مصطفی اعجاز دارد که کلامش فاطمه است
آن نمازی قرب دارد که قیامش فاطمه است
آن که من هستم فقیر ابن الفقیر خانه اش
آن که من هستم غلام ابن الغامش، …فاطمه است
دست بوس فاطمه بودن کمال مصطفاست
در مقامات نبی این بس مقامش فاطمه است
حکم زهرا بر تمام انبیا هم واجب است
شرع ما پیغمبری دارد که نامش فاطمه است
حج زهرا ظاهراً بیت الحرامش مرتضاست
حج مولا باطناً بیت الحرامش فاطمه است
فاطمه امر خداوند است و مأمورش علی ست
پس امام اول عالم امامش فاطمه است
مصطفی؟ یا مرتضی؟ یافاطمه؟ یا هر سه تا؟
مانده ام از این سه تا اصلاً کدامش فاطمه است
رشته های چادرش بازار گرمی خداست
صبح محشر هم دلیل ازدحامش فاطمه است
عقل ها راهی ندارند و زبان ها الکنند
در مقام اهل بیتی که تمامش فاطمه است
سلام حضرت کوثر سلام خیر کثیر
سلام سیده خاتون، سلام عشق امیر
شناسنامه ی تو صبح لیله الاسراست
نزول شان تو شد، شان آیه ی تطهیر
چقدر روز تولد دل از همه بردی
چقدر دل که به دست شما نشد زنجیر
به یمن روز تولد برایت آوردند
فرشته های بهشتی لباسهای حریر
تو نیم زندگیت را شدی نصیب پدر …
و نیم دیگر آن را علی، ولی تقدیر …
کنار حضرت حیدر چه لذتی دارد
فقط تو باشی و آقا، دو لقمه نان و پنیر
سر است از همه ی فرش های کاشانی
میان خانه ی مولا همان دو قطعه حصیر
همین که نیت خنده کنی فرشته شدی
فرشته نه، تو بگو ماه، ماه منیر
برای حضرت حیدر سه روز شیرین بود
ولادت تو، عروسی تو و روز غدیر
تو سهم دار فتوحات شوهرت هستی
به نام نامی تو می زند علی شمشیر
و به روزهای نداری چقدر سر کردی
به روزه های پیاپی، به نان خالی و شیر
تو برتر از غزلی، من زیاد کم گفتم
اگر که بد شده بی بی ببخش و خورده نگیر
روح الله قناعتیان
میلاد با سعادت زهرای اطهر است
کون و مکان زنور جمالش منور است
بگرفت گر چه پرده غیبت ز چهر خویش
مستور در سحاب حیا مهر انور است
والشمس أیتی است ز انوار طلعتش
خود نور محض کامل و تفسیر کو ثر است
والیل را دلیل بر آمد ززلف او
فجر از بیاض صورت این مهراظهر است
ام القرا ز میمنت نقش پای او
محسود عرش و غبطه گردون اخضر است
تائید نور فاطمه بر عرصه جهان
ذرات کائنات به شکرانه اندر است
خرسند گشت خاطر غمگین مصطفی
در چهره اش علامت شادی مصور است
قنداقه اش گرفت به بر ختم الانبیا
همچون گلی که جان و دل از وی معطر است
از شوق بوسه زد به رخ و دست و سینه اش
فرمود دختری است پدر را چو مادر است
در چهره اش ز غصه و شادی نشانه هاست
لبها چو غنچه باز ولی دیده اش تر است
هر چشم محرمی که جمالش بدید و گفت
آئینه تمام نمای پیمبر است
زهراست هدیه ای به محمد ز سوی دوست
زیرا که فاطمه به دو عالم برابر است
زهراست مفخر دو جهان زینت جنان
محبوبه جلیله خلاق داور است
غیر از علی و حضرت طاها به ماسوا
در شان و رتبه از همه والا و برتر است
خادم ترا چه واهمه از هول رستخیز
چون فاطمه شفیعه فردای محشر است
مرحوم خادم تبریزی
اشعار تبریک تولد حضرت فاطمه
امروز عالمى ز تجلى منور است
میلاد با سعادت زهراى اطهر است
مولود پاکى آمده از غیب در شهود
کز او وجود عالم و آدم سراسر است
از ره رسیده موکب بانوى بانوان
کائینه تمام نماى پیمبر است
نور خدا ز فرش نتق میکشد بعرش
روشن بروى فاطمه چشم پیمبر است
در وصف او گر ام ابیها شنیده اى
این خود یک از فضائل آن پاک گوهر است
هر مادر آورد پسر از اوست مفتخر
بالنده مانده گیتى از این نیک دختر است
احمد وجود پاک او را روح خویش خواند
با آنکه خود به مرتبه روح مصور است
در حیرتم چه مدح سرایم به حضرتى
کو را مدیحه خوان ز شرف ذات داور است
تنها نه دختر است رسول خداى را
کز رتبه بر ولى خدا نیز همسر است
هستند گوشواره دو دلبند تو به عرش
بى شک دل تو عرش خداوند اکبر است
حاکى است از وقایع ما کان و ما یکون
متن صحیفه اش که به قرآن برابر است
ربط رسالت است و ولایت جناب تو
بل این دو را وجود تو معنا و مصدر است
او هست عصمت و الله چندان شگفت نیست
کز چشم خلق تربت پاکش مستّر است
بر آستان توست ز جان منجلى صغیر
عمریست چشم و روى نیازش بر این در است
صغیر اصفهانى
به خداوند "روز مادر "بود
فاطمه اي فرشته خيرات
بر تو و خاندا ن تو صلوات
اي خداي جمالي ي دنيا
جلوه بي مثالي ي دنيا
نام تو بي وضو نمي آيد
بر زبان اهالي دنيا
اي پري اي فرشته بالا
تو كجا و حوالي دنيا
تو كنار خداي خويش، خوشي
كوري جاي خالي دنيا
ما هميشه پي جواب توايم
اي غروب سئوالي دنيا
فاطمه اي فرشته بركات
بر تو و خاندان تو صلوات
بي تو اين سفره ها كريم نداشت
بي تو اين بادها نسيم نداشت
تو اگر جلوه اي نمي كردي
طور موساي ما كليم نداشت
با وجود وجود تو ديگر
حضرت آمنه يتيم نداشت
بي تو ذكر رئوف " بسم اله "
داشت رخمن ولي رحيم نداشت
حرمت قبله هم ترك مي خورد
خانه ي تو اگر حريم نداشت
فاطمه اي فرشته خيرات
بر تو و خاندان تو صلوات
آينه صفحه كتاب تو
آسمان شيشه گلاب تو بود
اولين عكس در حجاب خدا
دور تا دور عرش قاب تو بود
صبح ها، ظهرها نگاه علي
چشم به راه آفتاب تو بود
روزها نيمه ي جنوب زمين
سنگ زيرين آسياب تو بود
چادر خاكي زمين خورده
مرتضي هم ابوتراب تو بود
فاطمه اي فرشته خيرات
بر تو و خاندان تو صلوات
دل که آشفته شود زلف پریشان هیچ است
پیش مشتاقی ما چاک گریبان هیچ است
کرم اهل کرم بیشتر از خواهش ماست
خواهش دست گدا نزد کریمان هیچ است
آن قدر معجزه ها از هنر تو دیدیم
که بنا کردن این دل دل ویران هیچ است
سربلندیم اگر سایه ی تو بر سر ماست
پیش این سایه ی تو تاج سلیمان هیچ است
خِلقت طینت تو بس که لطافت دارد
گر بریزند به پای تو گلستان هیچ است
ما به جمهوری زهرایی خود می نازیم
وَر نه بی فاطمه که خطه ی ایران هیچ است
مِهر زهراست به ما رنگ و بویی بخشیده
نام زهراست به ما آبرویی بخشیده
زیر پای تو می افتد سر اگر بنویسند
در هوای تو می افتد پَر اگر بنویسند
نسبت ام ابیهاست که شایسته ی توست
اشتباه است تو را دختر اگر بنویسند
باز قرآن کریم است ندارد فرقی
جای هر سوره فقط کوثر اگر بنویسند
قصد کردم پس از امروز هزاران دفعه
بنویسم زهرا، مادر اگر بنویسند
بی گمان یاد نخ چادر تو می افتیم
از مقامات تو در محشر اگر بنویسد
به مقام تو اضافه نشود نام تو را
یا نبی یا علی دیگر اگر بنویسند
نه نبی، بلکه نبوت شده عزتمندت
نه علی، بلکه ولایت شده گردنبندت
عرش را دیدم و جای تو به یادم آمد
قرب انگشتْ نمای تو بیادم آمد
در عبودیت تو کُنه ربوبیت بود
با صفات تو خدای تو به یادم آمد
روحِ روح القُدست بود که فرمود: اقرا
در حرا نیز صدای تو به یادم آمد
خواستم روی نماز شب تو فکر کنم
ورم کهنه ی پای تو به یادم آمد
قُوت دنیا و قنوت تو به هم مرتبط اند
حرف "نون " بود و دعای تو به یادم آمد
غصه خوردم که به افطار چرا لب نزدی
لب خوشحال گدای تو به یادم آمد
گرد و خاک حرمی را که نداری بفرست
درد دارم که دوای تو به یادم آمد
قبر تو گُهر دنیاست و دنیا صدف است
جلوه ای از حرم گم شده ات در نجف است
قصدت این بود فقط یار علی باشی و بس
ظرف نُه سال گرفتار علی باشی بس
از مقامات خودت دم نزدی تا که فقط
باعث گرمی بازار علی باشی و بس
بازوی تازه شکسته شده از یادت رفت
تا که هر لحظه نگهدار علی باشی و بس
خواستی میخ تو را بند کند تا شاید
مثل یک عکس به دیوار علی باشی و بس
علی اکبر لطیفیان
در سینه اگر آتشی از شور تو داریم
در دست اگر رأیتِ منصور تو داریم
ما چشم فقط جانبِ منشور تو داریم
دردیم چه غم ، نور علی نور تو داریم
از بارِشَت ای ابر ، پُر از لاله شد این باغ
از لطفِ نگاهِ تو چهل ساله شد این باغ
هر بادِ مخالف شده جوشن به تنِ ما
هر تیر توان داد به برخاستنِ ما
با ماست همیشه نفسِ بُت شکن ما
در سایهی زهراست تمامِ وطنِ ما
صائب چه خوش آورد زِ شرحِ جگرِ ما
"آسایش منزل نبُوَد در سفرِ ما"
یکروز از این ظلم گران هیچ نمانَد
از دشمن اسلام نشان هیچ نمانَد
از آلِ فلان آل فلان هیچ نمانَد
از حسرت این پیر و جوان هیچ نمانَد
یکروز از این دل پَرِ پرواز بسازیم
در خاکِ بقیع چار حرم باز بسازیم
گفتید که : سرگرمِ پریشانی خویشم
سرخوش زِ سبویِ غمِ پنهانی خویشم
شرمندهی جانان زِ گران جانی خویشم
دلبستهی یارانِ خراسانی خویشم
یاران خراسانیات امروز به گوشند
لب تر بکنی پایِ شما مرگ بنوشند
حسن لطفی
|⇦•نخ تسبیح خلقت...
#سرود و توسل ویژۀ ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها و روز مادر
نخ تسبیح خلقت، توی دستای زهراست
همه عرش الهی، خاک پاهای زهراست
این دل که شده فدایی حیدر، حیدر
خیلی دوس داره به تو بگه مادر، مادر
ای روح مناجات خدا زهرا ،زهرا
ای نور عبادات و دعا زهرا، زهرا
الهی جونم رو فدات کنم
جوونیمو نذر نگات کنم
چی میشه که مادر صدات کنم
مادر، مادر
دوست دارم مادر
از تو خوندن همیشه برای من عزیزه
تو نشون دادی آخر که چقد زن عزیزه
مهریهی تو آسمون و دریاست، زهرا
زهرا گفتن عبادت مولاست ، زهرا
ای چشمای تو سورهی کوثر، زهرا
ای دستت بوسه گاه پیغمبر، زهرا
همه یقین و باورم تویی
دلیل نگاه ترم تویی
شکوه روز مادرم تویی
مادر، مادر
دوست دارم مادر
تو همونی که حیدر، نه فقط همسرت بود
همه ی باورت بود، که توی خونه داری
جبرئیل یاورت بود
میشه امشب دعا کنی واسم، مادر
میگم مادر با همه احساسم، مادر
ای تو مادر امام حسین ما، مادر
ای تو مادر تموم عاشقها، مادر
تویی همیشه آشنای ما
دلیل همه خندههای ما
مبارکه روزت برای ما
مادر، مادر
دوست دارم مادر
سر کن همه عُمرِخویش را با صلوات
باشد به لبت همیشه، هر جا صلوات
اکنون که بهار دوستداران علی ست
بفرست به روی ماه زهرا صلوات
May 11
#ولادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
چون تو تمام آينه خلق احمدي
هر روز روز تو ست به سال پيمبري
ايام شادماني و روز ولادت است
هنگام شاد بودن و وقت عبادت است
در مصحف خداي تعالي نوشته بود
اين نور با طهور ولايت سر شته بود
پيش از شروع خلقت اين خاك و آسمان
اين دانه را به مزرعه عرش كشته بود
از بسكه بود دست توسل به سمت تو
هر گوشه اي ز چادر تو رشته رشته بود
چندي به التماس زمين كرده اي نزول
اين آخرين مسافرت يك فرشته بود
عالم هنوز طعم محبت به جان نداشت
حب تو در صحيفه مومن نوشته بود
ما را ببخش مدح تو كوثر نداشتيم
ما غير چند واژه ابتر نداشتيم
هر دختري كه ام امامت نمي شود
يا مادر پيمبر رحمت نمي شود
در مجمع خلايق حق فاطمه يكي است
اين وحدت است شامل كثرت نمي شود
آنجا كه پاي كفو علي هست در ميان
هر دختري كه لايق وصلت نمي شود
از اينكه آب مهريه ات بود روشن است
هر خانه اي كه خانه رحمت نمي شود
فردا بيا كه باز قيامت بپا كني
اي بانويي كه بي تو قيامت نمي شود
با اشتياق سمت صراط آوريد رو
زهرا بدون برگ شفاعت نمي شود
اين سينه باز حال و هواي مدينه خواست
يا رب دعاي كيست اجابت نمي شود
آخر مدينه راز پس پرده داشته است
آخر مدينه يار سفر كرده داشته است
لطف مدام حضرت ياسين به دست توست
آري دعا به دست تو آمين به دست توست
آنجا كه سينه در تب اندوه سوخته است
آرامش دوباره وتسكين به دست توست
پير خمين جلوه ي فرزندي ي تو داشت
يعني كه عزت و شرف دين به دست توست
آنجا كه ابر فتنه گري سايه گسترد
نابودي تمام شياطين به دست توست
اسلام با دعاي تو پيروز مي شود
آري كليد فتح فلسطين به دست توست
اين انقلاب جلوه اي از كوثر تو بود
بر روح تو سلام خدا و دو صد درود
#جواد _محمد_ زماني