eitaa logo
آسمانیان
154 دنبال‌کننده
149 عکس
108 ویدیو
1 فایل
من الارض الی السماء... آدرس کانال تلگرام: https://t.me/Asemaniannnnn
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 معیار نقد سازمان را با اهداف و مبانی، خود را با نیت و انگیزه و عمل را با سنت ها و حدود نقد کن! @Asemaniannnnn
چو نماز شام هر کس بنهد چراغ و خوانی منم و خیال یاری غم و نوحه و فغانی چو وضو ز اشک سازم بود آتشین نمازم در مسجدم بسوزد چو بدو رسد اذانی رخ قبله‌ام کجا شد که نماز من قضا شد ز قضا رسد هماره به من و تو امتحانی عجبا نماز مستان تو بگو درست هست آن که نداند او زمانی نشناسد او مکانی عجبا دو رکعت است این عجبا که هشتمین است عجبا چه سوره خواندم چو نداشتم زبانی در حق چگونه کوبم که نه دست ماند و نه دل دل و دست چون تو بردی بده ای خدا امانی به خدا خبر ندارم چو نماز می‌گزارم که تمام شد رکوعی که امام شد فلانی به رکوع سایه منگر به قیام سایه منگر مطلب ز سایه قصدی مطلب ز سایه جانی چو شه است سایه بانم چو روان شود روانم چو نشیند او نشستم به کرانه دکانی چو مرا نماند مایه منم و حدیث سایه چه کند دهان سایه تبعیت دهانی @Asemaniannnnn
«آن‌کس که شتاب دارد، عاشق نیست. تشنه‌‌ایست که معشوق را چشمه‌ی آب شیرین تصور کرده است. وقتی دوید و رسید و نوشید و ورم کرد، رها می‌کند و می‌رود. محبوب، چشمه‌ی آب شیرین نیست؛ هوای خنک دمِ صبح است.» ‏نادر ابراهیمی @Asemaniannnnn
عاشقان خائف و خائفان عاشق خوف نهایتاً به عشق می رسد و عشق نهایتاً به خوف! و کار عارف، گریختن از شوق به خوف است و بالعکس. عارف به سان آن حاجی است که پیوسته حیران و سرگردان، سعی صفای شوق و منای خوف می کند. عارف از او به سوی او می گریزد که اگر « از کسی گریختنی» باشد تنها اوست که باید از وی گریخت و اگر «به سوی کسی گریختنی» در کار باشد تنها اوست که شایان گریختن به سوی اوست و این است که ارباب دین که همان خائفان عاشق و عاشقان خائف اند پیوسته ذکر «انی هاربٌ منک الیک» سر داده اند. @Asemaniannnnn
و گفت: زَلَّت عالم میل است از حلال به حرام و زلت زاهد میل است از بقا به فنا و زلت عارف میل است از کریم به کرامت!! @Asemaniannnnn
الهی! به حق کسی که زمام زمان به اذن تو به دست اوست، زمان وجود ما را از تعلق به زمین، به سوی آسمان تغییر ده و جانمان را به مصاحبت و مرافقت با ولیّ خودت احیا کن! @Asemaniannnnn
امشب، شب شادی است برای ولادت حضرت حجت سلام الله علیه و در این شکی نیست. ما نیز از عمق جان به وی خطاب میکنیم که: "والسلام علیک یوم ولدت و یوم تموت و یوم تبعث حیا" اما خود آن ولی مطلق اکنون چه می کند و در چه اندیشه ای ست؟! یحتمل همچون آباء نورانی خویش به مناجات شعبانیه نشسته است و درِ گوشی با خدای خویش عشقبازی می کند. @Asemaniannnnn
منسوب به امیرالمومنین علیه السلام: لا تَذكُرِ اللّه َ سبحانَهُ ساهياً ، و لا تَنْسَهُ لاهِياً ، و اذكُرْهُ كاملاً يُوافِقُ فِيهِ قَلبُكَ لِسانَكَ ، و يُطابِقُ إضمارُكَ إعلانَكَ ، و لَن تَذكُرَهُ حقيقةَ الذِّكرِ حتّى تَنسى نَفسَكَ في ذِكرِكَ و تَفقِدَها في أمرِكَ. غافلانه ذاكر خداوند سبحان مباش و با بازی، خدا را فراموش مكن، بلكه او را چنان ياد كن كه دل و زبانت يكى باشد و درونت با بيرونت مطابقت كند. تو حقيقتاً به ياد خدا نخواهى بود، مگر آن گاه كه هنگام ذكر گفتن، خود را فراموش كنى و در وقتِ كار خود (ذكر گفتن) خويشتن را گم كنى! غررالحکم @Asemaniannnnn
معماری اقلیمی، نوعی از معماری است که در آن طبیعت فدای انسان نمی شود؛ بلکه مأوا و انیس انسان می گردد‌. یکی از مصادیق آن معماری خانه های کندوان است. برخی به زیبایی اسم دیگر آن را "معماری گوش کردن به معماران ارشد" نامیده اند. معماران ارشد همان خورشید، زمین، کوه، آب و هوا هستند که در هر جغرافیایی به معماران انسانی راه نشان می دهند که با همان اقلیم چگونه شهر و خانه بسازند که مانوس با طبیعت همان اقلیم باشند. @Asemaniannnnn
عقل تا درگاه ره می‌بَرَد، امّا اندرونِ خانه ره نمی‌بَرَد: آنجا عقل حجاب است و دل حجاب و سر حجاب. عقل سُست‌پای است. از او چیزی نیاید. امّا او را هم بی‌نصیب نگذارند. حادث است و حادث تا به درِ خانه راه بَرَد، امّا زَهره ندارد که در حَرَم رود. @Asemaniannnnn
شنیدم که یک هفته ابن‌السبیل نیامد به مهمان سرای خلیل برون رفت و هر جانبی بنگرید بر اطراف وادی نگه کرد و دید به تنها یکی در بیایان چو بید سر و مویش از برف پیری سپید که ای چشمهای مرا مردمک یکی مردمی کن به نان و نمک نعم گفت و بر جست و برداشت گام که دانست خلقش، علیه‌السلام رقبیان مهمان سرای خلیل به عزت نشاندند پیر ذلیل بفرمود و ترتیب کردند خوان نشستند بر هر طرف همگنان چو بسم الله آغاز کردند جمع نیامد ز پیرش حدیثی به سمع چنین گفتش ای پیر دیرینه روز چو پیران نمی‌بینمت صدق و سوز نه شرط است وقتی که روزی خوری که نام خداوند روزی بری؟ بگفتا نگیرم طریقی به دست که نشنیدم از پیر آذرپرست بدانست پیغمبر نیک فال که گبرست پیر تبه بوده حال بخواری براندش چو بیگانه دید که منکر بود پیش پاکان پلید سروش آمد از کردگار جلیل به هیبت ملامت کنان کای خلیل منش داده صد سال روزی و جان تو را نفرت آمد از او یک زمان گر او می‌برد پیش آتش سجود تو واپس چرا می‌بری دست جود؟ @Asemaniannnnn
جسم تو آنقدر متروّح است که هنوز که هنوز است زمین را یارای آن نیست که تو را به آغوش گیرد؛ اما افلاک روحت را به نیکی میزبانی خواهند کرد. @Asemaniannnnn