#حضرت_مسلم_علیه_السلام
#مسلم_بن_عقیل_ع
#شب_اول_محرم
#غزل
از سر دارالاماره روی بام
می دهم بر محضرت مولا سلام
چشم بد از دور چشمان تو دور
سایه ات بر اهل عالم مستدام
کار تو با اهل کوفه شد شروع
کار من در شهر کوفه شد تمام
شرح حال یار تو در این دیار
شد زبانزد بر زبان خاص و عام
هر چه گشتم ذّره ای پیدا نشد
در وجود کوفیان یک جو مرام
در نگاه بی بصیرتهای شهر
نیست فرقی بین عامی و امام
شب همه در حال بیعت با من اند
صبح در بازار شمشیر و نیام
از زبان تُندشان فهمیده ام
نیست اولاد علی را احترام
یا علی گفتم لبم شمشیر خورد
ناسزا گفتند بر مولا مدام
بر سرم در کوچه آتش ریختند
سنگ می انداختند از روی بام
سر به داری قسمت من می شود
قسمت تو بی سری در این قیام
من همین مقدار می گویم، تو را....
می کِشند اینجا به قصد انتقام
با لب خونین تمنا میکنم
تا کسی بر تو رساند این پیام:
بین این نامردها جای تو نیست
پای خود مگذار اینجا والسلام
#مجتبی_شکریان
|⇦•مدح و توسل زیبا ویژۀ میلادِ #حضرت_زینب کبری سلام الله علیها تقدیم به همۀ شهدا مخصوصاً شهدایِ مدافعِ حرم به نفسِ کربلایی سید رضا نریمانی
چه زینبی که عرش را سریر خویش می کند
چه زینبی که صبر را اسیر خویش می کند
چه زینبی حسین را امیر خویش می کند
حسین زنده در دلِ جوش و خروشِ زینب است
علم زمین نمی خورد ، علم به دوشِ زینب است
________
گوش کن از دلِ افلاک خبر میآید
به سرِ اهل زمین دُرّ و گهر میآید
چه خبر هست؟ فرشته چقدر میآید
سورۀ صبر در آغوشِ سحر میآید
شد اجابت زِخدا باز دعایِ حیدر
فاطمه دختری آورده برایِ حیدر
دختری آمده تا همدم مادر باشد
دختری آمده تا حیدرِ حیدر باشد
خواهری آمده عشقِ دو برادر باشد
گوییا آمده یک برهه پیمبر باشد
عصمت و عفت و تقواش همه مادری است
به خداوند قسم لایقِ پیغمبری است
فاطمه محو گل روی درخشانش بود
مرتضی زمزمه میکرد و غزل خوانش بود
گرم بوسیدن پیشانی و چشمانش بود
احمد آنروز چه میدید که گریانش بود
احمد آن روز تجلّی رسالت را دید
یا که ظرفیت تحویل امامت را دید؟
قلمی نیست که املا کند اوصاف تو را
دهنی نیست که انشاء کند الطاف تو را
یا که توصیف کند وسعت انصاف تو را
یا که تشریح کند قلۀ اهداف تو را
عقل عاجز شد و از درک وجودت شد مات
به گلِ رویِ بهشتیِ تو بانو صلوات
بعد زهرا احدی مثل تو اکرام نشد
زنی اینگونه پیام آور اسلام نشد
طائر عقل کسی مَحرَمِ این بام نشد
دست در دست شدی گریهات آرام نشد
دیدی از دُورُبرت عطر کسی میآید
مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید
*هر چی دست به دستش کردن ساکت نشد .. پیغمبر گرفت آرام نشد ؛ علی میگیره آرام نمیشه ؛ حسن میگیره آرام نمیشه ؛ یه وقت همه دیدن حسین از دور داره میاد .. همچین که ابی عبدالله این بچه رو بغل گرفت چشمش به چشمِ زینب افتاد ، زینب آرام شد .. دلدار به دلبر رسید .. آیت الله مرعشیِ نجفی رحمت الله علیه فرمودند اینجا یه جا بود بی بی چشمش به چشمِ حسین اُفتاد آرام شد .. یه جایِ دیگه ام چشمِ زینب به حسین خورد و آرام شد .. (میدونی کجا بود؟ ..) اونجا که حسین سرش بالایِ نیزه هاست ..
یه نگاه به حسینش کرد دلش آروم شد ..*
چشم برهم زدی و عشقِ مجسم آمد
بَه که بالایِ سرت خیر دو عالم آمد
اشک از گوشۀ چشم همه آن دم آمد
کودکی سویِ تو با دیدۀ پر نَم آمد
گفت خوش آمدی ای نور دو عینم زینب
کمی آرام عزیزم که حسینم زینب
بانویِ مُلک وجودی و وجودت خیر است
قلب تو وقفِ حسین است و جدا از غیر است
پیش تو عشقِ حسین ، اصلِ سلوک و سِیر است
سِیر تو کربُبَلا ، کوفه و شام و دِیر است
آمدی تا که بفهمیم خدا یعنی چه
صابره بودن در کربُبَلا یعنی چه
ای که در عشق حسینی به دو عالم عَلَمی
کعبۀ عشقِ برادر شدی و محترمی
مریم از جام حیایِ تو چشیده است نمی
نائبِ فاطمه ، صدیقۀ ثابت قدمی
کوفه و شام اسیر دَمِ زهرایی توست
مات و مبهوتِ سخنرانیِ مولایی توست
جای امثال شما در کُرۀ خاکی نیست
چون زمین قابل این گوهرِ افلاکی نیست
گفتی ای درد بیا از تو مرا باکی نیست
داغها دیدهای اما لب تو شاکی نیست
چه عبارات عجیبی روی آن تَل گفتی
پیش آن پیکر صد چاک تَقَبَّل گفتی
آمدی جلوه کنی نام علی زنده شود
زن ندیده است کسی مثل تو رزمنده شود
در دل جهل زمان شمسهی تابنده شود
با زبان وقت بیان خنجر بُرّنده شود
روی نی گفت برادر همهجا در هر راه
طَیِّب الله به غوغای تو ماشاءالله
شاعر : #مجتبی_شکریان
#سید_رضا_نریمانی
#میلاد_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
.
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#مجتبی_شکریان
▶️
پر از اشکم پر از شوقم پر از دردم پر از آهم
من امشب هیچ کس را غیر بابایم نمی خواهم
من آن گنجم که در ویرانه ای کردند مستورم
منم یاقوت سرخی که نگینِ خاتمِ شاهم
به آتش می کشم این شهر را با آه سوزانم
پدر جان سربلندت می کنم با عمر کوتاهم
تنت در بین گودال و سرت کنج تنور افتاد
بیا آغوش من ای یوسف افتاده در چاهم
کجا بودی که همراهت عمویم را نیاوردی
دلم می خواست برگردید بالای سرم با هم
به دستم سلسله دارم به پایم آبله دارم
بغل کن دخترت را خسته ام من،خسته از راهم
برای خود نمی نالم، به حال عمه می سوزم
اگر چه زخم دارم،درد را راندم زِ درگاهم
شبی از ناقه افتادم بماند که چه شد اما
دگر پاهای من بابا نمی آیند همراهم...
.
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#چارپاره
همگی از بقیع برگشتند
همگی خسته و غبار آلود
روی چشم حسین اشک عزا
چشم عباس هم پر از خون بود
زینب آمد کنار در آرام
سر خود را گذاشت گوشهی در
با سوالی حسین را گریاند
ای حسین از برادرم چه خبر؟
در کنار مزار پیغمبر
تن او را به خا کها دادید؟
تن سبز غریب مادر را
به سوی فاطمه فرستادید؟
بنشین خواهرم صبوری کن
تا بگویم چه در بقیع رخ داد؟
بغض آقا شکست و چشمش را
اشک غربت گرفت و پاسخ داد:
کاش خواهر تن برادر را
ساده و مخفیانه میبردم
کاش مانند حیدر و زهرا
بدنش را شبانه میبردم
کاش خواهر زمان تشییعش
زره جنگ خویش بر تن داشت
کاش تابوت مجتبی خواهر
جنس محکم شبیه آهن داشت
نگرانتر شدم برادر جان
حرف تو بوی جنگ را دارد
روی دوشت چرا شده خونی؟
شانهات بوی مجتبی دارد
دست بر روی این دلم بگذار
تا بگویم چه شد که مبهوتم
من همین قدر با تو میگویم
که عزادار تیر و تابوتم
بنشین زینبم مرو بیرون
خوشی ما تمام شد خواهر
دیدی آخر حسین تو زینب
بیحسن بیامام شد خواهر
در کنار مزار او گفتم
که بمیرم برای این تن تو
غصه و ماتمت چه سنگین است
غارتم کرده داغ رفتن تو
گر چه با غصه غارتم کردند
خواهر این انتهای غارت نیست
در کنار حسن همه بودیم
خوردن تیر اوج غربت نیست
اوج غربت برای من مانده
غارت خیمهها برای شما
غارت پیکرم برای من
داغ کرب و بلا برای شما
غارت هر چه بر تنم مانده
از عبایم گرفته تا نیزه
این لباسی که مادرم داده
از تنم میبرند با نیزه
خواهرم یک به یک سواران را
میدوانند بر تن و پشتم
بعد از آن یک نفر که جامانده
خواهد آمد سراغ انگشتم
#مجتبی_شکریان
#شهادت_امام_حسن #امام_حسن
#بیست_و_هشتم_صفر #هفتم_صفر
.
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات؛ #زیارت_مخصوصه؛ #امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
خدا روز ازل ما را به عشقت آشنا کرده
چه عشقی که مرا از قید این عالم رها کرده
نه اربابم، نه سلطانم، خدا را شکر میگویم
که ما را در حریم حضرت سلطان، گدا کرده
عزیز هر دو عالم شد، به بزم عشق مَحرم شد
کسی که رو به درگاهِ علی موسی الرضا کرده
نگاهش رحمت و رأفت، وجودش پاکی و عصمت
خدا در " اِنَّمایش " حق مطلب را ادا کرده
همه در حسرت جنت، خدا هم از سَرِ رحمت
دری را از حرم سوی بهشت خویش وا کرده
ولی جنت نمیآید به چشم زائرت وقتی...
...شبی را در کنار تو سحر کرده، صفا کرده
خجالت می کشم وقتی که میآیم حضور تو
ترحم کن به این بنده که سر تا پا خطا کرده
به سقاخانهات بردم پناه از درد و بیماری
چه سقاخانهای که درد عالم را دوا کرده
همه آیینهها لبیک میگویند آن کس را
که یکبار از صمیم دل تو را خوانده صدا کرده
قسم بر خطّهی طوست، قسم بر شوق پابوست
زیارتهای مخصوصت، دلم را مبتلا کرده
دلا بنگر افاضاتش، ببین بحرِ کراماتش
ببین نور ضریحش بی خدا را با خدا کرده
معطل کردن سائل به پشت در مرامش نیست
به هر کس آمده در این حرم فوراً عطا کرده
نمیگوید گنهکاری، نمیگوید خطا داری
فقط آغوش بگشوده، محبتها به ما کرده
نرفته از حرم بیرون، کسی مأیوس یا محزون
حوائج را به لطف و رحمتش یکیک روا کرده
تشرف در حرم با اختیار خویش ممکن نیست
یقین دارم که زهرا مادرش ما را دعا کرده
قیامت هست پشت پنجره فولاد، یعنی که
خدا قبل از قیامت شور محشر را به پا کرده
چه سِرّی هست در پایین پایش هر که میآید
تمنای زیارت از نجف تا کربلا کرده
**
صفا در قلب این صحن و، بساط روضه هم پهن و
دو چشمم اشک میبارد، هوای نینوا کرده
قسم بر نور عین تو، به فَابکِ لِلحسینِ تو
تو میدانی که عاشورا به قلب ما چهها کرده
قسم بر پلک مجروحت، قسم بر جدّ مذبوحت...
چه کس با یک غریبِ بی دفاع اینگونه تا کرده؟
برو در قتلگاه ای دل، ببین آن بی حیا قاتل
چگونه نیزهها را در دل گودال جا کرده؟
تو را گیرم که دشمن کشت با لبهای عطشانت
تنت را بی کفن روی زمین، عریان چرا کرده؟
صدای مادرت پیچیده در عالم که میگوید:
بمیرم...بی کفن، جا در میان بوریا کرده
بُنَیَّ روی دامان خودم بودی، خودم دیدم
چگونه قاتلت با خنجرش سر را جدا کرده
✍ #مجتبی_شکریان
💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠
.
#روز_عرفه
با تَضرع ایستاد و رو به رویش حرف زد
با خدای خویش از راز مگویش حرف زد
دست بر زیر محاسن برد و گفتا: پیشکش
از خطوط صورت و زیر گلویش حرف زد
هر بلایی بود را روز ازل با جان خرید
جان چه قابل، جان به کف از آبرویش حرف زد
از گلستانش ،جوانش از هر آن چه داشت گفت
از گل شش ماهه ی خوش رنگ و بویش حرف زد
هق هق مولای ما آن دشت را شرمنده کرد
از علی اکبر و از خُلق و خویش حرف زد
در مناجاتش گریزی زد میان قتلگاه
از همان سینه که می آیند رویش حرف زد
سينه ی خود را برای سُمِّ مركب ها گذاشت
لحظه ای كه از جنايات عدويش حرف زد
ماجرا را دید تا آن جا که بین راه شام
دختر آمد پای نیزه با عمویش حرف زد:
با عمو می گفت این جا هستی و ما را زدند؟
از لبش از گونه اش از تار مویش حرف زد
یاد ضرب سنگ ها و خون پیشانیش بود
وقتی از نوع نماز و از وضويش حرف زد
شرح داد و شرح داد و شرح داد و شرح داد
از تمام ماجرا و مو به مويش حرف زد
#مجتبی_شکریان ✍
#محمدمهدی_روحی✍
#محمود_گیو✍
.
.
شهید والامقام #سیدحسن_نصرالله
وجدان جهانیان به هوش آمده است
رودی شده است و در خروش آمده است
از خون بنویس شاعر از خون شهید!
خون کلمات هم به جوش آمده است
✍ #صامره_حبیبی
............
#سیدحسن_نصرالله
ایتامِ غریبِ چارده معصوماند
از دیدن صاحب الزمان محروماند
"عجّل لولیّک الفرج" باید خواند
تا وقت ظهور، شیعیان مظلوماند
✍ #مجتبی_شکریان
.......
تقدیم به #رهبر_انقلاب
#طوفان_الاقصی
دست از تو نمیکشیم تا جان داریم
ما با تو کجا ترس ز طوفان داریم
موسی شدهای که نیل را بشکافی
ای مرد به ایمان تو ایمان داریم
✍ #مریم_بسحاق
........
.
#مرگ_بر_اسرائیل
#حزب_الله
ما امت حضرت رسول اللهیم
با غزه و لبنان و یمن همراهیم
در عرصه جنگ بین حق و باطل
مائیم که حامیان حزب اللهیم
✍ #مهدی_شریفی
.