eitaa logo
گروه راویان سردار شهیدعلیرضا عاصمی
146 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
4.7هزار ویدیو
25 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حامیان سردار قاآنی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 پیرمرد الجزایری خودشو به رییسی میرسونه ومیگه؛ دیدار با کشوری قدرتمند که همیشه از اسلام دفاع کرده افتخار ماست. 🔹حس میکنم خودتحقیرا وبرعندازا بعد از این ملاقات و این صحبت به پماد سوختگی نیاز پیداکردن😂 ☫ ‌‌اخبار دقیق فلسطین در کانال سردار قاآنی👇 https://eitaa.com/joinchat/2972123219C5b728b290b
هدایت شده از حامیان سردار قاآنی
9.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 اظهاراتی تلخ برای اینترنشنال و براندازان از زبان متخصص انقلاب‌ها؛ انقلاب ایران به دلیل بقای بیش از چهل سال شایسته تمجید است! 🔹«جک گولدستون» جامعه‌شناس و متخصص انقلاب‌ها در دانشگاه "جورج میسن" آمریکا: 🔹"انقلاب ایران شایسته تمجید است؛ دولت انقلابی که بر چالش‌های مهمی نظیر جنگ و تغییر رهبری غلبه کرده یحتمل برای مدت زمان دیگری نیز در قدرت باقی خواهد ماند." ☫ ‌‌اخبار دقیق فلسطین در کانال سردار قاآنی👇 https://eitaa.com/joinchat/2972123219C5b728b290b
هدایت شده از حامیان سردار قاآنی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴اشک‌ شوق مادر فلسطینی از سیرشدن فرزندش بعد از چندین روز گرسنگی 🔹لعنت بر جنایتکاران تاریخ و حامیانشان ☫ ‌‌اخبار دقیق فلسطین در کانال سردار قاآنی👇 https://eitaa.com/joinchat/2972123219C5b728b290b
📝 به مناسبت سالروز درگذشت میرزامحمدحسن شیرازی قدس‌سره، صاحب فتوای تحریم تنباکو؛ (۲۴ شعبان ١٣١٢ ه.ق) ✅حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: 🔰مرحوم میرزای شیرازی بزرگ در قضیه‌ی تحریم تنباکو فرموده بود: «علت این حکمی که کردم، آن بود که در سرداب سامرا حضرت صاحب عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف را زیارت کردم و در آنجا به من الهام شد!» ❔آیا می‌شود کسی معنویت نداشته باشد و به او افاضه شود که به سرداب برود؟! 📚کتاب بشارت از حضرت حجت(عج)، ص٣۶۶ مجموعه بیانات آیت‌الله بهجت قدس‌سره پیرامون حضرت ولی عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف ☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت قدس‌سره ✅ @bahjat_ir
🗓 سه‌شنبه ١۵ اسفند ماه ١۴٠٢ ... 🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره: ▫️ این طرف حیاط، کنار حوض یک درخت انار بود. ▫️ کنار انار، بوتۀ گل محمدی. ▫️ آن‌طرف حیاط هم یک درخت خرزهرۀ بزرگ که مدام گل‌برگ‌هاش می‌ریخت؛ ▫️ و یک نفر باید هر روز جارو ‌به‌دست، به داد حیاط می‌رسید. ▫️ جمعه بعد از روضه داشت کنار حوض وضو می‌گرفت. ▫️ گفتم: «آقا! اجازه بدهید این خرزهره را ببُریم. درخت میوه که نیست؛ فقط حیاط را کثیف می‌کند.» ▫️ با مهربانی و خنده گفت: «نه! این را علی آقا [فرزند ایشان] کاشته؛ نباید بِبُرید.» ▫️ مهربانی، از چشم‌هایش می‌بارید. 📚 به شیوه باران، ص۴۵ 🔻مناسبت‌ها: 🔹 درگذشت آیت‌الله میرزا محمدحسن شیرازی، صاحب فتوای تحریم تنباکو؛ ١٣١٢ق. 🔹 روز درختكاری ☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت قدس‌سره ✅ @bahjat_ir
🔻بحث سادات شد بد نیست به این شبهه پاسخ بدم که این تعداد تو ایران دلیلش چیه؟ 1⃣ در قرن اول و دوم شیعیان و سادات تحت فشار و تعقیب خلفای اموی و عباسی بودن و بخاطر حفظ جونشون به ایران می‌اومدن و در جای جای ایران پخش میشدن. مثلا در قرن سوم به طبرستان یا همون مازندران فعلی اومدن که بدلیل کوهستانی بودن، دسترسی حکومت بهشون ناممکن میشد. حتی حکومت تشکیل دادن علیه عباسیان. سادات دیگری هم وارد ایران شدن. این سادات با چند نسل به اهل بیت میرسیدن. برخی از خاندان های غیر سادات هم به ایران اومدن که مهمترین اونها خاندان اشعری بود که به قم رفتن. 🔻سادات بخاطر اینکه از نسل رسول خدا بودن و غالبا دارای فضائل اخلاقی بودن خیلی مورد احترام مردم ایران بودن. هرکدوم از این سادات که از دنیا میرفتن، مقبره هاشون هم مورد احترام قرار میگرفت و بمرور این امامزاده ها رو تشکیل دادن. 2⃣ بخش دیگری از سادات با ورود امام رضا و کاروان حضرت معصومه و دیگر فرزندان حضرت موسی بن جعفر وارد ایران شدن. بخاطر همین خیلی از امامزاده‌های داخل ایران و سادات به امام موسی کاظم میرسن ✅ خلاصه تعداد زیاد امامزاده در ایران اصلا جای تعجب نداره. چون همه امامزاده‌ها فرزندان بدون واسطه ائمه نیستن، خیلیاشون با چند واسطه به امام میرسن تو ایران امامزاده‌هایی که فرزند خود ائمه بودن انگشت‌شمار هستن | عضوشوید 👇 http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
آمار امامزاده‌های شهرهای مختلف ایران شمال (گیلان و مازندران) بیشترین تعداد امامزاده رو دارن، بعدش فارس | عضوشوید 👇 http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
هدایت شده از کانال شهید عاصمی
1⃣1⃣ قسمت یازدهم حرف درستش نه تنها من که کلّ جمع را به‌‌ خنده انداخت. ساعت 9 صبح روز بعد، علی آمد دنبالم. وقتی در را به رویش باز کردم، با روی خوش سلام کرد و گفت: «می‌آیی برویم بیرون؟» گفتم: «بله!» برگشتم توی خانه و از پدر و مادرم اجازه گرفتم. چادرم را سرم کردم و رفتم توی ماشین هیلمنی که بعدها فهمیدم از دوستش قرض گرفته بود، نشستم. وقتی پشت فرمان نشست، چند لحظه مکث کرد و با شرم و حیای خاصی که داشت، برای اولین بار دستم را گرفت و با صدایی که می¬لرزید، پرسید: «چه حسّی داری؟» از خجالت گُر گرفتم. فقط گفتم: «حسّ خیلی خوبی دارم.» خندید و گفت: «من هم حسّ خیلی خوبی دارم!» گفت: «مرضیه، من احساس می‌کنم آن کسی که می‌خواستم، پیدا کرده‌ام!» گفتم: «من هم همین‌طور.» گفت: «قول می‌دهم خوشبختت کنم.» گفتم: «من هم قول می‌دهم.» ماشین را روشن کرد و راه افتاد. پرسیدم: «کجا می‌خواهیم برویم؟» گفت: «خودت می‌فهمی.» از کوچه و خیابان‌های زیادی گذشت تا رسید جلوی بیمارستان سینا. ماشین را پارک کرد. هردو پیاده شدیم. علی راه افتاد سمت بیمارستان، من هم پشت سرش. او از داخل سرسرا و سالنِ دور و دراز بیمارستان عبور کرد. من هم مثل او. نه می‌پرسیدم جریان چیست، نه به تند راه‌رفتنش معترض می‌شدم. وارد یکی از اتاق‌ها شد. کسی یک‌نفر روی یکی از تخت‌ها دراز کشیده بود که دستش باندپیچی‌شده بود، پاهایش هم پانسمان بود، چشم‌هایش را هم بسته بودند. دلم آتش گرفت. به‌‌سختی سلام کردم و احوالش را پرسیدم. بالای تخت را نگاه کردم، نام بیمار را نوشته بود: «جلال روغنی.» علی خم شد و پیشانی بیمار را بوسید. عجیب حالم بد شد. آقاجلال هیچ جای سالم نداشت. نه دست، نه پا و نه چشم. فقط می‌شنید و می‌توانست حرف بزند! نتوانستم آن اوضاع را تحمل‌کنم. روحیة آقاجلال واقعاً خوب بود. با هم می‌گفتند و می‌خندیدند؛ اما من گریه‌ام گرفته بود. بدون هیچ حرفی از اتاق بیرون زدم و داخل سالن کنار در ایستادم و شروع کردم به گریه‌‌‌کردن. چند دقیقه بعد علی آمد دنبالم. هنوز گریه می‌کردم. گفتم: «نمی‌توانم این آقا را با این وضع ببینم علی! چرا من را آورده‌ای اینجا؟» حرفی نزد. راه افتاد سمتِ درِ خروجی بیمارستان. من هم دنبالش رفتم؛ اما این بار دیگر حال خوشی نداشتم. دست‌وپایم می‌لرزید. هر دو داخل ماشین نشستیم. گفت: «مرضیه! آقا جلال را دیدی؟ از دوست‌های من توی تخریب بود. با همان وسایلی که من هر روز با آن‌ها سروکار دارم، به این روز افتاده. همان‌طور که خودت دیدی، از هر دو چشم نابیناست، دست‌هایش هم قطع‌شده و یک پا هم ندارد! خواستم همین روز اول که با هم مَحرم شدیم او را ببینی تا بدانی بعید نیست یک روز هم من مثل او شوم.» انگار با خنجر افتاده بود به جان دلم. گریه و خندة دردناکم یکی شده بود. گفتم: «علی!‌ تو را به خدا، با من این کار را نکن!» حرفی نزد. گفتم: «علی!‌ امتحان‌هایی که تو از من می‌گیری، از امتحان‌های خدا هم سخت‌تر است! چرا با من این کار را می‌کنی؟‌ تو را به‌خدا این حرف‌ها را نزن، من نمی‌توانم طاقت بیاورم تو را با آن وضعیت ببینم!» گفت: «من که نمی‌گویم حتماً این شکلی می‌شوم؛ اما بد نیست آماده باشی. بد نیست هرازگاهی با من بیایی ملاقات‌شان!» گفتم: «چشم می‌آیم؛ اما می‌بینی که دلم نمی‌آید زیاد بمانم و مثل تو و آقا جلال به روی خودم نیاورم که در چه شرایطی هستیم! 👇👇👇👇👇 @shahidasemi
یازدهم اسفند تکلیفی که انجام شد....!! و مسئولیتی که باقی ماند....!!! ملت بزرگ ایران همانند همیشه با حضور در صحنه و عمل به تکلیف شرعی ، اخلاقی و میهنی خود و با انتخاب نمایندگان خود ، تکلیف ششمین دوره مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی را روشن نمودند تا مثل همیشه چشم طمع دشمنان خود را کور نمایند. مردم به تکلیف خود عمل کردند واینک منتخبین آنها باید از امانت مردم که همان مسئولیت و اعتماد آنهاست بخوبی محافظت نمایند و با درک مشکلات و معضلات جامعه با استعانت از الطاف الهی به وظایف خود عمل نمایند. جامعه ایثارگران و بویژه آزادگان عزیز و سرافراز خراسان رضوی که به تعبیر مقام معظم رهبری الماسهای درخشان جامعه می باشند همانند همیشه حضور متعهدانه و مسئولانه خود را نشان دادند. حضور این عزیزان وخانواده های ارجمندشان را در حماسه حضور یازدهم اسفندماه ارج نهاده و برای یکایک همسنگران عزیزمان عافیت و عاقبت بخیری آرزومندیم. «موسسه فرهنگی پیام آزادگان خراسان رضوی» https://eitaa.com/payamazadegankhorasan https://splus.ir/payamazadegankhorasan