🍀🌺🍀🌸🍀🌼🍀🌺🍀🌸🍀
🌼🍀🌺
🍀🌸
🌼
#ادامه_خطبه_سوم
❇️ خطبه شقشقیه "خلافت ابوبکر
✨ديگر اين كه نسخه اى از آن را يافتم كه بر آن، خط «ابو الحسن على بن محمد بن فرات» وزير «المقتدر باللّه» بود و اين، شصت و چند سال قبل از تولّد سيّد رضى بوده است. سپس مى افزايد: «بيشترين گمان من اين است كه آن نسخه مدّتى قبل از تولّد ابن فرات نوشته شده بوده است». «ابن ابى الحديد» نيز مى گويد: استادم «واسطى» در سال 603 از استادش «ابن خشّاب» چنين نقل كرد كه او در جواب اين سؤال كه آيا اين خطبه مجعول است؟ گفت: نه به خدا سوگند! من مى دانم كه كلام امام (ع) است همان گونه كه مى دانم اسم تو «مصدق بن شبيب واسطى» است. من ادامه دادم و گفتم: بسيارى از مردم مى گويند اين از سخنان «سيّد رضى» است. او در پاسخ گفت: «سيّد رضى و غير سيّد رضى كجا، و اين بيان و اين اسلوب ويژه كجا؟! ما رساله هاى سيّد رضى را ديده ايم و روش و طريقه و فن او را در نثر شناخته ايم، هيچ شباهتى با اين خطبه ندارد» سپس افزود:
«به خدا سوگند من اين خطبه را در كتابهايى يافته ام كه دويست سال قبل از تولد «سيّد رضى» تصنيف شده است. من اين خطبه را با خطوطى ديده ام كه آنها را مى شناسم و مى دانم خط كدام يك از علما و اهل ادب است پيش از آن كه پدر رضى متولّد شود».
سپس «ابن ابى الحديد» مى گويد: من نيز خودم قسمت مهمّ اين خطبه را در نوشته هاى استاد «ابو القاسم بلخى» كه از علماى بزرگ «معتزله» بود يافته ام و او معاصر «المقتدر باللّه» بود كه مدّت زيادى قبل از تولد «سيّد رضى» مى زيسته است و نيز بسيارى از آن را در كتاب «ابن قبّه» (كه از متكلّمان اماميّه است) به نام «الانصاف» يافتم و او از شاگردان «ابو القاسم بلخى» است و قبل از «سيّد رضى» مى زيسته است. مرحوم علامه امينى در الغدير، جلد 7، صفحه 82 به بعد، اين خطبه را از 28 كتاب، آدرس داده است.
محتواى خطبه:
همان گونه كه قبلا نيز اشاره شد اين خطبه در تمام فرازهايش از مسأله خلافت بعد از پيامبر اسلام (ص) سخن مى گويد و مشكلاتى را كه در دوران خلفا به وجود آمد در عبارات كوتاه و پر معنى و بسيار داغ و مؤثّر شرح مى دهد و با صراحت، اين حقيقت را بيان مى كند كه بعد از رسول خدا (ص) او، از همه شايسته تر براى اين مقام بود و شديدا تأسف مى خورد كه چرا خلافت از محور اصلى تغيير داده شد. در پايان خطبه، داستان بيعت مردم را با خودش شرح مى دهد و اهداف پذيرش بيعت را در جمله هاى بسيار زيبا و الهام بخش بيان مى فرمايد.
💠 پيام امام اميرالمؤمنين عليه السلام، ج 1، ص 335-317
و من خطبة له عليه السّلام و هى المعروفة بالشقشقيّة و تشتمل على الشكوى من امر الخلافة ثم ترجيح صبره عنها ثم مبايعة الناس له:
اين خطبه معروف به شقشقيّه است و مشتمل بر شكايت در امر خلافت و سپس ترجيح دادن شكيبايى در برابر آن و آن گاه بيعت مردم با او مى باشد.
خطبه در يك نگاه:
اين خطبه از مهمترين خطبه هاى نهج البلاغه است و چون مسائل مربوط به خلافت بعد از رسول خدا (ص) را بى پرده شرح مى دهد براى گروهى جنجال برانگيز شده است. نكته هايى در اين خطبه وجود دارد كه در هيچ يك از خطبه هاى نهج البلاغه نيست و در عين كوتاهى، يك دوره تاريخ اسلام مربوط به عصر خلفاى نخستين در آن خلاصه شده است. تحليلهاى دقيق و جالبى دارد كه براى صاحب نظران، بسيار قابل مطالعه است و نكاتى در آن ديده مى شود كه در هيچ جاى ديگر ديده نخواهد شد.
قبل از ورود در شرح و تفسير اين خطبه اشاره به چند نكته لازم به نظر مى رسد:
1- نام خطبه: نام اين خطبه از جمله آخر آن گرفته شده است كه امام (ع) در پاسخ تقاضاى «ابن عباس» براى ادامه خطبه، به او فرمود: «تلك شقشقة هدرت ثمّ قرّت» كه معادل آن در فارسى چنين است: «اين شعله آتشى بود كه از دل زبانه كشيد و فرو نشست» و به اين ترتيب درخواست «ابن عباس» را براى ادامه سخن رد كرد، چون حال و هوايى كه امام (ع) را براى بيان آن سخنان آتشين و حسّاس آماده كرده بود تغيير يافت، زيرا كسى از ميان جمعيّت برخاست و نامه اى به دست حضرت داد و فكر امام (ع) را به مسائل ديگرى متوجّه ساخت.
2- زمان صدور: در مورد زمان صدور اين خطبه در ميان شارحان نهج البلاغه گفتگوست، بعضى مانند «محقق خويى» معتقدند: از محتواى خطبه و همچنين اسناد و طرق آن استفاده مى شود كه اين سخنان را در اواخر عمر شريفش بعد از ماجراى جنگ «جمل و صفّين و نهروان» و پيكار با «ناكثين و قاسطين و مارقين» ايراد فرموده و انصافا محتواى خطبه نيز اين نظر را تأييد مى كند.
#ادامه_دارد. #قسمت_دوم
🍀🌺🍀🌸🍀🌼
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
🍀🌺🍀🌸🍀🌼🍀🌺🍀🌸🍀
🌸🍀🌼
🍀🌺
🌸
#ادامه_خطبه_سوم
❇️ خطبه شقشقیه "خلافت ابوبکر
🌀 - مكان ايراد خطبه: جمعى از شارحان نهج البلاغه از ذكر مكان صدور خطبه خاموشند ولى بعضى معتقدند كه امام (ع) آن را بر فراز منبر «مسجد كوفه» ايراد فرموده و «ابن عباس» مى گويد: «امام (ع) آن را در «رحبه» ايراد فرمود و اين در موقعى بود كه سخن از مسأله خلافت به ميان آمد، طوفانى در قلب مبارك امام (ع) برخاست و اين سخنان را ايراد فرمود».
4- سند خطبه: در مورد سند خطبه نيز گفتگوست. بعضى گفته اند: اين خطبه از خطبه هاى متواتر است و بعضى به عكس، گفته اند اين خطبه از على (ع) نيست و او هرگز از مسأله خلافت شكايت نكرده، بلكه ساخته و پرداخته «سيّد رضى» مى باشد.
شارح معروف، «ابن ميثم بحرانى» مى گويد: اين دو ادعا هر دو باطل و در طريق افراط و تفريط است. سند خطبه به حدّ تواتر نرسيده و از طرفى اين ادعا كه از سخنان «سيّد رضى» است نيز بى پايه است (و حق اين است كه از على (ع) صادر شده است). اشكال تراشى در سند اين خطبه، به خاطر اين نيست كه ضعف و فتورى در آن راه دارد و يا با ساير خطبه هاى نهج البلاغه از نظر ارزش متفاوت مى باشد، بلكه به عكس، چنان كه خواهد آمد اين خطبه داراى اسناد متعدّدى است كه در بعضى از خطبه هاى بعضى نهج البلاغه اين همه اسناد وجود ندارد.
تنها چيزى كه سبب اشكال تراشى در باره خطبه شده است اين است كه با پيشداوريها و ذهنيّت گروهى از افراد سازگار نيست. آنها به جاى اين كه پيشداورى و ذهنيّت خود را با آن اصلاح كنند، به فكر مخدوش كردن اسناد خطبه افتاده اند تا مبادا به ذهنيّت آنها لطمه اى وارد شود.
به هر حال از جمله اسنادى كه غير از نهج البلاغه براى اين خطبه ذكر شده، اسناد زير است:
الف- «ابن جوزى» در كتاب «تذكرة الخواص» مى گويد: اين خطبه را امام (ع) در پاسخ كسى ايراد فرمود كه هنگامى كه امام (ع) به منبر رفته بود از آن حضرت پرسيد: «ما الّذى ابطا بك الى الآن، چه چيز سبب شد كه تا اين زمان زمام خلافت را به دست نگيرى»؟ اين سخن نشان مى دهد كه «ابن جوزى» طريق ديگرى براى اين خطبه در اختيار داشته است، زيرا سؤال اين جوان در نهج البلاغه مطرح نيست حتما «ابن جوزى» از طريق ديگرى گرفته است.
ب- شارح معروف «ابن ميثم بحرانى» مى گويد: اين خطبه را در دو كتاب يافتم كه تاريخ تأليف آنها، قبل از تولّد «سيّد رضى»- ره- بوده است:
نخست در كتاب «الانصاف» نوشته «ابو جعفر ابن قبّه» شاگرد «كعبى»، كه يكى از بزرگان «معتزله» است كه وفات او قبل از تولّد «سيد رضى» است.
#ادامه_دارد. #قسمت_سوم
🍀🌺🍀🌸🍀🌼
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
🍀🌺🍀🌸🍀🌼🍀🌺🍀🌸🍀
🌸🍀🌼
🍀🌺
🌸
#ادامه_خطبه_سوم
❇️ خطبه شقشقیه "خلافت ابوبکر
💠بعضى از شارحان تعبير به «سيل» در جمله بالا را اشاره به علم و دانش بيکران على(عليه السلام)دانسته اند که پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) در حديث معروف: «اَنَا مَدينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِىّ بابُها»(6) به آن اشاره فرموده است و نيز در تفسير آيه: «قُلْ اَرَاَيْتُمْ اِنْ اَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأتيکُمْ بِماء مَعين; بگو به من خبر دهيد اگر آبهاى شما در زمين فرو رود چه کسى مى تواند آب جارى در دسترس شما قرار دهد»،(7) از امام «على بن موسى الرّضا»(عليه السلام) مى خوانيم که: «ماء مَعين» را به علم امام تفسير فرمودند.(8)
در اين جا چند سؤال کوتاه پيش مى آيد:
نخست اين که ممکن است گفته شود: چرا على(عليه السلام) در اين جا از خويشتن تعريف کرده، در حالى که تعريف از خويش نکوهيده است (تَزْکِيَةُ الْمَرءِ لِنَفْسِهِ قَبيح).
ولى بايد توجّه داشت که ميان خودستايى و معرّفى کردن، فرق بسيار است. گاه مردم از شخصيّت کسى بى خبرند و بر اثر ناآگاهى نمى توانند استفاده کافى از او کنند; در اين جا معرّفى کردن چه از سوى خود و چه از سوى ديگران نه تنها عيب نيست بلکه عين صواب و طريق نجات است و همانند معرّفى هايى است که يک طبيب در بالاى نسخه خود در مورد تخصّص هاى طبّيش مى کند که تنها، فايده راهنمايى مردم براى حلّ مشکلاتشان دارد نه جنبه خودستايى.
#ادامه_دارد. #قسمت_چهارم
🍀🌺🍀🌸🍀🌼
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
🍀🌺🍀🌸🍀🌼🍀🌺🍀🌸🍀
🌸🍀🌼
🍀🌺
🌸
#ادامه_خطبه_سوم
❇️ خطبه شقشقیه "خلافت ابوبکر
✳️تحليلى مهم پيرامون مسأله خلافت:
💠اين خطبه به طوفانهاى سخت و سنگينى اشاره مى کند که بعد از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) براى تغيير محور خلافت انجام شد و شايسته ترين فرد را با تکيه بر دليل و منطق براى جانشينى پيامبر(صلى الله عليه وآله) نشان مى دهد و سپس به مشکلات عظيمى که به خاطر تخلّف از اين امر و از نصّ صريح پيامبر(صلى الله عليه وآله) در امر خلافت براى مسلمين پديد آمد اشاره مى فرمايد.
🔷نخست شکايت خود را از نخستين مرحله خلافت بيان مى دارد و مى فرمايد: «به خدا سوگند او پيراهن خلافت را بر تن کرد در حالى که خوب مى دانست موقعيّت من در مسأله خلافت همچون محور سنگ آسياست! (که بدون آن هرگز گردش نمى کند)» (اَما وَاللهِ لَقَدْ تَقَمَّصها(1) فُلان وَ اِنَّهُ لَيَعْلَمُ اَنَّ مَحَلّى مِنْها مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحا(2)).
بدون اشکال مرجع ضمير «تَقَمَّصَها» خلافت است و تعبير به «قميص» (پيراهن) شايد اشاره به اين نکته باشد که او از مسأله خلافت به عنوان پيراهنى براى پوشش و زينت خود بهره گرفت در حالى که اين آسياب عظيم، نياز به محور نيرومندى دارد که نظام آن را در حرکت شديدش حفظ کند و از انحراف باز دارد و در نوسانات و بحرانها، حافظ آن باشد و به نفع اسلام و مسلمين بچرخد. آرى خلافت پيراهن نيست; سنگ آسياى گردنده جامعه است; خلافت نياز به محور دارد، نه اين که کسى او را بر تن کند و پوشش خود قرار دهد.
🔶سپس دليل روشنى براى اين معنا ذکر مى کند که به هيچ وجه قابل انکار نيست، مى فرمايد: «سيلهاى خروشان و چشمه هاى (علم و فضيلت) از دامنه کوهسار وجودم پيوسته جارى است و مرغ (دور پرواز انديشه) به قلّه (وجود) من نمى رسد» (يَنْحَدِرُ(3) عَنِّى السَّيْلُ، وَلا يَرْقى اِلَىَّ الطَّيْرُ).
🔷تعبير به «يَنْحَدِرُ; فرود مى ريزد و پايين مى آيد»، (وَلا يرْقى; بالا نمى رود» که در دو جهت مختلف و در برابر هم قرار گرفته بيانگر نکته لطيف و ظريفى است و آن اين که وجود امام، به کوه عظيمى تشبيه شده، که داراى قلّه بسيار مرتفعى است و طبيعت اين گونه کوه ها و قلّه ها اين است که نزولات آسمانى را در خود جاى مى دهد و سپس به صورت مستمر به روى زمينهاى گسترده و دشت ها جارى مى سازد و گل ها و گياهان و درختان را بارور مى کند و از سوى ديگر هيچ پرنده دورپروازى، نمى تواند به آن راه يابد.
اين تشبيه اشاره به همان چيزى است که در قرآن مجيد درباره نقش کوه ها در آرامش و آبادى زمين آمده: «وَ اَلْقى فِى الاَرْضِ رَواسِىَ اَنْ تَمِيْدَ بِکُمْ وَ اَنْهاراً وَ سُبُلا لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ; خداوند در زمين، کوه هاى محکم و ثابتى افکند تا اضطراب و لرزش آن را نسبت به شما بگيرد و نهرهايى (به وسيله آنها) ايجاد کرد و راه هايى در آن قرار داد تا هدايت شويد».(4)
آرى اگر شبکه کوه هاى عظيم نبودند فشار درونى زمين از يکسو و تأثير جاذبه ماه و خورشيد و جزر و مدّ پوسته زمين از سوى ديگر و فشار وزش طوفانها از سوى سوّم، آرامش را از انسانها مى گرفت و آبهايى که از آسمان نازل مى شد به صورت سيلاب عظيمى به درياها مى ريخت و ذخيره آبى به صورت نهر و چشمه وجود نداشت.
وجود امام آگاه و بيدار و نيرومند و معصوم براى هر امّت، مايه آرامش و انواع برکات است. در ضمن، اين تعبير نشان مى دهد که هيچ کس را ياراى دستيابى به افکار بلند امام(عليه السلام) و اوج معرفت و کنه شخصيّت آن حضرت نيست و به اسرار وجود او جز پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) که استاد بزرگ آن حضرت بود و امامان معصوم، پى نمى برد.
هر کس از ياران و اصحاب و پيروانش به اندازه پيمانه وجود خويش از اين اقيانوس بزرگ بهره مى گيرد بى آن که کرانه ها و ژرفاى آن بر کسى روشن باشد.(5)
🔶اين نکته نيز قابل توجّه است که براى گردش سنگ آسياب از وجود نهرها استفاده مى شود و اين نهرها از کوه هاى عظيم سرچشمه مى گيرد، به علاوه سنگهاى آسياب را از کوه ها جدا مى کنند و ممکن است تعبير فوق، اشاره اى به همه اين معانى باشد; يعنى هم محورم و هم سنگ آسيابم و هم نيروى محرّک آن، که چيزى جز علم و دانش سرشار نيست.
🔷همچنين همان طور که اشاره شد، بايد توجّه داشت که قلّه هاى کوه ها برکات آسمانى را به صورت برفها در خود جاى مى دهند و سپس به صورت تدريجى به زمين هاى تشنه مى فرستند و اين مى تواند اشاره اى به قرب وجود على(عليه السلام) نسبت به سرچشمه وحى و بهره گيرى از درياى بى کران وجود پيامبر(صلى الله عليه وآله) باشد.
#ادامه_دارد. #قسمت_پنجم
🍀🌺🍀🌸🍀🌼
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
🍀🌺🍀🌸🍀🌼🍀🌺🍀🌸🍀
🌸🍀🌼
🍀🌺
🌸
#ادامه_خطبه_سوم
✳️ خطبه شقشقیه "خلافت ابوبکر
💠چه سرانجام، تصميم گيرى خود را در برابر اين «دو راهى» مشکل و خطرناک به اين صورت بيان مى فرمايد: «سرانجام (بعد از انديشه کافى و در نظر گرفتن تمام جهات) ديدم بردبارى و شکيبايى در برابر اين مشکل، به عقل و خرد نزديکتر است» (فَرَاَيْتُ اَنَّ الصَّبْرَ عَلى هاتا(15) اَحْجى(16)).
🔷«به همين دليل شکيبايى پيشه کردم (نه شکيبايى آميخته با آرامش خاطر بلکه) در حالى بود که گويى چشم را خاشاک پر کرده و استخوان، راه گلويم را گرفته بود» (فَصَبَرْتُ وَ فِى الْعَيْنِ قَذىً،(17) وَفِى الْحَلْقِ شَجاً(18)).
اين تعبير، ترسيم گويايى از نهايت ناراحتى امام در آن سالهاى پر درد و رنج مى باشد که نمى توانست چشم به روى حوادث ببندد و نه بگشايد و نيز نمى توانست فرياد کشد و سوز درون خود را آشکار سازد. «چرا که با چشم خود مى ديدم ميراثم به غارت مى رود!» (اَرى تُراثى نَهْباً).ديگر اين که، جمله «يَنْحَدِرُ عَنِّى السَّيْلُ، وَلا يَرْقى اِلَىَّ الطَّيْرُ» يک ادّعاست، دليلش چيست؟
🔶پاسخ اين سؤال از پاسخ سؤال اوّل روشن تر است; زيرا هر کس کم ترين ارتباطى با تاريخ اسلام و مسلمين دارد، مقام بى نظير اميرمؤمنان على(عليه السلام) را در علم و دانش مى داند زيرا علاوه بر احاديث فراوانى که از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله)در زمينه علم وسيع على(عليه السلام) نقل شده و علاوه بر اين که همه علوم اسلامى طبق تصريح جمعى از دانشمندان اسلامى از وجود او سرچشمه گرفته و او بنيانگذار اين علوم محسوب مى شود(9) و علاوه بر اين که در تمام دوران خلفا هر زمان مشکل مهمّى در مسائل مختلف اسلامى پيش مى آمد و همه از حلّ آن عاجز مى ماندند، به على(عليه السلام) پناه مى برند و حلّ نهايى را از او مى خواستند، تنها مطالعهئ خطبه ها و نامه ها و کلمات قصار آن حضرت در نهج البلاغه براى پى بردن به اين حقيقت کافى است. هر انسان منصفى ـ چه مسلمان و چه غير مسلمان ـ نهج البلاغه را به دقّت مطالعه کند در برابر عظمت علمى آن حضرت سر تعظيم فرود مى آورد و مفهوم: «يَنْحَدِرُ عَنِّى السَّيْلُ، وَلا يَرْقى اِلَىَّ الطَّيْرُ; سيل خروشان علم و دانش از کوهسار وجودم سرازير است و پرنده تيزپرواز انديشه ها به قلّه وجودم نمى رسد» عملا بر او ظاهر و آشکار مى شود.
سوّم اين که چگونه آن حضرت از حوادثى که بعد از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در امر خلافت واقع شد شکايت مى کند، آيا با مقام صبر و تسليم و رضا منافات ندارد؟
🔶پاسخ اين سؤال نيز پيچيده نيست. صبر و تسليم و رضا مطلبى است و بيان حقايق براى ثبت در تاريخ و آگاهى حاضران و آيندگان، مطلبى ديگر که نه تنها مانعى ندارد، بلکه گاهى از اوجب واجبات است و مسائل مربوط به خلافت درست از همين نمونه است. در حقيقت مصالح مردم و جامعه اسلامى و نسلهاى آينده ايجاب مى کرده که امام(عليه السلام) اين حقايق را بيان کند تا به دست فراموشى سپرده نشود.
سپس مى فرمايد: «(هنگامى که ديدم او پيشدستى کرد و خلافت را در بر گرفت) من در برابر آن پرده اى افکندم و پهلو از آن تهى کردم (و خود را کنار کشيدم)» (فَسَدَلْتُ(10) دُونَها ثَوْباً، وَ طَوْيتُ عَنْها کَشْحاً(11)).
اين تعبير به خوبى نشان مى دهد که امام(عليه السلام) هنگامى که خود را در برابر اين جريان ديد، آماده درگيرى نشد و به دلايلى که در ذيل به آن اشاره مى شود بزرگوارانه از آن چشم پوشيد و زاهدانه از آن کناره گيرى کرد. ولى از سوى ديگر اين فکر دائماً روح او را آزار مى داد که در برابر اين انحراف بزرگ چه بايد انجام دهد و مسئوليّت الهى خويش را چگونه پياده کند؟
🔷به همين دليل اضافه مى کند: «پيوسته در اين انديشه بودم که آيا با دست بريده (و نداشتن يار و ياور به مخالفان) حمله کنم يا بر اين تاريکى کور، صبر نمايم؟» (وَطَفِقْتُ اَرْتَئى بَيْنَ اَنْ اَصُولَ بِيَد جَذّاءَ،(12) اَوْ اَصْبِرَ عَلى طَخْيَة(13) عَمْياءَ).
امام(عليه السلام) با اين جمله، اين حقيقت را روشن مى سازد که من هرگز مسئوليّت خودم را در برابر امّت و وظيفه اى که خدا و پيامبرش بر دوشم گذارده بودند فراموش نکرده، ولى چه کنم که در ميان دو محذور، گرفتار بودم: محذور اوّل اين که قيام کنم و با مخالفان، درگير شوم در حالى که از يکسو، يار و ياور کافى نداشتم و از سوى ديگر اين قيام موجب شکاف در ميان مسلمين مى شد و فرصت به دست منافقان و دشمنانى مى داد که در انتظار چنين شرايطى بودند. محذور دوّم اين که در آن محيط تاريک و ظلمانى صبر کنم.
تعبير به «طَخْيَة عَمْياءَ» با توجّه به اين که «طخيه» خود به معناى ظلمت و تاريکى است اشاره به اين است که گاهى ظلمتها شديد نيست و از خلال آن مى توان شبحى مشاهده کرد، ولى اين ظلمت آن قدر شديد بود که بايد ظلمت کورش ناميد.
#ادامه_دارد. #قسمت_ششم
🍀🌺🍀🌸🍀🌼
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
🍀🌺🍀🌸🍀🌼🍀🌺🍀🌸🍀
🌸🍀🌼
🍀🌺
🌸
#ادامه_خطبه_سوم
✳️ خطبه شقشقیه "خلافت ابوبکر
💠چه سرانجام، تصميم گيرى خود را در برابر اين «دو راهى» مشکل و خطرناک به اين صورت بيان مى فرمايد: «سرانجام (بعد از انديشه کافى و در نظر گرفتن تمام جهات) ديدم بردبارى و شکيبايى در برابر اين مشکل، به عقل و خرد نزديکتر است» (فَرَاَيْتُ اَنَّ الصَّبْرَ عَلى هاتا(15) اَحْجى(16)).
🔷«به همين دليل شکيبايى پيشه کردم (نه شکيبايى آميخته با آرامش خاطر بلکه) در حالى بود که گويى چشم را خاشاک پر کرده و استخوان، راه گلويم را گرفته بود» (فَصَبَرْتُ وَ فِى الْعَيْنِ قَذىً،(17) وَفِى الْحَلْقِ شَجاً(18)).
اين تعبير، ترسيم گويايى از نهايت ناراحتى امام در آن سالهاى پر درد و رنج مى باشد که نمى توانست چشم به روى حوادث ببندد و نه بگشايد و نيز نمى توانست فرياد کشد و سوز درون خود را آشکار سازد. «چرا که با چشم خود مى ديدم ميراثم به غارت مى رود!» (اَرى تُراثى نَهْباً).ديگر اين که، جمله «يَنْحَدِرُ عَنِّى السَّيْلُ، وَلا يَرْقى اِلَىَّ الطَّيْرُ» يک ادّعاست، دليلش چيست؟
🔶پاسخ اين سؤال از پاسخ سؤال اوّل روشن تر است; زيرا هر کس کم ترين ارتباطى با تاريخ اسلام و مسلمين دارد، مقام بى نظير اميرمؤمنان على(عليه السلام) را در علم و دانش مى داند زيرا علاوه بر احاديث فراوانى که از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله)در زمينه علم وسيع على(عليه السلام) نقل شده و علاوه بر اين که همه علوم اسلامى طبق تصريح جمعى از دانشمندان اسلامى از وجود او سرچشمه گرفته و او بنيانگذار اين علوم محسوب مى شود(9) و علاوه بر اين که در تمام دوران خلفا هر زمان مشکل مهمّى در مسائل مختلف اسلامى پيش مى آمد و همه از حلّ آن عاجز مى ماندند، به على(عليه السلام) پناه مى برند و حلّ نهايى را از او مى خواستند، تنها مطالعهئ خطبه ها و نامه ها و کلمات قصار آن حضرت در نهج البلاغه براى پى بردن به اين حقيقت کافى است. هر انسان منصفى ـ چه مسلمان و چه غير مسلمان ـ نهج البلاغه را به دقّت مطالعه کند در برابر عظمت علمى آن حضرت سر تعظيم فرود مى آورد و مفهوم: «يَنْحَدِرُ عَنِّى السَّيْلُ، وَلا يَرْقى اِلَىَّ الطَّيْرُ; سيل خروشان علم و دانش از کوهسار وجودم سرازير است و پرنده تيزپرواز انديشه ها به قلّه وجودم نمى رسد» عملا بر او ظاهر و آشکار مى شود.
سوّم اين که چگونه آن حضرت از حوادثى که بعد از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در امر خلافت واقع شد شکايت مى کند، آيا با مقام صبر و تسليم و رضا منافات ندارد؟
🔶پاسخ اين سؤال نيز پيچيده نيست. صبر و تسليم و رضا مطلبى است و بيان حقايق براى ثبت در تاريخ و آگاهى حاضران و آيندگان، مطلبى ديگر که نه تنها مانعى ندارد، بلکه گاهى از اوجب واجبات است و مسائل مربوط به خلافت درست از همين نمونه است. در حقيقت مصالح مردم و جامعه اسلامى و نسلهاى آينده ايجاب مى کرده که امام(عليه السلام) اين حقايق را بيان کند تا به دست فراموشى سپرده نشود.
سپس مى فرمايد: «(هنگامى که ديدم او پيشدستى کرد و خلافت را در بر گرفت) من در برابر آن پرده اى افکندم و پهلو از آن تهى کردم (و خود را کنار کشيدم)» (فَسَدَلْتُ(10) دُونَها ثَوْباً، وَ طَوْيتُ عَنْها کَشْحاً(11)).
اين تعبير به خوبى نشان مى دهد که امام(عليه السلام) هنگامى که خود را در برابر اين جريان ديد، آماده درگيرى نشد و به دلايلى که در ذيل به آن اشاره مى شود بزرگوارانه از آن چشم پوشيد و زاهدانه از آن کناره گيرى کرد. ولى از سوى ديگر اين فکر دائماً روح او را آزار مى داد که در برابر اين انحراف بزرگ چه بايد انجام دهد و مسئوليّت الهى خويش را چگونه پياده کند؟
🔷به همين دليل اضافه مى کند: «پيوسته در اين انديشه بودم که آيا با دست بريده (و نداشتن يار و ياور به مخالفان) حمله کنم يا بر اين تاريکى کور، صبر نمايم؟» (وَطَفِقْتُ اَرْتَئى بَيْنَ اَنْ اَصُولَ بِيَد جَذّاءَ،(12) اَوْ اَصْبِرَ عَلى طَخْيَة(13) عَمْياءَ).
امام(عليه السلام) با اين جمله، اين حقيقت را روشن مى سازد که من هرگز مسئوليّت خودم را در برابر امّت و وظيفه اى که خدا و پيامبرش بر دوشم گذارده بودند فراموش نکرده، ولى چه کنم که در ميان دو محذور، گرفتار بودم: محذور اوّل اين که قيام کنم و با مخالفان، درگير شوم در حالى که از يکسو، يار و ياور کافى نداشتم و از سوى ديگر اين قيام موجب شکاف در ميان مسلمين مى شد و فرصت به دست منافقان و دشمنانى مى داد که در انتظار چنين شرايطى بودند. محذور دوّم اين که در آن محيط تاريک و ظلمانى صبر کنم.
تعبير به «طَخْيَة عَمْياءَ» با توجّه به اين که «طخيه» خود به معناى ظلمت و تاريکى است اشاره به اين است که گاهى ظلمتها شديد نيست و از خلال آن مى توان شبحى مشاهده کرد، ولى اين ظلمت آن قدر شديد بود که بايد ظلمت کورش ناميد.
#ادامه_دارد. #قسمت_ششم
🍀🌺🍀🌸🍀🌼
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴?
🍀🌺🍀🌸🍀🌼🍀🌺🍀🌸🍀
🌸🍀🌼
🍀🌺
🌸
#ادامه_خطبه_سوم
💎خطبه شقشقیه "خلافت ابوبکر
❇️سپس توصيف بيشترى از شرايط آن زمان در سه جمله کوتاه و پرمعنا ارائه مى دهد و مى فرمايد: «ظلمت و فتنه اى که بزرگسالان را فرسوده و کودکان خردسال را پير و مردم با ايمان را تا واپسين دم زندگى و لقاى پروردگار رنج مى دهد» (يَهْرَمُ فيهَا الْکَبيرُ، وَيَشيبُ فيهَا الصَّغيرُ، وَ يَکْدَحُ(14) فيها مُؤمِن حَتّى يَلْقى رَبَّهُ).
از اين عبارت به خوبى روشن مى شود که يک رنج و درد عمومى، همه را تحت فشار قرار داده بود. صغيران را پير مى کرد و پيران را زمين گير، ولى مؤمنان رنج مضاعفى داشتند چرا که مشکلات روزافزون جامعه اسلامى و خطراتى که از هر سو آن را تهديد مى کرد آنان را در اندوه عميق و رنج بى پايانى فرو برده بود، همان درد و مصيبتى که با گذشت زمان و در مدّت کوتاهى در عصر «بنى اميّه» خود را نشان داد و بسيارى از زحمات پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) و مؤمنان راستين نخستين را بر باد داد. ✨ #نکته ها:
1ـ چرا امام(عليه السلام) صبر را ترجيح داد؟!
تاريخ به خوبى گواهى مى دهد که منافقان و دشمنان اسلام براى رحلت پيامبر(صلى الله عليه وآله) دقيقه شمارى مى کردند و بسيارى از آنها معتقد بودند با رحلت آن حضرت يکپارچگى مسلمانان از ميان مى رود و شرايط براى يک حرکت ضدّ انقلابى فراهم مى آيد و قادر خواهند بود اسلام نوپا را در هم بشکنند; در چنين شرايطى اگر على(عليه السلام) براى گرفتن حق خويش يا به تعبير ديگر بازگرداندن مسلمانان به اسلام راستين عصر پيامبر(صلى الله عليه وآله) قيام مى کرد با توجّه به تصميم هايى که براى کنار زدن او از صحنه خلافت از پيش گرفته شده بود، به يقين درگيرى روى مى داد و صحنه جامعه اسلامى چنان آشفته مى شد که راه براى منافقان و دشمنان، جهت رسيدن به نيّات سوءشان هموار مى گشت; گروه هايى که به نام «اهل ردّه» بعد از رحلت پيامبر(صلى الله عليه وآله) بلافاصله در برابر حکومت اسلامى قيام کردند و بر اثر يکپارچگى مردم سرکوب شدند، شاهد و گواه روشنى بر اين معناست. در بعضى از تعبيرات که در تواريخ معروف اسلام آمده، مى خوانيم: «لَمّا تَوَفّى رَسُولُ اللهِ(صلى الله عليه وآله) اِرْتَدَّتِ الْعَرَبُ وَ اشْرَاَيَّتِ الْيَهُودِيَّةُ وَ النَّصْرانِيَّةُ وَ نَجَمَ النِّفاقُ وَ صارَ الْمُسْلِمُونَ کَالْغَنَمِ الْمَطيرَةِ فِى اللَّيْلَةِ الشّاتِيَةِ; هنگامى که پيامبر وفات يافت عرب (جاهلى) بازگشت خود را شروع کرد و يهود و نصارا سر برداشتند و منافقان آشکار گشتند و وارد صحنه شدند و مسلمانان همانند رمه بى چوپانى بودند که در يک شب سرد و بارانى زمستان، در بيابان، گرفتار شده اند».(19)
🔷اينها همه از يکسو و از سوى ديگر قيام کردن با نداشتن يار و ياور، پيروزى را بر او مشکل مى کرد و شايد اگر قيام مى فرمود بسيارى از ناآگاهان، اين قيام را نه براى مسائل مهمّ الهى، بلکه به خاطر مسائل شخصى تفسير مى کردند.
ولى ضايعات و مشکلات فراوانى که از تغيير محور خلافت به وجود آمده بود روز به روز خود را بيشتر نشان مى داد و همين ها بود که به صورت خار و خاشاکى به چشم مولا(عليه السلام) مى نشست و همچون استخوانى گلويش را آزار مى داد.
🔶اين درسى است براى همه مسلمين در طول تاريخ که هرگاه احقاق حقّ خويش، موجب ضربه اى بر اساس و پايه دين شود بايد از آن چشم بپوشند و حفظ اصول را بر همه چيز مقدّم بشمرند و بر درد و رنجهاى ناشى از تضييع حقوق، صبر کنند و دندان بر جگر بفشارند.
شبيه همين معنا در خطبه 26 نيز آمده است که مى فرمايد: «فَنَظَرْتُ فَاِذاً لَيْسَ لى مُعين اِلاّ اَهْلَ بَيْتى... وَ اغْضَيْتُ عَلَى الْقَدى وَ شَرَبْتُ عَلَى الشَّجى...; من نگاه کردم و ديدم براى گرفتن اين حق ياورى به جز خاندان خويش ندارم... چشم هاى پر از خاشاک را فرو بستم و با گلويى که گويى استخوان در آن گير کرده بود جرعه حوادث را نوشيدم».
#ادامه_دارد. #قسمت_هفتم
🍀🌺🍀🌸🍀🌼
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
🍀🌺🍀🌸🍀🌼🍀🌺🍀🌸🍀
🌸🍀🌼
🍀🌺
🌸
#ادامه_خطبه_سوم
💎خطبه شقشقیه "خلافت ابوبکر
✳️2ـ چرا از خلافت تعبير به «ارث» شده است؟
در عبارات فوق خوانديم که امام(عليه السلام) مى فرمايد: «من ديدم که ميراثم به غارت مى رود.» در اين جا سؤالى پيش مى آيد که چرا از خلافت تعبير به «ميراث» شده است؟!
پاسخ اين سؤال با توجّه به اين نکته روشن مى شود و آن اين که خلافت يک ميراث الهى و معنوى است که از پيامبر(صلى الله عليه وآله) به جانشينان معصومش مى رسد نه يک ميراث شخصى و مادّى و حکومت ظاهرى. شبيه اين تعبير در آيات قرآن نيز ديده مى شود آن جا که «زکريا» از خداوند تقاضاى فرزندى مى کند که «وارث او» و «وارث آل يعقوب» باشد (و بتواند به خوبى از ميراث نبوّت و پيشوايى خلق پاسدارى کند) «فَهَبْ لى مِنْ لَدُنْکَ وَلِياً يَرِثُنى وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ».(20)
🔷در حقيقت اين ميراث متعلّق به همه امّت است ولى در اختيار امام و جانشين پيامبر(صلى الله عليه وآله)قرار داده شده است.در مورد کتب آسمانى مى خوانيم: «ثُمَّ اَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا; سپس کتاب (آسمانى) را به گروهى از بندگان برگزيده خود به ميراث داديم.»(21) و از همين نظر در حديث مشهور نبوى آمده است: «اَلْعُلَماءُ وَرَثَةُ الاَنْبياءِ; دانشمندان وارثان پيامبرانند».(22)
شاهد اين سخن تاريخ گوياى زندگى على(عليه السلام) است، او عملا نشان داد که هيچ گونه دلبستگى به مال و مقام ندارد و خلاف را ـ بدون انجام وظايف الهى ـ همانند کفش کهنه بى ارزش، يا آب بينى حيوانى مى دانست، چگونه ممکن است براى از دست رفتن آن چشمى پرخاشاک و گلويى گرفته، داشته باشد؟
بعضى احتمال داده اند که منظور از اين «ميراث غارت شده» ، «فدک» باشد که پيامبر(صلى الله عليه وآله) براى دخترش «زهرا»(عليها السلام) گذارده بود و از آن جا که مال همسر در حکم مال شوهر است اين تعبير را بيان فرمود;(23) ولى اين احتمال بسيار بعيد به نظر مى رسد چرا که در تمام اين خطبه، سخن از مسأله خلافت است و اين جمله نيز ناظر به آن است
#ادامه_دارد. #قسمت_هشتم
🍀🌺🍀🌸🍀🌼
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
🍀🌺🍀🌸🍀🌼🍀🌺🍀🌸🍀
🌸🍀🌼
🍀🌺
🌸
#ادامه_خطبه_سوم
💎خطبه شقشقیه "خلافت ابوبکر
❇️امام در گوشه خانه
🔷هيچ کس نمى تواند ضايعه عظيمى را که بر جهان اسلام از نشستن على(عليه السلام) در گوشه خانه وارد شد ارزيابى کند. تنها در بُعد علمى وقتى به نهج البلاغه نگاه کنيم که بخشى از خطبه ها و نامه ها و کلمات قصار آن حضرت را در مدّت کوتاه خلافتش تشکيل مى دهد آن هم خلافتى که مملوّ از حوادث و ماجراهاى دردناک و جنگهاى پى در پى بود، مى توانيم حدس بزنيم که اگر آن 25 سال نيز على(عليه السلام) در ميان امّت بود و مردم از چشمه جوشان علم و دانش بى پايان او بهره مى بردند، چه آثار عظيمى براى مسلمانان جهان بلکه براى جامعه بشريّت به يادگار مى ماند.
ولى چه مى توان کرد که اين فيض عظيم را از مسلمانان و بشريّت گرفتند و ضايعه بزرگى که هرگز قابل جبران نيست در تاريخ روى داد.
🔷چرا امام (عليه السلام) مسأله خلافت را طرح مى کند؟
بعضى چنين مى پندارند که آيا بهتر نبود امام(عليه السلام) اصلا به سراغ مسأله خلافت که مربوط به گذشته بود نمى رفت و آن را به دست فراموشى مى سپرد مبادا منشأ اختلاف بيشترى در ميان مسلمانان گردد؟!
نظير همين سخن، امروز هم از سوى گروهى مطرح است و به مجرد اين که سخن از خلافت بلافصل على(عليه السلام) به ميان آيد مى گويند براى حفظ وحدت مسلمين سکوت کنيد و اين گونه مسائل را به فراموشى بسپاريد، ما امروز با دشمنان بزرگى روبه رو هستيم و پرداختن به اين مسائل ما را در مبارزه با دشمنان مشترک تضعيف مى کند; اصولا اين گونه بحثها چه فايده اى مى تواند داشته باشد در حالى که پيروان هر يک از مذاهب تصميم خود را گرفته و به راه خويش مى روند و بسيار بعيد به نظر مى رسد که ادامه اين گونه بحثها سرچشمه اتّحاد تازه اى شود.
🔶در پاسخ اين سؤال لازم است دو نکته را يادآور شويم:
الف ـ واقعيّتهاى موجود هرگز نمى تواند حقيقتها را به فراموشى بسپارد. اين يک حقيقت است که علاوه بر تأکيد شخص پيامبر(صلى الله عليه وآله) بر خلافت على(عليه السلام) شايستگى او از هر نظر براى اين امر بيشتر بود; حال چه حوادثى واقع شد که اين مسأله دگرگون گشت مطلبى جداگانه است.
بنابراين على(عليه السلام) که همه جا طرفدار حقيقت بود و با واقعيّتهاى موجود که هماهنگ با حقيقت نبود ستيز داشت حق دارد که حقايق مربوط به خلافت را بعد از رسول خدا بازگو کند تا محقّقان بعد از قرنها يا هزاران سال بتوانند منصفانه قضاوت کنند و اگر کسانى بخواهند از وضع موجود صرف نظر کرده و به حقايق بينديشند قادر بر اين امر باشند و راه مستقيم را در پرتو تحقيق خود پيدا کنند.
#ادامه_دارد. #قسمت_نهم
🍀🌺🍀🌸🍀🌼
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
🍀🌺🍀🌸🍀🌼🍀🌺🍀🌸🍀
🌸🍀🌼
🍀🌺
🌸
#ادامه_خطبه_سوم
💎خطبه شقشقیه "خلافت ابوبکر
✳️به هر حال هرگز نمى توان کسى را از بيان حقيقت بازداشت و به فرض که بتوانيم، حقّ چنين کارى را نداريم زيرا ضايعه بزرگى محسوب مى شود چرا که هميشه واقعيّتهاى موجود با حقايق تطبيق نمى کند و گاه فاصله زيادى با آن دارد، آنچه هست هميشه به معناى آنچه بايد باشد نيست. اسلام به ما مى گويد ما بايد به دنبال چيزى باشيم که بايد باشد.
شک نيست که مسأله خلافت و امامت بعد از پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) يکى از اساسى ترين مباحث دينى ماست; خواه آن را جزء اصول دين بشماريم آن گونه که پيروان مکتب اهل بيت(عليهم السلام) مى گويند، يا جزء فروع دين، هر چه هست مسأله اى است که از نظر دينى سرنوشت ساز مى باشد و به هيچ وجه جنبه شخصى ندارد و بر خلاف آنچه برخى ناآگاهان مى انديشند تنها يک بحث تاريخى مربوط به گذشته نيست; بلکه آثار زيادى براى امروز و فردا و فرداها دارد و مى تواند در بسيارى از مسائل مربوط به اصول و فروع اسلام اثر بگذارد و درست به همين دليل على(عليه السلام) در دوران خلافت ظاهريش به طور مکرّر متذکّر اين مسأله شده است.
🔷ب ـ آنچه مضر به وحدت و اتّحاد صفوف مسلمانان است بحثهاى جنجالى و تعصّب آلود و پرخاشگرانه است; ولى بحثهاى علمى و منطقى که طرفين، حدود و موازين علمى و منطقى را در آن رعايت کنند نه تنها مزاحم وحدت صفوف مسلمانان نيست بلکه در بسيارى از مواقع به آن کمک مى کند.
اين سخن را به عنوان يک مطلب ذهنى نمى گوييم بلکه امرى است که آن را تجربه کرده ايم. اخيراً در يکى از استانهاى ايران به مناسبت هفته وحدت جمعى از دانشمندان شيعه و اهل سنّت در يک گردهمايى بزرگ در کنار هم نشستند و بخشهاى مهمّى از مسائل مربوط به اختلاف اهل سنّت و شيعه را مورد بررسى علمى قرار دادند و نتيجه آن بسيار جالب و چشمگير بود; زيرا در بسيارى از مباحث، نظرها به هم نزديک شد و اختلافها کمتر گرديد و همه باور کردند که اگر اين گونه بحث ها ادامه يابد کمک شايان توجّهى به کمتر کردن فاصله ها و وحدت صفوف مى کند.(24)
حتّى درباره اختلاف ميان اديان آسمانى نيز اين گونه بحثها مفيد و مؤثّر و سبب کم شدن فاصله هاست و آنها که با اين گونه بحثها مخالفند در واقع ناآگاهانه به تشديد اختلافات و زياد شدن فاصله ها کمک مى کنند.
#ادامه_دارد. #قسمت_دهم
🍀🌺🍀🌸🍀🌼
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍