.
🔵 #حضرت_علی_اکبر (ع)
دلی لرزیده با نگاه تر
نشسته نزد لاله ی پرپر
پدری ناله میزنه از دل
پیچیده اما خنده ی لشکر
آه و واویلا یا علی اکبر
ساحل گلگون دریا را دریاب
نور چشمان زهرا را دریاب
غریب و تنهاست سالار زینب
یا علی اکبر بابا را دریاب
ای گل چیده داغ تو سخت ِ
در خون تپیده داغ تو سخت ِ
ذکر بابای تو در این صحرا
ای نور دیده داغ تو سخت
با سر زانو نزدت نشینم
پرپر تر از آنی که ببینم
اربا" اربایی ای گل بابا
از سرو قدت خوشه بچینم
وقت جان دادن بود و رسیدم
ناله های دردت را شنیدم
هر چه را گشتم در همه جسمت
یک جایی بهر بوسه ندیدم
🔵 #حضرت_علی_اصغر (ع)
شکفته ای تو بر سر دستم
غنچه ی باز پرپر دستم
پاره ی ماه از تشنگی بودی
عقیق سرخی گوهر دستم
لالا لالایی یا علی اصغر
حنجرت لرزید کربلا لرزید
همه دشت نینوا لرزید
از ناله ی من آسمان نالید
تمام عرش کبریا لرزید
شکوفه ی لبهای تو پرپر
خزان زده بر خنده ی آخر
به جای لالایی برای تو
میرسه بر گوش نوحه مادر
آیت معصومی حسینی
غربت محرومی حسینی
کودک شش ماهه علی اصغر
سند مظلومی حسینی
نور مهتابی بر تو دریغ شد
گل آفتابی بر تو دریغ شد
خدای عالم شاهد ِ اصغر
قطره ی آبی بر تو دریغ شد
🔵 #عطش #شب_هفتم_محرم
از عطش رنگ گلها پریده
قَد نهالی تازه خمیده
بانگ عطشا از دل خیمه
در همه جای هستی پیچیده
آه و واویلا آه و واویلا
به جای آب از دیده خون جاریست
باغ لبهای تشنه گلناریست
کشتن گلها با عطش امشب
مثل شمشیر و ضربه کاریست
هر طرف طفلی ناله ای دارد
به خاک خیمه چهره بگذارد
ابر چشمان ساقی طفلان
قطره های دل از دیده بارد
حلقه ی دور ساقی عطشان
جمع عطشان طفلان نالان
به روی دست خواهری مضطر
قنداقه طفل شش ماهه گریان
آرزوی آب دیگر سراب ِ
برگ هر گل از آتش کباب ِ
بین هر خیمه می گردد حیران
بند نمی آید اشک رباب ِ
🔵 #حضرت_عباس (ع)
وقت غوغای کربلا آمد
در نوا دشت نینوا آمد
از سوی نهر علقمه بر گوش
ناله ی اَدرک یا اَخا آمد
آه و واویلا آه و واویلا
از پا افتاده سرو علمدار
باغبان ماند و حال دل زار
بین یک لشکر ناجوان مردی
قافله سالار گشته گرفتار
بی او دنیا را دنیای غم دید
طرفی دست و مشک و علم دید
وقتی عباسش رفته از دستش
آه و فغان اهل حرم دید
آه و فغان از هجرت عباس
علقمه دیده غیرت عباس
لب دریا و آب زلالش
دارد به لبها حسرت عباس
با لب عطشان آبی ننوشید
با یاد طفلان آبی ننوشید
یاد لبهای خشک حسین و
با چشم گریان آبی ننوشید
🔵 #شب_عاشورا
#شب_دهم_محرم
شب وصال و شور دعا شد
کعبه عشاق کرببلا شد
گوشه خیمه سر به سجاده
قافله سالار محو خدا شد
یا الله الله یا الله الله
امشب حسین و ذکر یا غفار
دست قنوت و دیده بیدار
فردا سر او بر سر نیزه
زینب اسیر و راهی بازار
محبوب خود را تا سحر خواند
با شوق وصل و چشم تر خواند
فردا در مقتل صورت بر خاک و
شعر پهلو و وای مادر خواند
امشب ببیند روی طفلان را
بر لبش آرد آه سوزان را
گویی می بیند عصر فردا و
زینب و جمعی دل پریشان را
محراب زهد و دیدگانی تر
عبا بر دوش و عمامه بر سر
فردا به غارت میرود از او
حتی پیراهن حتی از پیکر
🔵 #وداع
دامن کشان از خیمه ها رفتی
روح و ریحان از خیمه ها رفتی
قد و بالای مجروحت دیدم
کام عطشان از خیمه ها رفتی
مهلا" مهلا آه ای جانم برادر
رفتی و دلها در قفای تو
در تب و تاب ِ ماجرای تو
چه میشد می مُردم نمی دیدم
روز دوری ، شام عزای تو
وعده وصل ما به پایان شد
غم هجرانت بار گران شد
سهم من اشک و ناله از هجران
سهم جسم تو تیر و سنان شد
هرگز حالت را محزون نبینم
الهی زخمت افزون نبینم
کهنه پیراهن از چه پوشیدی
پیرهن از جسمت بیرون نبینم
از بَر زینب چشم تر رفتی
اشکم من دیدی خون جگر رفتی
چه میشد بودم هم رزم جنگت
ای برادر جان بی سپر رفتی
🔵 #قتلگاه #عاشورا
زمین میلرزد آسمان نالد
همه ی عالم یک زمان نالد
مرد مجروحی در دل گودال
نیمه نفس با نیمه جان نالد
آه و واویلا آه و واویلا
غرق خدا بود ضربه ها آمد
محو دعا بود ضربه ها آمد
نه فقط پیش چشم خداوند
نزد زهرا بود ضربه ها آمد
مادر می نالید ای خدا فرزند
تا جدا می شد بند او از بند
یکی با نیزه یکی با خنجر
پیرهن را از جسم او می کَند
نینوا آن دم شور و نوا شد
کربلا غرق کرب و بلا شد
خون چکید از چشم همه عالم
تا که رگهای حنجر جدا شد
خیل یک لشکر جمله پیوسته
مشغول غارت از تنی خسته
بعد از آنی که تن شده عریان
با نعل تازه سینه شکسته
محسن غلامحسینی
👇
..
اربعین عشق
آسمان شب شده در ماتم مهر و ماه است
داغ هفتاد و دو گل فاجعه ای جانکاه است
کاروان اسرای علوی در راه است
زنگ این قافله انگار صدایش آه است
کاروان آمد و بر کرببلا حاضر شد
"روز هجران و شب فرقت یار آخر شد"
عطر #یوسف برسد لیک نه از پیراهن
اثری نیست از او غیر مزاری به وطن
چو لگدمال شد از سمّ ستور دشمن
عطر سیب است که پیچیده در این دشت محن
وطن شاه همین #قتلگه بایر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
بهر دلسوختگان مرقد دلداری هست
"گرچه گل نیست ولی صحنه ی گلزاری هست"
درد دل در دل هر سوخته طوماری هست
گرچه آن روز نشد، وقت عزاداری هست
قلم از وصف غم اهل حرم قاصر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
یاد آن گل که بر او تیغ و سنان بود که ریخت
چشمها چشمه شد و اشک روان بود که ریخت
از شترها به زمین خیل زنان بود که ریخت
فصل پاییز شد و برگ خزان بود که ریخت
مجلس روضه ی بر خون خدا دایر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
این رباب است که گشته لغتش وای حسین
ذکر او بود علی مرثیتش وای حسین
گاه می گفت علی وای #عطش وای حسین
اصغرم از عطش افتاده به غش وای حسین
کودکم در دم آخر به پدر ناصر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
داغها تازه شد و هیئت غم گشت به پا
آن یکی گفت پدر آن دگری گفت اخا
آن یکی گفت ببین قامت من گشته دوتا
آن یکی رفت به دنبال مزار سقا
اربعین بود و حرم معتکف حائر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
در کنارش زینب (س) با الفِ دال نشست
یاد آن روز که در پهنه ی گودال نشست
اربعین، غم به دلش مثل چهل سال نشست
کوه صبر است نیفتاد ز پا، حال نشست
گر چهل روز بر این موج بلا صابر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
یادش آمد که در آن روز عذابش دادند
آب می خواست که با تیر جوابش دادند
با دم کودک شش ماهه خضابش دادند
تشنه لب بود که با خنجر، آبش دادند
از بلندای حرم قائله را ناظر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
چه سخنها است که با جان برادر دارد
تن بی سر خبر از غصه ی خواهر دارد؟
گریه ها کرد از این خاک که بر سر دارد
دید قبرش اثر از گریه ی مادر دارد
هر شب جمعه بر او فاطمه (س) هم زائر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
آسمانها و زمین از غم وتر الموتور
تا ابد اشک بریزند بر این قبه ی نور
لحظه هامان شده هر روز چو یوم عاشور
سوخت از آتش او هرکه از او کرد عبور
کاتبی از حرمش کرد گذر، شاعر شد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
#جواد_محمودآبادی ✍
1402/06/15
#اربعین
.
.
|⇦•ما کشته ی توییم...
#قسمت_اول #روضه حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده #شبِ_هفتم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید مجید بنی فاطمه
●━━━━━━───────
ما کشته ی توییم به جز این گُمان مکن
پروانه های سوخته را امتحان مکن
القصه ما برای تو باید که جان دهیم
فکری برای آخر این داستان مکن
اینجا کسی به غیر تو ما را محل نداد
ما بنده ی توییم فراموش مان مکن
میسوزم از حرارت عشقت مرا ببوس
سر رشته ی محبت مان را نهان مکن
شرمنده ام که دل سببِ رنجش تو شد
صد بار گفته بودمش اینجا فغان مکن
از گَرد راه آمده ام، خوش نشسته ام
دیگر غبار روبی از این آستان مکن
#عطش
*از امشب دیگه آب رو به روی
بچه های حسین میبندن..*
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
ما پای روضه ی عَطَشَت آب میشویم
ای تشنه، روی خود طرف آسمان مکن
تنها پناهِ مانده ی در راهِ یا حسین
من سوختم به پای لبت آه یا حسین
* بچه وقتی تشنه اش باشه خوابش نمیبره....چند تا خیمه زدن، یه خیمه، خیمه ی زینبه، یه خیمه خیمه ی آقا ابی عبدالله ست، یه خیمه خیمه ی اصحابه، یه خیمه خیمه ی ربابه، اما یه خیمه از همه جلوتره اون خیمه ی ابالفضله...یعنی هر کی میخواد به سمت حسین بره باید از عباس گذر کنه، اما هیچکدومِ این زنا تو خیمه ی خودشون نیستن، همه جمعن تو خیمه ی رباب، یکی میگه علی رو بدید من آرومش کنم....*
رقیه نازش میکنه، بخواب گلِ بهارم
داداش کوچولو آب میخوای از چشام آب میارم
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_حضرت_علی_اصغر
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#سید_مجید_بنی_فاطمه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر
#عطش
مزن توناله ، که درعذابی
چه میشود تو ،کمی بخوابی
دلم زبی تابیت ،تاب ندارد علی
حرم ازامشب دگر، آب ندارد علی
طفل صغیرم برایت بمیرم
سوزد دلم از، تبت علی جان
ترک ترک شد، لبت علی جان
شرر زدی ازغمت، به جان وقلب همه
بخواب آهسته تا، عمو رود علقمه
طفل صغیرم برایت بمیرم
کنار مهدت ، چسان نشینم
الهی مادر، داغت نبینم
رقیه ازحال تو ، حالش خراب است
سکینه درماتمت، دلش کباب است
طفل صغیرم برایت بمیرم
نالیدی ازبس، خاموش گشتی
از تشنه کامی، بیهوش گشتی
اشکی بروی لبت، مادر چکیده
گاهی تلظی کنی، ای نور دیده
طفل صغیرم برایت بمیرم
#سیدهاشم_وفایی✍
👇
.
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر
#عطش
مزن توناله ، که درعذابی
چه میشود تو ،کمی بخوابی
دلم زبی تابیت ،تاب ندارد علی
حرم ازامشب دگر، آب ندارد علی
طفل صغیرم برایت بمیرم
سوزد دلم از، تبت علی جان
ترک ترک شد، لبت علی جان
شرر زدی ازغمت، به جان وقلب همه
بخواب آهسته تا، عمو رود علقمه
طفل صغیرم برایت بمیرم
کنار مهدت ، چسان نشینم
الهی مادر، داغت نبینم
رقیه ازحال تو ، حالش خراب است
سکینه درماتمت، دلش کباب است
طفل صغیرم برایت بمیرم
نالیدی ازبس، خاموش گشتی
از تشنه کامی، بیهوش گشتی
اشکی بروی لبت، مادر چکیده
گاهی تلظی کنی، ای نور دیده
طفل صغیرم برایت بمیرم
#سیدهاشم_وفایی✍
👇
.
#مقتل
🌹چهار نوع عطش 🌹
مرحوم آقا شیخجعفر شوشتری(رحمة اللهعلیه) می فرمایند:
که عطش به چهار عضو حضرت سیدالشهداء(علیهالسلام) خیلی اثر گذاشت:
🔸 اوّل:
به دهان مبارکش؛ شاهد این مدّعی، فرمودند حضرت به نور چشم علی اکبر: زبان در دهان من گذار، پس خود را عقب کشید [و گفت] که کام تو تشنهتر از کام من است.
🔹 دوم:
به چشم مبارکش؛ شاهد این مدّعی عبارت جبرئیل به حضرت آدم(علیهالسلام) [است]: «و لو تراه یا آدم و هو یقول واعطشاه وا قلّة ناصراه، حتّی یحول العطش بنیه و بین السماء کالدخان» که بجوری نور چشم کم می شود مثل اینکه دودی فاصله شده است بین او و بین آسمان.
🔸 سوم:
پوست بدن مبارکش؛ شاهد این عبارت جبرئیل به حضرت موسی بن عمران: «صغیرهم یمیته العطش و کبیرهم جلده منکمش» که تشنگی بچه هایشان را می کشد و پوست بدن بزرگسالان را مثل مشک گذاشته در آفتاب جمع می گردد.
🔹چهارم:
در جگر مبارکش؛ شاهد این عبارت خود حضرت(علیهالسلام): «اسقونی شربة من الماء (فقد نشقت) یا فقد تفتت کبدي من الظماء» که شربتی آبی به من دهید که جگر خشک شد یا قاچ قاچ مثل زمین سیل خورده شده که بعد به او آفتاب بیفتد چگونه قاچ می گردد همان طور.
#عطش
#الی_الحبیب
.