eitaa logo
ذاکرین آل الله
257 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
289 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
روضه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شب هفتم محرم به نفس حاج سید مجید بنی فاطمه تپش تپش زدنِ قلبِ ما، حسین حسین پناهِ نوکرِ بی دست و پا، حسین حسین کسی که گریه کُنش شد دگر چه میخواهد؟! نوشته ایم به جایِ دعا، حسین حسین خدا سپرده همه چیز را بدستانش سَرِ قنوت بگو با خدا، حسین حسین *صدات رو آزاد کن:حسین جان،حسین جان....* اگر نبود که دنیایِ ما جهنم بود رفیقِ بی کَلَکِ هر گدا، حسین حسین تمام لذتِ گهواره تا شبِ قبر از ابتدا و چه در انتها، حسین حسین صدای من که بگیرد فدایِ نامِ شما همیشه میزنم آقا صدا، حسین حسین خودت بگو چه کند، خواهرِ تو بعد از تو تنت به خاک و سرت نیزه ها، حسین حسین سید پوریا هاشمی *شبِ علی اصغرِ، خوشبحال اونایی که الان کربلا حرمِ ابی عبدالله نشستن، خوشبحالِ شما که الان تو روضه ی حسین نشستید، والله جایِ شکر داره، تو این اوضاع و احوال دنیا به ما اجازه دادن بیاییم بشینیم بگیم:حسین حسین، لیاقت میخواد برایِ حسین زهرا گریه کنیم.... *گفت: تو حرمِ ابی عبدالله،دیدم خادم،بلند بلند داره با یه زنی حرف میزنه،گفتم: چی شده؟ بهم گفت: این زن اومده تو حرمِ ابی عبدالله کنارِ ضریحِ امام حسین نشسته،بچه اش رو گرفته داره بهش شیر میده، گفتم: این که بد نیست، گفت: مگه نمی دونی علی اصغر رویِ سینه ی حسینِ؟ همه ی شهدا فیض ببرن،امام،شهدایِ مظلومِ مدافعِ حرم،شهدایِ مدافعِ سلامت فیض ببرن، الهی همه ی اونایی که عاشقِ حسین بودن، شهدایی که عاشقِ حسین بودن، مخصوصاً شهدایی که اسمشون علی اصغر بوده فیض ببرن...* جلو انداختم گلویم را نَخُورَد تیر بر لبِ بابا سربلندم در امتحانِ عطش گر سرم را گرفته ام بالا رو زدم تا نجاتشان بِدَهم نیست محتاجِ قطره‌ها دریا کاشف الکربِ خیمه ام امروز طفلِ بابُ الحوائجِ فردا اهل توحیدم و در این شش ماه جایِ لالا شنیدم لا ، لا تشنه‌ام تشنه‌ی رضایتِ دوست تشنگی میکشم برایِ خدا جان شش ماهه و نودِ ساله همه قربانِ سید الشهدا گردنم که از عقب می افتد گلویم تازه میشود پیدا تا که خونم به دامنت نچکد دست و پا هم نمیزنم حتی تیر لشکر اگر مرا نکشد آخرش میکُشد مرا گرما *بچه شیر خواره دیدی یا نه؟ تا گریه میکنه مادر میفهمه این بچه تشنه است یا گرمش شده، همه تو خیمه های خودشون بودن، یه خیمه، خیمه ی ربابِ، یه خیمه خیمه ی نجمه است، یه خیمه خیمه ی حسینِ، یه خیمه خیمه ی زینبِ، جلوتر از همه ی خیمه ها، خیمه ی عباسِ، می دونی چرا جلوتر از همه ی خیمه ها،خیمه ی عباسِ؟ چون دور تا دور رو خندق کنده بودن تا دشمن حمله نکنه، خیمه ی عباس جلویِ همه ی خیمه ها بود، یعنی هر کی بخواد به خیمه ی آل الله نزدیک بشه باید از عباس گذر کنه،آی اباالفضل! همه چشم و امیدِ بچه ها به عمو عباسِ، اما هیچ کدوم از زنها تو خیمه ی خودشون نبودن، همه جمع شدن بودن تو خیمه ی رباب، همه دارن گریه میکنن، دست به دست دارن علی اصغر رو میگیرن، میخوان آرومش کنن، خدا نیاره برا مادری که ببینه بچه اش داره بال بال میزنه و تشنه است، نه آب داره بچه اش رو سیراب کنه نه شیر داره،آخ بیچاره رباب.... *تو خیمه ها غوغاییِّ، همه به فکرِ آبن تمومِ زن ها اومدن، تو خیمه‌ی رُبابن *کی اومده آرومش کنه؟کی اومده ساکتش کنه؟...* رقیه نازش میکنه، بخواب گُلِ بهارم داداش کوچولو! آب میخوای؟ از چشام آب میارم *بچه شیرخواره رو دیدی چه دستای کوچیکی داره،نمیتونه گردن بگیره،باید دست زیرِ گردنش بگیری، اگه از مادرش جداش کنی باید زود ببریش،آخه مادرش دق میکنه، اما ابی عبدالله گفت: رباب! بچه رو بده برم سیرابش کنم،آی رفقا! آی مردم! یه جمله روضه بگم : کدوم یک از شما طاقت دارید ببینید باباتون به جایی، رو بزنه،اما بهش بخندن؟ ابی عبدالله فرمود:به این بچه آب بدید، اگه آب بدید میمیره،اگه آبم ندید میمیره... سر بچه آویزان، یه مرتبه نامرد یه نگاهی کرد،گفت:حرمله! بله امیر،گفت چرا بیکار ایستادی؟چه کنم امیر؟ گفت: مگه سفیدیِ گلویِ بچه رو نمی بینی؟ نشست رو زانوهاش، تیر سه شعبه ای که مَرد افکنه، تیر رو کشید، هنوز صحبتِ آقایِ ما تموم نشده، یه وقت ابی عبدالله دید بچه داره بال بال میزنه، همچین که دید این بچه داره بال بال میزنه، با خودش گفت: خدا! جوابِ مادرش رو چی بدم؟ دیدن بچه رو آورد، دست برد زیرِ حلقومِ این بچه، خونِ این بچه رو به آسمان می ریخت...خدا نکنه یه مَرد به چه کنم، چه کنم بیوفته، دیدن ابی عبدالله عبا رویِ سر کشیده، هی می اومد سمت خیمه، هی بر می گشت، خدایا! جوابِ مادرش رو چی بدم؟ اول کسی که تو این خانواده خجالت کشید می دونید کی بود؟ اونم آقا امیرالمؤمین بود، بعد از اینکه فاطمه بین در و دیوار بود، وقتی رهاش کردن، هی می اومد سمتِ خونه، هی بر می گشت...*. رو دستِ بابا، وقتی که رفتی من دیگه واسۀ خودم فاتحه خوندم دلشوره دارم برایِ اینکه سپیدیِ زیرِ گلوتُ نپوشوندم
قناری نخورده آب، بخواب عزیزم پشت سرت آبی ندارم که بریزم برو برا یاریِ بابات همه چیزم لالایی ای کبوترم لالایی غنچۀ حرم برو علیِ اصغرم لای لای علی، لای لای علی.... بمیرم ای وای، تیرِ سه شعبه چه جوری تو گلویِ کوچیکِ تو جا شد حرمله آخه، چیکار باهات کرد یه جوری زد که سَرِت از بدن جدا شد تن کوچیک و خونیِ تو دیگه سرده ببین غمِ تو با دلِ بابا چه کرده میاد به سمتِ خیمه ها و برمیگرده عبا کشیده رویِ تو به رنگِ خونِ مویِ تو پاره شده گلویِ تو *نیومد سمتِ خیمه، دیدن حسین مسیر رو عوض کرد، اومد پشتِ خیمه ها، خدا نیاره بابایی خودش با دستِ خودش قبرِ بچه اش رو بکنه، شروع کرد حسین با دست قبرِ علی رو کندن، بچه رو کنار گذاشته، همچین که قبر رو شروع کرد کندن، بچه رو بغل گرفت، صورتِ ماهِ علی رو آروم رویِ خاک گذاشت، یه وقت شنید یکی از پشت سر میگه: " مهلاً مهلا" برگشت دید ربابِ، آقا! اجازه بده یه بار دیگه بچه ام رو ببینم...حسین... .
•|حسین جانم ..|• . پرچم زده‌اند از غم تو کوچه به کوچه انگار عوض کرده زمین پیرهنش را .. 🆔 https://eitaa.com/Arbabhosyn
آسان تر از آن نيست، ولی ماهِ محرم دشوارترين كارِ جهان خوردن آب است ... https://eitaa.com/Arbabhosyn
. #حضرت_علی_اصغر : _حاج_اکبر_ناظم باب الحوائج علی اصغر است او در کرامت و سخا محشر است به روی سینه ی پدر زیور است بود رشک قمر به بحر دین گوهر او بال پرواز حسین است سرباز جانباز حسین است مولی مدد یا علی اصغر۲ کودک ولی دین را بود مددکار بعد از اباالفضل علی علمدار آماده بر دست پدر به پیکار حسین را یادگار بوده او بی قرار جانم فدای ماه رویش پیچیده هر جا عطر و بویش مولی مدد یا علی اصغر۲ درد عطش در کربلا چاره شد گلوی نازک علی پاره شد غرقه به خون پیکر مه پاره شد علی روسپید است کودک شهید است حرمله آمد رو به رویش تیر سه پر زد بر گلویش مولی مدد یا علی اصغر۲ خون شد دل غریبه و آشنا زد علی اصغر غنچه ی با صفا به روی دست پدرش دست و پا کشته شد نور عین خونجگر شد حسین دل حسین زین غم کباب است در انتظار او رباب است مولی مدد یا علی اصغر۲ حرمله غنچه ی حسین را بچید رنگ از رخ حسین زهرا پرید به روی دست پدرش آرمید غنچه گشته چیده شد حسین خمیده جان حسین آمده بر لب کنار او رسیده زینب مولی مدد یا علی اصغر۲
حضرت علی اصغر(ع) علی اصغر گل نشکفته ی باغ حسین است دل هر عاشقی با روضه اش در شور و شین است بنازم دست این شش ماهه را مشکل گشا شد هر آن کس آمده بر در گهش حاجت روا شد امان از لحظه ای که پیش بابا دست و پا زد گلویش پاره گشت و آتشی بر کربلا زد بمیرم حرمله با حنجر نازش چه ها کرد سه شعبه بر گلوی کوچک اصغر رها کرد شده آغوش بابایش خدایا بستر او حسین دیگر چه گوید در جواب مادر او چه شمعی بوده اصغر حرمله آبش نموده به آغوش پدر با تیر سیرابش نموده خدا بر مادر بی تاب او صبری عطا کن دل ما را به آه سینه ی او کربلا کن
# نوحه واحدیاسنگین حضرت علی اصغر(ع) لالایی ، بابات طاقت نداره ابوالفضل ، رفته که آب بیاره لبهای خشک تو ، خونها به دل کند بی آبیِ حرم ، من را خجل کند آه ، گشته بیتاب ، اصغرمن ، رفته در خواب وای علی اصغر ، علی اصغر ، علی اصغر(۲) دست و پا ، تو نزن دارم می سوزم می خنده ، دشمنت به حال و روزم از شدت عطش ، اصغر نموده غش مانده به راه او ، چشمان مادرش آه ، حنجر تو ، چی بگم به ، مادر تو وای ، علی اصغر ، علی اصغر ،علی اصغر آخرش ، رفتی تو اصغر من داغ تو ، نمی شه که باور من خون گلوی تو ، ریخته به دست من کم دست و پا بزن ، ای بود وهست من آه ، پاره پاره ، شد گلوی ، شیرُخواره وای ، علی اصغر ، علی اصغر ، علی اصغر
محرم زمینه ، سنگین ، واحد ، شور (به همه سبکها خوانده میشود) حضرت علی اصغر(ع) کودک جانباز من شیرین زبانم اصغرم آخرین سرباز من ای نور دیده ی تَرَم غنچه ی خندان من چرا اینقَدَر بی تابی خوابیدی یا بی حالی مگر که تشنه ی آبی ای گل نیلوفرم علی اصغر پسرم لایی لایی اصغرم (۴) داغ مرگ تو علی آتیش زده بر جگرم مادرِ غم دیده ات با ناله گوید پسرم من جواب مادرت ، رُو چی بدم ای اصغرم جسم غرق به خونت چطور سوی خیمه بَرَم تویی گل پرپرم تویی علی اصغرم لایی لایی اصغرم با تیر سه شعبه ای سَرِ شش ماهه جدا شد توی میدون بَلا اصغر تقدیم خدا شد بر سر شونه ی من هدف تیر بلا شد ای خُدا تو شاهد باش شهید کرببلا شد بر سرِ دست بابا می زنی تو دست و پا لایی لایی اصغرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مادرها نمیدونم بچه شش ماهه دارید یا نه... اگه بچه شش ماه دارین... الان یه دست زیر گلوش بکشید ببینید آیا طاقت دارید یه زخم روی بدنش ببینید یا نه... فقط همینو بگم ابی عبدالله نگاه کرد... دید تیر سه شعبه... گوش تا گوش علی رو دریده... علی اصغر روی دستها بابا داره جان میده... خدایا... حالا جواب مادرش رو چی بگم... جواب رباب رو چی بگم... خدایا هیچ مردی شرمنده همسرش نشه... دیدند حسین هی چند قدم به سمت خیمه ها میره برمیگرده... 🔸تو رفتی مادرت حیران شد ای وای 🔸تمام خیمه ها ویران شد ای وای 🔸مگر تیرسه شعبه خنجری بود 🔸سرت بر پوست آویزان شد ای وای الا لعنه الله علی القوم الظالمین
آماده و کامل شب_هفتم_محرم بسم الله الرحمن الرحيم السَّلامُ عَلَیکمْ یااَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة... بِمُوالاتِکُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعالِمَ دِینِنا وَاَصْلَحَ ماکانَ فَسَدَ مِنْ دنیانا (خداوند، به ولايت شما، نشانه هاى روشن دين را به ما آموخت و آنچه را از دنيايمان تباه شده بود، اصلاح كرد) 🔸شب گر رخ مهتاب نبیند سـخت است 🔸لب تشـنه اگر آب نبیند ســخت است 🔸ما نوکر و ارباب تویی مهـدی جان 🔸نوکر رخ اربـاب نبیند ســخت است اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً. یا صاحب الزمان... 🔸آفتابا بسکه پیدائی نمیدانم کجائی 🔸دور از مائی و با مائی نمی‌دانم کجائی امام زمان... این روزها همه جا صدای یا بن الحسن بلنده... همه دارن شما رو صدا میزنند... ای منتقم کجایی... 🔸هر طرف رو آورم روی دل آرای تو بینم 🔸جلوه گر از بس بهر جائی نمیدانم کجایی عزیز فاطمه... ما منتظر اون روزی هستیم... که صدای شما از کنار خانه خدا بلند ميشه: « ألا یا أهل العالم أنا بقیه الله» 🔸کعبه‌ای یا کربلا یا در نجف یا کاظمینی 🔸یا کنار قبر زهرایی نميدانم کجایی امشب.. کجا زانوی غم به بغل گرفتی... کجا برا جد غریبت اشک می ریزی... آقا جانم... 🔸عبد را هجران مولا تلخ تر از زهر باشد 🔸من تو را عبدم تو مولائی نمی‌دانم کجائی ما که جز در خونه ی شما جایی رو نداریم... آقا... ما که جز شما اهل بیت کسی رو نداریم... یا صاحب الزمان شب هفتم محرم... اومدیم بگیم آقا... 🔸مانده بر لب های اصغر همچنان نقش تبسم 🔸تا برای انتقام آئی نمی‌دانم کجائی آقا بیا انتقام شش ماهه ی کربلا رو بگیر... یا بن الحسن... 🔸کیست اصغر، اکبر ذبح عظیم 🔸خود به تنهایی صراط مستقیم امشب بریم درخانه ی باب الحوائج ششماهه ی امام حسین... علی اصغر... خدا میدونه میدونه یک سال منتظر شب هفتم نشستیم... بیاییم برا ششماهه ی حسین اشک بریزیم... جان عالم به فداش... 🔸اختری برشانه ی خون خدا 🔸آبروی روی گلگون خدا این آقازاده خیلی آبرو داره درخونه ی خدا... 🔸دست های کوچکش، دست حسین 🔸روز عاشورا همه هست حسین ابی عبدالله هم عنایت خاصی به علی اصغرش داره... فقط همینو بگم.... قطعا ابی عبدالله، گریه کن های ششماهه اش رو دست خالی بر نمیگردونه... 🔸صورتش پژمرده اما دلگشا 🔸دستهای بسته اش مشکل گشا عالمی به فدای دستان قشنگش... با دستهای به ظاهر کوچیکش... گره های بزرگی رو باز میکنه... خیلی از علما، بزرگان ما، متوسل میشن به این شش ماهه... آی مادری که سالهاست... خدا بهت فرزند نداده... امشب خدا رو به ششماهه ی حسین قسم بده... خیلی ها امشب با دست پر از این مجلس میرن... مواظب باش... 🔸دستهای بسته اش مشکل گشا امشب... همه برا ششماهه گریه میکنند... حتی روز عاشورا لشگر دشمن هم طاقت نیاورد... گریه کردند... مبادا آروم باشی... 🔸شیرخواری با پدر هم‌درد بود 🔸آخرین سرباز و اول‌مرد بود لحظات آخر ابی عبدالله یه نگاه کرد به دوروبرش... دید تنهای تنها مونده... حبیب بن مظاهر رو به شهادت رسوندن... عباسشو به شهادت رسوندن... علی اکبرشو قطعه قطعه کردند... دیگه یاری نداره... یکدفعه از داخل خیمه... صدای گریه علی اصغرش بلند شد... با زبان کودکی... میگه بابا... مبادا صدای غربتت رو بشنوم بابا... بابا..هنوز من زنده ام... بابا...هنوز یک سرباز کوچک داری بابا... 🔸من به باغِ سرخِ خون، یاس توام 🔸با دو دست بسته عباس توام چه خوب خودش رو فدا کرد... آماده ای گریه کنی بسم الله... خواهرها امشب باید بلندتر گریه کنند... آخه شما بهتر میفهمید حال مادر علی اصغر رو... ابی عبدالله قنداقه علی اصغرش رو آغوش گرفت... اومد در مقابل دشمن ایستاد... علی اصغرش رو روی دستاش بلند کرد... صدا زد... «یا قَوْمِ، إِنْ لَمْ تَرْحَمُونی فَارْحَمُوا هذَا الطِّفْلَ» ای نانجیبها... شما با من سر جنگ دارید... اگه به من حسین رحم نمیکنید... این طفل شش ماهه که کاری نکرده... یه نگاه به لبهای خشکیدش بندازید... ببینید... اما ترونه کیف یتلّظى ّعطشا اگه بهش آب بدید میمیره... اگه آب هم ندید میمیره... اگه حرف من حسین رو قبول ندارید خودتون ببرید سیرابش کنید... دشمن داره نگاه میکنه... خیلی ها به گریه افتادن... ابی عبدالله داره حرف میزنه... شاید اینها دلشون بسوزه... یکدفعه دیدند... حرمله نانجیب تیر سه شعبه از کمان رها کرد... «فَذُبحَ الطِفل مِنَ الوَرید إلَی الوَرید أو مِنَ الاُذُنِ إلَی الاُذُن» 🔸از شیرخواره ای به همه شیرخوارگان 🔸آغوش گرم مادرتان نوش جانتان
🏴 اشعار =========================== این طفل زبان بسته ی من خواب ندارد از تشنگی اش در بغلم تاب ندارد گفتم که از آن مشک عمو قطره ی آبی گفتند که شرمنده عمو آب ندارد یک مشک تهی، تشنگی و گریه طفلی دیگر چه کنم قافله میراب ندارد بُرد آن شه دین زیر عبا کودک خود را دیدند که تنها شده اصحاب ندارد گفتند عجب! چیست که بردست حسین است رخشندگی اش را رخ مهتاب ندارد در دفتر خود یک مه دیگر بنویسید اینگونه مهی جز خود ارباب ندارد از بین همه حرمله گویا پیِ کاریست اینجا چه بگویم که دلم تاب ندارد یک تیر سه پر، حنجر نازک، چه سکوتی گفتند که شاید دلِ پرتاب ندارد آن سنگ دل اما به دل زاده ی زهرا زخمی زده که زخمه و مضراب ندارد با کوچکیِ دست، همین غنچه ی پرپر وا کرده هزاران گره، اعجاب ندارد سالک هم از او حاجت خود را طلبیده زیرا که به دل جز غم احباب ندارد 🔸شاعر: ==========================
🏴 اشعار =========================== ملتهب است حنجرت بس که ندیده آب را داده به خیمه های ما وضع تو التهاب را شکر عدالتت خدا اصغر ماست تشنه لب مرکب شمر میخورد از لب رود آب را چنگ به سینه میکِشی مادر خویش میکُشی تشنه ترینِ تشنگان سعی مکن سراب را مشک گرفت و رفت تا علقمه تا بیاورد یا که به خیمه آب را یا خبر رباب را کُشت تمام خیمه را رفتن چشم‌های تو تا به کجا به مادرت می‌دهی اضطراب را دست به دست رفته‌ای تا ته خیمه‌ی زنان گریه‌ی بی امان تو خواب نموده خواب را آب نمانده در حرم شیر نمانده در برم گبر و جهود و هم نبیند این چنین عذاب را رفت و کشید اماممان منت خولی و سنان حرمله داد آن میان بر سخنش جواب را 🔸شاعر: ==========================
🏴 اشعار =========================== آری اگرچه دستِ هجران بسته بالم را بستم کنار مرقدت پای خیالم را روزی که از داغ تو گریه می‌کنم خوبم از وضع چشمم می‌توان فهمید حالم را باکی ندارم از تباکی وقت بی اشکی کافی‌ست که زهرا ببیند قیل و قالم را سینه‌کبودت‌بودنم هم ماجرا دارد بر گردنم انداخته زهرا مدالم را از کل قبرستان عذاب قبر بردارند با من اگر در قبر بگذارند شالم را رد می‌شدم از محفلی و می‌شنیدم شمع- در محضر پروانه‌ها می‌زد مثالم را از شُستن دیگِ غذای نذریِ روضه دارم تمامیِ مقاماتِ کمالم‌ را هرچه که دارم از بساط روضه‌ات دارم از برکت روضه گرفتم رزق سالم را ** گفتند از هُرم عطش گل‌های باغت سوخت داغ گلستان تو سوزانده‌ست عالم را نیزه کجا و حنجر شش‌ماهه‌ی تشنه؟ عباس گریه می‌کند بر نی سؤالم را 🔸شاعر: ==========================
🏴 اشعار =========================== کاش می‌شد با لالا آرومت کنن یا که بی سرصدا آرومت کنن تو همینجا بمون و هی گریه کن نکنه نیزه‌ها آرومت کنن اخلاق تو و باباتو می‌شناسم ناله‌های آشناتو می‌شناسم نگو این صدای گریه‌ی تو نیست من صدای گریه‌هاتو می‌شناسم خیمه‌خیمه با شتاب رفتم علی هرطرف خونه‌خراب رفتم علی هفت دفعه هاجر دوید، به آب رسید صددفعه دنبال آب رفتم علی راستی خندون شدنت مبارکه مرد میدون شدنت مبارکه گریه کردی و همه کِل کشیدن آخ رَجَزخون شدنت مبارکه از کسی سه شعبه خوردی انگاری بازه چشمات ولی مردی انگاری عجله داشتی برا بزرگ شدن سه تا دندون درآوردی انگاری ی خبر فقط برام بیاد بسه خیلی نه! یه خط برام بیاد بسه حالا که بابات میره پشت خیام بند قنداقت برام بیاد بسه کاش بشه تیر و یه گوشه چال کنم زبون سپاه شام و لال کنم من اگر هم که ببخشم همه رو محاله حرمله رو حلال کنم حالِ من، بی تو دیگه جا نمیاد سر تو پیشم با دعوا نمیاد من دلم خوش بود هنوز نَفَس داری نفساتم دیگه بالا نمیاد اومدم پشت حرم خاکت کنم یه گوشه با قد خم خاکت کنم بابا میگه دیر شده خاک و بریز چه کنم نمی‌تونم خاکت کنم روی دست دلاوری کردی علی مث جدت حیدری کردی علی آبرومو خریدی بین زنا روت سفید، چه محشری کردی علی 🔸شاعر: ==========================
🏴 اشعار =========================== قراره زندگی‌هامون همش دور و برت باشه تموم زندگیم روضه‌س تا حرف اصغرت باشه صدا پیچیده تو خیمه صدای اصغره انگار رباب از غصه دلخونه بازم اصغر شده بیدار ببخش ای کودکم، مادر نداره قطره‌ی شیری تو که حال منو دیدی چرا آروم نمی‌گیری بابات تنها توو مِیدونه دلش پُر غُصه و درده صدات‌و بشنوه ای‌کاش صداش کن بلکه برگرده اجابت شد دعام، بابات نشد گریَه‌ت فراموشِش می‌خواد آبِت بده مادر! بخواب آروم توو آغوشِش چه سخته، روضه سنگینه حسین با کودکش اومد برای قطره‌ی آبی حسین به دشمنش رو زد چی شد اصغر شده خاموش چرا توو دشت غوغا شد گلوش خشکیده بود اما با تیر حرمله وا شد حسین و اضطرار ای وای چرا حیرونه توو این دشت اومد سمت حرم اما چرا هی اومد و برگشت 🔸شاعر: ==========================
🏴 اشعار =========================== بنویسید که اینگونه شده سرگشته یک قدم رفته به خیمه، دو قدم برگشته روی برگشت ندارد به حرم، حق دارد چه جوابی بدهد، بی علی اصغر گشته طفل را زیر عبا برد، همه فهمیدند پدر پیر خجالت‌زده مضطر گشته نه فقط خیمه، که از حالت واله شدنش دیده‌ی لشگر کوفه به خدا، تر گشته آب می‌داد و نمی‌داد چه فرقی می‌کرد؟! رفتنی بود دگر غنچه‌ی پرپر گشته آب می‌خواست اگر، خواست هدایت بشوند پاسخ خواستنش خنده‌ی لشگر گشته به دلش تیر سه شعبه دو سه تا داغ گذاشت داغ این طفل ولی چند برابر گشته آه! از تیر بزرگی که به حلقومش خورد آه! از آن بدن کوچک بی سر گشته آنقدر نیزه زمین زد بدنش پیدا شد حرمله از همه انگار که بهتر گشته... 🔸شاعر: ==========================
🏴 اشعار =========================== بنویسید که اینگونه شده سرگشته یک قدم رفته به خیمه، دو قدم برگشته روی برگشت ندارد به حرم، حق دارد چه جوابی بدهد، بی علی اصغر گشته طفل را زیر عبا برد، همه فهمیدند پدر پیر خجالت‌زده مضطر گشته نه فقط خیمه، که از حالت واله شدنش دیده‌ی لشگر کوفه به خدا، تر گشته آب می‌داد و نمی‌داد چه فرقی می‌کرد؟! رفتنی بود دگر غنچه‌ی پرپر گشته آب می‌خواست اگر، خواست هدایت بشوند پاسخ خواستنش خنده‌ی لشگر گشته به دلش تیر سه شعبه دو سه تا داغ گذاشت داغ این طفل ولی چند برابر گشته آه! از تیر بزرگی که به حلقومش خورد آه! از آن بدن کوچک بی سر گشته آنقدر نیزه زمین زد بدنش پیدا شد حرمله از همه انگار که بهتر گشته... 🔸شاعر: ==========================