.
#حضرت_زهرا
چنان ز مهر تو قلب بهار، آکنده ست
که از لباس عروسی خویش دلکنده ست
نهالِ خانۀ همسایه زد شکوفۀ سیب
که چون قنات، قنوتت هماره بخشنده ست
اگر که سنگ محک سجدههای روشن توست
کدام بنده در آیینه عمل بنده ست؟
به وصله های جدیدی که میزنی سوگند
که ساده زیستی از چادر تو شرمنده ست
تو دست شستهای از مال خود برای یتیم
چقدر ساقی کوثر تو را برازندهست
علی دلش به تو گرم است، بعد رفتن تو
نه آفتاب فروزان، نه ماه تابنده ست
به یاد خندهات آن لحظههای پایانی
پس از تو بر لب هر زخم کهنهای خنده ست
قلم به وصف غمت باز ای گل یاسین!
چنان گیاهِ «زبان در قفا» سرافکنده ست
مباد از تو نگوییم و بگذرد شب قدر
گذشتن از تو خیانت به نسل آیندهست
#مسعود_یوسف_پور
.
همراهان عزیز
در صورتی که شعر امشب را پسندیدید نام مسعود یوسف پور را به شماره ۳۰۰۰۰۴۳ پیامک بفرمایید.
.
Shab 12 Ramazan 1403 Arzi [Mohjat_Net] (1).mp3
3.23M
#مناجات_با_خدا
#امام_زمان
#حضرت_زینب
#حاج_منصور_ارضی
ماه خدا با روزه داری تو زیباست
افطارها نام شما روی لب ماست
هرشب به شوق دیدنِ تو گریه کردم
دلتنگی فرزند از دوری باباست
ماه ضیافت ماه دیدار حبیب است
در پای سفره چشم ها بر دست آقاست
قربان خدمتکارهای خیمه ی تو
قربان چشمی که در آن روی تو پیداست
ای کاش میشد سر به زانویت گذارم
نوکر جدا از صاحبش تنهای تنهاست
در خواب هم یکبار رویت را ندیدم
دیدار تو زیباترین ساعات رویاست
راضی نمودن های تو یک راه دارد
این خانواده قلبشان در دست زهراست
حساس هستی روی نام مادر خود
آن مادری که پشت در هم فکر ماهاست
او سوخته تا که محبانش نسوزند
دلواپس مادر پریشانی فرداست
سوگند بر شاه نجف فردای محشر
شرط شفاعت های زهرا حب مولاست
نور علی در صورت ما جلوه کرده
حب امیرالمومنین سرمایه ی ماست
بعد از نجف آواره ی کرب و بلاییم
ارباب جان من اربعینم لنگ امضایت
نازم به ان دلداده ی محمل نشین که
بر صورت رأسی جدا غرق تماشاست
فریاد زد چشم علمدار تو روشن
زینب اسیر چشم های بی مداراست
شمر و سنان با خنده میگفتند زینب
این سر که میبینی به نیزه رأس سقاست
#ماه_رمضان 1403
.
Shab 13 Ramazan 1403 Hoseini [Mohjat_Net].mp3
8.14M
#مناجات_با_خدا
#امام_حسین
#سید_مهدی_حسینی
مینویسم خدا به حق حسین
یا سریع الرضا به حق حسین
ربنا آتنا به حق حسین
گویم العفو را به حق حسین
تا ببخشی مرا به حق حسین
ربنا ربنا اله کریم
سفره دار کریم ماه کریم
دست خالی به بارگاه کریم
آمدم باز در پناه کریم
نظری بر گدا به حق حسین
آمدم آشتی کنم با تو
رد من مستکین خود را تو
وحده لا رفیق الا تو
ما کریمیم ای خدا یا تو
کرمی کن به ما به حق حسین
منم و کوله بار سنگینم
دارد از دست میرود دینم
به خداوندی تو خوشبینم
من از این ذکر خیر میبینم
یا سمیع الدعا بحق حسین
جانم آن شب که بر دهن برسد
ملک الموت نزد من برسد
کاش آن جا امام حسن برسد
یک نفر یار سینه زن برسد
تا بگیرم نوا به حق حسین
چه نمایم برای وحشت قبر
چه کنم با فشار و غربت قبر
دست خالی ام و خجالت قبر
مونسم باش بین خلوت قبر
رحمی آن لحظه ها به حق حسین
تستر الذنب کوه غفرانید
نام ما را اگر نمیخوانید
لااقل جرم ما بپوشانید
من نجف رفته ام نسوزاند
جان خیر النسا به حق حسین
بی قرارم برای شش گوشه
درد ما و دوای شش گوشه
آه پایین پای شش گوشه
ببرم کربلا به حق حسین
ته مقتل بگو چه شد آقا
تن که شد پشت و رو چه شد آقا
العجل مهدیا به حق حسین
#محمدجواد_پرچمی✍
#ماه_رمضان 1403
.
Shab 16 Ramazan 1403 Taheri [Mohjat_Net] (2).mp3
2.19M
#مناجات_با_خدا
#امام_حسن
#حاج_محمدرضا_طاهری
سائلی بر لب خود ذکر خدایا دارد
کرمت را دل بیچاره تمنا دارد
تو همان رب کریمی که همه میدانند
با گنه کار گرفتار مدارا دارد
ناله عبد گنه کار و نگاه لطف و
کرم هر شبت ای یار تماشا دارد
این چه ماهیست که حتی دل آلوده ی من
هوس رفتن تا عرش معلا دارد
دست پر آمده ام بار گنه آوردم
چه کسی محضر تو قدرت حاشا دارد
صید دنیا نشود نوکر حیدر هرگز
که هوای دل ما را خود مولا دارد
از نمازم همه دم بوی حسین می آید
چون که سجاده ی من تربت اعلا دارد
یا حسن گفته ام و پیش کریم آمده ام
ذکر زیبای حسن معجز عیسی دارد
جان عالم به فدای دل بی تاب حسن
در دلش روضه ی ناخوانده ی زهرا دارد
هر سر موی سفیدش به خداوند قسم
خبر از قصه ی آن کوچه ی غم ها دارد
کوچه و مادر و ضرب لگد آن نامرد
من بمیرم برایش به خدا جا دارد
#ماه_رمضان 1403
.
.
#امام_حسن
#ولادت_حضرت_امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
#ماه_رمضان
یا امام مجتبی علیک السلام
سرِ ما و سرمد ما علی ؛ نَفَس مجدد ما علی
همه رفتوآمد ما حرم ؛ تبِ شوق مشهد ما علی
همه عمرْ معبد ما نجف ؛ همه عمر مقصد ما علی
نفس علی است فاطمه ؛ صلوات فاطمه یاحسن
نکند بیانِ فضائلت ؛ نه قصیدهای نه مسمطی
نکشد خیالِ کمال تو ؛ نه کرامتی نه فضیلتی
نرسد به پای شکوهِ تو ؛ نه قرابتی نه شرافتی
که تویی سیادت فاطمه ؛ که تویی سلام خدا حسن
تو علی خصال و علی وصال و علی مثال و علی قدم
تو علی جلال و علی جمال و علی کمال و علی کرم
تو علی نظر تو علی جگر تو علی ظفر تو امیر دم
همه دین ماست با علی ؛ همه عمرِ ماست با حسن
نه فقط زمین و فقط زمان ؛ برکاتِ پهنهی آسمان
نفَس بهشت و بهشتیان ؛ نفحاتِ قدسی قدسیان
به همه زبان به همه مکان ؛ همهی عوالمِ لامکان
همه خاکِ این در و آستان ؛ همه خاکِ کوی شما حسن
اگر است حُسنِ تو حُسن پس ؛ بفدای حُسن و شمایلت
اگر است این کَرم و کریم و کرامتت ، همه سائلت
اگر است حِلم تو حلم پس ؛ همه بندگانِ خصائلت
من اگر حسین گفتهام ؛ همه از شماست ، یا حسن
به جمل نشان بده هیبتت ؛ به عمل نشان بده صولتت
نبوَد نیاز به مرتضی ؛ که تو هستی و پرِ قدرتت
که تویی و تیغ و حرارتت ؛ که تویی و وقت قیامتت
دَمِ ذوالفقار علی بوَد ؛ که کجا یلان و کجا حسن
من و ازدحامِ گدا و تو ؛ چهکنم رسم به جناب تو
همه جز مِیِ تو حرامِ ما ؛ همه جز شرابهی ناب تو
چه غم از قیامت و محشرم ؛ منم و حساب و کتاب تو
نفَسی، دمی، گذری، سری به گدای بی سر و پا ؛ حسن
دل ما است بین خیال ما ؛ به بقیعِ غرقِ چراغ تو
دل ماست کاشی صحن تو ؛ دل ماست گنبد و طاق تو
گره خوردههای همیشهام ؛ به ضریح تو به رواق تو
که بگیرم از برکات تو، سرِ سالِ کرببلا ؛ حسن
به خدا که میرسد آنکه دارد از ابتدا کرمِ تورا
به خدا که میزند عاقبت ؛ روی قلهها علَم تورا
و بنا کند به امید حق ؛ به دو دست ما حرم تورا
رجزِ امام زمانِ ما، همه دم حسن ؛ همه جا حسن
(حسن لطفی ۱۴۰۳/۰۱/۰۶)
#دکتر_حسن_لطفی
.
.
سرود #امام_حسن علیه السلام
#احسان_نرگسی
حسن حسن ذکر /هر دقیقمه
حسن حسن نقش /رو عقیقمه
حسن حسن یعنی/اوج خواهشم
حسن حسن میگم /با هر تپشم
علی و زهرا /چه حالی دارن امشب
رسیده از راه /داداش بزرگ زینب
بدین مژده به سائلا/ اومد کلید مشکلا/آقا چه کردی با دلا
دوباره لیلای تموم لیلیا رسیده
اره لطف امام حسن به خیلیا رسیده
مولانا امام حسن
.....................................
حسن حسن یعنی/فاتح جمل
حسن حسن عشقش /احلی من عسل
حسن حسن میگم/باز با شور و شین
حسن حسن میگم /با امام حسین
رسیده از راه/پناه دل بی تاب
امام حسینم/شده صاحب ارباب
ای آقای کرم حسن/دادی بال و پرم حسن/توو دل داری حرم حسن
کارش رو می کنه لطف تو باز مثل همیشه
توی سفره داری کسی امام حسن نمیشه
مولانا امام حسن
....................................
علی علی یعنی/شاه لوکشف
بهشت من یعنی /ایوون نجف
علی علی میگم /مثل فاطمه
علی علی تنها /شاه عالمه
تب دل من /بازم روی هزاره
مگه کسی هست/بگه دوست نداره
علی ذکر ملائکه/علی فاتح معرکه/که ضربش آره مهلکه
علی همون آقایی که ابر مرده زمینه
توی دنیا یکی فقط امیر مومنینه
مولانا علی علی
#میلاد_امام_حسن
👇
Fadaeian_Veladat_EmamHasan1403_Shab1 (8).mp3
7.64M
🎧 حسن حسن ذکر هر دقیقمه
🎤 #حاج_سید_رضا_نریمانی
🕌 دوشنبه ۶ فروردین ۱۴۰۳
شب ولادت امام حسن علیه السلام
✒️#احسان_نرگسی
.
#شب_چهاردهم_رمضان
مراسم #مناجات #ماه_رمضان l شب چهاردهم
📆 یکشنبه ۵ فروردین ماه ۱۴۰۳
🔷 حاج #سید_رضا_نریمانی
🔊 #منبر_قرآنی | حجت الاسلام و المسلمین سیدی
🔊 بخش اول #مناجات | خرابِ گریه های بی حدم باز
🔊 بخش دوم فرازهایی از دعای ابوحمزه ی ثمالی
🔊 بخش سوم #روضه | هجوم موج بلا را به چشم خود دیدم
🔊 بخش چهارم #زمینه | میترسم از موندن تو غفلت
👇👇👇
4_5764971564462249274.mp3
21.26M
.
#زمینه
میترسم از موندنِ تو غفلت
میترسم نمونده واسم فرص
میترسم از لحظه های غربت
اصلاً معلوم نیست اجل بهم امون بده
شاید این بنده با رو سیاهی جون بده
اصلاً معلوم نیست تو لحظه های آخرم
با این اعمالم بیاد آقام بالاسرم
حرف آبروم شده تنها آرزوم شده
برگردم از بیراهه
حالا که تو روضه ها میبینه منو آقا
کار من اشک و آهه
اباعبدالله اباعبدالله
****
تو قبرم کی میرسه به دادم
به هیچکس نمیرسه فریادم
تنهامو تو تاریکی افتادم
میترسم وقتی میان برا سوال جواب
خیلی سخت باشه برای من حساب کتاب
تو اون تنهایی دارم یه وحشت عجیب
چشم انتظارم بیاد کنار من حبیب
امیدم امام رضاست اونی که گره گشاست
نور قبر من میشه
ایشالله ابالجواد وقتی پیش من میاد
ضامنم از آتیشه
اباعبدالله اباعبدالله
#امام_حسین
#امام_رضا
#سید_رضا_نریمانی
#ماه_رمضان 1403
.
.
#زمینه احساسی
#امام_حسین ع ویژه #ماه_رمضان
بند اول:
با لب تشنه لحظه ی افطار یاد توام ابی عبدالله
وقتی که میگن اذون و هر بار یاد توام ابی عبدالله
توو هر دقیقه با یه دل زار یاد توام ابی عبدالله
به یاد لبای ترک ترک تو
به یاد غروب عاشورا میخونم
میسوزه خیمه تو نقش زمینی
فدای تو و اهل و عیال تو جونم
لطف تو بارونه
رو سرم میباره
بی نیازه دنیاست
تو رو هر کی داره
بند دوم:
چه افتخاری نوکری تو مدالمه ابی عبدالله
توو قلبمی و دوست دارم من یه عالمه ابی عبدالله
پُر از کرم کن دستای خالی پیالمه ابی عبدالله
یه عمره که ارباب تو غصه مو خوردی
کی مثل تو پایِ منِ آلوده مونده؟
پناهی ندارم به روم در و وا کن
می بینی که باز اومده نوکر،درمونده
به شب تار من
تا ابد مهتابی
یا اباعبدالله
بهترین اربابی
بند سوم:
زندگی من چه زیر و رو شد با قدمت ابی عبدالله
گرفتم آقا روزی سال و پا علمت ابی عبدالله
یادم نمیره خاطره هامو توو حرمت ابی عبدالله
چه حس قشنگی چه حال عجیبی
خودم رو دارم توو کربلات می بینم
زیرِ بارونِ حرم انگاری
با چشمای گریونم باز می شینم
با دعای خیرت
گره هامو وا کن
این دلم بی تابه
حرم و امضا کن
شعروسبک: #علی_علی_بیگی✍
👇👇👇
سرود؛ سفرهدار مدینه.mp3
994.3K
#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
#سرود
🔹سفرهدار مدینه🔹
یک لبخند تو دوای منه
باز وقت خدایی شدنه
رو لبهام ذکر یا حسنه
میدونم
همیشه لب تو خندونه
خونۀ تو پُرِ مهمونه
با کریما کارا آسونه
معروفه سفرهداریش توی مدینه
این خونه تو مدینه مثل نگینه
هر سائلی سر این سفره میشینه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دل خوش کرده دنیا به کرمت
جنّتم سایۀ علمت
تو قلبم آباده حرمت
این شبها
خواب حرمتو میبینم
پای ضریح تو میشینم
رؤیای تو شده تسکینم
مدیون یک نگاهت عالم و آدم
زنده میشه دل من وقتی دمادم
دور مزار پر نور تو میگردم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دل در بند و آزادۀ تو شد
این عالم سجادۀ تو شد
پیغمبر دلدادۀ تو شد
میبخشی
درست مثه خدا میبخشی
حتی به دشمنا میبخشی
بگو منو آقا میبخشی؟
من جز خودت به غیری دل نسپردم
جز نون سفرۀ تو چیزی نخوردم
جز محضرت به جایی شکوه نبردم
شاعر: #حسین_عباسپور✍
نغمه: #سیدعلیاکبر_حسینپور🎼
#میلاد_امام_حسن
.
#امام_علی علیه السلام
مدح و مرثیه
ای ز ازل وجود تو، بدون انتها علی
آینه ی محمدی ، آیت کبریا علی
علم بود کبوتر ، بام (سلونی ) شما
یقین ، چو طفل مکتب (لو کشف الغطا) علی
تویی که در شبی شگفت ، از سر شام تا سحر
در همه جای بوده ای ، با همه کس سوا علی
نه در سرای دخترت ، بر سر سفره ی خدا
خدا گواست از تو شد ، حق نمک ادا علی
پیمبری که پای او ، به قاب قوس می رسد
به شانه ی بلند او ، نهاده ای تو پا علی
سوره ی توبه شاهدت ، که عصمت تو از خداست
شریک اسم اعظمی ، نقطه ی تحت با علی
کمال تو جلالت ، سید مرسلین شده
جمال تو عبادت ، سیده النسا علی
نماز تو نشانه ی ، دیدن آفریدگار
رکوع توست شاهد ، زکات بر گدا علی
ببار رحمت خدا ، جهان گرسنه مانده است
(و یطعمون ) باز کن ، سفره ی هل اتی علی
شکافت فرق کعبه و ولادتی دوباره شد
فزت و رب کعبه را ، بخوان هماره یا علی
مرد که گریه میکند ، یقین دلش شکسته است
گریه مکن دلاور ، حدیث لا فتی علی
خلوت چاه محرم ، روضه ی نا تمام توست
شمع وجود تو پر از ، گریه ی بی صدا علی
بگو که بیت وحی را ، چرا ز کینه سوختند؟
بگو که سوخت کوثرت ، میان شعله ها علی
قسم به چشمهای تو ، میان کوچه دیده اند
که صبر بسته دست تو ...که صبر تا کجا؟ علی
#شهادت_امام_علی
#میثم_مومنی_نژاد ✍
.
.
#نوحه_سنتی
#زمینه #شور
#شهادت_امام_علی
#سبک_همه_جا_کربلاست
جبرییل از سما میدهد این ندا
صبح محشر شده قتل المرتضی
یا علی یا علی
مسجد کوفه از خون حق شد خضاب
شد دعای علی عاقبت مستجاب
.......
غم شده استخوان در گلوی علی
مرگ در راه حق آرزوی علی
.....
حضرت فاطمه از مدینه ببین
بار دیگر علی شده نقش زمین
#امام_علی
#شهادت_حضرت_علی
#میثم_مومنی_نژاد ✍
.👇
در شهادت مولی الموحدین امیرالکونین
شیر یزدان شاه ولایت حضرت علی ابن ابیطالب ع
●●●●●●●●●●●●●●●●●●●
دل دوشوبدورپیچ و تابه
غم وئروب یوز بوترابه
عالم آغلور آدم آغلور
باخ سماده اضطرابه
یر گوی آغلور علی قانه باتدی
هر گیجه یاتمیان ایندی یاتدی
یاعلی یاعلی جان کجایی
یاعلی یاعلی جان کجایی
●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●
دوشدی دلدن یار زهرا
دلبر و دلدار زهرا
دوزمدی زهرا غمینده
همدم و غمخوار زهرا
عالمین فکرینی باشدان آتدی
هر گیجه یاتمیان ایندی یاتدی
یاعلی یاعلی جان کجایی
یاعلی یا علی جان کجایی
●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●
غم دوتوبدور ماسوانی
یخدیلار شیر خدانی
باتدی خورشید عدالت
آغلادوب اهل سمانی
کوفه ده ماه دین قانه باتدی
هر گیجه یاتمیان ایندی یاتدی
یاعلی یاعلی جان کجایی
یاعلی یاعلی جان کجایی
●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●
یاندی بوغمدن اورک لر
ماتمه باتدی ملک لر
یرلر آغلار گویلر آغلار
گلدی افغانه فلک لر
آتش کینه افلاکه چاتدی
هر گیجه یاتمیان ایندی یاتدی
یاعلی یاعلی جان کجایی
یاعلی یاعلی جان کجایی
●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●
فاطمه غرق فعاندور
عدن ده دل ناگراندور
گوزلری یولدا قالوبدور
بیر عزیزه میزباندور
فرقتی بو گیجه وصله چاتدی
هر گیجه یاتمیان ایندی یاتدی
یاعلی یاعلی جان کجایی
یاعلی یاعلی جان کجایی
●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●
ای عزیز جان زهرا
شیر یزدان روح طاها
سن شهنشاه کرم سن
"دلجو"یه لطف ایله مولا
سوزلری بلکه امضایه چاتدی
هر گیجه یاتمیان ایندی یاتدی
یاعلی یاعلی جان کجایی
یاعلی یاعلی جان کجایی
#دلجو#
کانال اشعار اصغر گلمحمدی متخلص به (دلجو )
#امیرالمومنین_مدح
علی آن شیر خدا شاه عرب
الفتی داشته با این دل شب
شب ز اسرار علی آگاه است
دل شب محرم سر الله است
شب شنفته ست مناجات علی
جوشش چشمهی عشق ازلی
قلعه بانی که به قصر افلاک
سر دهد نالهی زندانیِ خاک
اشکباری که چو شمع بیدار
میفشاند زر و می گرید زار
دردمندی که چو لب بگشاید
در و دیوار به زنهار آید
کلماتی چو دُر آویزهی گوش
مسجد کوفه هنوزش مدهوش
فجر تا سینهی آفاق شکافت
چشم بیدار علی خفته نیافت
ناشناسی که به تاریکی شب
میبرد شام یتیمان عرب
پادشاهی که به شب بُرقَع پوش
میکشد بار گدایان بر دوش
تا نشد پردگی آن سر جَلی
نشد افشا که علی بود علی
شاهبازی که به بال و پر راز
میکند در ابدیت پرواز
عشقبازی که هم آغوش خطر
خُفت در خوابگه پیغمبر
آن دم صبح قیامت تاثیر
حلقهی در شد از او دامنگیر
دست در دامن مولا زد در
که علی بگذر و از ما مگذر
شال شه وا شد و دامن به گرو
زینباش دست به دامان که مرو
شال میبست و ندایی مبهم
که کمربند شهادت محکم
پیشوایی که ز شوق دیدار
میکند قاتل خود را بیدار
ماه محراب عبودیت حق
سر به محراب عبادت مُنشَق
میزند پس لب او کاسهی شیر
میکند چشم اشارت به اسیر
چه اسیری که همان قاتل اوست
تو خدایی مگر ای دشمن دوست؟
شبروان مست ولای تو علی
جان عالم به فدای تو علی
در جهانی همه شور و همه شر
ها عَلِیٌ بَشَرٌ کَیفَ بَشَر
#شهریار
#حیدریه_مدح_و_مرثیه
#در_مدح_امیرالمومنین_علی_ع
#کمیل_کاشانی
#تضمین_غزل_استاد_شهریار
#به_نجف_رساندم_امشب_دل_درد_آشنا_را
که به خاکبوست آرم نفس شکسته پا را
مدد از خدا گرفتم که بگویم از تو یارا
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایه ی هما را
جلوات اولیا را به جمال او جلی بین
و بهشت آرزو را به ولایت ولی بین
به زلال مهرش آیینه ی قلب ، صیقلی بین
دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
به مدیح او خدایا قلمم ز پا نماند
دل من ز عشق مولا نفسی جدا نماند
اگر آستین فشاند به جهان گدا نماند
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سر چشمه ی بقا را
به مصاف او کسی که برود رود به مسلخ
ز نهاد دشمن او به فلک رسیده آوخ
چکنم بدون لطفش دم مرگ و قبر و برزخ
مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را
به پناه ، لنگر دل ، به کرانه ی علی زن
به امید تکیه هر لحظه به شانه ی علی زن
نفسی اگر زنی تو ، به بهانه ی علی زن
برو ای گدای مسکین در خانه ی علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
غم عشق جاودانش که سرشته با گل من
اگر عاشقی بفهمی که چه کرده با دل من
همه جاست مهر رویش به یقین مقابل من
به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا
علی است آنکه باشد بری از همه معایب
به رسول حق مشیر است و وزیر و یار و نایب
نشود دل زلالش ز حضور دوست غایب
به جز از علی که آرد پسری ابوالعجایب
که علم کند به عالم شهدای کربلا را
علی است شاه مردان و امیر سرفرازان
علی است سر مستی و دلیل دلنوازان
علی آنکه دل سپردند به مهرش عشقبازان
چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان
چو علی که می تواند که به سر برد وفا را؟
نه فقط کلیم ذوقم به کمال مدح او ماند
که ملک به عرش هم در حرم علی پر افشاند
چو خدا به صبح خلقت علی یا علی به لب راند
نه بشر توانمش گفت نه خدا توانمش خواند
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را
شده جبرییل از اول به نجف مقیم رحمت
ملکوت آرزوهاست در این حریم رحمت
به مشام جان رسید از حرمش شمیم رحمت
به دو چشم خونفشانم هله ای نسیم رحمت
که ز کوی او غباری به من آر توتیا را
به خدا در اهتزاز است به بام دل لوایت
همه عمر عاشقانه زده ام دم از برایت
زده مرغ جان من پر ، شب و روز در هوایت
به امید آنکه شاید برسد به خاک پایت
چه پیام ها سپردم همه سوز دل صبا را
نفس تو خرج می شد به هوای مستمندان
که علی علی علی بود ، نوای مستمندان
چقدر به دوش بردی تو غذای مستمندان
چو تویی قضایگردان ، به دعای مسمندان
که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را
من و ذکر نام مولا که جلا دهد به قلبم
من و یاد او که باشد به دل شکسته مرهم
به مسیح می دهد روح و ز نوح می برد غم
چه زنم چو نای هر دم ز نوای شوق او دم
که لسان غیب خوش تر بنوازد این نوا را
من و خلوت تهجد من و سوز و اشک و آهی
به امید یک تبسم ، به اشاره ای ، نگاهی
که برای من نمانده است به غیر تو پناهی
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایی بنوازد آشنا را
به ((کمیل))داده از لطف ، به نوکریش منصب
شده کوله بار عمرﻡ ز عطای او لبالب
ﮐﻪ به دل نهفته دارم ز غمش هزار مطلب
ز نوای مرغ یا حق ، بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهریارا
#حیدریه_مدح_و_مرثیه
#حیدریه_مدح_و_مرثیه
#در_مدح_امیرالمومنین_علی_ع
#گینه_مین_خیالیله_سالمشام_باشما_خیالوی_یاعلی
بو امیده برگونی تا گورم او گوزل جمالوی یاعلی
مه مهر و انجم و اسمان سنیله تاپوب شرف و جلال
سنه کیمسه رتبه و جاهده یته یا برابر اولا محال
بو جهان گیده گله مین جهان سنون اهل معرفت و کمال
ایده جاقدی مایه ابرو صفت کمالوی یاعلی
سنیله حریم ولایته سرکوی وحدته راه وار
در دولتینده شهاسنون هامی بی پناهه پناه وار
یر اوزونده کیمده سنون کیمی بو مقام و حشمت و جاه وار
هامی کیمسه دن حق ایدوب فزون شرف و جلالوی یاعلی
سنیله مباهی و افتخار صف حور و فوج سروش ایدر
سیلان مهرویله سنون یم عشق جوش و خروش ایدر
اولا پای بست کیمسنه هامی عمر حلقه گوش ایدر
در خاص پند و کلاموی گهر مقالوی یاعلی
بو زمانه ده سنه هرکیمون اولا دلده حب ولایتی
گیده قبره خوف و غم ایلمز اولی سهل حول قیامتی
سنه دوست سهلیدی دشمنون اولی بی حساب ارادتی
گوره لایزال صفاتوی نبوی خصالوی یاعلی
می ناب عشقوی نوش ایدن اولی می پرست اولی حق پرست
ایله باده نی وورا کیم دله اولی شور عشقوه پای بست
بو نه عشق دور بونه باده دور که ایدوب منی بیله مست مست
هله میل وار گنه نوش ایدم او می زلالوی یاعلی
سنی خلقته سبب ایلیوب کرمیله ما خلق افرین
هامی دورده اودی دورونه دولانور بیله فلک و زمین
سنون ای خدیو جهانیان گوره مثلوی بو جهان چتین
نجه برده مام جهان سنون گتوره مثالوی یاعلی
یتوروبدی بیت معظمی شرف و جلاله جلالتون
شرف ارتروب ویروب ابرو هامی پیک حقه مناعتون
سنی کبریا منش ایلسون یری وار مقام سیادتون
بو جلالی کیم گوره یاد ایدر حق ذوالجلالوی یاعلی
نه سفینه دله بیر زمان یم درد و غمده کناره وار
بیله موج بحر مخوفدن نه منه نجات دوباره وار
هامی درده سندن اولار دوا هامی چاره سیزلره چاره وار
باشیم اوسته لطف ایله تا گوروم اثر ظلالوی یاعلی
او جلال و عزت و شانیله او مقام و شوکت و جاهیله
او گل جمال و جمیلیله او خمار چشم نگاهیله
گهی ماهه دردوی سویلدون گهی دل دیدون سرچاهیله
دل لاله قانه دونوب گوروب او سرشگ الوی یاعلی
سن اوسان که اخدی گوزون یاشی هامی عمر عارض انوره
گیجه گوندوز اوخشیوب اغلادون غم هجر دخت پیمبره
بو جهاندا منشی غم سنون یازا شرح حالوی دفتره
یتوشر تمامه مگر یازا غم و ابتهالوی یاعلی
او پیمبرین قیزی فاطمه که ایدردی زخم دلون رفو
اونا بین درب و جدارده یاراووردی ثانی کینه جو
گیدوب ارزولرین ایلدون اوزوه شها الوم ارزو
حرمونده تاکه گورن زمان یارالی عیالوی یاعلی
سنیدون که یار و انیسسیدون هامی عمر درد و بلائیله
سنیدون که عمروی ایلدون سپری فقیر و گدائیله
بو سیادتیله هزار حیف دم تیغ و ظلم و جفائیله
ستم اهلی سالدیلا تپراقا ثمر نهالوی یاعلی
هامی دادیار و طبیبلر سنه وار امید دل الغرض
بر اشارتونله مریضدن اولی دفع هر غم و هر مرض
سنی باغ و راغ بهشتله بو جهاندا ایلمرم عوض
هامی همتی بودی((صالحین))گوره گل جمالوی یاعلی
#صالح_تبریزی
#حیدریه_مدح_و_مرثیه
#حیدریه_مدح_و_مرثیه
#ساقی_نامه
#رضی_الدین_آرتیمانی
____________________________ .
بخش1
#الهی_به_مستان_میخانه_ات
بعقل آفرینان دیوانهات
به دُردی کش لجهٔ کبریا
که آمد به شأنش فرود اِنّما
به دُرّی که عرش است او را صدف
به ساقی کوثر، به شاه نجف
به نور دل صبح خیزان عشق
ز شادی به انده گریزان عشق
به رندان سر مست آگاه دل
که هرگز نرفتند جز راه دل
به اندهپرستان بی پا و سر
به شادی فروشان بی شور و شر
کزان خوبرو، چشم بد دور باد
غلط دور گفتم که خود کور باد
به مستان افتاده در پای خم
به مخمور با مرگ با اشتلم
بشام غریبان، به جام صبوح
کز ایشانْسْت شام و سحر را فتوح
که خاکم گل از آب انگور کن
سرا پای من آتش طور کن
خدا را بجان خراباتیان
کزین تهمت هستیم وارهان
به میخانهٔ وحدتم راه ده
دل زنده و جان آگاه ده
که از کثرت خلق تنگ آمدم
به هر جا شدم سر به سنگ آمدم
بیا ساقیا می بگردش در آر
که دلگیرم از گردش روزگار
مئی ده که چون ریزیَش در سبو
بر آرد سبو از دل آواز هو
از آن می که در دل چو منزل کند
بدن را فروزانتر از دل کند
از آن می که گر عکسش افتد بباغ
کند غنچه را گوهر شبچراغ
از آن می که گر شب ببیند بخواب
چو روز از دلش سر زند آفتاب
از آن می که گر عکسش افتد بجان
توانی بجان دید، حق را عیان
از آن می که چون شیشه بر لب زند
لب شیشه تبخاله از تب زند
از آن می که گر عکسش افتد به آب
بر آن آب تبخاله افتد حباب
از آن می که در خم چو گیرد قرار
بر آرد خم آتش ز دل همچو نار
می صاف از آلودگی بشر
مبدَّل به خیر اندر او جمله شر
می معنی افروز صورت گداز
مئی گشته معجون راز و نیاز
از آن آب، کاتش بجان افکند
اگر پیر باشد جوان افکند
مئی را کزو جسم جانی کند
بباده، زمین آسمانی کند
مئی از منی و توئی گشته پاک
شود جان، چکد قطرهای گر به خاک
به انوار میخانه ره پوی، آه
چه میخواهی از مسجد و خانقاه
بیا تا سری در سر خم کنیم
من و تو، تو و من، همه گم کنیم
بیک قطره می آبم از سر گذشت
به یک آه، بیمار ما درگذشت
بزن هر قدر خواهیم، پا به سر
سرِ مست، از پا ندارد خبر
چشی گر از این باده، کو کو زنی
شوی چون ازو مست هو هو زنی
مئی سر بسر مایهٔ عقل و هوش
مئی بی خم و شیشه، در ذوق و جوش
دماغم ز میخانه بویی کشید
حذر کن که دیوانه، هویی کشید
بگیرید زنجیرم ای دوستان
که پیلم کند یاد هندوستان
دلا خیز و پائی به میخانه نه
صلائی به مستان دیوانه ده
خدا را ز میخانه گر آگهی
به مخمور بیچاره، بنما رَهی
دلم خون شد از کلفت مدرسه
خدا را خلاصم کن از وسوسه
چو ساقی همه چشم فَتّان نمود
به یک نازم، از خویش عریان نمود
پریشان دماغیم، ساقی کجاست؟
شراب ز شب مانده باقی کجاااست؟
بیا ساقیا، می بگردش در آر
که می خوش بود خاصه در بزم یار
مئی بس فروزانتر از شمع و روز
می و ساقی و بادهٔ جام سوز
می صاف زآلایش ما سوا
ازو یک نفس تا بعرش خدا
مئی کو مرا وارهاند ز من
ز آئین و کیفیت ما و من
از آن می حلال است در کیش ما
که هستی وبال است در پیش ما
از آن می حرام است بر غیر ما
که خارج مقام است در سیر ما
مئی را که باشد در او این صفت
نباشد بغیر از میِ معرفت
به این عالم ار آشنائی کنی
ز خود بگذری و خدائی کنی
کنی خاک میخانه گر توتیا
خدا را ببینی بچشم خدا
به میخانه آی و صفا را ببین
ببین خویشتن را خدا را ببین
تودر حلقهٔ میپرستان در آ
که چیزی نبینی بغیر خدا
بگویم که از خود فنا چون شوی
ز یک قطره زین باده مجنون شوی
بشوریدگان گر شبی سر کنی
از آن می که مستند لب تر کنی
جمال محالی که حاشا کنی
ببندی دو چشم و تماشا کنی
نیاری تو چون تاب دیدار او
ز دیدار رو کن به دیوار او
قمر دُرْد نوش است از جام ما
سحر خوشه چین است از شام ما
مغنی نوای دگر ساز کن
دلم تنگ شد مطرب آواز کن
ادامه دارد 🔽🔽🔽
#حیدریه_مدح_و_مرثیه
#حیدریه_مدح_و_مرثیه
#ساقی_نامه
#رضی_الدین_آرتیمانی
____________________________
. ✍
بخش2
بگو زاهدان اینقدر تن زنند
که آهن ربائی بر آهن زنند
بس آلودهام آتش می کجاست
پر آسودهام نالهٔ نی کجاست
به پیمانه، پاک از پلیدم کنید
همه دانش و داد و دیدم کنید
چو پیمانه از باده خالی شود
مرا حالت مرگ حالی شود
همه مستی و شور و حالیم ما
نه چون تو همه قیل و قالیم ما
خرابات را گر زیارت کنی
تجلی بخروار غارت کنی
چه افسردهای رنگ رندان بگیر
چرا مردهای آب حیوان بگیر
زنی در سماعی، ز می سرخوشی
سزد گر ازین غصه خود را کشی
توانی اگر دل، دریا کنی
تو آن دُر یکتای پیدا کنی
ندوزی چو حیوان نظر بر گیاه
بیابی اگر لذت اشک و آه
بیا تا بساقی کنیم اتفاق
درونها مصفا کنیم از نفاق
بیائید تا جمله مستان شویم
ز مجموع هستی پریشان شویم
چو مستان بهم مهربانی کنیم
دمی بیریا زندگانی کنیم
بگرییم یکدم چو باران بهم
که اینک فتادیم یاران زهم
جهان منزل راحت اندیش نیست
ازل تا ابد، یکنفس بیش نیست
سراسر جهان گیرم از توست بس
چه میخواهی آخر از این یکنفس
فلک بین که با ما جفا میکند
چها کرده است و چها میکند
برآورد از خاک ما گرد و دود
چه میخواهد از ما سپهر کبود
نمیگردد این آسیا جز بخون
الهی که برگردد این سرنگون
من آن بینوایم که تا بودهام
نیاسایم ار یکدم آسودهام
رسد هر دم از همدمانم غمی
نبودم غمی گر بدم همدمی
در این عالم تنگتر از قفس
به آسودگی کس نزد یک نفس
مرا چشم ساقی چو از هوش برد
چه کارم به صاف و چه کارم به درد
نه در مسجدم ره، نه در خانقاه
از آن هر دو در هر دو، رویم سیاه
نمانده است در هیچکس مردمی
گریزان شده آدم از آدمی
گروهی همه مکر و زرق و حیل
همه مهربان، بهر جنگ و جدل
همه متفق با هم اندر نفاق
به بدخوئی اندر جهان جمله طاق
همه گرگ مانا همه میش پوست
همه دشمنی کرده در کار دوست
شب آلودگی، روز شرمندگی
معاذ الله از اینچنین زندگی
اگر مرد راهی؟ ز دانش مگو
که او را نداند کسی غیر او
برو کفر و دین را وداعی بکن
به وجد اندر آ و سماعی بکن
مکن منعم از باده ای محتسب
که مستم من از جام لا یحتسب
چو ما زین می، ار مست و نادان شوی
ز دانائی خود پشیمان شوی
خوری باده، خورشید رخشان شوی
چه دنبال لعل بدخشان سوی
صبوح است ساقی برو می بیار
فتوح است مطرب دف و نی بیار
از ان می که در دل اثر چون کند
قلندر بیک خرقه قارون کند
نوای مغنی چه تأثیر داشت
که دیوانه نتوان به زنجیر داشت
مغنی سحر شد خروشی بر آر
ز خامان افسرده جوشی بر آر
که افسردهٔ صحبت زاهدم
خراب می و ساغر و شاهدم
سرم در سر میپرستان مست
که جزمی فراموششان هر چه هست
به می گرم کن جان افسرده را
که می زنده دارد تن مرده را
مگو تلخ و شور آب انگور را
که روشن کند دیدهٔ کور را
بده ساقی آن آب آتش خواص
که از هستیم زود سازد خلاص
بمن عشوه چشم ساقی فروخت
که دین و دل و عقل را جمله سوخت
ازین دین به دنیا فروشان مباش
بجز بندهٔ بادهنوشان مباش
کدورت کشی از کف کوفیان
صفا خواهی، اینک صف صوفیان
چو گرم سماعند هر سو صفی
حریفان اصولی ندیمان کفی
چه درماندهٔ دلق و سجادهای
مکش بار محنت، بکش بادهای
ز قطره سخن پیش دریا مکن
حدیث فقیهان بر ما مکن
مکن قصهٔ زاهدان هیچ گوش
قدح تا توانی بنوشان و نوش
سحر چون نبردی به میخانه راه
چراغی به مسجد مبر شامگاه
خراباتیا، سوی منبر مشو
بهشتی، بدوزخ برابر مشو
بزن ناخن و نغمهای بر دلم
دمار کدورت بر آر از گلم
بکش باده تلخ و شیرین بخند
فنا گرد و بر کفر و بر دین بخند
که نور یقین در دلم جوش زد
جنون آمد و بر صف هوش زد
قلم بشکن و دور افکن سبق
بسوزان کتاب و بشویان ورق
ادامه دارد🔽🔽🔽
#حیدریه_مدح_و_مرثیه