالایی علی اصغر (۳)
یا باب الحوائج
رضیعَ الحسینی
اربعین منو کُن
بین الحرمینی
گره یِ کارِ من وا میشه با دستای نوزاد
براتِ نوکرت می رسه از پنجره فولاد
حسین وای وای وای (۴)
#محرم
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر #علیه_السلام
#حضرت_رباب_سلام_الله_علیها
#حسین_ایمانی
.👇
2. لب ها هلاک آب 96.mp3
17.37M
#حضرت_علی_اصغر
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
لب ها هلاک آب و ..
شب هفتم محرم ۱۳۹۶
هیئت ثارالله ، قم
.
#زمینه
#حضرت_علی_اصغر
#سبک_تسبیحات_حضرت_زهرا
#حاج_رضا_یعقوبیان
بند۱
علی اصغر
فرزند دلبند رباب هستی
دریای دین را در ناب هستی
ما ذره و تو آفتاب هستی
علی اصغر ای تشنه ی آب
علی اصغر مهر انقلاب
علی اصغر بریاری دین
در کربلا گشتی تو انتخاب
مولانا علی اصغر حسین(۴)
#بند۲
علی اصغر
تو گل گلشن ولا هستی
زینت شهر کربلا هستی
با خون خود رمز بقا هستی
علی اصغر ای باب نجات
علی اصغر عالی درجات
علی اصغر با تشنه لبی
اشک چشمان تو آب حیات
مولانا علی اصغر حسین(۴)
بند۳
علی اصغر
بوده پدر به گفتگوی تو
عدو نشسته روبروی تو
تیرستم زد به گلوی تو
علی اصغر با دیده ی تر
علی اصغر بر دست پدر
علی اصغر با تیر ستم
بر جان تو زد دشمنت شرر
مولانا علی اصغر حسین(۴)
بند۴
علی اصغر
با لب تشنه ات در آن وادی
با تیرکین از نفس افتادی
در ره دین حق تو جان دادی
علی اصغر شافع جزا
علی اصغر کشته ی جفا
علی اصغر پاره پاره شد
حنجر تو با تیر اشقیا
مولانا علی اصغر حسین(۴)
.
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر
#دامن_کشان_رفتی...
#بند_اول
آبی نمونده تا. برا تو بیارم٣
مادر ببخش من رو. که شیری ندارم٣
چرا آخه با من قهری ای مادر
بلاتکلیفم کردن علیاصغر
علی جانم علی جانم
ای پرستوی حرم. رو دستم بخواب٢
هی تلظی میکنی. امید رباب٢
#بند_دوم
هر دم دعام اینه. که بارون بباره٣
راحت بخواب مادر. عمو آب میاره٣
نکن گریه مادر حالِ من زاره
دل من هم مثل تو عطش داره
علی جانم علی جانم
دیگه دارم میمیرم. از این حال تو٢
دیگه جونی نداره. پر و بال تو٢
#بند_سوم
داشتم چی رویایی. برا تو عزیزم٣
حالا باید واست. فقط اشک بریزم٣
لباسات و با دست خودم دوختم
ولی حالا با رویات فقط سوختم
علی جانم علی جانم
عیب نداره پسرم. کریمِ خدا٢
گریه کن ای پسرم. ولی بی صدا
〰〰〰〰〰〰〰
.
#دوبیتی
#حضرت_علی_اصغر علیهالسلام
#شب_هفتم_محرم
تو را زد حرمله تا ناگهان زد
به روی قلبِ بابا هم نشان زد
نشان بگذاشت روی سینهی او
دقیقا یک سهشعبه روی آن زد
پدر صدها برابر خورد ، مادر
پس از تو تیغ و خنجر خورد ، مادر
من از حلق تو ممنونم که باتو
پدر یک تیر کمتر خورد ، مادر
به دستم مشت پُر خون مانده از خاک
به رویم گَرد گلگون مانده از خاک
اگرچه گودی قبرت عمیق است
پرِ این تیر بیرون مانده از خاک
چه حالی یا دلی دلگیر دارم
گلویی خشک از این تقدیر دارم
خدا را آب مگذارید نوشم
که میترسم ببینم شیر دارم
نگاهش کردم و چشمی خجل داشت
مزار از اشک بابا آب و گِل داشت
سهشعبه کاش بعد از بوسه میخورد
حسینم داغ یک بوسه به دل داشت
(حسن لطفی ۴۰۲/۰۵/۰۳)
.
.
#زمزمه
#حضرت_علی_اصغر
#حضرت_رباب_زمزمه
مادر اگر بچه ش ازش جداشه سخته
شیر داشته باشه شیرخواره ش نباشه سخته
رباب دیگه بیچاره شد ای وای ای وای
گلوی طفلم پاره شد ای وای ای وای
نیزه براش گهواره شد ای وای ای وای
......
سرت رو نی ، تنت رو خاکه ، نمیدونم
برا کدومش دیگه لالایی بخونم
حالا که دوری از رباب لالا لالا
با صدای نیزه بخواب لالا لالا
بخواب ببینی خواب آب لالا لالا
#علی_سلطانی
#حضرت_رباب
.
#زمینه #زمزمه
#حضرت_رباب
#حضرت_علی_اصغر
#سبک_من_این_پایین_تو_اون_بالا
آرزوهایی که داشتم بعد تو نقش بر آب شد
کوه رویای من از بعد رفتنت خراب شد
جای شکرش باقیه با اینکه از غمت میسوزم
زیر سایتم چقدر خوبه کنارمی هنوزم
دیگه دنیا
بدون تو به من نمیسازه
هنوز میبینمت چشات بازه
برا تو میخونم لالایی
به اصرارِ
عمه منم یه خورده آب خوردم
ببین برای تو هم آوردم
ولی تو روی نیزه هایی
من این پایین تو اون بالا
علی لالا علی لالا
من میخواستم وایسی رو پای خودت نه روی نیزه
دستامو شبیه گهواره میگیرم سوی نیزه
قول میدم اگه ورق برگرده و علی نمیره
جوری لالایی بخونم حرملهام گریه اش بگیره
تلاش کردم
حسین ازت بشنوه بابایی
عصای دست نیزه دارایی
بی تو از این زمونه سیرم
گل یاسم
بگو کی از شاخه تو رو چیده
لبت هنوزم بوی شیر میده
الهی من برات بمیرم
بمیرم کاش همین حالا
علی لالا
.
#غزل_مرثیه
در مصیبت #حضرت_علی_اصغر(ع)
نوشته اند مقاتل که بی هوا خورده
نوشته اند میان سر و صدا خورده
نوشته اند که تیرش خطا نمی رفته
نوشته اند اثر کرده هر کجا خورده
گلوی اصغر و قلب رباب و جان پدر
سه شعبه آمده و ناگهان سه جا خورده
و با حساب قد و قامت علی اصغر
سه شعبه نه، که سه تا زخمِ نیزه را خورده
نوشته اند میان کلام آقا زد
حساب کن پدر او چقدر جا خورده
چه کرد با تن شش ماهه اش نمی دانم
فقط بدان همه دیدند، بچه تا خورده
حساب کن دو سه تا قطره آب هم بس بود
برای طفلکِ عطشانِ شیر ناخورده
یکی به روی عبا، این یکی به زیر عبا
غم حسین گره با دو تا عبا خورده
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صدا زدند بیایید مادرش غش کرد
سری مقابل او روی نیزه ها خورده
Shab 20 Ramazan 1403 Arzi [Mohjat_Net].mp3
3.21M
#مناجات_با_خدا
#حضرت_علی_اصغر
#حاج_منصور_ارضی
خواهش ما گرچه گستاخانه است
رزق مهمان های تو شاهانه است
با تهیدستی به این در میزنم
خرج من بر دوش صاحبخانه است
گرچه گوش من بدهکارت نشد
گوش تو بر سائلی پر چانه است
آبرودار آبرویم را نریخت
این همه شرمندگی شکرانه است
دست هرکس نیست اینجا را بگیر
آن فراری که پی کاشانه است
فاطمه افطار ما را میدهد
نان و ریحان لقمه ی ریحانه است
گریه بر زهرا لطیفم کرده است
طفل مادر با همه بیگانه است
یا امین الله دورم از بقیع
اشکهایم در نجف بیعانه است
حج علی میزان علی محشر علی
هرکه عبد تو نشد دیوانه است
روزه یعنی تشنگی یعنی حسین
مستی عشاق بی پیمانه است
اصغرش از تشنگی غش کرده بود
سوز گرما قاتل پروانه است
سمت میدان برد سیرابش کند
حرمله دستش به تیر شانه است
مادرش در خیمه با دلواپسی
بی قرار آن یکی یکدانه است
فکر قبر کوچکی کرده حسین
چون حرم بی اصغرش ویرانه است
4_5789729916324941259.mp3
7.04M
حلالم کن، اگر از غم تشنگی تو نمردم...
#صوت_شب_جمعه
#سید_مهدی_حسینی
اصغر صغيرم لاي لاي
ناخورده شيرم لاي لاي
اصغربدشت كربلا - نالد ميان خيمه ها
نالان وگريان زارزار - چون تشنه است وبي قرار
ازتشنگي گريان بود - آزرده ونالان بود
شيري ندارد مادرش
آن مادرغم پرورش
مُنّوا علي بن المصطفي - مُنّوا علي بن المصطفي
اصغردرآغوش حسين - ازتشنگي درشوروشين
بردش حسين ازخيمه ها - با اشك وآه وناله ها
گفتا حسين باكوفيان - اين اصغرشيرين زبان
لب تشنه است وشيرخوار
شرمي كنيدازكردگار
مُنّوا علي بن المصطفي - مُنّوا علي بن المصطفي
اي كوفيان اين اصغراست - ازتشنگي درآذراست
گيريدوسيرابش كنيد - سيراب ازآبش كنيد
رحمي براين طفل صغير
لب تشنه وناخورده شير
مُنّوا علي بن المصطفي - مُنّوا علي بن المصطفي
رحمي بحال مادرش - آن مادرغم پرورش
كوهست اكنون منتظر - تا اصغرش آيدزدر
سيراب ازآب فرات
ازتشنگي يابدنجات
مُنّوا علي بن المصطفي - مُنّوا علي بن المصطفي
اما جواب كوفيان - تيرسه شعبه دركمان
اصغردرآغوش پدر - جان دادبردوش پدر
تيرسه شعبه جاي آب
آمدحسين رادرجواب
مُنّوا علي بن المصطفي - مُنّوا علي بن المصطفي
ظلم اينچنين اندرجهان - نبودروابركودكان
تيرسه شعبه جاي آب - باشدرواكي اين جواب
اي باقري اين بدترين
ظلمي است ازآن ظالمين
مُنّوا علي بن المصطفي - مُنّوا علي بن المصطفي
اصغر صغيرم لاي لاي - ناخورده شيرم لاي لاي
اي شيرخواره اي علي - اي ماه پاره اي علي
حسين حسين حسين حسين - حسين حسين حسين حسين
#نوحه_حضرت_علی_اصغر_ع
#دشتی
😭😭😭😭😭😭😭😭
ای اصغر صغیر من
طفل نخورده شیر من
بود رو دست علم وای، بود رو دست علم وای
اگر چه شیر خواره گل
حاجتم رو روا نمود
مشکل مرد و زن همه به دست کوچکش گشود
اصغر تشنه کامم، آتش نزن به جانم
موند رو دست علم وای
ای اصغر صغیر من
طفل نخورده شیر من
بود رو دست علم وای، بود رو دست علم وای
ای شمع بتن خاموشم
غرق بخون در آغوشم
خون ریزد از گلوی تو، از چهره نکوی تو
پرپر نزن رو دستم، رفته تمام هستم
بود رو دست علم وای، بود رو دست علم وای
اصغر که مهمان شماست، یک جزء قرآن شماست
از بوستان مصطفی ست
همبازی سکینه هست، آواره در مدینه هست
بود رو دست علم وای، بود رو دست علم وای
ای اصغر صغیر من
طفل نخورده شیر من
بود رو دست علم وای، بود رو دست علم وای

به روی دست پدر جان به ره جانان داد
جان عالم به فدایش، جان عالم به فدایش، چه جایی جان داد
آخی ببینید آاای لشکر، آی لشکر، ببینید گلم رنگ ندارد، اگر آمده میدان سر جنگ ندارد
اهل کوفه به حسین ظلم فراوان کردند
حرمله تو ز همه ظلم فزونتر کردی
تازه میخواست گلم بشکفت و باز شود
زود گلچین گل من چیدی و پرپر کردی
مگر این طفل چه میخواست که از راه جفا، خون او ریختی و خون به دل ما کردی
مقطول تیر کینه است
همبازی سکینه است
در خون شدی شناور
وای به حال مادر
بود رو دست علم وای
ای اصغر صغیر من
طفل نخورده شیر من
بود رو دست علم وای، بود رو دست علم وای
بگیرید، دامن سرباز شش ماهه امام حسین (ع)، علی اصغر، خیلی باب الحوائجه
ساعتی که امام حسین قنداقه علی اصغرش رو در آغوش گرفت
اومد به میدان صدا زد اای لشکر: اگر به من رحم نمیکنید لا اقل به این طفل شش ماهه رحم کنید
مگر نمیبینید که چگونه از شدت تشنگی بچم دهانش رو باز و بسته میکنه
مگه نمیبینید جگر گوشه ام از تشنگی رو دستم غش کرده
اما چطور جواب عزیز زهرا رو دادن؟
آیا رحم کردن؟ نه، نه
بخدا هنوز سخن مام حسن تموم نشده بود، یه مرتبه ابی عبد ا.. دید، دید علی اصغر روی دستش داره پرپر میزنه
نگاه کرد و دید گوش تا گوش علی دریده
ای اصغر صغیر من
طفل نخورده شیر من
بود رو دست علم وای، بود رو دست علم وای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انَّ الْحُسیـن مِصباحُ الْهُـدی وَ سَفینَهُ الْنِّجاة
همانا حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است
📄
مرحوم آیت الله بهجت شیر آب حیاط را به اندازۀ یک شیر سماور باز کرده بودند و داشتند وضو می گرفتند
گفتم: آقا محرم دارد می آید و من یک ماه برای تبلیغ میروم.
سفارشی کنید که آویزه گوشم کنم.
همانجور که وضو می گرفت،
تکیه داد به دیوار و آهسته گفت:
آسید محمد! سعی کن هر شبانه روزی یک مرتبه برای امام حسین علیه السلام گریه کنی ...
نقل از کتاب ردپای سپید ، ص ۵٧
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 شهادت علی اصغر (ع) از زبان حرمله
وقتی حرمله هم دلش برای امام حسین (ع) سوخت
https://eitaa.com/manbarmajma
#کانال_سخنرانی_مجمع_الذاکرین
اصغر آمد حرمله تیر و کمانش را گرفت
نیمه جان بود و همان یک تیر جانش را گرفت
جای اینکه شیر کام کوچکش را پر کند
تیر آمد ناگهان حجم دهانش را گرفت
تیر آمد با شتاب آمد امانش را برید
تیر آمد با شتاب آمد امانش را گرفت
ماند بابا با سری کوچک که از پیکر رهاست
در عبای خویش طفل بی زبانش را گرفت
روی دستان خودش آورد اصغر آورد ولی
نیزه جای دستهای مهربانش را گرفت
ای جان من نگاه نکن
گریهی بی صدا نکن
اینجور به من نگاه نکن
گریهی بی صدا نکن
گردنتو رها نکن
گریهی بی صدا نکن
میبینه مادر
تشنته اصغر
میریزه قلب مادر
شبیه اشک نازت
هر بار که بسته میشن
چشمای نیمه بازت
هر لحظه باید شرمندهی نگات شم
قربون گریههات شم
تو قراره واسمون شیرین زبون شی
بزرگ بشی جوون شی
عصای دستمون شی
غریب مادر
لالا باباش میاد
یواش یواش صداش بیاد
با ظرف آب براش بیاد
لالا عموش بیاد
یواش یواش صداش بیاد
با ظرف آب براش بیاد
میری با بابات
خدا به همرات
به جای آب فقط اشک پشت سرت میریزم
خودت واسه خودت حسابی مردی شدی عزیزم
میری و میرم قربون شکل ماهت
زل میزنم به راحت خدا پشت و پناهت
میدونم اگه اونجا بلا میباره
بابا هواتو داره میای پیشم دوباره
عزیز مادر
تیری که تو گلوت نشست
از هر دومون برید نفس
نه راه پیش نه راه پس
داره بابایی لالایی
تا خون حنجرت ریخت
ولوله رو به روم شد
بخواب عزیز بابا
هر چی که بود تموم شد
حالا چه کنم این غم بی حساب و
دلهرهی رباب و سوال بی جواب و
حالا چی بدم جواب مادرت رو
کاش نبینه سرت رو سرخی حنجرت رو
عموم روزه دار بود توی قبرش
دلم رو بین دستانش خاک کردم
همونجا همین چادر که سوخته
خون دست حسین رو پاک کردم
همون روز دهم یادمه خوب
همین که خیمههارو سوزوندن
سر قبرش براش مجلس گرفتم
با نیزه فاتحه واسش میخوندن
شبا کابوس تیر و حلق بچهست
نه جون مونده برام نه خواب راحت
از اون ساعت که تیغ وا کرد گلوشو
گلو تیری کشید ساعت به ساعت
بهم پیری زود رست داده
همین جور سن روی سنم گذاشته
میپرسیدن زنای کوفه از هم
کدوم پیر زنه شیر خواره داشته
بغل میخواد اگه داره میافته
دیدم بستن با معجر سرش رو
نمیزارن که نیزهاش رو بیارم
میترسم گم کنن آخر سرش رو
تازه یادم اومدی یه سوال فاطمه راستی
وقتی من بودم کنارت چی شد فضه رو خواستی
فضه رو با یه دل پر تا حالا ندیدم این طور
چی آورد به زیر چادر