هزار بادیه سهل است با وجود تو رفتن و گر خلاف کنم سعدیا به سوی تو باشم #سعدی @Asemaniannnnn

#هو تو قائم به خود نیستی یک قدم ز غیبت مدد می‌رسد دم‌به‌دم #سعدی @Asemaniannnnn

#هو ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را #سعدی @Asemaniannnnn

#هو هرکه هوا گرفت و رفت از پی آرزوی دل گوش مدار سعدیا بر خبر سلامتش #سعدی @Asemaniannnnn

#هو دلقت به چه کار آيد و تسبيح و مرقّع خود را ز عمل های نکوهيده بری دار #سعدی @Asemaniannnnn

شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد به کرشمه عنایت، نگهی به سوی ما کن که دعای دردمندان ز سَرِ نیاز باشد چه نماز باشد آن را، که تو در خیال باشی تو صنم نمی‌گذاری که مرا نماز باشد قدمی که برگرفتی به وفا و عهد یاران اگر از بلا بترسی، قدم مجاز باشد #سعدی @Asemaniannnnn

#هو به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست #سعدی @Asemaniannnnn

#هو عشق ورزیدم و عقلم به ملامت برخاست کان که عاشق شد از او حکم سلامت برخاست #سعدی @Asemaniannnnn

#هو گرت قربتی هست در بارگاه به نعمت مشو غافل از پادشاه خلاف طریقت بود کاولیا تمنا کنند از خدا جز خدا گر از دوست چشمت بر احسان اوست تو در بند خویشی نه در بند دوست #سعدی @Asemaniannnnn

#هو 📖معراج السعاده؛ ملااحمدنراقی دل هر مومن پاک طینتی نسبت به همه خلایق، پاک و صاف است و ظن بد به احدی نمی برد. آری، آری: از کوزه همان برون تراود که در اوست مرا پیر دانای مرشد شهاب دو اندرز فرمود بر روی آب یکی آنکه بَرِ خویش خوش بین مباش دگر آنکه بر خلق بدبین مباش شعر منسوب به: #سعدی @Asemaniannnnn

#هو خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان کاین شب دراز باشد بر چشم پاسبانان #سعدی @Asemaniannnnn

#هو شنیدم که یک هفته ابن‌السبیل نیامد به مهمان سرای خلیل برون رفت و هر جانبی بنگرید بر اطراف وادی نگه کرد و دید به تنها یکی در بیایان چو بید سر و مویش از برف پیری سپید که ای چشمهای مرا مردمک یکی مردمی کن به نان و نمک نعم گفت و بر جست و برداشت گام که دانست خلقش، علیه‌السلام رقبیان مهمان سرای خلیل به عزت نشاندند پیر ذلیل بفرمود و ترتیب کردند خوان نشستند بر هر طرف همگنان چو بسم الله آغاز کردند جمع نیامد ز پیرش حدیثی به سمع چنین گفتش ای پیر دیرینه روز چو پیران نمی‌بینمت صدق و سوز نه شرط است وقتی که روزی خوری که نام خداوند روزی بری؟ بگفتا نگیرم طریقی به دست که نشنیدم از پیر آذرپرست بدانست پیغمبر نیک فال که گبرست پیر تبه بوده حال بخواری براندش چو بیگانه دید که منکر بود پیش پاکان پلید سروش آمد از کردگار جلیل به هیبت ملامت کنان کای خلیل منش داده صد سال روزی و جان تو را نفرت آمد از او یک زمان گر او می‌برد پیش آتش سجود تو واپس چرا می‌بری دست جود؟ #سعدی #بوستان @Asemaniannnnn