.
#امام_حسین (ع)
خدا بر مصحف خود آیه ی غفران عطا کرده
به خلق خود نماد واژه ی رحمان عطا کرده
پس از اعطای مروارید حُسن، از عرش اعلایش
به دریای علی و فاطمه #مرجان عطا کرده
دمیده عطر سیب از جانب باغ حسین آباد
بنازم باغبان را چون گل و ریحان عطا کرده
خدا را تا قسم دادند بر اسمش کرم جوشید
به یُمن او خداوند از قدیم احسان عطا کرده
رسید و از سرانگشت رسالت شهد می نوشد
حسینٌ منّی آمد بر محمّد (ص) جان عطا کرده
مسلمانی دین و رکن ایمان جاودانی شد
حسینیٌ بقا را ایزد منّان عطا کرده
خدا را بهر این نعمت هزاران شکر زیرا که
به جانهای تمام شیعیان جانان عطا کرده
بنازم لطف ایزد را به حال عاشقان زیرا
به عشقت اشک و آه و ناله و افغان عطا کرده
چه دلداری چه آقایی چه اربابی چه مولایی
به شهر عشق، سلطان جهان سلطان عطا کرده
کویر خشک دلها بعد از این آباد خواهد گشت
اله گریه ها بر دیده ها باران عطا کرده
از این آتش که در این طور سینا شعله ور گشته
به جمع عاشقانش سینه ی سوزان عطا کرده
همان سردار که چرخ و فلک دور سرش گردند
به سرهای همه سر دادگان سامان عطا کرده
رسیده قصه اش بر سر اگرچه اول عشق است
قضا را حق چو بنویسد چنین پایان عطا کرده
شنیدم راس شه بر نیزه ها قرآن تلاوت کرد
دوباره جنگها بر نیزه ها قرآن عطا کرده
ز آیات سر نیزه عجب دارم که تیغ خصم
به اهل کاروان قاری خوش الحان عطا کرده
رسید از بعد عاشورا صبا با عطر گیسویش
خدا بر راس بر نی گیسوی افشان عطا کرده
علی (ع) بخشید در حال رکوعش خاتم خود را
حسینش خاتم خود را به خون غلطان عطا کرده
دمی که خیزران بوسید لبهای چو قندش را
شنیدم پیشکش بر خیزران دندان عطا کرده
خراب مسلک پیر خراباتم که در شامی
به طفلش مرقدی در گوشه ی ویران عطا کرده
منم آن راهب دیر حسینیه که از لطفش
خدا بر گرد شمع تو به من ایمان عطا کرده
مقام نوکری ات را چو دیدم آتش عشقت
در این وادی به رسم موسِی عِمران عطا کرده
#جواد_محمودآبادی ✍
1401/12/04
..
اربعین عشق
آسمان شب شده در ماتم مهر و ماه است
داغ هفتاد و دو گل فاجعه ای جانکاه است
کاروان اسرای علوی در راه است
زنگ این قافله انگار صدایش آه است
کاروان آمد و بر کرببلا حاضر شد
"روز هجران و شب فرقت یار آخر شد"
عطر #یوسف برسد لیک نه از پیراهن
اثری نیست از او غیر مزاری به وطن
چو لگدمال شد از سمّ ستور دشمن
عطر سیب است که پیچیده در این دشت محن
وطن شاه همین #قتلگه بایر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
بهر دلسوختگان مرقد دلداری هست
"گرچه گل نیست ولی صحنه ی گلزاری هست"
درد دل در دل هر سوخته طوماری هست
گرچه آن روز نشد، وقت عزاداری هست
قلم از وصف غم اهل حرم قاصر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
یاد آن گل که بر او تیغ و سنان بود که ریخت
چشمها چشمه شد و اشک روان بود که ریخت
از شترها به زمین خیل زنان بود که ریخت
فصل پاییز شد و برگ خزان بود که ریخت
مجلس روضه ی بر خون خدا دایر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
این رباب است که گشته لغتش وای حسین
ذکر او بود علی مرثیتش وای حسین
گاه می گفت علی وای #عطش وای حسین
اصغرم از عطش افتاده به غش وای حسین
کودکم در دم آخر به پدر ناصر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
داغها تازه شد و هیئت غم گشت به پا
آن یکی گفت پدر آن دگری گفت اخا
آن یکی گفت ببین قامت من گشته دوتا
آن یکی رفت به دنبال مزار سقا
اربعین بود و حرم معتکف حائر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
در کنارش زینب (س) با الفِ دال نشست
یاد آن روز که در پهنه ی گودال نشست
اربعین، غم به دلش مثل چهل سال نشست
کوه صبر است نیفتاد ز پا، حال نشست
گر چهل روز بر این موج بلا صابر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
یادش آمد که در آن روز عذابش دادند
آب می خواست که با تیر جوابش دادند
با دم کودک شش ماهه خضابش دادند
تشنه لب بود که با خنجر، آبش دادند
از بلندای حرم قائله را ناظر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
چه سخنها است که با جان برادر دارد
تن بی سر خبر از غصه ی خواهر دارد؟
گریه ها کرد از این خاک که بر سر دارد
دید قبرش اثر از گریه ی مادر دارد
هر شب جمعه بر او فاطمه (س) هم زائر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
آسمانها و زمین از غم وتر الموتور
تا ابد اشک بریزند بر این قبه ی نور
لحظه هامان شده هر روز چو یوم عاشور
سوخت از آتش او هرکه از او کرد عبور
کاتبی از حرمش کرد گذر، شاعر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
#جواد_محمودآبادی ✍
1402/06/15
#اربعین
.
.
#فاطمیه
#من_منتظرم_چادر_خود_را_بتکانی
این بنده که بر درگه انسیه نشسته
عمری است که در روضه ی مرضیه نشسته
من منتظرم چادر خود را بتکانی
سائل ز پیِ روزی یومیه نشسته
اشکم به هوای تو به چشمم شده جاری
شعرم به عزای تو به مرثیه نشسته
سرمایه ندارم به جز این قطره ی اشکم
این اشک به کشکول، به سرمایه نشسته
می گریم و با هر لغت از سوگ تو گویم
بنگر که بر این قافیه ها گریه نشسته
در مجلس ذکرت همه جا فوج ملائک
هر ساعت و هر لحظه و ثانیه نشسته
جبریل مقرب شد و تا عرش خدا رفت
تا بر در این خانه ی قدسیه نشسته
شبهای دل از نور تو مهتاب گرفته
ای ماه که بر چهره ی تو سایه نشسته
گویی که عزاداری بر مادر سادات
هر نسل به جان و دل ذریه نشسته
ذریه ی خاتم همه یا فاطمه گویند
این داغ به ذرّیه به ارثیه نشسته
ای کوثر قرآن که حروفت شده مخدوش
مُردیم ز زخمی که به هر آیه نشسته
من عاقبتش در وسط روضه بمیرم
زین لطمه که بر چهره ی حوریه نشسته
در فاطمیه هیئتمان گشته پر از آه
زین غصه که بر جان حسینیه نشسته
شاید سبب حزن که در مجلس بی بی است
مهدی است که در هیئت و در تکیه نشسته
فهمیده ام آتش به در خانه گرفته
زان دوده که بر خانه ی همسایه نشسته
ده قرن گذشته است ولی باور من نیست
آتش به در بیت گرانمایه نشسته
مادر به هوای تو شکسته است ردیفم
جانم به فدای تو و پهلوی شکسته
شعرم به کناری به سرم خاک بریزند
تا جان بدهم در غم بازوی شکسته
در بیت نبوت همه جا زلزله آمد
آن لحظه که آیینه ی دلدار ترک خورد
این خانه ی عشق است که ویران شده از خصم
از ماتم یارش صد و ده بار علی مُرد
این زن نه فقط همسر و مادر که زکیّه است
قرآن مجید است که گردیده لگدمال
این دختر پیغمبر و ام الحسنین است
الگوی زنان است که این سان شده پامال
ای فضه کمک کن که گل افتاده در آتش
از ضربت در حالت صدیقه چه بد شد
این خانه عزادار رسول است ، چه رسمی است
ای حرملهها محسن شش ماهه لگد شد
#جواد_محمودآبادی ✍
1403/08/26
#شهادت_حضرت_زهرا
.