.
#سیدالشهدای_خدمت
#سید_محرومان
در زمان امام موسى كاظم عليه السلام يكى از شيعيان آن حضرت در «رى» اموال و بدهى هاى فراوانى به يكى از رؤساى حكومت رى داشت كه توانايى پرداخت آن را نداشت. به فكرش رسيد كه به محضر امام برسد و از آن بزرگوار كمك بخواهد، به مدينه رفت و به حضور امام رسيد و گرفتارى خود را براى امام بازگو نمود، امام در حلّ مشكل او توصيه اى به اين عبارت به حاكم رى نوشت:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اعْلَمْ أَنَّ لِلَّهِ تَحْتَ عَرْشِهِ ظِلًّا لَا يَسْكُنُهُ إِلَّا مَنْ أَسْدَى إِلَى أَخِيهِ مَعْرُوفاً أَوْ نَفَّسَ عَنْهُ كُرْبَةً أَوْ أَدْخَلَ عَلَى قَلْبِهِ سُرُوراً وَ هَذَا أَخُوكَ وَ السَّلَام؛ آگاه باش، زير عرش الهى سايه اى وجود دارد كه فقط سه طايفه در آن سكونت دارند، كسى كه در حق برادر ايمانى خود خير و نيكى انجام دهد، يا گرهى از مشكلات او بگشايد، يا سرور و شادى به قلب او وارد سازد؛ حامل نامه هم برادر توست، سلام و رحمت الهى بر شما باد».
آن شخص نامه را گرفت و پس از انجام فريضه حج، به وطن برگشت، شبانه به سراغ فرماندار رفت و جريان را به اطّلاع او رساند. فرماندار با خوشحالى دست در گردن او انداخت و بوسه بر سر و چشم او زد، با اشتياق نامه امام را گرفت و روى چشم خود گذاشت و به احترام آن بلند شد و تمام اموال خود را ميان خود و او تقسيم نمود و قيمت اموال غير منقول را نيز پرداخت و مرتب مى گفت: برادرم آيا تو را خوشحال ساختم؟ و مرد گرفتار مى گفت: بلى به خدا خيلى بيش از حد مسرورم ساختى، سپس پرونده حساب او را در آورد و روى حساب او قلم گرفت و او را با خوشحالى مرخص نمود.
مرد گرفتار عازم بيت الله الحرام گرديد تا او را دعا كند و امام را در جريان كار خود قرار دهد. وقتى امام عليه السلام از اوضاع آگاه شد بسيار خوشحال گرديد. آن مرد پرسيد: آيا اين واقعه شما را خوشحال نمود؟ فرمود: به خدا قسم من و اميرالمؤمنين و جدّم رسول اللَّه را شاد ساخت و خدا را نيز خشنود نمود.[5]
. حياة الإمام موسى بن جعفر عليهما السلام، باقر شريف قرشى، دار البلاغة، بیروت، 1413هـ ق، چاپ اوّل، ص161-162؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج48، ص: 174.
.........
امام حسين عليه السّلام در ضمن خطبه ای می فرمايند: «... و هر کس اندوه مؤمنی را بزدايد، خداوند اندوه دنيا و آخرت را از او بزدايد، و هر که نيکی کند، خداوند به او نيکی کند، و خداوند نيکوکاران را دوست می دارد؛ ... وَ مَنْ نَفَّسَ كُرْبَةَ مُؤْمِنٍ فَرَّجَ اللَّهُ عَنْهُ كُرَبَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ مَنْ أَحْسَنَ أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْهِ "وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ"[1]».[2]
اسلام به حلّ مشكلات مردم اهميّت زيادى داده و اعمال نيك را منحصر به خواندن نماز شب و تلاوت قرآن نمى داند، بلكه گره گشايى از كار خلق و سعى در برآوردن خواسته هاى مؤمنين را از بزرگ ترين حسنات مى شمارد.[3]
پی نوشت:
[1] . سوره آل عمران، آیه134.
[2] . نزهة الناظر و تنبيه الخاطر، حلوانى، حسين بن محمد، محقق / مصحح: مدرسة الإمام المهدی(عج)، ناشر: مدرسة الإمام المهدی(عج)، قم، 1408هـ ق، چاپ اول، ص81-82؛ كشف الغمة فی معرفة الأئمة، اربلى، على بن عيسى، محقق / مصحح: رسولى محلاتى، هاشم، ناشر: بنى هاشمى، تبريز، 1381هـ ق، چاپ اول، ج2، ص29-30؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، دار إحياء التراث العربی، بيروت، 1403هـ ق، چاپ دوم، ج75، ص121-122.
[3] . گفتار معصومين(ع)، آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى، تهيه و تنظيم: حجة الإسلام سيد محمد عبدالله زاده، مدرسه الامام على بن ابى طالب(ع)، قم، 1387هـ ش، چاپ اول، ج1، ص21.
.
زمینه رئیسی.mp3
7.11M
#نوحه اول #سبک_نسیمی_جانفزا_می_آید
....
#نوحه دوم
دلا چه بی تابه گریه مهتابه
تو آسمون خورشید دیگه نمی تابه
خبر چه سنگینه خبر پر از دردهع
هوای این روزا بارونی و سرده
آه از این دل زده شرر
زنده گشته داغ با داغ دگر
می رو د از خاطره ها
یاد آن یار سفر کرده مگر
امروز / هم عیده و هم عزاست ۲
ایران / ایران امام رضاست ۲
****
سید محرومان خادم مظلومان
چه غریبانه پر زدی از ایران
رفتی و بارون شد دیده عشاقت
خیلی دلگیره سید ما داغت
آه از این غم بارونیه
روز میلاد رضا چشم ترم
تسلیت یا ابالحسن
پر زده خادم کشور و حرم
امروز هم عیده و هم عزاست ۲
ایران ایران امام رضاست ۲
✍️: #محمد_جواد_محسن_زاده
👇
.
#شهادت_آیت_الله_رئیسی
با رفتنت سر فصلی از غم را نوشتی
معلوم شد از پیکرت زهرا سرشتی
با خستگی, زخم زبان هم می شنیدی
مظلوم تر بودی تو حتی از بهشتی
دستان تودامان دنیا را رها کرد
گویا تو را از عرش اربابت صدا کرد
جای تمام بی وفایی ها که دیدی
روی تو آقای رئوف آغوش وا کرد
پای شهادت نامه ات امضای سلطان
آمد به استقبال تو شاه خراسان
پیراهن خدمت برای تو کفن شد
نام تو جاویدان کنار نام ایران
یادم نرفته گریه های بی صدایت
بالای سر، وقت سحر یاربنایت
اذن شهادت را گرفتی در شب قدر
وقت گریز روضه های کربلایت
گم شد اگر آن چند ساعت پیکر تو
چشم انتظارت بود گریان مادر تو
جسم توهم آخر شبیه حاج قاسم
پیدا شده با دیدن انگشتر تو
روضه نمی خواهد تنی که سر ندارد
قربان آن آقا که انگشتر ندارد
یک جای سالم در همه پیکر ندارد
جایی برای بوسه مادر ندارد
من بی وضوموی تورا شانه نکردم
حالا به دنبال سرت باید بگردم
#سیدالشهدای_خدمت
#شهید_جمهور
#قاسم_نعمتی ✍
.
1401.08.19(6).mp3
9.01M
#زمینه #امام_حسین
پای غمت گیرم حسین
#جواد_مقدم🎤
#شور_احساسی (لیلا کیه)
.
.
پای غمت ، گیرم حسین
نوشته ی کتاب تقدیرم حسین
از غیر تو ، سیرم حسین
آخر یه شب تو روضه میمیرم حسین
هرشب باید ، مجنونت شَم
لیلا کیه؟؟؟ لیلا تویی قربونت شم
بی سر و بی ، سامونت شم
کاشکی یه شب کرب و بلا مهمونت شم
....
جانم حسین
.....
با روضه هاش ، قلبم گرفت
قاب چشمامو بارونِ نم نم گرفت
گفتم حسین ، گریه ام گرفت
انقدر مَرده که دستِ نامردم گرفت
هر شب باید ، مجنونت شم
لیلا کیه لیلا تویی قربونت شم
بی سر و بی ، سامونت شم
کاشکی یه شب کرب و بلا مهمونت شم
....
جانم حسین
بی رَمَقی و بی حالی
پیش چشم مادر میون گودالی
میجنگی با دست خالی
ای تشنه لب ، ای بی کفن ، ای یارالی
(ارباب من ای یارالی
کسی نرفت از مقتلت دست خالی)
ای محروم از ، آبِ فرات
از تشنگی دیگه نمی بینه چِشات
ای وای ای وای خُشکه لبات
کُشتنِت با ذکر و سلام و صلوات
....
جانم حسین
....
یَومٌ عَلَی صَدرِ النَّبی
حالا به خاک افتادی و تشنه لبی
تو زیر پای مرکبی
خواهرت هم بینِ یه عده اجنبی
(زینب گرفتار یه عده اجنبی)
یَومٌ عَلی وَجهِ الثَّری
ای وایِ من ، سر رو بریدن از قفا
زینب به گریه زد صدا
واویلتا ، هذا حُسَیْنٌ بِالْعَراءِ
ای کشته ی لب تشنه ی کرب و بلا
....
جانم حسین
خورده به هم نظم تنت
خسته شدن اما هنوز میزدنت
غرقِ به خونِ دهنت
رد میشدن با مرکب از رو بدنت
غارت کردن پیراهن و
هر چی که بود از خمیه ها دزدین و
به گریه هام خندیدن و
رفتی حسین ، با رفتنت ، کشتی منو
جانم حسین
محمد آسلیمی ✍
.
#زمینه #حضرت_زینب
#حسین_ستوده
[بند اول]
حاصل زینب
آخرم دیدی خرابه شد حسین منزل زینب
اون چی بود آخه میریخت روی سرت مقابل زینب
حاصل زینب
حاصل زینب
شمر و خولی رو ببین دور و برِ محمل زینب
سرت و میگرده دست این و اون خون دل زینب
راه دور رفتی
بغل خواهر تو بود حسین چرا تنور رفتی
ای مسیح من
خولی هم مهمون نوازی میکنه راستی شبیه من
یاور زینب، برادر زینب
[بند دوم]
با وفا داداش
آخرم نگفتی خوش گذشت بهت رو نیزه ها داداش
آخه خیلی خوش گذشت به بچه هات شام بلا داداش
با وفا داداش
بی خبر رفتی
ما رو لایق ندونستی آخرم تو تشت زر رفتی
زینبت غم داد
بغل خواهر تو چی آخه از درخت کند داد
حاصل زینب
به شریک زندگی من نیزه نزن
دیگه جا نمونده رو بدن نیزه نزن
روی این صورت زرد و زار پات و نزار
به گلوی پاره با فشار پات و نزار
نجاتش بدید
قتلگاه که جای دیدن نیست
خوب آبش بدید
این که رسم سر بریدن نیست
رو به قبله اش کنید
قبله گاهمه
سری که میبری
سر پناهمه
نکنه خواهرم این گناهمه
پات و بردار سنان قرص ماهمه
به شریک زندگی من نیزه نزن
جا نمونده روی این بدن نیزه نزن
تمومش کنید
بوی خون گرفته صحرا رو
کم اذیت کنید
این عزیز دل زهرا رو
نیزه ها رد میشن از کنارم و
خون گرفته جلو چشم تارم و
بد سیاه کرده شمر روزگارم و
آخ زده پنجه تو زلف یارم و
هم دلت و شکستن
هم حرمتت و شکستن
هم تنت و دریدن
هم صورتت و شکستن
یه جوری بی حالی
انگار یه ساله توی گودالی
یه جوری افتادی
انگار یه سال میشه که جون دادی
نفس بکش
نشکن نفسم رو داداش
بیا بریم...
خوب به فکر زینبم باش
نیزه های رو تنت دستام و برید
قاتلت روی سرم نعره میکشید
هم سرت و بریدن
هم یه قطره آب ندادن
هم تو رو کشتن اینجا
هم بالا سره تو شادن
حق بده نشناسم
چیزی نزاشتن از تنت بازم
چی به سرت آوردن
انگشت و انگشترتم که بردن
ای تن اصلاکی
موندی چرا برهنه و خاکی
غارتت و غصبه
روی تنت جای ثُم اسبه
خونِت حسین چسبیده به ثم مرکب
چی کار کنه...
.👇