eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
27.3هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
993 ویدیو
649 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Noferesti1 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
خوشم از رعایای شمس الشموسم گرفتار عشق انیس النفوسم کجا بی پناهم در این وادی عشق پناهنده ی لطف سلطان طوسم اگر بدترین بنده باشم که هستم میان حریمش سراپا خلوصم شفا می دهد خاک روی لبانم اگر خاک صحن رضا را ببوسم ز بس با شراب محبت عجینم بدون محبت خمارم، عبوسم دهان وا نکردم به مدح بزرگی فقط حرف سلطان شود، چاپلوسم امیر عطوفم سلامٌ علیکم امام رئوفم سلامٌ علیکم چه خوب است پشت و پناهم تو هستی همیشه فقط تکیه گاهم تو هستی اگر رو سپیدم غلام تو هستم امیدم اگر رو سیاهم تو هستی چه پیوند خوبی است بین من و تو منم رعیت و پادشاهم تو هستی کسی که برایم نموده همیشه بساط دعا را فراهم، تو هستی نمی خواهم از تو به غیر از خودت را تمنای اشک نگاهم تو هستی جنون من از حد گذشت و پس از این تمام ثواب و گناهم تو هستی خودت تا به مشهد دلم را کشاندی غبار دلم را به لطفت تکاندی به این دل که پر زد سویت عاشقانه بده گوشه ای از حرم آشیانه رضاجان، رضاجان، رضاجان، رضاجان شده ذکر تسبیح مان دانه دانه رسیده به ما عشق، سینه به سینه کشیدیم این بار، شانه به شانه نوای مرا می خری از کرامت میان نواهای نقاره خانه ز بس جامعه خوانده ام، هر فرازش شده بین آب و گلم جاودانه رئوفی و طاقت نداری ببینی شود اشک چشم گدایی روانه به من دل بریدن نمی آید اصلا به تو راندن من نمی آید اصلا دلت را شکسته گناه زیادم ولی آمدم، پشت باب الجوادم زمین خورده ام من، ولی با نگاهت به شوق طواف حرم ایستادم همیشه زدم بوسه بر آستانت سرم را به خاک سرایت نهادم بزرگانِ خدامِ صحنِ شمایند خلیل و سلیمان و یعقوب و آدم تو عیسی دمی؟! نه... به قرآن قسم که مسیح است در معجزاتش رضا دم زمانی که جان می رسد بر دهانم بیا و برس آن دقیقه به دادم چه کم می شود از تو من را بخوانی؟ مرا مثل سلمانی خود بدانی؟ امان از دمی که مصیبت چشیدی زمین خوردی اما زمین را ندیدی اباصلت بر صورتش زد همین که عبا را به روی سر خود کشیدی چه تکرار سختی است در بین کوچه نشستی... دویدی... نشستی... دویدی... الا ای امیری که شمس الشموسی چه خاکی شدی تا به حجره رسیدی لبت تشنه بود و چنان اشک شمعی به یاد غریبی جدت چکیدی خودت روضه خواندی که ای شمر ملعون لبِ تشنه جد مرا سر بریدی چه خوب است در لحظه ی احتضارت جواد الائمه رسیده کنارت
روضه شد مُجمل و كوتاه"نشست و برخاست" رفـت در قـصـر به اكـراه نشـست و برخاسـت وقتِ برگشت ، سـرش زيرِ عـبا پنهـان بـود بـاز با يك غم جانكاه نشست و برخاست ياد آن لحظه كه مادر به زمين افتـاد و--- پـسري ديد كه با آه نشست و برخاست تا رسـد بر درِ خـانه ز جـفاكاريِ زهـر بارها در وسـط راه ، نشـست و برخاسـت وسط حجره ي خود گاه به خود مي پيچيد و به شوق پسرش گاه نشست و برخاست مـثلِ خورشيد ، روان جانب مغرب مي شُد آنكه پيش قـدمش ماه ، نشست و برخاست غبطه بر شـأن اباصلت ، مـسيحا مي خورد داشـت چون با ولي الله ، نشست و برخاست كس نديده ست سرِ خوان كـسي سائل را كه سرِ سفره ي اين شاه نشست و برخاست
یابن الشبیب گریه کن از غربت حسین در کربلا شکسته شده حرمت حسین شد زخم از مصیبت او پلک چشم ما خنده رود ز لب چو شود صحبت حسین بر تن نداشت جد غریبم توان و تاب یابن الشبیب ذکر لبش بود آب آب ٭٭٭ یابن الشبیب نیزه به حلقوم دیده شد چون گوسفند سر ز تن او بریده شد یابن الشبیب پیکر جد غریب ما در زیر نعل اسب به هر سو کشیده شد یابن الشبیب چکمه به پهلوی او زدند در پیش عمه چنگ به گیسوی او زدند ٭٭٭ یابن الشبیب جد غریبم کفن نداشت یوسف به قعر چاه ولی پیرهن نداشت از بس که زخم بر روی زخم دگر زدند یک جای سالمی به تمام بدن نداشت یابن الشبیب تَر َک روی آئینه دیده ای؟ جای سم ستور به یک سینه دیده ای؟ ٭٭٭ یابن الشبیب گریه به جز داغ او مکن این حرف را به پیش کسی بازگو مکن ناموس جد ما روی تل با اشاره گفت ای بی حیا حسین مرا زیر و رو مکن یابن الشبیب تیغ به حنجر کشید شمر رگها وگوشتهای گلو را برید شمر ٭٭٭ یابن الشبیب آتش قلبم زبانه زد نامحرمی به عمه ی ما تازیانه زد هر دختری بهانه ی بابا گرفته بود دشمن حیا نکرده و باهر بهانه زد یابن الشبیب لاله ی پژمرده دیده ای ؟ یابن الشبیب طفل کتک خورده دیده ای ؟
من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم از آن روزی که مولایم شود بیمار میترسم! همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس من از خوابیدن مهدی درون غار میترسم! رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم و فرزند من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم! همه گویند این جمعه بیا اما درنگی کن از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم! سحر شد آمده خورشید اما آسمان ابریست من از بی مهری این ابرهای تار میترسم! تمام عمر خود را نوکر این خاندان خواندم از آن روزی که این منصب کنم انکار میترسم! طبیبم داده پیغامم بیا دارویت آماده است از آن شرمی که دارم از رخ عطار میترسم! شنیدم روز وشب از دیده ات خون جگر ریزد من از بیماری آن دیده خونبار میترسم! به وقت ترس و تنهایی،تو هستی تکیه گاه من مرا تنها میان قبر خود نگذار، میترسم! دلت بشکسته از من،لکن ای دلدار رحمی کن که از نفرین و عاق والدین بسیار میترسم! هزاران بار من رفتم،ولي شرمنده برگشتم ز هجرانت نترسیدم ولی این بار میترسم!
السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا اَبا جَعفَرٍ یا مُحَمَّدَبنَ عَلیٍّ اَیُّهَا التَّقِیُّ الجَواد علیه السلام خون شد از غم دلِ خدا جویم درد بسیار وُ نیست دارویم میفشانم سرشك وُ می گویم سینه ای پُر شرار دارم من دل و جانی فكار دارم من دو جهان با تو كار دارم من روزگارم ز غم تباه شده قلبم از معصیت سیاه شده راهِ من منتهی به چاه شده خسته و دلشكسته و زارم گره افتاده است در كارم جز به كویت كجا پناه آرم؟ ای كه روح عبادتی ما را عذر خواهِ قیامتی ما را جانِ زهرا عنایتی ما را تشنه ام تشنه بر من آب بده گنهم را ببر ثواب بده به گدای درت جواب بده دردِ من را دوا كنی چه شود؟ حاجتم را روا كنی چه شود؟ قسمتم كربلا كنی چه شود؟ عزت عالمین می خواهم نجف و كاظمین می خواهم طوفِ قبر حسین می خواهم من كه چون شمع بر فروخته ام از غم غربت تو سوخته ام چشم بر رحمتِ تو دوخته ام همسرت كرد نامراد تو را ساخت مسموم از عناد تو را ای كه خوانده پدر جواد تو را
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 از بد حــادثــه اینـجا وسط هلهله ها عشق مانده تک و تنها وسط هلهله ها ذره ذره بدنش روی زمیـن می ریـزد مـردی از عالـم بــالا وسط هلهله ها جگر و زهر دوباره تنشان خورده به هم چه بساطی شده برپـا وسط هلهله ها باز هم دست زمان پنبه به گوشش کرده داد غــربت نــزن آقــا! وسط هلهله ها این جهان کوری اش انگار که مادر زادیست که رهـا کـرده شمـا را وسط هلهله ها عمه ات را تـو صدا کن، ولی اینقدر نگو "جگـرم سوختـه بـابـا" وسط هلهله ها وارث آینــه هــا، آب شــدی، افـتــادی تشنه لب، "حضرت دریـا" وسط هلهله ها بیـــن حجــره چقَـدَر بــوی عطش پیچیده تــازه شد روضه ی سقـــا وسط هلهله ها مشک، یک تیر سه شعبه و کمی بعد از آن آمده حضرت زهرا وسط هلهله ها.... 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
از جفاى همسر بى مهر فرياد اى پدر! كز دل و جانم برآورده است فرياد اى پدر! در جوانى گوهر عمر مرا از من گرفت تا كه مأمون دختر خود را به من داد اى پدر! آن چه با من كرد ام الفضل دون كى مى كند همسرى با همسرش اين گونه بى داد اى پدر؟! يك طرف زهر جفا و يك طرف سوز عطش غنچه ى نشكفته ات را داد بر باد اى پدر! بيشتر از زهر كين از تشنه كامى سوختم سوختم چون صيدى اندر دام صياد اى پدر! بس كه فرياد از عطش كردم كه تاثيرى نداشت شد درون سينه ام خاموش فرياد اى پدر! آخر آمد بر سرِ من محنتى كه بارها چهره ام بوسيدى و كردى از آن ياد اى پدر! روز مرگم شد بيا بر غربت من گريه كن چون كه گفتى ذكر خوابم شام ميلاد اى پدر! در خراسان من به ديدارت شتابان آمدم نَك بيا از بهر ديدارم به بغداد اى پدر! گر نمى آيى مرا بر سر من آيم در برت مرغ روحم چون شود از بند آزادى اى پدر! در جوار تو «مؤيد» از پى عرض سلام قاصد دل را به كوى من فرستاد اى پدر
خواهر نداشتی که به جای تو جان دهد یا گرد و خاک پیرهنت را تکان دهد از روی خاک حجره سر خاکی تو را بر دارد و به گوشه دامن مکان کند می خواهی آب آب بگویی نمی شود گیرم که شد ولی چه کسی آبتان دهد؟ چندین کنیز را وسط حجره جمع کرد می خواست دست و پا زدنت را نشان دهد تا بام می شود سر سالم تری رسید با شرط این که این لبه در امان دهد بالا نشسته ای و جهان زیر پای توست وقتش شده گلوی شهیدت اذان دهد
لب می زند که مادر خود را صدا کند یا حقِ واژه ی جگرم را ادا کند او ناله می زند جگرم سوخت؛ هیچ کس…. … گویا قرار نیست به او اعتنا کند می خندد ام فضل به همراه عده ای تا خون به قلب حضرت ابن الرضا کند یک ظرف آب ریخت روی زمین پیش او نگذاشت تا کسی به لبش آشنا کند در حجره دست و پا زدنش یک بهانه بود تا روضه ای برای خودش دست و پا کند می خواست با خیال غم جد بی کفن آن حجره ی ستم زده را کربلا کند وای از دقایقی که به گودال یک نفر بالای سر رسید که سر را جدا کند باید عقیله بعد برادر در آن میان فکری به حال سوختن بچه ها کند حالا غروب یک نفس افتاد به خواهری لب می زند که مادر خود را صدا کند
این روزا روزای خوی ندارم روزگارم بی تو داره میگذره باورت میشه تموم عمرمو بیقرارم بی تو داره میگذره فکر اینکه نبینم تورو یه وقت مثل یک خوره به جونم افتاده نکنه نیای نبینم نباشم ترس و دلهره به جونم افتاده ... یابن الحسن کجایی ، کِی میشود بیایی ... فکر اینکه نبینم تورو یه وقت مثل یک خوره به جونم افتاده نکنه نیای نبینم نباشم ترس و دلهره به جونم افتاده اگه دنیا هم به کام من بشه کمِ بی تو زیادم نمیشه اگه اینجوری بخوای تموم بشه اوضاع بر وفق مرادم نمیشه ... یابن الحسن کجایی ، کِی میشود بیایی ... وقتی دنیا همه کورند و کرند کی میاد دنیارو برپا بکنه پیرهنت نَه نخ شالت میتونه یوسف مصری رو بینا بکنه جاده بی تو دیگه رونق نداره زیر پای کی بخواد مسیر بشه لحظه هامون دونه دونه پیر میشن ترسشون اینه یه موقع دیر بشه باورت میشه من این روزا فقط غرق تنهایی من با خودمم اضطراب گرفتم از بس که همش فکر دوری شما تا خودمم ... یابن الحسن کجایی ، من آمدم گدایی ... 🕍کانال محبان اهلبیت(ع)🎤🎤 🔊روضه و نوحه های ناب از مداحان ترکی و فارسی✔ لطفاکانال روبه دوستان خودمعرفی کنید☝ لینک کانال در پیام رسان ایتا:👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
ابوالفضل دلاورم نظر کن که خواهرم ابوالفضل برادرم به قول شه حرم علمدار لشکرم ابوالفضل برادرم ابوالفضل برادرم ابوالفضل همه ی هیاهو ماه خوش بر و رو یا علی یه زانو برادر ابوالفضل تو بشین به پهلو بشنو آروم آروم حرف ام کلثوم برادر ابوالفضل ای برادر من نگو این قدر این خواهرت رو خانوم برادر ابوالفضل همه صحبت من خلاصه ش همینه که حسینه مظلوم برادر هر کی با خود آورده یه هدیه ارزنده ابوالفضل ابوالفضل همه ی غصه ام این بود ندارم رزمنده ابوالفضل ابوالفضل اگه حالا می بینی تو گریه م لبخنده ابوالفضل ابوالفضل چون تو رو دارم داداش نمی شم شرمنده ابوالفضل ابوالفضل رگ غیرت حرم ببین غربت حرم ابوالفضل برادرم تو غوغای قحط آب شنیدم میگه رباب ابوالفضل آب آورم محاله حسین اگه ، ببینه تو رو نگه ابوالفضل ای لشکرم حسین بی لشکر بشه ، رباب بی پسر بشه ابوالفضل خاک به سرم ابوالفضل برادرم ابوالفضل اسم این زمینه کربلای کینه کینه ی مدینه برادر ابوالفضل زخمیه اون روزا الهی باز چشام روز بد نبینه برادر ابوالفضل بشکنی می شکنه غرور رقیه حرمت سکینه برادر ابوالفضل شکر کن خدا رو ، نگو خالی جای ام البنینه برادر اگه مادر بود باید جسارت می دیدم ابوالفضل ابوالفضل با غل و زنجیرش در اسارت می دیدم ابوالفضل ابوالفضل باز رد دست سنگین رو صورت می دیدم ابوالفضل ابوالفضل دوباره چادر خاکی تو غارت می دیدم ابوالفضل ابوالفضل ابوفاضل حسین رفع مشکل حسین ابوالفضل برادرم امان نامه ی تو شد ، امان از دل حسین ابوالفضل برادرم تو و دست و مشک و آب ، تو و ساحل حسین ابوالفضل برادرم من و دست و ریسمان ، منو قاتل حسین ابوالفضل برادرم ابوالفضل دلاورم نظر کن که خواهرم ابوالفضل برادرم به قول شه حرم علمدار لشکرم ابوالفضل برادرم ابوالفضل برادرم مداحی های ناب و جـوون_پـسـنـد ●بـروزتــریــن شــور و روضـه ها از بـهتـریـن مداحـان کشور ⚪مــطـابـق باهــرخـواسته و ســلیقـه ای ایــنــجــا پـــاتـــوق بـــچــه مــذهبــــیاست🇮🇷 👇👇👇👇👇👇 《 《 https://t.me/joinchat/AAAAAFAXED9XpwRT0pI86w